وقتی ترکش به قلبش خورد..،
بلند گفت یا مهدی (عج)..!
سرش رو بلند کردم که بذارم روی پام
اما گفت ول کن سرم رو
بذار آقا سرم رو بغل کنه..
هنوز لبخند به لب داشت که پر کشید..
چه رفتنی..؟!
سر به دامنِ مولا..
با لبخند :)
#سہ_شنبه_های_مهدوی
نحنجنودکیامهـدی
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
•• #ازسرداربگو #آسیدعلےآقاخامنهاۍ💚 #معنویت او « شهیدحاجقاسمسلیمانۍ» "شهادت" اورا برجسته ڪر
#خداوند هـر دو بـهتریـن را بـه شهید #سلیمانی داد
هـم #شهید شـد، هـم پیـروز مـیدان منطقـه بود
بخشی از بیانات امروز رهبر انقلاب
در دیدار مردم آذربایجان شرقی.
۹۸/۱۱/۲۹
@Karbala_1365
راوی میگفت :
رزمنـده هایی را
این رودخانه با خود بُرد
پس اینجـا ارونـــد نیست ...
دستانت را به آب بزن و فاتحه بخوان!
اینجا تنها گلزار شهدای آبی دنیاست.
#اروند_رود
#یادشهداباصلوات
🆔 @Karbala_1365
تنهاکانال شهدای #عملیات_کربلای۴ در ایتا🕊☝️
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
از من جدا مشو که توام نورِ دیدهای آرامِ جان و مونسِ قلبِ رمیدهای ...! #حافظ #حدیث_دل ❄️
#قیصرامینپور
از من عبور میکنی و
دَم نمیزنی !
تنها دلم خوش است،
کهشایدندیدهای!
🍂💔
ندیده روی تو ترسم مرا سرآید عمر
ز بیمِ جان نبُود کز اجل امان جویم..
🍂🍃
@Karbala_1365
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی:
شرط شهید شدن،شهید بودن است
اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام و رفتار او آمد بدانید او شهید خواهد شد.تمام شهدا این مشخصه را داشتند.
شبتون شهدایی
@Karbala_1365
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
#هفت_شهر_عشق
.
اربابِ من کسےسٺ،
ڪه قلبم بہ عشق او💞
با هر طپش،
بہ ذڪر #حسینجان نوا گرفٺ🍃
هرڪس رفیق من شده،
من را زمین زده✋
اما حسین،
دسٺِ مرا بےصدا گرفٺ💚
#یارفیق_من_لارفیق_لہ❤️
جاےشهید محمدی خالی ڪه😔
میگفت:
اگر شهادت نصیبم شد
بنده از آن دسته شهدایی هستم که یقه بی حجاب ها و افرادی که ترویج بی حجابی میکنند را میگیرم...😏
#شهیدجوادمحمدی
#یادش_باصلوات
🕊
@Karbala_1365
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
,
❤️ #مثل_علی_مثل_فاطمه…
🍃
خاطرات و زندگینامه #سردارشهیدعلی_شفیعی
مسئول محورهای عملیاتی لشکر۴۱ ثارالله کرمان
شهادت: #عملیات_کربلای۴
🌺بازآفرینی:
#محمدرضامحمدی_پاشاک
@Karbala_1365
『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
#صفحه۴۶ 🍃🌸 🌾تثبیت خط کارخانه نمک ۱۵ روز طول کشید. دشمن به هیچ قیمتی عقب نشینی نمیکرد. فشار پایگاه م
#صفحه۴۷
🍃🌸
💕 #مثل_علی_مثل_فاطمه…
🌷 این داستان:
#یاد_روزهای_سخت
🌺راوی:
#اکبرخوشی
(همرزم شهید)
💠 #قسمت_چهارم
🍂❣
🌷زندگی در #کارخانه_نمک حذف شده بود. گویی در آن دشت نمور و بی انتها چنین چیزی وجود نداشته است. وقتی پاتک دشمن شروع میشد، ما جشن می گرفتیم چون حرکات ما شبیه انسانهای زنده میشد. یعنی داد می زدیم، می دویدیم، می زدیم و میخوردیم و کشته میشدیم. بدترین لحظات، زمان سکوت بود. نه جنگ و نه صلح، فقط انتظار و بلاتکلیفی.
