استفاده خلاقانه از پله برقی برای خلق یک تبلیغ پارتیزانی:
هرساله هزاران جانور دریایی به خاطر خوردن کیسه های پلاستیکی که شما دور می اندازید، می میرند!
پله برقی پیوسته حرکت می کند و پی درپی پلاستیکها را به دهان کوسه می ریزد، یک حرکت همیشگی و بدون توقف. این همان عملی ست که ما انجام می دهیم، تولید مداوم زباله پلاستیکی!
#تصویر_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
#یک_فنجان_تفکر ☕️
💥مد فوری
پدرم ژاکتی داشت که سالها میپوشیدش و همانطور که با غرور روی چوبلباسی براندازش میکرد از تمام سالهایی میگفت که این ژاکت همراهش بوده، از خاطرات و از مکانهایی که با این ژاکت به آن پا گذاشته. سالهای زیادی نگذشته اما شیوهی مصرف پوشاک نسل ما انگار فرسنگها با آن دوران فاصله دارد.
▪️فعالان محیط زیست میگویند علاقهی شدید ما به مُد یا پوشاک فوری (Fast Fashion) و ارزان هر روز بیش از پیش در حال آسیبرساندن به محیط زیست است و صنعت پوشاک را به دومین صنعت آلودهکننده بعد از صنعت نفت تبدیل کرده است. سالانه نزدیک به ۵۰۰ میلیارد دلار صرف لباسهایی میشود که نه پوشیده و نه بازیافت میشوند - این یعنی معادل یک کامیون منسوجات در هرثانیه دفن یا سوزانده میشود.
▪️پوشاک یا مُد فوری اصطلاحی است که از دههی اول قرن جاری میلادی بر سر زبانها افتاد. ایده اما ایدهی جدیدی نیست. ریشهی این اصطلاح به دهههای ۱۹۷۰-۱۹۸۰ میلادی و زمانی برمیگردد که عرضهکنندههای پوشاک و نساجی ایالات متحده در رقابت با عرضهکنندههای ارزانقیمت خاورِدور به تکاپو افتاده بودند. طولی نکشید که این ایده مورد اقتباس قرار گرفته و پیاده شد. بسیاری از «زارا» (Zara) به عنوان بنیانگذار این ژانر خردهفروشی یاد میکنند. «زارا»، زیرمجموعهی کمپانی ایندیتکس (Inditex) در سال ۱۹۹۷ اولین فروشگاهش را به شکل آزمایشی در خیابان رِگِنت لندن افتتاح کرد. کاهش زمان در فرایند زنجیرهی تأمینِ* (supply chain) مُد فوری از مشخصههای اصلی این فرم خردهفروشی در هزارهی جدید است. اگر در گذشته فروشندههای پوشاک سالانه چهار بار - به صورت فصلی - خریدِ عمده داشتند، امروزه این چرخههای خرید کوتاه و کوتاهتر شدهاند.
لباسهایی که دور میریزیم
▪️مردم جهان سالانه به صورت دستهجمعی ۸۰ میلیارد قطعه پوشاک مصرف میکنند. پوشاکی که عمدتاً به عنوان کالایی دورریختنی یا یکبار مصرف از آن یاد میشود. شاید باور کردنی نباشد که ما ۴۰۰ درصد بیشتر از ۲۰ سال پیش لباس خریداری میکنیم. مواد اولیه ارزانتری مثل پلیاستر جایگزین مواد طبیعی شدهاند. میتوان گفت امروزه تقریباً همهی تولیدکنندههای لباس از ترکیب مختلفی از مواد اولیه استفاده میکنند - و در بسیاری از موارد پلیاستر یکی از آنهاست.
▪️برای تولید هر تیشرت و شلوار جینی که به سطل زباله میاندازیم جمعا نزدیک به ۲۰هزارلیتر آب مصرف شده است. هافینگتونپست در مقالهای ادعا کرده که ۸۵ درصد از پوشاکی که مردم ایالات متحده در سال ۲۰۱۳ دور ریختهاند در گورستانهای زباله دفن شدند. لباسهای دفنشده برای همیشه لباس نمیمانند و کمکم شروع به تجزیهشدن میکنند. پوشاک تجزیهشده نوعی از گاز سمی و آلوده را تولید میکند که حاوی گازهای گلخانهای دیاکسید کربن و متان است.
