eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
901 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
ماه ربیع الاول، بهار ماه هاست ماه حقانیت علی(ع) است. و به قرآن در این ماه میتوان عظمت و فضیلت امام (ع) را اثبات نمود. ؟ 👇👇👇 ✅ شب اول ماه ربیع به نام «لیلة المبیت» مزیّن است ✅در این شب یک حادثه مهمّ تاریخی واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا از مکّه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مؤمنان علی علیه السلام برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا را محاصره کرده بودند، به گمان آن که رسولدر بسترش آرمیده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهای برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه را بکشند، علی(ع) را دیدند که از آن بستر برخاست! بدین سان، رسول خدا در فرصتی مناسب خود را از چنگال مشرکان قریش نجات داد و علی علیه السلام نیز با این فداکاری، عشق و علاقه و برادری خود را نسبت به رسول خدانشان داد؛ این در حالی بود که هر زمان ممکن بود کسی را که در بستر خوابیده به قتل برسانند. ✅آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»(سوره بقره، آیه 207) در حقّ آن حضرت نازل شد. 🍃🌸
◼️امام رضا علیه السلام : حقیقت ایمان انجام واجبات و دوری از محرمات(گناهان) است. {تحف العقول ص۴۹۵}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡•• سَلامْ میدَهَمُ و دِلْخُوشَمْ کِه فَرمُودیدْ ؛ هَر آنکِه دَر دِلِ خُودْ یادِ ماسْت، زَائِرِ ماست…! صَلی اَللهُ عَلیکْ یا ح‌س‌ی‌ن… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌…❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
سلام بر شهدایی که بی نشان رفتند برای عاشق زهرا مزار بی معناست . …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ته صف بودم. به من آب نرسید. بغل دستیم لیوان آب را داد دستم. گفت من زیاد تشنه ام نیست. نصفش را تو بخور. فرداش شوخی شوخی به بچّه ها گفتم از فلانی یاد بگیرید. دیروز نصف آب لیوانش را به من داد. یکی گفت لیوان ها همه اش نصفه بود! …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
ahmadian-04.mp3
1.46M
حاج‌محمداحمدیان …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
ته صف بودم. به من آب نرسید. بغل دستیم لیوان آب را داد دستم. گفت من زیاد تشنه ام نیست. نصفش را تو بخ
ما را به بردند. داخل اردوگاه، تعدادی از شهدای ایرانی را دیدم که بعد از به شهادت رسیده بودند.🕊❣ جمله ای که روی دست یکی از شهدای آنجا نوشته شده بود را خواندم. مو به تنم راست شد . . . روی دست آن شهید با خودکار نوشته شده بود: " مادر! من از تشنگی شهید شدم . . . " …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦قهرمان‌های حقیقی ما باید لای کتاب‌های تاریخ خاک بخورن، قهرمان‌های پوشالی توی آمریکا فیلماشون چند میلیارد بفروشه 🔺یکی میشه «کریس کایل»، یه تک‌تیرانداز روانی که افتخارش کشتن مردم بی‌گناه با سلاح پیشرفتس 🔺یکی هم میشه «عبدالرسول زرین»، برترین تک‌تیرانداز جهان با رکورد چند برابر «کریس کایل» که فرماندهان ارشد بعثی رو با یه دراگانوف به درک واصل کرده 🔹اینکه یه فیلم سینمایی تراز در حد قهرمانی مثل شهید زرین ساخته نشده، واقعا جای تأمل داره ... …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
یه وقتی هم هست که آدم با خودش میگه "در پیش بی‌دردان چرا فریاد بی‌حاصل کنم؟"
مُردم از زندگی بی تو که با من هستی طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم یاد با اللهم ثل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