پافشاری ما دشمن را جریح کرد و آخرین چشمه از ترفندهای خود را بکار گرفت. اول هواپیماها را آورد و تاتوانست کوبید. بعد عملیات #شیمیایی را پیش گرفت. در عملیات شیمیایی یک گردان نیرو از رده خارج شد. بچه هایی که سرشار از ایمان بودند خم به ابرو نمی آوردند. خداوند طاقت دیگری به آنها داده بود. #علی یکی از آنها بود. در آن شرایط از مستحبات هم نمیگذشت. #ایمان_انسان_را_سرپا_نگه_میدارد_نه_سلاح. دلمان به حضور این افراد گرم بود. می ارزید که پشت سرشان نمازبخوانیم. نفسشان پرخیر و برکت بود. آنها اینطور عمل میکردند که شایسته #شهادت شدند.❣
خط کارخانه نمک بعداز ۱۵ روز سخت تثبیت شد. بخشی از این تثبیت ریشه درفداکاری علی داشت. ✨
رسیدیم به جاده #فاو_البحار. جاده استراتژیک بصره به دست ما افتاد. این یعنی زدن شارگ اقتصادی #عراق.
خبر سقوط فاو ، صدام را زمینگیر کرد. به تلافی درآمد. هواپیماهایش را فرستاد سوی مراکز اقتصادی ما. جنگ شهرها را راه انداخت. رعب و وحشت ایجاد کرد. کارهمیشگی اش بود. هر وقت نمی توانست رو در رو بجنگد، از پشت خنجر میزد.
سنگر زدیم و برای بچه ها جان پناه درست کردیم و زخمی ها را فرستادیم عقب و تجدید قوا کردیم. همه این زحمت ها به دوش علی بود. شب و روزش را گذاشته بود برای این کار. خواب و خوراک نداشت. مسعول خط آنقدر کار داشت که نمی توانست به امور شخصی اش برسد. او حتی از دعاهای یومیه غافل نمیشد. کارهای علی از سر اجبار نبود. باشوق و ذوق مستحبات را انجام میداد. بخشی از وجودش بود. مسأله این است که سنی نداشت.🌱
گلوله ها زمین را گود کرده و باران گودالها را پرکرده بود. نمک هم به آن اضافه شده بود. ازهمین آب میخوردیم و وضو میگرفتیم.
خاکریز اول را سینه خیز زدیم. روزهای بعد خاکریزی داشتیم مرتفع و قشنگ و محکم. این یکی از کارهای علی در اطراف کارخانه نمک بود. خاکریز اول، پرده سیاه ناامیدی را درید.
وقتی خط تثبیت شد کسی را گذاشتیم جای علی و او را آوردیم عقب برای استراحت یکی_دو روزه. علی پس از ۱۵ روز توانست خودش را بشوید و زیر سایبانی بنشیند و همان نان و آبلیموی معروفش را بخورد. سرسفره گفتم نمک بیاورید. علی گفت:حیف شد. ماش زودتر گفته بودی.
تازه نمک های تنش را شسته بود. به زحمت توانستیم یکی دو روز نگه اش داریم و برگشت و ماند تا سه_چهار ماه... 👇👇👇
هدایت شده از 🌷شهیدعلیشفیعی🌷
#صفحه۴۸
🍃🌸
🌷خوب، #علی هم در مرحله آماده سازی عملیات #والفجر۸ بود، هم در مرحله عملیات و هم تثبیت. از پاییز ۶۴ تا تابستان ۶۵. بیست ساله بود اما سرشار از تجربه. برنده علی بود. ظاهری شاد و شوخ و پر جنب و جوش و مردم دار و پرجاذبه و درونی پرآشوب و غمگین. روزها شاد جلوه میکرد و شبها گرفته. علی را باید با تلاوت قران شناخت، سر دعای توسل و ندبه و زیارت عاشورا و نماز. صوت جلیل او نشان میداد چگونه مردی است.
