eitaa logo
کتاب و کتابخوانی
490 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
174 ویدیو
487 فایل
🌺نشر مطالب با لینک مجاز است 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋در ادامه به برخی از صلوات‌های مهم که اولیای الهی در اهتمام ویژه آنها داشتند اشاره می‌شود: 1⃣صلوات هنگام زوال ماه شعبان 💠این صلوات سراسر ذکر مراتب ولایت رسول خدا و اهل بیت است «اللهم صل علی محمد و محمد ،شجرة النبوة و موضع الرسالة و مختلف الملائکة و..» این دعای ارجمند از امام سجاد نقل شده آن حضرت در توصیف آل رسول خدا می فرماید:«شجرة النبوه»و در فرازهای بعد دعا به تشریح صفات آن پرداخته‌اند وقت فضیلت این صلوات هنگام زوال خورشید است که هنگام فضیلت نماز ظهر و یکی از بهترین اوقات مناجات می باشد متن کامل آن در مفاتیح آمده است 2⃣صلوات بر حجج طاهره خصوصاً حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 💠در این صلوات اسراری است که مورد توجه قاطبه علما بوده است: «اللهم صل علی الصدیقه ،فاطمه الزکیه ،حبیبة حبیبک .‌‌» مرحوم شیخ عباس قمی این صلوات را نیز در مفاتیح الجنان و در ذیل عنوان صلوات بر حجج طاهره ذکر فرموده. 3⃣صلوات عصر جمعه معروف به صلوات ابوالحسن ضرّاب 💠عصر جمعه یکی از بهترین اوقات هفته است و هنگام استغفار و دعا و نیایش به درگاه الهی است ،از بهترین اعمال در این وقت صلوات است و در این میان صلوات ابوالحسن ضراب به نقل از امام عصر بیش از سایر صلوات‌ها مورد توجه بوده است «اللهم صل علی محمد ،سید المرسلین و خاتم الانبیین و حجة رب العالمین ..» این صلوات نیز در مفاتیح درج شده 4⃣صلوات روز عرفه 💠 از جمله بهترین صلواتها ، صلواتی است که در روز عرفه وارد شده امام صادق فرمودند که هر کس می‌خواهد رسول خدا و امامان از اهل بیتش را شاد نماید این صلوات را بخواند «اللهم یا اجود من اعطی و یاخیر من سئل و یا ارحم من استرحم ...» بنا به فرموده امام کاظم این صلوات از اسرار آل رسول اکرم است 👈ایشان همچنین فرمودند هر کس با این صلواتها بر پیامبر درود فرستد: گناهانش در هم فرو می‌ریزد، خطاهایش پاک می‌شود ،شادمانی‌اش ماندنی می‌شود، دعایش مستجاب می‌گردد، آرزویش برآورده می‌شود در روزی‌اش گشایش داده می‌شود در برابر دشمنش کمک می‌شود، اسباب هرگونه خیر و خوبی برایش فراهم می‌گردد و در بهشت‌های برین از همدمان پیامبرش قرار داده می‌شود این صلوات‌ها را سه بار در صبح و سه بار در هنگام شب می‌گوید 📚منبع:کتاب ادب حضور اسرار ماه شعبان ✍استاد محمد تقی فیاض بخش 📖صفحه ۱۰۰_۹۷ 🔻نشر با لینک مجاز است 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
💠خواندن سُوَر مسبحات، سوره‌های (حدید، حشر ،صف ،جمعه ،تغابن و بنا بر قولی سوره اعلی) در شب‌ها قبل از خواب و در همه اوقات سال توصیه شده،پس به طریق اولی این امر در ایام فضیلت دوچندان دارد 💠 کسی که مسبّحات را پیش از خواب قرائت کند نمی‌میرد تا آنکه امام قائم(عج) را درک کند و اگر بمیرد در کنار رسول خدا (ص)خواهد بود،در میان سور مسبحات سوره حشر خصوصا آیات ۲۱ تا آخر فضیلت بیشتری دارد (اصول کافی جلد ۲ صفحه ۶۲۰) ادب حضور جلد۳📚 ✍استاد محمدتقی فیاض بخش 📖صفحه ۱۳۱_۱۳۰ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
💠توسل به وجود مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه رمضان🌹 🌸خداوند در سوره قدر پیرامون ظرف نزول قرآن می‌فرماید «انا انزلناه فی لیله القدر» در روایت داریم که مراد از لیلة در این آیه وجود مبارک صدیقه طاهره است 🌸 لذا استاد توصیه می‌فرمود که در شب‌های و حتی از شب نوزدهم تا بیست و چهارم به مقام نوری حضرتش و نیز به وجود مبارک امام عصر «عجل الله تعالی فرجه الشریف» توسل پیدا کنیم. 🌸لذا به هر وسیله که می‌توانیم در این ایام عرض ارادت و توسلی به محضر این دو بزرگوار داشته باشیم 🌸 مثلاً هدیه کردن ثواب عبادت‌ها یا خواندن زیارات ایشان خصوصا زیارت آل یاسین، نوعی توسل به این بزرگواران محسوب می‌شود 📚ادب حضور جلد ۳ ✍استاد محمد تقی فیاض بخش 📖صفحه۱۸۴ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
