eitaa logo
مجله کتاب زندگی
26 دنبال‌کننده
330 عکس
96 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📝🌀📝 «چرا می‌گویند "ملت" تروریست؟» ✍رضا نصری کارشناس امور بین الملل 🌀 هرولد کُه - مشاور حقوقی اسبق وزارت امور خارجهٔ آمریکا - در یکی از مصاحبه‌هایش نکته جالبی را در مورد اهمیت واژه‌ها در دنیای سیاست مطرح می‌کند. 🌀او می‌گوید در زمان مسئولیت‌اش، به عنوان مشاور خانم کلینتون، متن هر سخنرانی‌‌ وزیر را حدوداً دویست نفر بازخوانی و بررسی و تصحیح می‌کردند تا او بتواند آن را از پشت تریبون روخوانی کند! او می‌گوید بعضی وقت‌ها تا چند ثانیه پیش از آغاز سخنرانی، متن سخنرانی وزیر در دستان یکی از حقوقدانان یا ادیتورهای وزارت امور خارجه بود تا تغییر نامطلوبی در دقایق آخر روی آن توسط او صورت نگیرد. 🌀اما نکته مهم اینجاست که منشأ و دلیل این دقت فقط احتیاط و ملاحظات حقوقی نیست. بارِ حقوقیِ کلمات قطعاً مهم است، اما مهم‌تر از آن این است که کلمات، وقتی توسط مراجع مهم ادا می‌شوند، در ذهن مخاطب تصویر می‌سازند و تصاویر هم «تصوّر» ایجاد می‌کنند و تصورات نیز - وقتی عمومیت می‌یابند و فراگیر می‌شوند - راه را برای برنامه‌ها و اهداف سیاستگذاران هموار می‌کنند. 🌀به همین خاطر، به هیچ عنوان اتفاقی نیست اگر به عنوان مثال، برخی جریان‌های سیاسی در آمریکا - یا برخی اتاق‌فکرها و اندیشکده‌های‌ خاص - در «ریشه‌یابی پدیده تروریسم» بیش از هر چیز بر واژه‌های «اسلامیست» یا «جهادیست» تاکید می‌کنند. 🌀موضوع اینجا دشمنی با اسلام نیست! موضوع این است که این واژه‌های فراخ و دربرگیرنده این خاصیت را دارند که واژهٔ دقیق‌تر «وهابیسم» - و به تبع، نقش عربستان سعودی در توسعه آن - به راحتی در سایه آن‌ها پنهان می‌شود و ذهن شنونده نیز طبیعتاً از طرح پرسش‌های اساسی‌تر و صحیح‌تر در مورد عملکرد این متحده راهبردی آمریکا بازمی‌‌ماند. 🌀در همین راستا، این نیز اتفاقی نیست که سیاستمداری در حد رئیس‌جمهور آمریکا - که سخنرانیِ وزیرش قاعدتاً دویست بار بازخوانی می‌شود - از واژه «ملت تروریست» در اشاره به ایران استفاده کند؛ یا اینکه یک سناتور کانادایی، نخست‌وزیر اسرائیل و نویسندگان مقالات و نشریاتِ لابی‌های خاص نیز همین کلمه را بکار بگیرند. 🌀دلیل آن‌ها صرفاً دشمنی با مردم ایران یا سهل‌انگاری نیست. دلیل بکارگیری این واژه - مانند واژه‌های دیگر - همان تاکتیک فضاسازی برای تسهیل برنامه‌ها و سیاست‌های متعاقب است! در این مورد خاص، هدف آن‌ها مشخصاً این است که در واکنش به این «توهین» - یعنی در واکنش به تروریست خواندن «ملت» ایران - عده‌ای در شبکه‌های اجتماعی به راه بیفتند و به نمایندگی از مردم ایران این سخن را جا بیندازند که «ملت ایران با دولت ایران فرق دارد» و آن‌کس که باید هدف قرار دهید «دولت» است؛ و نه «ملت»! تبعات القاء این شکاف میان دولت و ملت - به ویژه از زبان خود «ملت» - نیز بر کسی پوشیده نیست! القاء این شکاف همواره توجیه‌گر تحریم و جنگ و اقدامات مداخله‌جویانه بوده است. 🌀از این رو لازم است که واکنش‌ها و عملکردها نیز با همان هشیاری و وسواس و دقتی که واژه‌ها انتخاب می‌شوند تدارک دیده شود؛ اگر نه ملتِ هدف بازیچه صحنه‌آرایی‌ دیگران شده‌ است! 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته، قرعه به نام تو ميشود #آیه_زندگی 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
