『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
اشک است و فراق است و غم و سرزنش ودرد اینها همه ازعشق تو تاوان قشنگیست... ---*l 🍃🌺🍃l
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_اول
🍃🌷🍃
🌷عملیات کربلاي 5 در محورهاي مختلف از زمان شروع بی وقفه ادامه داشت ، منتها هر یگانی که مأموریت خود را به انجام می رساند عقب می کشید و یگان دیگري جایگزین آن می شد ، تا یگان قبلی خود را به مرحله آمادگی مجدد براي عملیات دیگري برساند.
پس از انجام عملیات #کربلای4 وعملیات #کربلای5 در نهر جاسم به دستور لشکرگردان به پادگان #شهیدمدنی دزفول جهت بازسازي و آمادگی جهت انجام مأموریت جدید برگشت . نیروهاي بسیجی را که حدود دو ماه در منطقه بودند ترخیص کردند.
#جانشین_گردان_سردارشهیدحاج_مصطفی_طالبی ، که در غیاب #سردار_شهیدحاج_حسن_تاجوک فرماندهی گردان راعهده داربود . از برادران رسمی تقدیر وتشکر کرد و با چند دستگاه مینی بوس آنها را راهی ملایرنمودند.
بعد از مرخصی و برگشت به منطقه در ورودي منطقه عملیاتی به دستور فرماندهی گردان(شهیدمصطفی طالبی) نیروها از خودروها پیاده شده و گفتند به خاطر محفوظ ماندن از ترکش گلوله هاي سلاحهاي سنگین دشمن به داخل سنگرهاي موجود بروید تا بعداً زمان حرکت به خط مقدم براي عملیات را به شما اعلام کنیم.
بعداز اعلام ، در منطقه #شلمچه خط مقدم به جایی رسیدیم که خاکریزهاي دو جداره اي احداث شده و هنوز هم بلدوزرها داشتند مرتباً خاکریز را تقویت و مرتفع می کردند.
تا آن موقع حدود دو ماه از آغاز عملیات کربلای5 می گذشت و کار از مخفی کاري دو ارتش در مقابل هم گذشته بود ، به وضوح دیده می شد که عراقیها جهت پیاده کردن نیرو اتوبوس هاي خود را تا پشت خاکریز اول آورده بودند.
طبق عادت عراقیها ، از ترس عملیات نیروهاي ایرانی هر چه به تاریک شدن هوا نزدیک می شدیم بر حجم آتش سلاحهاي سنگین و تیربارهاي خود می افزودند ، و وقتی هوا کاملاً تاریک می شد ازشدت انفجار گلوله هاي سلاحهاي مختلف جهنم درست می شد....
🌸.....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدجانباز #حاج_مصطفی_طالبی🌹 تاریخ ومحل تولد: 2/3/1339 ملایر تاریخ ومحل شهادت: 31/4/1374بیمارستان آ
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_دوم
🍃🌷🍃
🌷بعداز گذشت ساعاتی #حاج_مصطفی برادر بشیر صفی خانی که یکی از فرماندهان گروهانها را جهت حرکت به سمت خاکریزهاي دشمن توجیه کرد و به او گفت از این مسیر با نیروهایت حرکت کن و سعی کن سیم تلفن جنگی را پیدا کنی و دنبال آن را بگیري و بروي تا به موانع و میدان مین دشمن بر خورد نکنی ، ایشان دوبار با نیروهاي تحت امرش فاصله بین خاکریزنیروهاي خودي تا موانع و سیم هاي خاردار احداث شده توسط دشمن را پیمود ولی موفق به پیدا کردن سیم جنگی ومعبر پاکسازي شده نشد و هر بار به سیمهاي خاردار و میدان مین دشمن برخورد میکرد و بر می گشت.یگان همجوار لشکر #انصارالحسین در این مرحله از عملیات ، #لشکر 25کربلا بود ، در همین حین و بین سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25کربلا که به اشتباه فکر می کرد حاج مصطفی طالبی ، یکی از فرماندهان گردانهاي تحت امر لشکر ایشان است یقه حاج مصطفی را چسبیده بود و تکان می داد که چرا با نیروهایت جلو نمی روي وداد و فریاد می کرد ، وقتی متوجه شدیم که او اشتباه گرفته ، هر طوري که بود به او حالی کردیم که ما از گردان هاي تحت امر لشکر انصارالحسین (ع) هستیم ، و حاج مصطفی فرمانده گردان است والآن یکی از گروهانهایش را به سمت خاکریز دشمن فرستاده و دارد یکی یکی بقیه گروهانهایش را به سمت خط دشمن می فرستد ، که اومتوجه اشتباه خود شد.☺️
در نهایت وقتی که نفوذ به مواضع دشمن از این سمت خاکریز ممکن نشد ، دستور داده شد از سمت پائین خاکریز جایی که گردان #حاج_ستارابراهیمی حضور داشتند اقدام کنیم.