💠 تفکر، مهم‌ترین عمل شب قدر ✳️ مهم‌ترین عمل در شب قدر، فکر کردن است، نه عبادت. عبادت و دعا بدون حضور قلب و تمرکز، اثر چندانی ندارد؛ به طور مثال خواندن صد رکعت نماز بدون تمرکز، خوب نیست. ✅ باید مواظب باشیم عبادت‌زده نشویم؛ یعنی طوری نشود که عبادت، ما را از تفکر غافل کند. صرفا خواندن دعا و جمله‌های عربی، بدون فهم و درک درستی از آنها، خوب نیست: «لَا خَیرَ فِی قَرَاءَة لَیسَ فِیهَا تَدَبُّرً؛ در قرآن‌خواندنی که با تدبر توأم نباشد، خیری نیست» (امام علی، تحف العقول، 204). ❇️ ما در شب قدر باید به تصمیم‌هایی برسیم و برای آینده‌مان برنامه‌ریزی کنیم و آنها را تحویل امام زمان (عج) بدهیم. اگر دائم مشغول دعا خواندن شویم، فرصت نداریم فکر کنیم که چه چیزی را می‌خواهیم تحویل امام زمان (ع) بدهیم، این زمان با غفلت می‌گذرد و ما چیز مفیدی، دست امام زمان (ع) نخواهیم داد. لذا؛ مهم‌ترین عمل در شب قدر، شنیدن، فکر کردن، نقشه ریختن و تصمیم‌گیری است. ✅ باید در این شب‌ها، ساعت‌هایی را برای خود خلوت داشته باشیم و تا صبح نقشه بریزیم و بالأخره تحویل امام زمان (ع) بدهیم، بگوییم: آقا! ما برای سال آینده‌مان این چیزها را می‌خواهیم که شما امضاء کنید. پس داده‌های ما در این شب‌ها فوق‌العاده مهم است. بهتر است، بیندیشیم چه داده‌هایی را به حضرت تقدیم کنیم، تا امضاء بفرمایند. 📚 گزیدۀ کتاب «نقش انسان در تقدیرات شب قدر» |‌ محمد شجاعی | انتشارات محبی. 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
🌸در میان ادعیه این ماه مشایخ قوم به چنددعا عنایت ویژه داشته‌اند 👈از جمله دعای افتتاح در شب‌ها و دعای امام سجاد علیه السلام ،معروف به دعای ابوحمزه ثمالی ، در سحرها همچنین مرحوم استاد(سعادت پرور) به نقل از مرحوم علامه طباطبایی بر دعای تاکید فراوان می‌نمودند و می‌فرمودند که باید این دعا در همه سحرهای ماه مبارک خوانده شود 💠و اگر در قنوت نماز وتر و قبل از سایر دعاها خوانده شود بهتر است زیرا در آن خداوند را به اسمائی قسم می‌دهیم که دعا بعد از آن به استجابت بسیار نزدیک است🌹 🌸امام باقر علیه السلام در ارزش این دعا می‌فرمایند که اگر قسم بخورم که الهی در آن پیچیده است کلام حقی است و اگر مردم به ارزش این دعا آگاه بودند برای یادگیری آن با شمشیر از هم می‌گرفتند 💠البته استاد می‌فرمود که در این دعا از دو جهت می‌توان به درگاه الهی مسئلت برد اول آنکه خداوند را به این اسما قسم بدهیم و سپس دعاهای خود را بیان نماییم 💠چنانکه از ظاهر دعا نیز این مطلب برمی‌آید و دوم آنکه از درگاه الهی تلبّس به همین اسما را درخواست نماییم 💠دعاهای شب‌های این ماه خصوصا دهه آخر ماه مبارک که حاوی معارف بلند توحیدی است از آنها نباید غافل شد 🌸(رابعاً)سفارش شده که در دعا دیگران را بر خود مقدم بدارید که صدها هزار برابر آن درباره داعی مستجاب می‌شود 📚کتاب ادب حضور جلد سوم ✍استاد محمدتقی فیاض بخش 📖صفحه ۱۷۷_۱۷۶ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
🌄 رمضان دارد می‌رود... ✍🏻 عین‌صاد ❞ از كسانى نباشيم كه رمضان بر آنها مى‌گذرد، در حالى كه بدن‌هايشان ضايع شده و فكرهايشان عقيم مانده و قلب‌هايشان سرشار از بت‌ها شده و روح‌هايشان هم به تنگى رسيده است! چون اين يك اصل است كه اگر كسى از نعمتى كه در دسترس اوست بهره نگيرد، سياهى به او مى‌رسد. جرقه‌هايى كه مى‌زنند، اگر كسى استفاده نكند و شكر نكند، سياهش مى‌كنند و به او مى‌بندند. او براى رشد ما زمينه‌ها، فرصت‌ها، حادثه‌ها، برخوردها، زمان‌ها و مكان‌هايى را تأمين كرده است كه به وسيلۀ آنها حركتى بكنيم، گامى برداريم و پيشرفتى داشته باشيم. ولى اگر ما اين همه محبت را جواب ندهيم و اين همه مايه را در راه به جريان نيندازيم، همۀ آنها را از ما مى‌گيرند. 📚 | ص ۴۷ #️⃣ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