هرجا در هر عکسی دیدید که ساحلی طلایی، دریا آبی، ژرف، بی کران و آسمان پاک است و خورشید جانانه می تپد، اما از امکانات، تفریحات و ابزار رفاهِ ساحلی خبری نیست، بین این تناقض بایستید و بدانید آنجا سواحل جنوبی ایران است عکس:منطقه ی بریس_چابهار #تصویر_زندگی 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
🍉 یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم، او را تماشا کردم! دو سال گذشت! جیب هایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود. یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟» گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو، باید به قبض های آب، برق، تلفن، قسط های عقب افتادۀ بانک، تعمیر کولر آبی، بخاری، آبگرمکن، اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم! و تو به جای عشق، باید دنبال آشپزی، خیاطی، جارو، شستن، خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی! هر دومان یخ می زنیم! بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم! نمی توانیم ببینیم! فرصت حرف زدن با هم را نداریم! در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دست مان ساخته نیست، عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد...! 📚 عشق روی پیاده رو 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
19.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌲تعبیر علمی خواب🌲 ⭕️منبع: clipo ✔️✔️شاید بارها در زندگی واقعی و کتاب ها با تعابیر خوابی که مبنای علمی ندارند مواجه شده باشیم. خواب هایی که هر کدام ممکن است جلوه ای از ناخودآگاه فرد باشند اما هنوز هیچ نظریه واحد و دقیقی در باب تعبیر آن ها به دست نیاده است. در ویدیویی که امروز برای شما آماده کرده ایم نگاهی به نظریه «سوزان برگمن»، و هفت مورد کلی در خواب ها و پیامی که می تواند از زندگی واقعی فرد داشته باشد می اندازیم. با ما همراه باشید و به تماشای این ویدیوی کوتاه بنشینید. 🎥 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
اگر بدانیم واژگان چه قدرت عظیمی دارند در به کار بردن کلمات دقت فزاینده‌ای را به کار می‌بردیم. واژگان دارای عطر و بو، طعم و مزه و احساس و در نهایت قدرت شگرفی هستند! تبر، هیزم را می‌شکند و سنگ، شیشه را کلمات لطیف، روح را متعالی و کلمات کثیف می‌توانند روح را متلاشی کنند! واژگان از قدرت نامریی فزاینده‌ای برخوردارند که غالب مردم از آن بی خبرند...! 📖لطفاً گوسفند نباشید 👤محمود نامنی 🍉 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
استفاده خلاقانه از پله برقی برای خلق یک تبلیغ پارتیزانی: هرساله هزاران جانور دریایی به خاطر خوردن کیسه های پلاستیکی که شما دور می اندازید، می میرند! پله برقی پیوسته حرکت می کند و پی درپی پلاستیکها را به دهان کوسه می ریزد، یک حرکت همیشگی و بدون توقف. این همان عملی ست که ما انجام می دهیم، تولید مداوم زباله پلاستیکی! #تصویر_زندگی 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
