🔹#حدیث_روز 🔹
✳️#پيامبراكرم_صلياللهعليهوآلهوسلم:
إنّ العَبدَ لَيُصَلِّي الصَّلاةَ لا يُكتَبُ لَهُ سُـدسُها و لا عُشرُها و إنّما يُكتَبُ لِلعَبدِ مِن صَلاتِهِ ما عَقَلَ مِنها
✳️ [گاه] بنده نماز میخواند، اما يك ششم و يك دهم آن هم برايش نوشته نمیشود؛
تنها آن مقدار از نماز بنده به حساب مى آيد كه با #شناختوتوجّه همراه باشد.
📚 بحار الأنوار، ۸۴/۲۴۹/۴۱
➖➖➖➖➖➖➖➖
@asharmadahiii
ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم
ای کاش که من خاک سر کوی تو باشم
دلدار منی یابن الزهرا
تو یارمنی یابن الزهرا
هرکس به کسی نازد و من هم به تو نازم
ای کاش جان بر سر کوی تو ببازم
می خانه دگر جای من بی سو پا نیست
روزی من خسته چرا کرب وبلا نیست
تو دین منی یابن الزهرا
آیین منی یابن الزهرا
ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن
رهمی به من سوخته ی بی سرو پا کن
آخر سحری دامن لطف تو بگیرم
یک بوسه زنم بر لب تو گاه بمیرم
ای تاج سرم یابن الزهرا
من منتظرم یابن الزهرا. @asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیم که با تو کنـم گفتگو، عزیز دلم!
عنایت تو بـه من داده رو، عزیز دلم
سیـاه رو تر و بی آبروتر از من نیست
مگـر دهـی تـو بـه مـن آبرو عزیز دلم
بسوز و آب کن و شعله زن که بر تو کنم
چو شمع، گریه بی های هو عزیز دلم
اگر عزیز دل خود نگویمت، چه کنم؟
کجا روم؟ به که گویم؟ بگو، عزیز دلم
اگر که با تو نگویم سخن، ببخش مرا
که گریه عقده شده در گلو، عزیز دلم
کنار قبر علی، یا کنار قبر حسین
بگـو کجات کنم جستجو عزیز دلم؟
ز خجلت تـو و شـرم گنـاه، آب شـوم
اگر که با تو شوم رو بـه رو عزیـز دلم
هنـوز یـاد لـب تشنگـان کـرب و بـلا
نگاه تـوست بـه دست عمـو عزیـز دلم
به یاد حنجر خشکی که نهر خون گردید
دو دیـده ام شـده از اشک، جو عزیز دلم
به جستجوی تو «میثم» روا بود که چو باد
تمـام عمـر رود کـو بـه کـو عزیـز دلم
@asharmadahiii👌👌🙏
1020.mp3
521.5K
🔰روز چهارشنبه روززیارتی
🌸 امام کاظم علیه السلام
🌸 امام رضا علیه السلام
🌸 امام جوادعلیه السلام
🌸 امام هادی علیه السلام
#التماس دعا 🤲. @asharmadahiii
1_405608913.mp3
3.83M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃محیط بر همگان اضطراب گشته بیا
🍃نفس بدون تو همچون عذاب گشته بیا
نگاه کن به مدینه به بارگاه بقیع
حرم به دست حرامی خراب گشته بیا
👌بسیار دلنشین
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج. @asharmadahiii
1_65739497.mp3
308.6K
🔰روز پنجشنبه روز زیارتی
🌸امام حسن عسکری علیه السلام
#التماس دعا 🤲
@asharmadahiii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناجات کودک با امام زمان🙏@asharmadahiii
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرار رکن زینبی
دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای
روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینه تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزه نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی
در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریه تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریه تو سوخت
گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای
گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای
گاهی به روی خار مغیلان دویده ای
گه حنجر بریده به گودال دیده ای
در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است
ای یادگار فاطمه ای دختر حسین
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیامآور حسین
هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه شهر مدینه اش
تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحه جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنان
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت
تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای
تو قاصد پیام گلوی بریده ای
ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
@asharmadahiii
حضرت سکینه (س)، روز پنجم ربیع الاول سال 117 هجری قمری پس از 20 سال از شهادت امام سجاد(ع) وفات نمود.
حضرت سکینه(س) هنگام وفات در مدینه سکونت داشتند، روایتهای بسیاری در خصوص محل دفن آن حضرت(س) وجود دارد.
در این بخش از گزارش به روایات محل دفن حضرت سکینه ( س) اشاره می کنیم.
حضرت سکینه روز پنجم ربیع الاول سال 117 هجری قمری در سن بین 67 تا 70 سالگی در مدینه وفات نمود.
حاکم معاصر حضرت سکینه (س) پس از وفات ایشان اجازه برگزاری مراسم تشییع پیکر مبارک ایشان را ندادند.