💠فاصله سنی بین بچه‌ها کم بود و تعدادشان زیاد اما من سعی می‌کردم هیچ وقت از زندگی ننالم که مبادا همسرم را بر هم بزنم برای اینکه بار زندگی بر دوشم سنگینی نکند بچه‌های بزرگتر را در خانواده شریک می‌کردم این شد که توانستم با و احترام به همسرم به او در اداره امور بیرون و داخل منزل کمک کنم 💠در یکی از روزهای تابستان ۱۳۳۹ متوجه شدم که فرزندم را باردار هستم خواب و بیداری‌های شبانه و دوران سخت بارداری خسته‌ام کرده بود ،تصمیم گرفته بودم به همین قناعت کنم اما یادآوری جمله همسرم که «برگی از درخت نمی‌افتد مگر به خواست خدا» خستگی ام را از تنم ربود به خدا شدم و از سویی آموخته بودم در برابر نعمت‌های خدا شکرگزار باشم 💠 در همین حال و هوا بودم که در خانه به صدا در آمد سعی کردم از این بارداری فعلاً با کسی حرف نزنم و خیلی تلاش کردم طبیعی جلوه بدهم 💠همسرم بود, من تاکنون هیچ چیزی را از او پنهان نکرده بودم و از طرفی مطمئن بودم اگر بفهمد باردار هستم خوشحال می‌شود ,زیرا او معتقد بود هرچه باشد است و همیشه در دعاهایش این را از خداوند می‌خواست و به همین خاطر در به دست آوردن نان حلالش تلاش می‌کرد... 📚حسین پسر غلامحسین «زندگی نامه و خاطراتی از شهید محمد حسین یوسف الهی(رفیق حاج قاسم)» ✍مهری پور منعمی 📖صفحه۱۹_۱۸ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
🏢آسانسور 💠محمد حسین از ناحیه پا مجروح شده بود و در بیمارستان کرمان بستری بود 💠مادر صبح زود مرا از خواب بیدار کرد و گفت:«هادی جان کمی گل گاوزبان جوشاندم ببر برای محمد حسین، صبح اول وقت بخورد» 💠 من نماز خواندم لباسی پوشیدم جوشانده را برداشتم و هنوز آفتاب نزده بود به طرف بیمارستان راه افتادم 💠فاصله خانه تا بیمارستان زیاد نبود فقط یک کوچه فاصله داشت 💠 وقتی رسیدم چون صبح زود بود نگهبان‌ها نمی‌گذاشتند داخل شوم با اصرار زیاد و خواهش و تمنا قبول کردند فقط بروم جوشانده را بدهم و سریع برگردم 💠 محمد حسین در طبقه چهارم بستری بود من از آسانسور استفاده نکردم و از پله‌ها رفتم بالا 💠 وقتی رسیدم داخل اتاق ،محمد حسین خواب بود، خیلی آهسته جلو رفتم و بالای سرش ایستادم یک دفعه چشمانش را باز کرد و گفت: هادی بالاخره آمدی؟ 💠 گفتم: چی شده مگر اتفاقی افتاده؟ 💠 گفت نه همین الان خواب می‌دیدم تو داری از پله‌ها بالا می‌آیی مسیرت را دنبال کردم تا بالای سرم رسیدی چشمانم را باز کردم دیدم اینجا هستی 💠آن روز من خیلی تعجب کردم که چگونه متوجه شد با آسانسور نیامدم 🦋هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود 📚حسین پسر غلامحسین خاطرات و زندگی نامه شهید محمدحسین یوسف الهی (رفیق حاج قاسم) ✍مهری پور منعمی 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
💠به خودم آمدم،دیدم خیس عرق در دفتر بسیج نشسته ام.همانجا سجده رفتم و زار زار گریه کردم. 💠من در بیداری این مسائل را دیدم.اصلاً خواب نبودم.حال عجیبی داشتم .بلند شدم و دویدم به سمت مزار شهدای روستا.خودم را روی قبر شهدا انداختم. 💠گفتم:کمکم کنید،من نمی دانم چه کار کنم. از آنجا سریع به خانه رفتم.حالم خوب نبود.مریض شدم و افتادم. 💠آن روز یکشنبه بود وتا شب جمعه،چهار روز مانده بود.آن شب به زیر سِرم رفتم.خیلی حالم بد شد، حتی آب از گلویم پایین نمی رفت! 💠فکر می کنم بزرگی و عظمت این خبر مرا مریض کرده بود،اینکه بخواهم به ملاقات (عج)برسم،چنان حالتی در من ایجاد کرد که نمی توانستم این موضوع را هضم کنم. 💠 شنیده بودم برخی علمای بزرگ، خیلی زحمت کشیدند اما نتوانستند به ملاقات حضرت برسند،حالا این توفیق برای من فراهم شده بود. 