☕️ 💥مد فوری پدرم ژاکتی داشت که سال‌ها می‌پوشیدش و همان‌طور که با غرور روی چوب‌لباسی براندازش می‌کرد از تمام سال‌هایی می‌گفت که این ژاکت همراهش بوده، از خاطرات و از مکان‌هایی که با این ژاکت به آن پا گذاشته. سال‌های زیادی نگذشته اما شیوه‌ی مصرف پوشاک نسل ما انگار فرسنگ‌ها با آن دوران فاصله دارد. ▪️فعالان محیط زیست می‌گویند علاقه‌ی شدید ما به مُد یا پوشاک فوری (Fast Fashion) و ارزان هر روز بیش از پیش در حال آسیب‌رساندن به محیط زیست است و صنعت پوشاک را به دومین صنعت آلوده‌کننده بعد از صنعت نفت تبدیل کرده است. سالانه نزدیک به ۵۰۰ میلیارد دلار صرف لباس‌هایی می‌شود که نه پوشیده و نه بازیافت می‌شوند - این یعنی معادل یک کامیون منسوجات در هرثانیه دفن یا سوزانده می‌شود. ▪️پوشاک یا مُد فوری اصطلاحی است که از دهه‌ی اول قرن جاری میلادی بر سر زبان‌ها افتاد. ایده اما ایده‌ی جدیدی نیست. ریشه‌ی این اصطلاح به دهه‌های ۱۹۷۰-۱۹۸۰ میلادی و زمانی برمی‌گردد که عرضه‌‌کننده‌های پوشاک و نساجی ایالات متحده در رقابت با عرضه‌کننده‌های ارزان‌قیمت خاورِدور به تکاپو افتاده بودند. طولی نکشید که این ایده مورد اقتباس قرار گرفته و پیاده شد. بسیاری از «زارا» (Zara) به عنوان بنیان‌گذار این ژانر خرده‌فروشی یاد می‌کنند. «زارا»، زیرمجموعه‌ی کمپانی ایندی‌تکس (Inditex) در سال ۱۹۹۷ اولین فروشگاهش را به شکل آزمایشی در خیابان رِگِنت لندن افتتاح کرد. کاهش زمان در فرایند زنجیره‌ی تأمینِ* (supply chain) مُد فوری از مشخصه‌های اصلی این فرم خرده‌فروشی در هزاره‌ی جدید است. اگر در گذشته فروشنده‌های پوشاک سالانه چهار بار - به صورت فصلی - خریدِ عمده داشتند، امروزه این چرخه‌های خرید کوتاه و کوتاه‌تر شده‌اند. لباس‌هایی که دور می‌ریزیم ▪️مردم جهان سالانه به صورت دسته‌جمعی ۸۰ میلیارد قطعه پوشاک مصرف می‌کنند. پوشاکی که عمدتاً به عنوان کالایی دورریختنی یا یک‌بار مصرف از آن یاد می‌شود. شاید باور کردنی نباشد که ما ۴۰۰ درصد بیشتر از ۲۰ سال پیش لباس خریداری می‌کنیم. مواد اولیه ارزان‌تری مثل پلی‌استر جایگزین مواد طبیعی شده‌اند. ‌می‌توان گفت امروزه تقریباً همه‌ی تولیدکننده‌های لباس از ترکیب مختلفی از مواد اولیه استفاده می‌کنند - و در بسیاری از موارد پلی‌استر یکی از آن‌هاست. ▪️برای تولید هر تی‌شرت و شلوار جینی که به سطل زباله می‌اندازیم جمعا نزدیک به ۲۰هزارلیتر آب مصرف شده است. هافینگتون‌پست در مقاله‌ای ادعا کرده که ۸۵ درصد از پوشاکی که مردم ایالات متحده در سال ۲۰۱۳ دور ریخته‌اند در گورستان‌های زباله دفن شدند. لباس‌های دفن‌شده برای همیشه لباس نمی‌مانند و کم‌کم شروع به تجزیه‌شدن می‌کنند. پوشاک تجزیه‌شده نوعی از گاز سمی و آلوده را تولید می‌کند که حاوی گازهای گلخانه‌ای دی‌اکسید کربن و متان است. ▪️اما این فقط مصرف‌کننده‌ها نیستند که لباس‌هایشان را خروار خروار دور می‌ریزند. تیرماه امسال بود که مارک تجاری بِربِری (Burberry) با سوزاندن موجودی لباسی معادل ۴۰ میلیون دلار مورد انتقاد قرار گرفت. کمپانی بِربِری با تأیید این خبر اعلام کرد سوزاندن اجناس فروخته‌نشده برای «حفظ انحصار و ارزش مارک» انجام گرفته تا مبادا اجناس، «ارزان‌تر فروخته یا دزدیده شوند.» ▪️خبر سوزاندن لباس‌ها با نگاهی به آمار مقاله‌ی اکونومیست تکان‌دهنده است: به ازای تولید هر کیلو پارچه ۲۳ کیلوگرم گازهای گلخانه‌ای تولید می‌شوند. این در حالی است که دوره‌ی استفاده‌ی یک قطعه پوشاک قبل از دور ریختن آن امروز به نسبت ۱۵ سال پیش تقریباً نصف شده و بیشتر از نصف لباس‌هایی که طی فرایند مُد فوری تولید می‌شوند در همان سال اول به زباله تبدیل می‌شوند.