▪️اما این فقط مصرفکنندهها نیستند که لباسهایشان را خروار خروار دور میریزند. تیرماه امسال بود که مارک تجاری بِربِری (Burberry) با سوزاندن موجودی لباسی معادل ۴۰ میلیون دلار مورد انتقاد قرار گرفت. کمپانی بِربِری با تأیید این خبر اعلام کرد سوزاندن اجناس فروختهنشده برای «حفظ انحصار و ارزش مارک» انجام گرفته تا مبادا اجناس، «ارزانتر فروخته یا دزدیده شوند.»
▪️خبر سوزاندن لباسها با نگاهی به آمار مقالهی اکونومیست تکاندهنده است: به ازای تولید هر کیلو پارچه ۲۳ کیلوگرم گازهای گلخانهای تولید میشوند. این در حالی است که دورهی استفادهی یک قطعه پوشاک قبل از دور ریختن آن امروز به نسبت ۱۵ سال پیش تقریباً نصف شده و بیشتر از نصف لباسهایی که طی فرایند مُد فوری تولید میشوند در همان سال اول به زباله تبدیل میشوند.
✔️ آخرین بازمانده
آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری، امروز صبح در تالاب بین المللی فریدونکنار فرود آمد. در زمستان ۱۳۸۶ سه درنای سیبری برای گذراندن زمستان به ایران آمدند، متاسفانه در همان لحظات اولیه بر اثر شلیک گلوله کشته شد. یک سال بعد در زمستان ۱۳۸۷ دو درنای باقیمانده، یکی نر(امید) و یکی ماده (آرزو) دوباره به تالاب فریدونکنار آمدند و در کمال ناباوری باز یکی از آنها که درنای ماده بود، براثر شلیک گلوله ازبین رفت. درنای نر که آخرین بازمانده بود، امید نام گرفت. امید ۱۱ سال است که هزاران کیلومتر را از سیبری می پیماید و به ایران می آید تا غم انگیزترین قصه حیات وحش دنیا را به یاد ما بیاورد، و ظاهرا پایانی بر این کشتارهای احمقانه نیست.
از صفحه پژوهشگر محیط زیست:
مجید رضوانی
عکاس: بهراد فرخنده
#تصویر_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
#یک_قاچ_کتاب🍉
من چندتا قانون درست و حسابی و واقعی در مورد عشق و ازدواج بلدم:
1⃣اگر به دیگری احترام نگذاری، مشکل پیدا میکنی.
2⃣ اگر توافق و مصالحه بلد نباشی، مشکل پیدا میکنی.
3⃣ اگر بلد نباشی آزادانه از آنچه که بین شما اتفاق میافتد،
راحت حرف بزنی، مشکل پیدا میکنی
4⃣ و اگر ارزش گذاریهایتان یکسان و مشترک نباشد،
مشکل پیدا میکنید.
ارزش هایتان باید مشابه باشند!
#سه_شنبه_ها_با_موری
#میچ_آلبوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞هرسقوطي پايان كار نيست
💞باران را ببين...
💞سقوط باران قشنگترين آغاز است
#یک_جرعه_عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تفاوت سحرخیزان و شبزندهداران!
شما جزو کدام دسته هستید؟
🎥 #فیلم_زندگی
یک به یک در آب افکن جمله تر و خشک را
اندر آتش امتحان کن چوب را و عود را
غزل مولانا
تفاوت عود و چوب در بویی است که پس از سوختن شان به مشام می رسد . ما آدمها هم چنینیم. فرق آدمها زمانی است که در تنگنا و سختی قرار می گیرند. وقتی همه چیز بر وفق مراد است، همه خوبند و خوش و آرام.
تفاوت وقتی دیده می شود که در تنگنا و سختی بیفتیم. در رنجها و نا مرادی هاست که واقعیت وجودمان برملا می شود.
چوب و عود تا نسوخته اند ظاهر یکسانی دارند؛ در آتش است که بوی هر یک، حقیقت وجودشان را برملا می کند.