💠در خانه، مادربزرگی داشتم که مرا بزرگ کرده بود،او زنی دنیا دیده بود.به من گفت محمود،برای شما اتفاق عجیبی در راه است که اینگونه حال تو دگرگون شده. 💠آن شب هر طور بود به بسیج آمدم.مسجد روستای ما حکایت جالبی دارد.این مسجد به دستور امام زمان (عج) و توسط اجداد همین سید غلام که دوست من است ساخته شده. 💠آخر شب وقتی همه رفتند، پیش سید رفتم و گفتم:سید جان ،حرف مرا قبول داری؟ گفت:«به قرآن قسم هرچه بگویی قبول دارم.» 💠ماجرا را تعریف کردم.دو ساعت با هم گریه کردیم.خلاصه چند روز با همین حال و هوا گذشت.حالتی داشتم که گفتنی نبود. 💠عصر روز پنجشنبه رسید.غسل کردم و لباس سفید بر تن ،آماده شدم و به سمت مسجد رفتم. 💠مادربزرگم جلویم را گرفت وگفت:محمود، من فکر می کنم برای ملاقات با امام زمان (عج)انتخاب شده‌ای!؟ کتاب منتظر📚 «زندگینامه و خاطرات جانباز ذوالشهادتین، دکتر محمود رفیعی» 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
هدایت شده از  ادب حضور
📚 💠مراقبه اصل اول در سلوک الی الله 🔹حضرت استاد سعادت پرور می‌فرمود؛ دستور مرحوم آیت الله آقا سید علی قاضی در این ایام به شاگردانشان بود البته مراقبه هر کس بنا به مرتبه‌ای که دارد متفاوت است ولی اصل جامع همه آنها ادب بندگی است که ابتدایی‌ترین آن حفظ حریم و پرهیز از است سپس مراتب بالاتر آن است که سالک می‌بایست مراقبات سخت‌تری را در رعایت ادب بندگی انجام دهد 🔹 آیت الله کشمیری دراین باره می‌فرمود: آقای قاضی همیشه به ما می‌گفتند اذکار و ادعیه با شرایط می‌کند ⬅️مراقبه حرف اول را می‌زند، سیره مرحوم علامه طباطبایی نیز تا پایان عمر شریفشان در درجه اول بود و اگر کسی دستور مراقبه‌ای را درست انجام می‌داد ایشان دستور بعدی را می‌فرمود 🔶مرحوم علامه می‌فرمود ؛اگر مراقبه درست نباشد؛ دستور ذکری فایده‌ای ندارد,چون اگر مراقبه درست نباشد و ظرف دل باشد هرچه در این ظرف از اعمال صالح و فکر و ذکر قرار گیرد آلوده می‌شود؛ مراقبه یعنی اول پاک کردن ظرف دل از و سپس آراستن آن به 🌸 شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دِیر خراب آلوده 📚کتاب ادب حضور (دفتر چهارم )اسرار اربعین موسوی ✍ نویسنده استاد محمد تقی فیاض بخش صفحه۵۷_۵۹ در این پست👇 https://eitaa.com/Ketab_Va_Ketabkhani/3418 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
#کتاب_خوندم📚 #اربعین_موسوی 📙ادب حضور (دفتر چهارم)/ اسرار اربعین موسوی«آداب و مراقبات ماه ذی القعده
📚 💠مرحوم آیت الله میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در مراقبات خود می‌فرماید در اربعینیات که انسان می‌خواهد به مراقبه بپردازد گویی به شیطان اعلام جنگ داده است زیرا شخص غیر مراقب که نفس او رها است در غفلت از حق است و تحت ولایت شیطان است 💠با ورود انسان در اربعینیات شیطان همه جنود خود را به جنگ با او می‌فرستد و سالک در آغاز نمی‌تواند یکباره با همه آنها مقابله کند 💠بر این اساس مرحوم استاد سعادت پرور می‌فرمود سالک باید بررسی کند که کدام سرباز شیطان بیشتر او را درگیر می‌کند و در مقابل کدام رذیله اخلاقی ضعیف‌تر است و شیطان از کدام طریق بیشتر بر او وارد می‌شود و مراقبه را بر آن متمرکز کند که در این صورت موفق خواهد شد 📚کتاب ادب حضور (دفتر چهارم )اسرار اربعین موسوی ✍ نویسنده استاد محمد تقی فیاض بخش 📖 صفحه۶۹_۶۸ https://eitaa.com/Ketab_Va_Ketabkhani/3418 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
#کتاب_خوندم📚 #اربعین_موسوی 📙ادب حضور (دفتر چهارم)/ اسرار اربعین موسوی«آداب و مراقبات ماه ذی القعده