🌸....
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌹شهیدجانباز #حاج_مصطفی_طالبی🌹 تاریخ ومحل تولد: 2/3/1339 ملایر تاریخ ومحل شهادت: 31/4/1374بیمارستان آ
🌸🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂
🍃
🌹 #شهیدمصطفی_طالبی🌹
🌺 #خاطرات
#عملیات_کربلای5 کانال پرورش ماهی #قسمت_سوم
🍃🌷🍃
🌷فرمانده لشکر #حاج_مهدي_کیانی درتماس با #حاج_ستار و #حاج_مصطفی گفتند چند نفر هستید ؟ گفتند حدود 12نفر ، ایشان گفتند با همین نیروهایی که در اختیار دارید بروید قرارگاه دشمن را بگیرید.
حاج ستار و حاج مصطفی بروي #خاکریز رفته و در حالی که تیربارهاي دشمن مدام بر روي خاکریز ما آتیش می ریختند به دنبال حرکت از مسیر مناسبی بودند تا از آن طریق خود را به خاکریز دشمن برسانیم ، کم مانده بود بخاطر طولانی شدن ایستادن آنها بر روي خاکریز به خاطر احساس خطري که براي جان آنها می شد پاي آنها را گرفته و به عقب بکشم. که ناگهان #حاج_ستار از خاکریز به سمت دشمن سرازیر شدو شروع به دویدن نمودند ، و ما نیز با ستون یک که نفر بعدي ستون #حاج_مصطفی بود ، رفتیم. فاصله بین دو خاکریز نیروهاي خودي و دشمن حدود 300تا 400متر بود که طی شده بود و حالا داشتیم مسیر پشت خاکریز دشمن رادر جهت طول خاکریز می دویدیم و مسافتی نمانده بود تا وارد کانالهاي دشمن شویم ، چیزي حدود 10تا 15متر امتداد خاکریز قطع می شد و دوباره امتداد پیدا می کرد. که ناگهان یک گلوله #کاتیوشا در نزدیکیهاي ما منفجر شد ، بر اثر موج ناشی از #انفجار این گلوله در حالی که #حاج_ستار ابراهیمی نفر اول ، #حاج_مصطفی طالبی نفر دوم وتعدادي از افراد ستون با شکم بر خاک افتادند که از جمله آنها برادر #حاج_مصطفی طالبی فرمانده گردان در حالت بی هوشی بود و از ناحیه مچ دست خیلی شدید آسیب دیده بود.
به این ترتیب تعدادي از مجروحین به اتفاق ما به عقب برگشتند و آقاي کائید هم #حاج_مصطفی را به پشت خاکریز خودي آورده بود.
طبق اطلاع و به گفته سرهنگ #پاسدارمحمدباقراحمدیان ، #حاج_ستارابراهیمی وارد مواضع تسخیر شده #عراقیها توسط نیروهاي خودي شده و با خوشحالی می گوید: "ماشاءالله این مواضع را بچه هاي ما آزاد کرده اند..."