#شعر_زندگی
ﺷﺒﻲ ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ (ﺭﻫﺒﺮ ﺷﻮﺭﻭﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﻟﯿﻦ) ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ نشه، ﮔﺮﻳﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﻥ ﻓﻴﻠﻤﻲ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﺭﻓﺖ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻓﻴﻠﻢ ﺍﺻﻠﻲ، ﻳﻚ ﻓﻴﻠﻢ ﺧﺒﺮﻱ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪ. ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ ﺑﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ. ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪن ﻭ ﺑﻪ اﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻧﺪ!
ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ ﺍﺷﻚ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ و ﻋﻤﻴﻘﺎً ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺷﺎﻧﻪﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﻜون ﺩﺍﺩ ﻭ ﺯﻳﺮ لبي ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻣﺮدک ﺍﺣﻤﻖ! ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ! ﺍﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺳﺮﺗﻮ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ بدی
#طنز_زندگی
#یک_قاچ_کتاب🍉
انسانِ آزاد، مالک زمان است.
کسی که بر مکانی حکمرانی می کند، فقط به ظاهر قدرتمند است. در شهر، دقیقه ها، ساعت ها و سال ها از ما می گریزند و مثل خون از جراحت زمانِ زخم خورده می چکند.
در این کلبه، زمان آرام می گیرد و مانند سگ پیر مهربانی پیش پای مان می خوابد تا جایی که گاهی حضورش را فراموش می کنیم.
من آزادم چون روزهایم این چنین اند.
در جنگلهای سیبری، نوشته سیلون تسون
20.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺"روستا" the village
🎬 فیلم مفهومیِ زیبا
هر کس نیمی از عمرش را در فریب دادن خود تلف می کند.
"آبراهام لینکلن"
فیلم کوتاه: the village
انیمیتور و کارگردان: مارک بیکر
محصول: 1993 انگلستان
برنده جوایز متعدد از جشنواره های مختلف بین المللی
در یک روستای کوچک که توسط فرامین کلیسا اداره می شود، همه چیز از خارج به نظر می رسد مسالمت آمیز است اما اکثریت اهالی روستا گناهکارانی هستند که ریاکارانه به جاسوسی یکدیگر مشغولند..
و راستی و صداقت همواره در زنجیر است..
درین روستای دایره ای هرکس دارای یک راز هست که از بقیه مخفی می کند اما خود به کشف و افشای رازهای همسایه اش مشغول است.
جنایاتی که در روستا صورت می گیرد همواره به وسیله مورچه ها پاکسازی و تمیز میشود..
مجله کتاب زندگی شما را به دیدن انیمیش مفهومی و زیبای "روستا "دعوت می کند.
🎥 #فیلم_زندگی
@Ketab_Zendegi
💥 تنها نهادی که در ایران تغییر نمیکند کدام است؟!
بانک، سینما، اطلاع رسانی، غذا، سیاست و غالب مؤلفه های دیگر همه تغییر کردهاند اما انگار یک نهاد یا یک ساختار هر اتفاقی که می افتد تغییر نمیکند!
▪️ با اتومبیل در شهر تردد می کنی. 50 سال قبل اما چقدر تردد با اتومبیل شخصی در شهر وجود داشت؟
▪️ کانال تلگرامی خود را چک می کنی. 50 سال قبل وسیله اطلاع رسانی چه بود؟
▪️ از طریق اینترنت پول جا به جا می کنی. 50 سال قبل انتقال پول جز با مراجعه به بانک ممکن نبود.
▪️ با فشار دادن چند دکمه می توانی به کانال های مختلف تلویزیونی در جاهای مختلف دنیا سرک بکشی. 50 سال قبل اگر هم تلویزیون داشتی محدود به دوسه کانال بود با تصاویر سیاه و سفید یا تلفن، همه جا همراه توست.
همه چیز در این 50 سال تغییر کرده الا یک نهاد!
▪️ حتی مسجد سنتی دیگر تنها مسجد نیست و در زیر زمین آن هایپر برقرار است و درکنار رستوران تأسیس کرده اند.
▪️ سالن سینما هم سینمای 50 سال قبل نیست و می توان در طبقات فوقانی پردیس های تجاری در سالن های مدرن فیلم تماشا کرد.
▪️ کتاب خواندن هم تغییر کرده و مثل 50 سال قبل نیست. هم روی گوشی می توان کتاب خواند هم کتاب گویا برایت کتاب می خواند. البته در دیاری که دانستن فضیلت نباشد کتاب خوانی چندان هم رایج نیست.