📚 از آنجا که ضعیف است انسان باید عوامل را برای او به حداقل برساند مثلاً اگر منازعات خانوادگی و یا اجتماعی دارد و یا گرفتاری‌های مالی برایش پیش آمده و ذهن او را درگیر کرده ،باید سعی کند زمینه این قبیل را در این ایام به وجود نیاورد و یا اگر مجبور است آن را مدیریت کند تا چند روزی بگذرد و بعد به بپردازد و در این چند روز خود را مانند ماه رمضان تخلیه کند همچنین سعی نماید که هر آنچه ذهن را مشغول می‌کند فراهم نیاورد 💠در یک کلام انسان باید تلاش کند نفس در این ایام قدری به برسد ؛که بالاترین امر به معروف و نهی از منکر امر و نهی به است که تانفس اصلاح نشود نمی‌تواند دیگران را کند 💠مرحوم آیت الله کشمیری به شاگردان می‌فرمود ذهن آدمی خیلی زود مسائل را به خود جذب می‌کند و زود هم به آن مشغول می‌شود لذا بهترین چیز برای انسان این است که مشغولیت فکری نداشته باشد 📚کتاب ادب حضور (دفتر چهارم )اسرار اربعین موسوی ✍ نویسنده استاد محمد تقی فیاض بخش 📖 صفحه۷۶_۷۵ https://eitaa.com/Ketab_Va_Ketabkhani/3418 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
#کتاب_خوندم📚 #اربعین_موسوی 📙ادب حضور (دفتر چهارم)/ اسرار اربعین موسوی«آداب و مراقبات ماه ذی القعده
📚 💠مرحوم آیت الله حسینی تهرانی درباره در ماه می‌فرمود پرهیز رأس همه دواهاست هر دوایی بی پرهیز بی تاثیر است سالک باید مراقبه را در گفتار، نیّات، اعمال و مراوده‌اش و برخوردش با افراد همه جا حفظ کند، مانند انسان مُحرم که از خیلی کارها نفسش را باید جلوگیری کند کسی هم که سالک است در حال است ؛مثل اشخاصی که محرم اند،این هم در باطن و از عرفات و مکان‌هایی که خارج حرم است وارد حرم می‌شود و به مشعر وقتی می‌آید قربانی می‌کند و سر می‌تراشد و در حرم طواف می‌کند و زیارت می‌کند آنگاه می‌شودحجاً مقبولا و سعیاً مشکورا 📚کتاب ادب حضور (دفتر چهارم )اسرار اربعین موسوی ✍ نویسنده استاد محمد تقی فیاض بخش 📖 صفحه۶۴ https://eitaa.com/Ketab_Va_Ketabkhani/3418 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
#کتاب_خوندم📚 #اربعین_موسوی 📙ادب حضور (دفتر چهارم)/ اسرار اربعین موسوی«آداب و مراقبات ماه ذی القعده
🌀توصیه اول شناسایی رذیله اصلی 🔷 در مراقبات این ایام باید بر رذائل جزئی و عینی تمرکز کنیم و به صورت کاملاً عملیاتی و کاربردی بر آن داشته باشیم 🔷 باید تلاش کنیم در مراقبه نداشته باشیم مثلاً نگوییم که من در نفس خود عُجب و خودبینی و یا تکبر را یافتم و مراقبه خود را بر آن می‌نهم که در این صورت هنگامی که اربعین تمام می‌شود هیچ پیشرفتی در خود نخواهیم دید و دچار و افسردگی در سلوک خواهیم شد 🔹چون این گونه صفات در همگان با شدت و ضعف یافت می‌شود 🔷 به عنوان مثال رذیله از جمله رذائلی است که در اواخر سلوک از انسان گرفته می‌شود و تقریباً جزء منازل است 🔷 با اصل رذیله تکبر نمی‌شود در اوایل راه درگیر شد باید و برگ آن را پیدا کرد و آن را کنترل کرد تا نوبت به تنه و بعد درخت تکبر برسد 🔹 لذا مراقبه باید در امور کاملاً ملموس و عینی باشد مثلاً و از آثار تکبر است، یعنی هر کس هر حرفی به انسان می‌گوید شخص تا جوابش را ندهد او را رها نمی‌کند مبارزه با چنین رذیله‌ای کاملاً عینی است 🔹 برای مقابله با این رذیله انسان باید بنا را بر این بگذارد که پاسخ تندی‌ها را با و به احسن وجه بدهد و یا اصولاً خود را به بزند 📚کتاب ادب حضور( دفتر چهارم) اسرار اربعین موسوی ✍ نویسنده: استاد محمدتقی فیاض بخش 📖صفحه ۶۶_۶۵ 📚 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
از کتاب صحبت سال‌ها (ایت الله بهجت) برای شدن بچه ها می گفتند: نماز جعفر طیار بخوانید یا برای زوجین به هم می فرمودند: و جواب می دهد 📚 در : https://eitaa.com/Ketab_Va_Ketabkhani/3448 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
