سحر که هرنفسی بوی یار می گیرد
به کوی عشق تو،جانم قرار می گیرد
تومهربان ترازآنی،که هرکه دل به توداد
همیشه،بیشتر ازانتظار ،می گیرد
هزار بذر نگاهت،نشانده ام دردل
درخت خواهش من،برگ و بار می گیرد
پناه خلقی ولطف تو فرصت غم را
زدست حادثه ی روزگار می گیرد
ببین به عمرسیاهم،نشان نوری نیست
کدام شعله دراین شام تار می گیرد؟
هراس آهوی صیاد دیده را دارم
که رد پای تورا ازغبار می گیرد
درآن حریم،کسی می رسد،که اذن ورود
زآستان تو،امید وار. می گیرد
تو ،ای طراوت هشتم،ردم مکن،که دلم
صفای سبز شدن ازبهار می گیرد
#جعفر_رسولزاده_آشفته
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
ماراغلام حضرت سلطان نوشته اند
آواره یِ دیار خراسان نوشته اند
درطوف کعبه هم دلمان تنگ مشهداست
تنها به خاک صحن تو سامان نوشته اند
نام مرا به سر درِ باغ بهشتِ تو
درخیل ِ آهوان خرامان نوشته اند
حسرت خورند خیل ملائک همه بر آن
موری که عبد کوی سلیمان نوشته اند
بی مهرِ روی تو صوم و صلاة بی معناست
مارابه مهر توست مسلمان نوشته اند
باآب و دانه یِ صحنت به دام افتادیم
مرغیم و در سرای تو مهمان نوشته اند
((مارا هم ای کریم گدایی قبول کن))
روی تو وجه حضرت رحمان نوشته اند
شاه رئوف و خیل ملک پاسبان تو
دروصف ذات پاک تو قرآن نوشته اند
شمس الشموس عالم و مهتاب فاطمه
سرلوحه یِ خصال تو حنّان نوشته اند
هشتم امام عالم و محراب کعبه ای
دین را به مهر روی تو یکسان نوشته اند
#مهدی_ربیعی
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
گر دلت خواست که همراز شقایق باشی
همدم صبح و غزلخوان دقایق باشی
سبز شو ، نغمه بخوان ، مهربتابان به نسیم
تا سخن ساز دل پاک حقایق باشی
#فاطمه_خاتمیان(نگار)
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
آشفته تر از حال این دیوانه حالی نیست
حال مرا دیگر نمی پرسی ؟ ملالی نیست
دنیا همیشه با دلم تاریک تا کرده ست
دیگر غروب کوچه ی ما پرتقالی نیست
حس میکنم گاهی شبیه فرش کاشانم
پا خورده تر از من کسی در این حوالی نیست
هر روز با ابیات نو سر می رسم هر چند
این ضجه ها در گوش تو جز قیل و قالی نیست
بر گونه هایم می نشانم نقش دریا را
بگذر تو هم از ( آبِ روی ) من خیالی نیست
دنیا همین بوده ست و خواهد بود می بینی
روزی به یاد من بیفتی که مجالی نیست
#محمد_درّودی
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
شعر من امشب مثنوی آباد درد است
یاد فلسطین در دلم کاشانه کرده است
بر سینه داغی آتشین دارم خدایا
داغ فلسطین بر جبین دارم خدایا
آنجا که معراج محمد میر عشق است
آنجا که خاکش کو به کو تصویر عشق است
آنجا که خاکش جلوه ی عرش الهی است
امروز میبینم اسیر بی پناهی است
می بینم اصغرها عطشناکند آنجا
و از دشنه ی دشمن گلو چاکند آنجا
آنجا صدای عشق را خاموش کردند
از خون بسیط خاک را گلپوش کردند
باز این دل سرگشته ام دریای خون شد
اندیشه سرگردان صحرای جنون شد
در باور اندیشه منزل کرد غربت
تنها خدا داند چه با دل کرد غربت
می سوزم و لبریز آهم آه ای اشک
وا کن به چشم خسته ی من راه ای اشک
غزه به جرم بی گناهی سوخت ، آری
در شعله ی خشم و تباهی سوخت ، آری
تازه شده غوغای صبرا و شتیلا
تکرار عاشورای صبرا و شتیلا
دود است و آتش ، ترکش خمپاره و تیر
در خاک و خون افتاده از ششماهه تا پیر
یارب چه می بینم دلم باور ندارد
خوابیده در گهواره طفلی سر ندارد
ای خاستگاه تین و زیتون ای فلسطین
خاک تو شد تاراج صهیون ای فلسطین
ای قدس پاکت مسجد الاقصای تهلیل
بر صحن و محراب تو رد پای جبریل
پیغمبران را موعد دیدار با دوست
معراج احمد بوده ای از خاک تا دوست
ای شهر عشق و آرمان های مقدس
قربانی راه تو جان های مقدس
این روزها خاک تو دلگیر و غم افزاست
در انتظار گامهای نسل فرداست
"الدوره" ها اینک به خاک افتاده در تو
گلهای پرپر ، چاک چاک افتاده در تو
فریادهاشان شعله خیز جان خصم است
حسن ختام آتشین جولان خصم است
وقتی مصاف سنگ با تیر و تفنگ است
دیگر سکوت عالم اینجا عین ننگ است
#محمود_شریفی(کمیل کاشانی)
کاشانهی شعر
اخبار و اطلاعات ادبی کاشان
@Kashane_poem
هدایت شده از بشارت بهشت
سلام و ادب
وقت بخیر
دوستان عزیز #شاعر لطفا در صورت امکان یکی از #غزلهای_علویتون رو برای چاپ در یک مجموعه نفیس برای بنده در ایتا ارسال کنید.
@MKhorsandi118
ممنونم
جهت ارسال
🔸شعر
🔹اخبار ادبیات
🔸فراخوانها و کنگرهها
🔹کارگاه ها
🔸جلسات و محافل ادبی
به آیدی زیر پیام دهید
@Admin_Kashane_poem