اینها تنها مثال هایی است که نشان می دهد به هر سو و هر جا که می نگری می بینی همه تغییر کرده اند الا یک ساختار!
50 سال قبل خانواده ها چند فرزند داشتند و حالا شمار خانوارهای بی فرزند رو به فزونی است چه رسد به یک یا دو فرزند.
دقت می کنید؟ همه تغییر کرده اند الا یک جا!
✅ اما اینجا کجاست که پس از 50 سال تغییر نکرده؟ مدرسه و ساختار آموزش و پرورش است.
▪️ 50 سال پیش با نمره می ترساندند و حالا هم می ترسانند. 50 سال قبل مهارت ویژه ای آموزش داده نمی شد و تکیه بر محفوظاتی بود که به سرعت رخت بر می بست و حالا هم هست.
▪️ 50 سال قبل کلاس یعنی یک اتاق با تعدادی نیمکت و در فضایی که تنفس گاه دشوار می شد و معلمی که خسته وارد کلاس می شد و یک راست می رفت سراغ کتاب و درس و چشم به چشم یکایک بچه ها نمی دوخت تا ببیند اگر امروز حسن خواب آلود است چرا و آن سوتر اگر نازنین مثل هر روز سر حال نیست چه اتفاقی افتاده است. آنچه انگار فراموش شده «حال» و فرآیند رشد است. وزیر هم درباره کنکور حرف می زند و انگار دغدغه همه « فردا» و کنکور دانشگاه هاست که قاعدتا نباید ربطی به آموزش و پرورش داشته باشد. کنکور یک مسابقه است. کل سیستم آموزشی را که نمی شود بر پایه مسابقه ورود به دانشگاه ها تنظیم کرد.
بچه ها را مدام مقایسه کردن و کار گروهی را یاد ندادن 50 سال پیش بود و حالا هم هست.
بچه، نمره نمی آورد و معلم برای تحقیر یا جلب توجه والدین نمره یک رقمی را درشت تر می نویسد و از کودک می خواهد بیشتر تلاش کند! یک چیز اما عوض شده و آن نوع نگاه والدین است. پدر به جای شماتت فرزند کنار نمره می نویسد: البته بهتر است شما هم شیوه آموزش خود را تغییر دهید.
شماری از معلمان البته چنین می کنند اما ساختار کهنه است. آنها هم گرفتار ساختار کهنه اند و بیش از همه آنها رنج می برند.
▪️ شاید بگویید به جای گچ روی تخته سیاه با ماژیک روی تخته سفید می نویسند یا برخی به تغییر محتوای کتاب های درسی اشاره کنند.
انگار در آموزش و پرورش «در» به روی همان پاشنه می چرخد که از 50 سال پیش می چرخیده است.
▪️ بچه ها همچنان حفظ می کنند. همچنان مهارت های زندگی را نمی آموزند. همچنان انقلاب هوش در مدارس به جریان نبفتاده و به جز استفاده های ابتدایی و ابزاری اتفاقی نیفتاده و 90 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق و مزایا و پاداش ها می شود و با این حساب تفاوتی ندارد که کی وزیر است. چون 10 درصد بودجه را بیشتر در اختیار ندارد.
این که پدر و مادرها همان حرف هایی را در مدرسه بشنوند که خودشان موقع تحصیل می شنیدند و حتی شکل ظاهری هم تغییر نکرده تنها به درد تجدید خاطره و احساس نوستالژیک می خورد.
🤔56 سال قبل و در سوم دی ماه 1340 محمد درخشش وزیر وقت آموزش و پرورش که در آن زمان به آن وزارت فرهنگ می گفتند در پیامی تصریح کرد: مصمم هستیم تحولی در برنامه های تحصیلی به وجود آوریم. 50 سال است که همه از تصمیم به تحول و تغییر خبر می دهند و یگانه اتفاقی که رخ نمی دهد همین تغییر است.
💡یک بار دیگر به این موضوع فکر کنیم که چرا همه جا تغییر کرده ولی این نهاد تغییر نمی کند؟ نه این که دیگران که می گوییم تغییر کرده اند الزاما رو به جلو بوده اما به هر رو تغییر می بینی. یا نه این که دراینجا هیچ کس نخواهد، اما انگار نمی شود که نمی شود!