#فاو را گرفتیم و تثبیت شدیم که شنیدیم عراق برای بار دوم #مهران را گرفته و صدام اعلام کرد، مهران در برابر فاو. تابستان آن سال مهران آزاد شد. از مهران همین را بگویم که جنگ گوشت و آهن بود.
بعداز خاتمه عملیات #کربلای۱ ، #علی زمزمه ازدواج را سرداد. متعجب شدم آخر گفته بود بعداز جنگ عروسی خواهد کرد. دلیلش هم این بود که شهیدخواهد شد، پس چرا دختر مردم را غمگین کند.
گفتم خودم میروم خواستگاری. کسی را نشان دارم که لنگه اش در زمین نیست.
پرسید:چه کسی را؟
گفتم:خاله ام.
خوشحال شد و بناکرد پرس وجو.
گفتم:خانه دار است، اصل و نسب داراست، مومن و متقی است و زیبا عین پنجه آفتاب.
علی دیگر در پوست خود نمی گنجید و دم به ساعت دورم می گشت و پرس وجو میکرد. گفتم:طاقت داشته باش تا پایمان به کرمان برسد. رفتیم #کرمان. چندروز استراحت کردیم و به اتفاق علی رفتیم منزل خاله مان. دوسه نفردیگر هم همراهمان بودند. هرقدر پافشاری کردم که گل و شیرینی بخرد، به شیرینی اکتفا کرد. رسیدیم کوچه خاله مان و در به روی آقا داماد و همراهان بازشد و پیرزنی پیشواز آمد. همین که گفتم سلام خاله ، علی از خنده روی پایش نشست.😂
گفت:خیلی جالب بود. به این میگویند پاتک شوخی.
با بگوبخند چای و شیرینی خوردیم و برگشتیم. چندروز بعد #حاج_قاسم_سلیمانی گفت که دختر آقای کیانی را برای علی در نظر گرفته. با او صلاح و مصلحت کردیم. راضی بود. مادرعلی را خبر کردیم. گفت هرچه قسمت باشد.
من بودم و #سردارسلیمانی و حاج آقامحمدی و علی و چندنفر دیگر. #سردار گفت:علی #شهیدزنده است. از مال دنیا چیزی ندارد، اما جوان صادق و باغیرتی است. اگر راضی به وصلت هستید، بسم الله.
شیرینی را خوردیم. اشک شوق می ریختم. علی را سالها میشناختم و حالا شاهد سروسامان گرفتنش بودم.💞
🌾تااینکه بحث عملیات #کربلای۴ پیش آمد.
#ادامه_دارد…
@Karbala_1365
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
● فیلمی پندآموز از شهید سلیمانی
انتخاب راه درست مهم است...
#انتخاب_انقلابی.
" اختصاصی کانال "
✨
🇮🇷🌹
●➼┅═❧═┅┅───┄
@Karbala_1365
🌹شهادت رزمنده اصفهانی در دفاع از حرم حضرت زینب (س)
♦️پاسدار حمیدرضا باب الخانی مدافع حرم حضرت زینب (س) در دفاع از حرم اهل بیت (ع) در سوریه به شهادت رسید.
♦️وی روز گذشته در اثر حملات موشکی تروریستهای تکفیری در منطقه حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
♦️مراسم تشییع و خاکسپاری این شهید مدافع حرم از ساعت 14:30 روز شنبه سوم اسفند از میدان فیض اصفهان به سمت گلستان شهدا برگزار میشود.
❣🌷❣
گر حال مرا
حبیب
پرسد گویید:
بیمار غمت را
نفسی
هست هنوز .. !
🍂💔
@Karbala_1365
روی شانه غیرت یاد جبهه ها مانده ست
مرگمان اگر دیدید پرچم رها مانده ست
رفته اند اما نه کوله بارشان باقیست
بر زمین نمی ماند،شانه های ما مانده ست
#یادمردان_بی_ادعابخیر❣
@Karbala_1365