از کتاب صحبت سال‌ها 💠(آیت الله بهجت) را ملاک تشخیص رشد در کمالات انسانی می دانستند می فرمودند: نگاه به نمازت بکن ببین آیا نمازت تغییر کرده است یا نه؟ اگر کرده ترقی کرده، پس ترقی کرده ای و الا درجا زده ای ؛ هرچند درجات علمی ات خیلی بالا رفته باشد. 💠توصیه می کردند سعی کنید همانطور که در مراتب پله پله صعود می کنید به تدریج مراقبه تان در امور بیشتر شود. مراقبه که بالا رفت نتیجه اش در نماز مشخص است. به همین مقدار که تقرب بیشتر شود نماز هم فرق می کند.. آدم اگر مقید به نماز باشد به جایی می رسد که خودش ملتذ این کار می شود یعنی لذتش را می برد. در: https://eitaa.com/Ketab_Va_Ketabkhani/3448 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
از کتاب صحبت سال‌ها ✅(آیت الله بهجت) می فرمودند: در روایات آمده است که در آخرالزمان همه هلاک می‌شوند به جز کسی که برای دعا کند. گویا همین دعای و انتظار نوعی ارتباط روحی ایجاد می کند و مرتبه‌ای از فرج است 👈تا رابطه ما با آن حضرت قوی نشود کار درست نمی شود. قوت رابطه در گرو است. در: https://eitaa.com/Ketab_Va_Ketabkhani 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
هدایت شده از  ادب حضور
🟢رفتار و کردارش جذبم کرده بود از آرزوهایم بود که شبیه او شوم، هرچند از محالات بود، گفتم حاجی چیزی برایم بنویس که یادگاری بماند، دست به قلم شد؛ ✍ «بسمه تعالی» علی عزیز چهار چیز را فراموش نکن: 🔺۱. اخلاص، اخلاص، اخلاص؛ یعنی گفتن انجام دادن و یا ندادن برای خدا 🔺۲. قلبت را از هر چیز غیر او خالی کن و پر از محبت او و اهل بیت کن 🔺۳. نماز شب توشه عجیبی است 🔺۴. یاد دوستان شهید ولو به یک صلوات برادرت، دوستدارت، سلیمانی💗 و امضایی که نشست پای این نصیحت‌های برادرانه خاطرات علی نجیب‌زاده 📚کتاب سلیمانی عزیز 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
#معرفی_کتاب #شهدایی #شهید_نوید_صفری 📘کتاب شهید نوید #کتاب شهید نوید، روایت زندگی پر از خیر و برکتی
📚کتاب شهید نوید همه ی لباس‌هایم سفید شده همین است دیگر ،آدمی که بخواهد سالی یک بار کیک درست کند همین می‌شود انگار دوش آرد گرفته باشم، مزه خمیرش را هم که نشد بچشم . دهان روزه این بوی خوشمزه‌ای که از درزهای فر می‌خورد توی صورتم و ر نگ این شیرینی خامه‌ای توی یخچال دل آدم را می‌برد، می‌برد به سمت و سوی شما، از این نیمه رمضان می برد به چند سال پیش ،نیمه رمضان سال ۱۳۹۴. به اولین روز آشنایی من با شما همان روزی که مادرتان به نیت کریم اهل بیت سر مزار شما افطاری می‌داد و ما هم دعوت شده بودیم تعجبی هم ندارد شما کریمی شبیه امام حسن ،اسمتان هم که راستی توی شناسنامه محمد حسن بود، آقا رسول خلیلی مادرتان هم سر سفره افطاری نیمه رمضان که از شما برایمان می‌گفت؛ روی دو تا ویژگی شما خیلی تاکید کرد، یکی اینکه شما روی ارتباط با نامحرم حساسیت نشان می‌دادید و دوم اینکه بی‌نهایت دست و دل باز و بخشنده بودید چه تصمیم‌های خوبی آن شب گرفتیم برای اینکه شبیه شما بشوم شبیه شما توی کریم بودن، شبیه شما توی رعایت حرمت‌ها ،شبیه شما توی تک تک رفتارهایی که ما را به شما و راهی که انتخاب کرده بودید نزدیک‌تر می‌کرد 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
#معرفی_کتاب #شهدایی #شهید_نوید_صفری 📘کتاب شهید نوید #کتاب شهید نوید، روایت زندگی پر از خیر و برکتی
🔹روزه گرفته بودیم من شب قبلش از آقا نوید خواسته بودم که برای اینکه معنویت و برکت جلسه بیشتر شود هر دو با زبان روزه حرف بزنیم 🔹آقا نوید هم قبول کرد و گفت باشه؛ من به نیت آقا رسول گل روزه می‌گیرم, شما همیشه گل سرسبد زندگی ما بودید 🔹 همینطور قدم می‌زدیم و حرف می‌زدیم ،سر مزار شهید سید محمد حسین میردوستی که رسیدیم آقا نوید گفت: یه خبر خوبی می‌خوام بهتون بدم می‌خوام پیگیری کنم و اگه بشه خطبه عقد رو آقا بخونن. شهدا هم داشتند همراه من از شنیدن این خبر لبخند می‌زدند 🔹رسیدیم پیش شهدای قطعه چهل، همین جا بود که من گفتم می‌خواهم از و شروط های خودم حرف بزنم اسم این سه شرط را هم گذاشته بودم «» 🔹آقا نوید انگشتش را کشید روی صندلی بعد دستمال تا شده‌ای از جیبش درآورد و خاک صندلی را گرفت همینطور که می‌نشست