بر اساس روایات مختلف پیکر مبارک حضرت سکینه(س) در مدینه به خام سپرده شده است.
بعضی بر این باورند که حرم حضرت سکینه (س) در شهر شام(دمشق) و سوریه است.
مرحوم سید محسن امین بر این باور است که حرم سکینه (س) که در دمشق سوریه واقع است هیچ ارتباطی به حضرت سکینه(س) ندارد بلکه فقط تشابه اسمی وجود دارد.
این حرم مربوط به سکینه دختر یکی از ملوک شام است زیرا بر صندوقی که بر قبر نهادهاند به خط کوفی مشجر عنوان سکینه لقب الملک نوشته شده است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی نیز نظر مرحوم سید محسن امینی را تصدیق نموده است.
بنابر این آن گونه که همه مورخان نوشتهاند حضرت سکینه(س) در مدینه مقیم بوده و در آنجا رحلت نموده است.
*حضرت سکینه(س) شاعرهی اهل بیت(ع)
حضرت سکینه(س) واقعه کربلا را با سرودن اشعاری به دیگران روایت کرده است.
آن حضرت (س) دارای توانمندی بسیار در عرصه ادبیات، سرودن اشعار به عنوان ادیب توانا و داور منصف در میان شاعران دوران خود بوده است.
بر اساس روایتهای بسیار شاعران معاصر حضرت سکینه(س) برای ارزش گذاری اشعار خود نزد آن حضرت (س) میآمدند و ایشان را به عنوان ادیبی توانا و داوری منصف میشناختند.
شاعران توانمند و مشهور معاصر حضرت سکینه(س) برای ملاقات آن حضرت( س) چند روز در مدینه توقف کردند تا به آنها اجازه ورود داده شود.
حضرت سکینه (س) در محلی دور از چشم آنها برای ملاقات و صحبت با آنها مینشستند و درباره اشعار گفتگو میکردند.
حضرت سکینه(س) ، با سرودن اشعار واقعه عاشورا،احادیث امامان معصوم(ع)، پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع) و مسائل مذهبی را به دیگران بیان میکردند.
حضرت سکینه(س) نقش بسیار مهمی در پیامرسانی واقعه عاشورا و اهداف قیام امام حسین(ع) داشتند.
آن حضرت (س) با پسر عموی گرامیشان حضرت عبدالله بن حسن(ع) ازدواج کردند.
حضرت عبدالله بن حسن(ع) در روز عاشورا به شهادت رسیدند.
پدر بزرگوار حضرت سکینه(س) امام حسین(ع) و مادر گرامیشان حضرت رباب (س) دختر امری القیس است.
حضرت سکینه(س) در روز پنجم ربیع الاول سال 117 هجری قمری پس از گذشت سالها از رویداد عاشورا در سن بین 67 تا 70 سالگی در شهر مدینه وفات نمودند. @asharmadahiii
نقش جلیله دخترِ ارباب سرجدا
بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا...
کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا
یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان
مرهون نوحه های سکینه ست کربلا
آن بانویی که عابدۀ اهلبیت بود
با سوز خویش داده چنین درسِ دین بما
راه حسین، راه قیام است و راه خون
باید همیشه زنده نگه داشت راه را
تیغ زبان گشود، به فریادِ فاطمی
گفت از هزار داغ، یکی را برای ما
وقت غروب بود و أذانی نمی رسید
إلاّ صدای هلهلۀ لشگر دَغا
دیدم به چشم خویش در اطراف خیمه گاه
در لابلای شیون و غوغای ماجرا
یک دسته نیزه، رأسِ بریده کنند حمل
یک فوج نیزه، معجرِ زنهای با حیا
دست خودم نبود که فریاد میزدم
معجر مگیر از سرِ ما، پَستِ بی حیا
دیدم ز پای خواهر من زیوری ربود
یک نابکار، با طمع و حرص، بی هوا
در بینِ دود و آتشِ خیمه، بدست خصم
دیدم چکید خون، ز همه گوشواره ها
دیدم فرارِ خواهر دیگر در آن میان
با دامنِ به شعله نِشسته ،سوی کجا؟
میگفت با تمام نواهای زخمی اش
اینجاست موجِ خونِ خدا، موج کربلا
این موجِ کربلا همه را غرق می کند
مستغرق خدا چو سکینه، نه در بلا. @asharmadahiii
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ(ع) الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(س) سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ》🔶🔸
✅وقتی امام حسین(ع) قصد وداع کرد، و با اهل حرم خداحافظی نمود، حضرت سکینه(س) به امام(ع) عرض کرد :
《یَا اَبَتَاهُ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا》
♦️پدر جان! ما را به مدینه برگردان!