☘ شهید کسی ست که جز خدا، دیگرکسی را نمی بیند. و ما کسانی هستیم، که جز خود کسی را نمی بینیم. 🌱🌸 🌱🌸 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍃تو نوشتی تا فراموش نشــود... 👈ایمـان...ولایت...حجـاب... امــا.....!!!! خیلی قشنگ فراموشتان می‌کنیم😔 🌷 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍃دلم برای پر میزند آی رفقا دعا کنید ساقی جبهه سبو بر لب هر مست نداد نوبت ما که رسید میکده را بست نداد حال خوش بود کنار آه دریغ بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍃✨ هر سال بعدازماه محرم وصفر که می شد مرحوم خطاب به عزاداران سید الشهدا علیه السلام می فرمودند:کبوتر بازها وقتی یه از بازار می خرند ، چند روزی بال و پرش رو می بندند ، روی پشت بام خو نه بهش آب و دانه میدن ، بعد چند روز بال و پرش رو باز می کنند ، و پروازش میدن، اگه اون کبوتر رفت و مجددأ برگشت روی همون پشت بام نشست ، میگن هنر داره و رگه داره ، اما اگه برنگشت و رفت ، روی پشت بام کس دیگه ای نشست ، میگن بی هنر وبی رگ بود ! (آهای مردم آهای جوان ها ، محرم و صفرگذشت) و توی این دو ماه امام حسین(علیه السلام ) ما ها رو خرید ، بال وپر مون رو بست پیش خودش نگه داشت در این دو ماه میهمان امام حسین(علیه السلام ) بودیم و هر جا دعوتمون کردند به احترام امام حسین(علیه السلام ) بودو در واقع از آب و نان امام حسین(علیه السلام ) خوردیم ،حالا بعد دو ماه بال و پر مون رو باز کرده که پرواز کنیم ،نکنه که بی هنر و بی رگ باشیم ، بریم روی بام کس دیگه بشینیم ، نکنه نان ونمک بخوریم و نمکدون بشکنیم ، بیایید به امام حسین(علیه السلام )یه قول بدیم ، قول بدیم که تا ماه محرم سال دیگه فقط کبوتر امام حسین(علیه السلام ) باشیم وفقط واسه اون پرواز کنیم، وفقط روی پشت بام اون بشینیم. …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
وقتی برای بـُرش سیم خاردار نمانده بود. عملیات، تا لحظه های دیگر شروع می شد و حلقه های تو در توی سیم خاردار، راه بچه ها را سد کرده بود. گردان، پشت سیم خاردارها زمین گیر شده بود. مرتضی گفت: یکی نیست بیاد راه رو برای عبور نیروها باز کنه؟ هیچ کس نمی توانست آن همه سیم خاردار را کنار بزند. ولی مرتضی برخاست، کمی به سیم خاردارها خیره شد و ناگهان بدنش را روی سیمها انداخت. تعجب کرده بودم. مات و مبهوت مانده بودم. مرتضی روی سیم خاردارها خوابید تا نیروهای گردان از روی آن عبور کنند! 🌷 ولادت : ۱۳۴۷/۱۲/۱ کاشمر شهادت : ۱۳۶۵/۷/۲۸ جزیرهٔ …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤ روزها رفت و فقط ... حسرت دیدار رُخت مانده بر این دل یعقوبی ما 🌻اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌🌻 …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « » باقلم زیبای ❣🕊 « » سال ۱۳۳۹ در به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کارهای بزرگی چون مسئولیت واحد اطلاعات و تحقیقات کمیته‌ی انقلاب اسلامی، ریاست هیأت تکواندوی همدان، مسئولیت پذیرش پاسداران در منطقه‌ی کردستان، مسئولیت دایره‌ی سیاسی استانداری، مسئولیت دسته‌ی غواصی (ع) و تشکیل واحد مقاومت بسیج در گل‌تپه را عهده‌دار بود. این شهید بزرگوار در تاریخ سوم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ ،در عملیات « ۴»، به درجه‌ی رفیع رسید.🕊🌷 تصمیم داریم درکانال این کتاب زیبا را بصورت داستان برایتان قرار دهیم. باشد که دعاوشفاعت شهید شامل حالمان گرددـ 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
~ 🍃♥️ #کتاب‌عشق‌بازی‌باامواج زندگی‌نامه‌ی داستانیِ #غواص‌شهید « #امیرطلایی»🕊 #قسمت‌شانز
~ 🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « »🕊 ♥️🕊  کمک کنین، یکی نیست منو بیاره پایین؟ فاطمه ... فاطمه...  آخه مامان جون، من که نمی تونم بیارمت پایین، چهار پایه هم که نمی رسه. باید صبر کنی تا خودش برگرده.  خدایا ! چه کاری کردم. بگو حالا وقت شوخی کردن بود؟ مادر هنوز داشت داد می زد. بنده خدا نزدیک نیم ساعت روی یخچال گیر کرده. آن روز برای ظهر آبگوشت بار گذاشته بودیم. قرار بود برای ناهار مهری خانم و اشرف خانم هم بیایند خانه ما. به محض اینکه امیر آقا میآمد مرخصی همه برادر و خواهرهاجمع می شدند خانه پدر، نمی دانستیم چند روز می ماند و می ترسیدیم نتوانیم او را ببینیم. فاصله مرخصی آمدن هایش هم آنقدر زیاد بود که برای برگشتنش لحظه شماری میکردیم. نگرانی از وضعیت جنگ و خبرهایی که از عملیاتها میشنیدیم هم به نگرانیامان اضافه می کرد. حالا بازامیرآقا آمده بود و مادر سور و سات آبگوشت راعلم کرده بود. امیر آقا آمد خانه و مادر را صدا زد. مادر با همان مهربانی همیشگی رفت جلو و از دیدن سنگکهایی که روی دست امیر آقا بود تعجب کرد. نه اینکه امیر اهل کمک کردن نباشد، بنده خدا اصلا خانه نبودکه بخواهد کمک کند. مادر سر شوخی را باز کرد:»یعنی شما رفتی سنگک خریدی؟