گفت خدا به ما رحم کنه من هم خندیدم و شروع کردم به شمردن شرط‌ها ؛ 🌟اول اینکه می‌خواهم به من قول بدید که من بعد از هم بتونم بیام پیش شهدا حتی اگه شده هفته ای یه بار زیارت یه شهید گمنام هم باشه قبوله 🔹طبیعی بود که آقا نوید این را با جان و دل قبول می‌کند 🌟 دوم ؛شفاعت, باید من رو شفاعت کنید اون دنیا,برای این قلم از مهریه معنوی اما شرط گذاشت «به شرط اینکه دعای شهادت برام بکنید» 🔹 وقتی هم که در جوابش گفتم ان شاء الله عاقبت شما به شهادت باشه گفت ان شاء الله با هم ، برایم از و شهیده توران اسکندری که در انفجار حله شهید شده بود مثال زد و گفت منم برای شهادت شما دعا می‌کنم 🌟سوم اینکه معرفت و درکی رو که روزیتون میشه به منم بگید، نفقه و رزق معنوی من باشه که براتون واجب بشه اصلاً 📚 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
♦️علامه طباطبایی را برای نماز شب بیدار میکرد. 💠ای عزیز! 🔸[همسر علامه طباطبایی] در تمام مدتی که در نجف بودند، این بانوی بزرگوار هر شب ساعت را کوک میکرد و خود بیدار میشد و همسرش مرحوم علامه را برای تهجد و نماز شب بیدار میکرد و بعد از نماز صبح برای آنکه همسرش خسته و کسل نشود و بتواند به مباحثات علمی خود برسد بساط چایی را پهن میکرد و پا به پای او بیدار می‌ماند و سپس صبحانه را فراهم می‌نمود. 💠و این بانو به حدی مراقب بود که به درس و بحث همسرش آسیبی نرسد و رشته افکارش گسسته نشود و خسته فکر و پریشان خاطر نگردد که در مدت یازده سال و نیمی که در نجف اشرف بود، تحمل هر سختی را نمود تا جایی که مرحوم علامه میفرمودند: 🔸هشت بچه اش را پس از تولد از دست داد و دم نزد و در همه این مدّت، من مشغول درس خواندن بودم و او تنها در خانه. 💠آری بی جهت نیست که مرحوم علامه، در مرگ چنین همسر فداکاری اشک میریزد و میگوید: 🔸وقتی این از دنیا رفت، زندگی من زیر و رو شد و با رفتن او برای همیشه خط بطلان به زندگی خوش و آرامی که داشتم کشیده شد. 📚کتاب سلوک با همسر، صفحه ۲۷۰ و 271. 🌷@adabe_hozoor 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم ،عبدالله معتقد بود من نمی‌توانم این کار را ادامه بدهم باید به دنبال کار دیگری باشم یک بار پول‌هایم را شمردم تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت، یاد مادرم افتادم و خواهران و برادرانم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم در حالت گریه به خواب رفتم صدای اذان بلند شد ،از دوران کودکی نماز می‌خواندم، اگرچه خیلی از قواعد آن را درست نمی‌دانستم صدای نماز پدرم یادم است ،همراه با دعای پس از سجده که پیوسته زمزمه می‌کرد: الهی به عزّتت و جلالت خوارم مکن به جرم گناه شرمسارم مکن مرا شرمساری به روی تو هست مکن شرمسارم مرا پیش کس نماز خواندم ، به یاد زیارت سید خوشنام, پیر خوشنامِ دهمان افتادم از او طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی گیرم آمد یک کله قند داخل زیارت بگذارم 📚از چیزی نمی ترسیدم (زندگی نامه خودنوشت شهید قاسم سلیمانی) 📖صفحه ۴۷_۴۶ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
سال ۵۵ بود،بنا به پیشنهاد احمد پایم به مسجد قائم باز شد که آقای حقیقی آنجا آموزش قرآن می‌داد و به نوعی ترجمه یا تفسیر قرآن داشت از مسجد قائم سر از تکیه فاطمیه درآوردم ،در عموم زیارت عاشوراهای صد لعن و صد سلام که عطاخان مداح تکیه قرائت آن را بر عهده داشت شرکت می‌کردم در همین سال‌ها فردی روحانی به نام محمودی در مسجد امام که معروف به مسجد ملک بود منبر می‌رفت، جمعیت بسیار زیادی در مسجد پای صحبت او می‌نشستند، خیلی دلنشین حرف می‌زد برای هر سطر از کلمات خود آدرس می‌داد، سوره فلان جز فلان ،آیه فلان به شدت تحت تاثیر صحبت‌های او بودم، آرام آرام روح و تعصب مذهبی در وجودم در حال شکل گرفتن بود 📚از چیزی نمی ترسیدم(زندگی نامه خود نوشت شهید قاسم سلیمانی) 📖صفحه ۵۶ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