—---—
✍ مسعود پاشایی
#یک_لحظه_تامل
@Ketab_Zendegi
وصیت نامه #پراید به #تیبا
تیبای عزیز اکنون که چند صباحی بیشتر
از عمر من باقی نمانده تو را به عنوان
جانشین خودم انتخاب میکنم
1)در برابر تحریم مقاوم باش و هرگز اجازه نده جنس خوب به تو نصب کنند.
2)هر سال که از عمرت گذشت 2 میلیون بزار رو قیمتت تا بتوانی وقتی بیست ساله شدی 100 میلیون بشوی
3)تولیدت را انبوه کن. مطمئن باش مردم راهی جز خرید تو ندارند.
4)جوری رفتار کن که هر روز در قسمت حوادث آخرین اخبار، عکست را ببینند.
5)و در آخر وقتی بالغ شدی بگذار وانت تیبا هم بزنند، هرگز نام مرا فراموش نکن و این راه را ادامه بده و مثل من بهترین و نزدیکترین راه رسیدن مردم شریف به اون دنیا باش.
#طنز_زندگی
@Ketab_Zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این توصیه #مارک_زاکربرگ، بنیانگذار #فیسبوک به کار همه میآد، به خصوص به درد بیستتاسیسالهها میخوره.
برای اشتباه نکردن خیلی به خودتون زحمت ندید و حتا یه جورایی تا میتونید خودتون رو در معرض تجربیاتی قرار بدید که ممکن تبدیل به اشتباهات زندگیتون بشند اما حتما، حتما و حتما از این اشتباهات درس بگیرید.
🎥 #فیلم_زندگی
@Ketab_Zendegi
❤️یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودند دماوند. همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار.
به رودخانه که رسید، تا چشمش به رودخانه افتاد یک دفعه سرش را پایین انداخت وهمان جا نشست! همان جا پشت بوتهها مخفی شد. میتوانست به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهد. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. همان جا خدا را صدا کرد و گفت :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشت و از جای دیگر آب آورد. بچهها مشغول بازی بودند. شروع کرد به آتش درست کردن، خیلی دود توی چشمانش رفت. اشک همین طور از چشمانش جاری بود. یادش افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
همینطور که اشک میریخت گفت از این به بعد برای خدا گریه میکنم. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایش پیش آمده بود هنوز دگرگون بود. همین طور که داشت اشک میریخت و با خدا مناجات میکرد، خیلی با توجه گفت: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کرد صدایی شنید، ناخودآگاه از جایش بلند شد. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنید ناباورانه به اطراف خود نگاه کرد، دید بچهها متوجه نشدند. در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفت از همه ذرات عالم این صدا را میشنید!
📚کتاب عارفانه
#شهید_احمدعلی_نیری
@Ketab_Zendegi
حکایت 📖
✅به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
▪️ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
▪️ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
▪️مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!
▪️وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين!!
ولی حیف که دیگر مختارالسلطنه ای نیست!
#طنز_زندگی
@Ketab_Zendegi
ازم پرسید : بابایی ما پولداریم؟
گفتم : نه ما طبقه متوسط رو به پایینیم .
پرسید: یعنی چی ؟
گفتم : یعنی نه آنقدر داریم که ندونیم باهاش چی کار کنیم نه اون قدر ندار و بدبخت بیچاره ایم که ندونیم چه خاکی بریزیم سرمون.
آن وقت بهش گفتم : متوسط بودن حال به هم زنه گل گیسو . تا می تونی ازش فرار کن . پشت سرت جاش بذار ... نذار بهت برسه ...
📖کافه پیانو
👤فرهاد جعفری
#یک_قاچ_کتاب🍉
💡مجله کتاب زندگی👇
@Ketab_Zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تستِ روانشناسیِ
🔸سنّ عقلی
ما آدم ها سه نوع سن داریم:
سِن شناسنامه ای
سن بیولوژیکی
سن ذهن و عقل
🎥 #فیلم_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
✅بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافهاش ...
▪️اما حرفش هیچ وقت از یادم نمیرود، میگفت :
زندگی مثل یک کلاف کامواست !
از دستت که در برود میشود کلاف سردرگم، گره میخورد، میپیچد به هم، گرهگره میشود ...!
