📎 نیت صادقانه باشد
🖌 حضرت #امام_صادق (ع) فرمود: بنده مؤمن فقیر مى گوید: پروردگارا روزى ده تا چنین و چنان کنم؛ یعنی نیکی و کارهاى خیر کنم! اگر خداى عزوجل بداند با صدق نیت می گوید، برای او مانند همان پاداشی را می نویسد که اگر انجام می داد مى نوشت.
🖌 عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ لَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِى حَتَّى أَفْعَلَ كَذَا وَ كَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَيْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهٌُ .
📚 اصول کافى جلد ۳ صفحه: ۱۳۵ روایت ۳
📚 @ketab_Et
[ راز انگشتر ]
روایت هایی از سبک زندگی شهیدمدافع حرم بیاضی زاده
گزیده✂️کتاب
تا آن لحظه انگشترش دقت نکرده بودم.
انگشترش را نشانم داد و گفت: قشنگه؟
خواستم انگشتر را از دستش در بیاورم ولی اجازه نداد.
برایم عجیب بود سعیدی که اصلاً به مسائل ماده اهمیت نمی داد الان نسبت به این انگشتر علاقه پیدا کرده بود.
با کلی چک و چانه زدن انگشتر را داد تا ببینم.
گفت: میدونی کی این انگشتر را به من داده؟
گفتم: نه.
گفت:حاج قاسم داده.....
📚 @ketab_Et
4930.pdf
1.1M
مقاله
📚تربیت فرزند در اندیشه والای علوی
✍نویسنده ایت الله احمد بهشتی
📚 @ketab_Et
[ وقتی مهتاب گم شد ]
📙معرفی کتاب👇
«وقتی مهتاب گم شد» نوشته حمید حسام ( -1340) فارغ التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه تهران است.
#کتاب «وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوشلفظ باشد، روایتی عینی از واقعهای تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوشلفظ، که نامش را به دلیل نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته بودند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی، دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند. علی پانزده ساله در عنفوان جوانی با اصرار فراوان خود به جبهه اعزام میشود و آنجاست که درمییابد شهادت ارمغانی است که با ترک خود به دست میآید، اما گویی قرار است علی خوشلفظ با تنی مجروح و خسته زنده بماند؛ تا سالها بعد ماجرای وصل حدود هشتصد دوست و برادرش را برای ما روایت کند.
📚 @ketab_Et
کتاب و کتابخوانی
[ وقتی مهتاب گم شد ] 📙معرفی کتاب👇 «وقتی مهتاب گم شد» نوشته حمید حسام ( -1340) فارغ التحصیل
خرید کتاب وقتی مهتاب گم شد از سایت ناشر، نسخه دیجیتال:
https://ebook.sooremehr.ir/contentGroup/319/%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D9%87%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%AF%D9%85-%D8%B4%D8%AF
خرید نسخه چاپی: https://bookroom.ir/book/48397
🔸میوهفروش روزنامهخوان
✍ علی کردانی
وضعش از خیلیها معمولیتر است؛
میز مطالعه ندارد؛
در فضایِ دنج کتابخانه نیست؛
نور مطالعهاش تأمین نشده؛
اما میخواند تا بداند؛
فروشنده انار؛ اما #خریدار_فرهنگ است.
او از خیلیها جلوتر است.
#فرهنگی_اجتماعی
#فرهنگ_مطالعه
📚 @ketab_Et
⊰•🔔•⊱
.
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت دوازدهم...シ︎
دوربین می رود سمت بابک و لبخندش به خنده تبدیل میشود.
رضا میپرسد: بابک بهت خوشگذشت؟!
بابک زل میزند به دوربین. نکاهش برق می زند. میگوید: عالی بود! خیلی خوش گذشت!
مکث می کند و گردنش را کج میگیرد سمت برادرش: نمیدونم چطوری باید محبت هات را جبران کنم به خدا!
ویدیو تمام میشود. مادر گوشه ی چادرشرا نی کشد به چشمش. خال گوشه چانه اش میلرزد. گوشی را میگذارد روی پایش و نگاهم میکند:
همه پنج شنبه جمعه ها روزه میگرفت. وقتی مرفتیم مسافرت، برای ناهار که نگه می داشتیم، بابک خودش را با نظافت ماشین سرگرم میکرد. صداش میزدیم «بابک بیا ناهار بخوره دیگه!»
تازه اون موقع میفهمیدیم روزه گرفته. گاهی غر میزدم«اخی مسافرت ده نه اوج توتماق؟». میگفت: نزر وارومدی!.
یکهو یادش میاد که این جمله ها را به زبان اذری گفته. ادامه میدهد: بهش میگفتم: اخته تو مسافرت هم روزه میگیری و اون هم می گفت نزر دارم
افتاب پشت پرده طوری کم کم قصد رفتن دارد اراز می اید کنارم و میگوید....
📚 @ketab_Et