👈 این کتاب در دو بخش تدوین و نگارش شده؛ بخش اول به جریان #سقیفه می‌پردازه، جنایات قدرت‌طلبان عرب رو
▪️آخرین فرض و احتمال در مورد جایگاه دفن دختر بزرگوارپیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم )خانه خود آن حضرت است، این احتمال از بهترین و معتبرترین اسناد ممکن برخوردار است به این دلیل که همه روایات آن از بزرگان خاندان نبوت به دست ما رسیده است ▪️امامان معصوم از خاندان نبوت وارثان و حافظان اسرار مخفی این بیت بودند و تنها آنها می‌دانستند که چگونه و در کجا مادر بزرگوارشان دختر پیامبر دفن شده و در چه شرایطی این دفن اتفاق افتاده است ▪️در واقع سند اصلی ما در اعتقاد به محل دفن دختر پیامبر گزارش‌های تاریخی و روایاتی است که از اهل بیت به دست ما رسیده است همچنین دلیل قاطع ما در برابر نقلیات مآخذ مکتب خلافت(که ما آنها را به دلیل مشکل متون روایات و ضعف راویان آنها ضعیف یا مردود می‌دانیم) همین اسناد است ▪️زیرا معتقدیم ائمه اطهار (علیهم السلام )افراد اصلی بیت نبوت بودند،آنها اهل آن خانه‌اند و فقط آنها به درستی می‌دانند در آن خانه چه گذشته است ▪️اولین سندی که مسئله جایگاه قبر دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را به وضوح روشن می‌کند کلماتی است که از امیرالمومنین (علیه السلام)در هنگام دفن دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام)به پیامبر اکرم خطاب شده است ،البته این کلام برای ابراز شِکوه و شکایت از امت به محضر پیامبر اکرم است ،نه تعیین مدفن دختر ایشان، اما در ضمن کلام از دفن شدن ایشان در جوار پیامبر به صراحت سخن به میان می‌آید 📚دختر پیامبر وقایع زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها)بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ✍استاد محمد علی جاودان 📖صفحه ۱۳۲ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani
کتاب و کتابخوانی
شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم ،عبدالله معتقد بود من نمی‌توانم این کار را ادامه
📚از چیزی نمی ترسیدم (زندگی نامه خودنوشت شهید قاسم سلیمانی) محرم سال ۵۵ اولین درگیری با پلیس را تجربه کردم روز عاشورا بود که معمولاً هر سال در این وقت به امامزاده سید حسین در جوپار می‌رفتیم آن روز مانده بودم برای سر زدن به دوستم فتحعلی به هتل کسری آمده بودم ،هوا گرم بود و هر دوی ما از پنجره ساختمان پایین را نگاه می‌کردیم آن طرف خیابان در مقابل ما شهرداری و شهربانی کرمان بودند دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملاً بلند در پیاده رو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود در پیاده رو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفته‌ام کرد بدون توجه به عواقب آن تصمیم به برخورد با او گرفتم پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بودو در چهارراه جنب شهربانی مستقر بود به سرعت با دوستم از پله‌های هتل پایین آمدم آنقدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت دو پلیس مشغول گفتگو با هم شدند برق آسا به آنها رسیدم، با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم، خون از بینی‌هایش فوران زد! پلیس راهنمایی سوت زد, چون نزدیک شهربانی بود دو پاسبان به سمت ما دویدند با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم، زیر یکی از تخت‌ها دراز کشیدم، تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند قریب ۲ ساعت همه جا را گشتند اما نتوانستند مرا پیدا کنند بعد از هتل خارج شدم و به سمت خانه‌مان حرکت کردم، زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود حالا دیگر «از چیزی نمی‌ترسیدم» 📖صفحه ۶۱_۵۹ پنج شنبه و یاد شهدا باصلوات🌷 📚@Ketab_Va_Ketabkhani