که بنا به گفته ایشان(احمدیان) #حاج_ستار در انتهاي کانال پرورش ماهی با شلیک #تانک دشمن از ناحیه سمت راست صورت و فک مورد اصابت ترکش قرار گرفته و به #شهادت می رسند.🌹
بنا به گفته برادرانی از گردان که در زمان #پدافند 48ساعته در آن قسمت از منطقه حضور داشته اند براي اینکه نیروها بتوانند پدافند بهتري انجام دهند با صلاحدید فرماندهی لشکر از قسمتی از مواضع تسخیر شده عراقیها درشب عملیات 1365/12/12عقب نشینی به خاکریز دو جداره قبلی انجام می شود و خاکریز دو جداره به خط پدافندي تبدیل می شود ، گردان 151 #مسلم_ابن_عقیل (ع) تا ساعت 11صبح 1365/12/13در خاکریز دو جداره پدافند انجام می دهد و بعد از ساعت 11 به مدت 48ساعت خط پدافندي را به گردان دیگري می سپارد و مجدداً 48ساعت دیگر خط پدافند به گردان تحویل می گردد....
🌺راوی:همرزم #شهیدمصطفی_طالبی
پایان
🌸....
@Karbala_1365
🌸🌸🌸
🌾#غواص ها بوی نعنا می دهند🌾
#قسمت (۱۵) 📝
...............
😞 فرمانده آه سردی کشید و سرش را انداخت پایین , لبخند رضایت نشست روی لبش. معلوم بود میخواهد چیزی بپرسد و نتوانست. دستش را آرام گذاشت روی شانه لرزان ساکی و با دستش صورت گِلی ساکی را پاک کرد. گفت : این خاک , این مردم و این دنیا خیلی باید به شما افتخار کنند.🌸
خودتان این را می دانستید؟🍃
تکان شانه های ساکی دیگر از سرما نبود .
نتوانسته بود تحمل کند.
یعنی باورش نشده بود که فرمانده می خواهد ازش دلجویی کند.
انتظار تنبیه داشت , تنبیهی سخت , آن هم برای همه , به استناد حرف همیشگی من که می گفتم : تشویق برای یک نفر , تنبیه برای همه.
🍃 فرمانده گفت : تاریخ جنگ این مملکت به شماها افتخار خواهد کرد.
به شما بچه های غواص انصارالحسین(ع) . آن روز زیاد دور نیست . خواهید دید که آن روز زیاد دور نیست و پشت به همه کرد , با همان قدم های مصمم , رفت طرف پاترول سفیدش.
می خواست سوار شود که برگشت گفت :
" مواظب عدد مقدس گروه تان باشید. آدم بدجور هوس می کند نگرانش باشد. "
و دست تکان داد و گفت : یا علی.🙋♂
همه ناخودآگاه دست خداحافظی تکان دادیم و باهم گفتیم : یاعلی.
و به خنده هم خندیدیم.😂
#ادامه_دارد....
🌸.....
@Karbala_1365
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
@Komiel_110
ای دی جهت👆
ارسال نظرات و #خاطرات از شهدای #عملیات_کربلای۴ 🌾
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
🌸شهیدغواص ، فرمانده ای که فرماندهی را در حق بچه هایش تمام کرد. روی سیم خاردارها خوابید تا بقیه از رو
🍃🌷🍂
💫✨هربار باخواندن #خاطرات رزمندگان به یاد این خاطره زیبا می افتم و هربار از خواندنش سیر نمیشوم ، چون پراز حرفهای ناگفته ایست که هزاران راز را درخود جای داده است خاطره از همرزمی که می گوید:
💫 #شهیدرضاساکی خودش را روی #سیم_خاردار انداخت و بچه ها از رویش عبور کردند. #یعنی_فرماندهی_را_در_حق_بچه_هایش_تمام_کرد.🌸
🌺راوی: آزاده جانباز #سیدرضاموسوی
🌾💦🌾
🌸نمیدانم یک نفر تابه کجا رسیده است که از جان خود تا به این حد میگذرد و خودرا فدایِ فدایی شدگان میکند!
اما خوب میدانم جز #عشق به #ولایت ، میهن و قرآن و عاشقی پاک که جز خدارا نمی بیند ، چیز دیگری نیست...❣
جنگ پراست از رضاها ، سعیدها ، فرهادها ، محمدحسن ها و علی اکبرهایی که خودرا فدای عشق کردند...❣
حالا بنگر این عشق به کجا رسیده است که نامش اینگونه زیبا میشود:
🌹 #شهید🌹
@Karbala_1365