چطور شده؟ مامان قربونت بره. فکر کنم دیگر وقتش است که برا پسرم زن بگیرم. شما که اهل این کارها نبودی، نکنه همین را می خواهی به من بگی؟ باشه بذار بابا بیاد حتمابهش میگم. امیر آقا اول سرش را انداخت پایین و خجالت کشید، بعد دید مامان دست از شوخی بر نمیدارد سنگکها را داد به من و رفت طرف مامان، بعد با یک حرکت سریع مامان را بغل کرد و گرفت روی دستش. بعد از پله‌ها رفت بالا. هم من و هم مادر ترسیده بودیم. مادر از اینکه روی دست بلند شده و من از اینکه مبادا بیفتد. سنگکها را روی سفره گذاشتم و دویدم دنبالشون. امیر آقا مادر را گذاشت روی یخچال روی پله‌ها و خودش نشست روبرویش.😂 اما مامان هنوز دست از شوخی برنداشته بود. خیلی خوب مامان جان چرا تهدید میکنی؟ بذار بابا برگرده حتما میگم، خیالت راحت.😁 امیر آقا از پله هارفت پایین و گفت: حالا که اینطور شد خودت بیا پایین بعد برو هر کاری می خوای بکن.☺️ امیر آقاکه از در خانه بیرون رفت فهمیدیم مادر را واقعا رهاکرده تا تنبیه شود. چهار پایه ای که داشتیم کوتاه بود و مادر جرأت پریدن روی آن را نداشت. من هم نمیتوانستم کاری بکنم. نزدیک ظهر که امیر آقا و بابا برگشتند خانه، هنوز مادر روی یخچال بود و صدا میزدکه یکی به کمکش برود. 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🍃♥️ #کتاب‌عشق‌بازی‌باامواج زندگی‌نامه‌ی داستانیِ #غواص‌شهید « #امیرطلایی» باقلم زیبای #خانم‌زینب‌ش
~ 🍃♥️ زندگی‌نامه‌ی داستانیِ « »🕊 ♥️🕊 با آمدن مهمان ها مادر را هم پایین آوردند. من و خواهر شوهرها رفتیم آشپرخانه و ناهار را آماده کردیم. عطر آبگوشت مادر کل خانه را برداشته بود. سر سفره مادر به تلافی نیم ساعتی که روی یخچال مانده بود دوباره شوخی را شروع کرد.  حاج آقا! فکر کنم امیر میخواد زن بگیره. این را از رفتارش فهمیدم. نظر شما چیه؟ امیر آقا سرخ شده بود. سرش را پایین انداخته بود و لبش را میخورد. یواشکی مامان را نگاه میکرد و با چشماش التماس میکرد که بس کند ولی فایده‌ای نداشت. فکر کنم مامان داشت اندازه تمام روزهایی که امیر را نمیدید حرف میزد تا دلی سبک کند. مادر هنوز هم به خاطر اینکه امیر ازدواج نکرده بودو شهید شد ناراحت است و هر بار کارت عروسی یکی از جوانهای فامیل به در خانه میآید، عین ابر بهار گریه میکند.😭 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پ.ن: (زن برادر شهید) 🌾🕊 ٤👇 @Karbala_1365
♡•• بِگو خیال تو شَب ها کمی به رَحم آید ؛ قسم به جانِ خودت مَن هَنوز بیدارم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌…❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔴دستگیری قاتلان بسیجی آمر به معروف ♦️جانشین پلیس تهران بزرگ: در پی یک درگیری در خیابان استخر، بسیجی آمر به معروف «محمد محمدی» با ضربات چاقو به شهادت رسید. پلیس عاملان قتل را در کمتر از ۲۴ ساعت دستگیر کرد. ♦️۴ نفر از عوامل به هویت آرمان ۱۸ ساله، مهدی ۲۶ساله، هادی ۲۴ ساله و افشار ۳۵ ساله در منطقه خاک‌سفید دستگیر شدند که به مشارکت در نزاع منجر به قتل اعتراف کردند. …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🔴دستگیری قاتلان بسیجی آمر به معروف ♦️جانشین پلیس تهران بزرگ: در پی یک درگیری در خیابان استخر، بسیج
وقتی رئیس جمهور روحانی باشه ، باید چهار به یک؛ شهید هم بدهیم... این خونها قصاص خواهدشد اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج♥️
🌷مراسم تشییع پیکر مطهر شهید امر به معروف و نهی از منکر، شهید محمد محمدی 🗓چهارشنبه ۳۰ مهرماه ⏱ساعت ٨:۳۰ صبح 👈از تهرانپارس خیابان استخر-خیابان ٢۴۴ و مقابل منزل شهید والامقام …❀ @Karbala_1365🌹 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🔴 هیچ وقت فکر نمیکردم روزی را ببینم که وزیر خارجه ایران از شورای عالی امنیت ملی بخواهد جلوی مردم را بگیرند تا به قاتل حاج قاسم بد و بیراه نگویند! https://eitaa.com/roshangari1368
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🔴 هیچ وقت فکر نمیکردم روزی را ببینم که وزیر خارجه ایران از شورای عالی امنیت ملی بخواهد جلوی مردم را
خدایا اینهارو با ترامپ محشور بفرما. تا کی باید چوب ندانم کاری و دشمن دوستی این جماعت ضعیف را بخوریم، نمیدانم.