امام(ع) فرمودند :
《لَو تُرِکَ القَطَا لَنَامَ》
♦️اگر مرغ قطا را آزاد می گذاشتند می خوابید.(این مردم مرا رها نمی کنند، من دیگر نمی توانم شما را برگردانم. دخترم از من خواسته ای داشتی، برای من امکان نداشت برآورده کنم.)(۱)
حضرت سکینه(ع) شروع به گریه کردن نمود و امام حسین(ع) در این حین به دخترش فرمود :
دخترم!
《لَاتُحْرِقِى قَلْبِى بِدَمْعِکِ حَسْرَةً،
مَادَامَ مِنِّى الرُّوحُ فِى جُثْمَانِى!》
♦️این قَدر در برابر من اشک نریز، گریه ی تو دل مرا آتش می زند.(۲)
پدر راهی میدان نبرد شد و دل دختر نازدانه اش نیز همراه بابا به میدان رفت؛ او با ناله هاى جانسوز و قطرات اشک، پدر را بدرقه کرد.
بعد ازَابَةِ فَقَالُوا مَا يُبْكِيكُمَا يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْكَى اللَّهُ أَعْيُنَكُمَا لَعَلَّكُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّكُمَا فَبَكَيْتُمَا شَوْقاً إِلَيْهِ فَقَالا لَا أَوَ لَيْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ(س) صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِيٌّ(ع) عَلَى وَجْهِهِ يَقُولُ :
بِمَنِ الْعَزَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ(ص) كُنْتُ بِكِ أَتَعَزَّى فَفِيمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِك؟》
♦️حضرت فاطمه(س) به هنگام رحلت، به اسماء فرمود :
در زمان فوت پدرم جبرئیل کافور بهشتی آورد.
پدرم آن را سه قسمت کرد. یک قسمت برای خودش، یک قسمت برای علی(ع) و یک قسمت هم برای من.
آنگاه به اسماء فرمود :
باقیمانده حنوط پدرم را که در فلان موضع است بیاور و نزد سرم بگذار. اسماء میگوید :
وقتی من امر آن بانو را اجرا نمودم لباس خود را روی خویشتن کشید و به من فرمود :
پس از چند لحظه مرا صدا بزن، اگر جواب تو را گفتم که هیچ و الا بدان که نزد پدر بزرگوارم رفتهام.
اسماء بعد از چند لحظهای آن بانوی مظلومه را صدا زد، ولی جوابی نشنید، دوباره صدا زد :
ای دختر محمد مصطفی(ص)، ای دختر بهترین کسی که مادرش وی را حمل کرد، ای دختر بهترین کسی که بر روی سنگریزهها پا نهاد، ای دختر آنکسی که مقامش به قاب قوسین او ادنی رسید!
اما جوابی نگرفت.
وقتی اسماء لباس آن حضرت(س) را از روی بدنش برداشت، دید از دنیا رفته است.
اسماء بدن آن بانو را حرکت میداد و میگفت :
ای فاطمه(س)! زمانی که نزد پدر بزرگوارت رفتی سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت(ص) برسان!
در همان حینی که اسماء این سخن را میگفت حسنین(علیهماالسلام) از راه رسیدند و گفتند :
اسماء! مادر ما در چنین ساعتی به خواب نمیرفت؟!
گفت : مادر شما خواب نرفته، بلکه از دنیا رفته است.
امام حسن(ع) روی بدن مادر افتاد و پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود : مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!
آنگاه امام حسین(ع) آمد و پاهای مبارک مادر را حرکت میداد و میبوسید و میفرمود :
مادر جان! من فرزند تو حسینم.
قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن! اسماء به ایشان گفت :
ای فرزندان پیامبر(ص) نزد پدرتان علی(ع) بروید و آن حضرت(ع) را از فوت مادرتان آگاه نمایید.
حسنین(علیهماالسلام) از خانه خارج و به سوی مسجد روانه شدند، هنگامیکه نزدیک مسجد رسیدند صدا به گریه بلند کردند.
گروهی از صحابه به حضور ایشان آمدند و گفتند : برای چه گریانید؟!
خدا چشم شما را نگریاند!
شاید نظر شما به جای جدتان رسول خدا(ص) افتاد و از کثرت علاقهای که به او دارید گریان شدید؟
فرمودند : نه مادر ما از دنیا رحلت کرده است.
حضرت اميرالمومنین(ع) پس از شنيدن اين خبر جانگداز با صورت به زمین درافتاد و فرمود :
اى دختر حضرت محمّد(ص)!
من غم و اندوه خود را بعد از تو به كه بگويم؟
من درد دلهاى خود را براى تو مى گفتم، اكنون براى چه كسى درد دل كنم؟(۱)
📝شعر :
ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم!
کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست!
ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم!
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچه یی
یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم!
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم!
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم!
مادر ما، رفت از دنیا در آن حالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم! @asharmadahiii