▪️بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر میشود، کورتر میشود، یک جایی دیگر کاری نمیشود کرد، باید سر و ته کلاف را برید، یک گره ظریفِ کوچک زد !
▪️بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد، یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد گرههای توی کلاف همان دلخوریهای کوچک و بزرگند، همان کینههای چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید ...
💡زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " ؛
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است ...!
#سیمین_بهبهانی
#داستان_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
✅ همونطور که اطلاع دارید شرکت سایپا اخیرا بخشنامهای زده و به کسایی که خودروی ساندرو ثبتنام کردن بهخاطر تحریمها و کمبود قطعه پیشنهاد داده بهجای ساندرو بیان یکی از خودروهای خانواده «تیبا و پراید» رو بهجاش بگیرین! مث این که مثلا شما برید خواستگاری آنجلیناجولی ولی باباش بهتون بگه آنجلینا رو دادیم بردپیت! بعد بگه اگه خیلی قصد ازدواج داری همسایه بغلیمون آقای ... یه دختر دم بخت داره، اسمش ... است!
▪️اونو بگیر! البته خوشبختانه شرکت محترم سایپا آب پاکی رو هنوز روی دست مشتریهاش نریخته و گفته اگه پراید و تینا نمیخواید میتونید همچنان برای گرفتن ساندرو صبر کنید (تا صبح دولتتون بدمه!). در این راستا به سراغ بزرگان ادبیات (که گویا اونها هم حواله ساندرو دارن) رفتیم تا نظرشون رو در این مورد جویا بشیم:
1⃣آندره ژید:
ناتانائیل! تلاش کن که ساندرو
در نگاه تو باشد نه در پراید ۱۳۲ عنابیرنگی
که بدان مینگری!
2⃣سهراب سپهری:
من نمیدانم که چرا
میگویند «رنو»
شرکت نجیبی است!
«ساندرو» زیباست!
و چرا در پارکینگ هیچکسی «تیبا» نیست؟
3⃣مهدی اخوان ثالث:
خط تولیدش را گرفته تنگ در آغوش
قیمت ارز با نوسانات بیشمارش!
خودروی بیزه ...
ایربگش؛ پلاستیکیست بادآلود جادوان با ترمز ای.بی.اسِ بگیرنگیرِش؛
میچپد هربار!
پادشاه خودروها ...
سایپا صد و یازده!
4⃣احمد شاملو:
پارکینگ را میپویند
مبادا خودرویی در آن نهان باشد!
و اینک دشمنانند ...
با قطعنامه و تحریمی خونآلود!
ساندرو را در پارکینگ
احتکار باید کرد!
روزگار غربیست نازنین!
5⃣نیما یوشیج:
آی آدمها که در صف تحویل ساندرو نشسته
شاد و خندانید؛
یک نفر در نمایندگی دارد میدهد پراید!
6⃣حافظ شیرازی:
الا یا ایها السایپا، ولا هاچبک و لا تیبا !
که ساندرو گفتهای اول، نگو افتاد تحریمها !
✏️ اثر:احمدرضا کاظمی
منتشر شده در شماره 187 هفته نامه حمل ونقل
#طنز_زندگی
💡مجله کتاب زندگی👇
http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺روش مواجهه با فخرفروشی
🎬 فیلم کوتاه روانشناسی
آنهايي كه هميشه از خود راضی و خشنودند، همواره آماده اند كه انتقام بگيرند.
"نيچه"
🎥 #فیلم_زندگی
@Ketab_Zendegi
به علت گرانی امروز سرسفره بابام گفت:
همتون شناسنامه هاتونو بیارین،
ماهم باخوشحالی شناسنامه هامونو
آوردیم، فکر کردیم میخواد مال ومنالی
به ناممون بزنه،یه دفعه گفت: از فردا
طرح زوج و فرد توی خونه اجرا میشه.
گفتیم یعنی چه؟
گفت: اونایی که دو رقم آخر
شناسنامشون زوجه روزهای زوج روزه می گیرن.
و اونایی که دو رقم آخر شناسنامشون
فرده روزهای فرد روزه می گیرن
روزای جمعه رو هم یوم الشک اعلام
میکنم و همه با هم روزه میگیریم
#طنز_زندگی
@Ketab_Zendegi