✔️ آخرین بازمانده آخرین بازمانده از جمعیت غربی درنای سیبری، امروز صبح در تالاب بین المللی فریدونکنار فرود آمد. در زمستان ۱۳۸۶ سه درنای سیبری برای گذراندن زمستان به ایران آمدند، متاسفانه در همان لحظات اولیه بر اثر شلیک گلوله کشته شد. یک سال بعد در زمستان ۱۳۸۷ دو درنای باقیمانده، یکی نر(امید) و یکی ماده (آرزو) دوباره به تالاب فریدونکنار آمدند و در کمال ناباوری باز یکی از آنها که درنای ماده بود، براثر شلیک گلوله ازبین رفت. درنای نر که آخرین بازمانده بود، امید نام گرفت. امید ۱۱ سال است که هزاران کیلومتر را از سیبری می پیماید و به ایران می آید تا غم انگیزترین قصه حیات وحش دنیا را به یاد ما بیاورد، و ظاهرا پایانی بر این کشتارهای احمقانه نیست. از صفحه پژوهشگر محیط زیست: مجید رضوانی عکاس: بهراد فرخنده 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
🍉 من چندتا قانون درست و حسابی و واقعی در مورد عشق و ازدواج بلدم: 1⃣اگر به دیگری احترام نگذاری، مشکل پیدا می‌کنی. 2⃣ اگر توافق و مصالحه بلد نباشی، مشکل پیدا می‌کنی. 3⃣ اگر بلد نباشی آزادانه از آن‌چه که بین شما اتفاق می‌افتد، راحت حرف بزنی، مشکل پیدا می‌کنی 4⃣ و اگر ارزش گذاری‌هایتان یکسان و مشترک نباشد، مشکل پیدا میکنید. ارزش هایتان باید مشابه باشند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞هرسقوطي پايان كار نيست 💞باران را ببين... 💞سقوط باران قشنگترين آغاز است #یک_جرعه_عشق
بینایی نوزاد در فواصل مختلف پس فکر نکنید می تونه صورت شمارو واضح ببینه :) #یک_لحظه_تامل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تفاوت سحرخیزان و شب‌زنده‌داران! شما جزو کدام دسته هستید؟ 🎥
یک به یک در آب افکن جمله تر و خشک را اندر آتش امتحان کن چوب را و عود را غزل مولانا تفاوت عود و چوب در بویی است که پس از سوختن شان به مشام می رسد . ما آدمها هم چنینیم. فرق آدمها زمانی است که در تنگنا و سختی قرار می گیرند. وقتی همه چیز بر وفق مراد است، همه خوبند و خوش و آرام. تفاوت وقتی دیده می شود که در تنگنا و سختی بیفتیم. در رنجها و نا مرادی هاست که واقعیت وجودمان برملا می شود. چوب و عود تا نسوخته اند ظاهر یکسانی دارند؛ در آتش است که بوی هر یک، حقیقت وجودشان را برملا می کند. #شعر_زندگی
ﺷﺒﻲ ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ (ﺭﻫﺒﺮ ﺷﻮﺭﻭﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﻟﯿﻦ) ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ نشه، ﮔﺮﻳﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﻥ ﻓﻴﻠﻤﻲ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﺭﻓﺖ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻓﻴﻠﻢ ﺍﺻﻠﻲ، ﻳﻚ ﻓﻴﻠﻢ ﺧﺒﺮﻱ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪ. ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ ﺑﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪ. ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪن ﻭ ﺑﻪ اﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﻭ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻧﺪ! ﺧﺮﻭﺷﭽﻒ ﺍﺷﻚ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ و ﻋﻤﻴﻘﺎً ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺷﺎﻧﻪﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﻜون ﺩﺍﺩ ﻭ ﺯﻳﺮ لبي ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻣﺮدک ﺍﺣﻤﻖ! ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ! ﺍﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﻣﻲﺧﻮﺍﻱ ﺳﺮﺗﻮ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ بدی
#یک_قاچ_کتاب🍉 انسانِ آزاد، مالک زمان است. کسی که بر مکانی حکمرانی می کند، فقط به ظاهر قدرتمند است. در شهر، دقیقه ها، ساعت ها و سال ها از ما می گریزند و مثل خون از جراحت زمانِ زخم خورده می چکند. در این کلبه، زمان آرام می گیرد و مانند سگ پیر مهربانی پیش پای مان می خوابد تا جایی که گاهی حضورش را فراموش می کنیم. من آزادم چون روزهایم این چنین اند. در جنگلهای سیبری، نوشته سیلون تسون
سنگگی در شهر سرعین هر روز گنجشکان را میهمان سنگگ میکند. #یک_جرعه_عشق 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
20.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺"روستا" the village 🎬 فیلم مفهومیِ زیبا هر کس نیمی از عمرش را در فریب دادن خود تلف می کند. "آبراهام لینکلن" فیلم کوتاه: the village انیمیتور و کارگردان: مارک بیکر محصول: 1993 انگلستان برنده جوایز متعدد از جشنواره های مختلف بین المللی در یک روستای کوچک که توسط فرامین کلیسا اداره می شود، همه چیز از خارج به نظر می رسد مسالمت آمیز است اما اکثریت اهالی روستا گناهکارانی هستند که ریاکارانه به جاسوسی یکدیگر مشغولند.. و راستی و صداقت همواره در زنجیر است.. درین روستای دایره ای هرکس دارای یک راز هست که از بقیه مخفی می کند اما خود به کشف و افشای رازهای همسایه اش مشغول است. جنایاتی که در روستا صورت می گیرد همواره به وسیله مورچه ها پاکسازی و تمیز میشود.. مجله کتاب زندگی شما را به دیدن انیمیش مفهومی و زیبای "روستا "دعوت می کند. 🎥 @Ketab_Zendegi
باور کنی یا نکنی هر کتاب می‌تواند یک پله تو را بالا تر ببرد. #فرمول_زندگی
💥 تنها نهادی که در ایران تغییر نمی‌کند کدام است؟! بانک، سینما، اطلاع رسانی، غذا، سیاست و غالب مؤلفه های دیگر همه تغییر کرده‌اند اما انگار یک نهاد یا یک ساختار هر اتفاقی که می افتد تغییر نمی‌کند! ▪️ با اتومبیل در شهر تردد می کنی. 50 سال قبل اما چقدر تردد با اتومبیل شخصی در شهر وجود داشت؟ ▪️ کانال تلگرامی خود را چک می کنی. 50 سال قبل وسیله اطلاع رسانی چه بود؟ ▪️ از طریق اینترنت پول جا به جا می کنی. 50 سال قبل انتقال پول جز با مراجعه به بانک ممکن نبود. ▪️ با فشار دادن چند دکمه می توانی به کانال های مختلف تلویزیونی در جاهای مختلف دنیا سرک بکشی. 50 سال قبل اگر هم تلویزیون داشتی محدود به دوسه کانال بود با تصاویر سیاه و سفید یا تلفن، همه جا همراه توست. همه چیز در این 50 سال تغییر کرده الا یک نهاد! ▪️ حتی مسجد سنتی دیگر تنها مسجد نیست و در زیر زمین آن هایپر برقرار است و درکنار رستوران تأسیس کرده اند. ▪️ سالن سینما هم سینمای 50 سال قبل نیست و می توان در طبقات فوقانی پردیس های تجاری در سالن های مدرن فیلم تماشا کرد. ▪️ کتاب خواندن هم تغییر کرده و مثل 50 سال قبل نیست. هم روی گوشی می توان کتاب خواند هم کتاب گویا برایت کتاب می خواند. البته در دیاری که دانستن فضیلت نباشد کتاب خوانی چندان هم رایج نیست. اینها تنها مثال هایی است که نشان می دهد به هر سو و هر جا که می نگری می بینی همه تغییر کرده اند الا یک ساختار! 50 سال قبل خانواده ها چند فرزند داشتند و حالا شمار خانوارهای بی فرزند رو به فزونی است چه رسد به یک یا دو فرزند. دقت می کنید؟ همه تغییر کرده اند الا یک جا! ✅ اما اینجا کجاست که پس از 50 سال تغییر نکرده؟ مدرسه و ساختار آموزش و پرورش است. ▪️ 50 سال پیش با نمره می ترساندند و حالا هم می ترسانند. 50 سال قبل مهارت ویژه ای آموزش داده نمی شد و تکیه بر محفوظاتی بود که به سرعت رخت بر می بست و حالا هم هست. ▪️ 50 سال قبل کلاس یعنی یک اتاق با تعدادی نیمکت و در فضایی که تنفس گاه دشوار می شد و معلمی که خسته وارد کلاس می شد و یک راست می رفت سراغ کتاب و درس و چشم به چشم یکایک بچه ها نمی دوخت تا ببیند اگر امروز حسن خواب آلود است چرا و آن سوتر اگر نازنین مثل هر روز سر حال نیست چه اتفاقی افتاده است. آنچه انگار فراموش شده «حال» و فرآیند رشد است. وزیر هم درباره کنکور حرف می زند و انگار دغدغه همه « فردا» و کنکور دانشگاه هاست که قاعدتا نباید ربطی به آموزش و پرورش داشته باشد. کنکور یک مسابقه است. کل سیستم آموزشی را که نمی شود بر پایه مسابقه ورود به دانشگاه ها تنظیم کرد. بچه ها را مدام مقایسه کردن و کار گروهی را یاد ندادن 50 سال پیش بود و حالا هم هست. بچه، نمره نمی آورد و معلم برای تحقیر یا جلب توجه والدین نمره یک رقمی را درشت تر می نویسد و از کودک می خواهد بیشتر تلاش کند! یک چیز اما عوض شده و آن نوع نگاه والدین است. پدر به جای شماتت فرزند کنار نمره می نویسد: البته بهتر است شما هم شیوه آموزش خود را تغییر دهید. شماری از معلمان البته چنین می کنند اما ساختار کهنه است. آنها هم گرفتار ساختار کهنه اند و بیش از همه آنها رنج می برند. ▪️ شاید بگویید به جای گچ روی تخته سیاه با ماژیک روی تخته سفید می نویسند یا برخی به تغییر محتوای کتاب های درسی اشاره کنند. انگار در آموزش و پرورش «در» به روی همان پاشنه می چرخد که از 50 سال پیش می چرخیده است. ▪️ بچه ها همچنان حفظ می کنند. همچنان مهارت های زندگی را نمی آموزند. همچنان انقلاب هوش در مدارس به جریان نبفتاده و به جز استفاده های ابتدایی و ابزاری اتفاقی نیفتاده و 90 درصد بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق و مزایا و پاداش ها می شود و با این حساب تفاوتی ندارد که کی وزیر است. چون 10 درصد بودجه را بیشتر در اختیار ندارد. این که پدر و مادرها همان حرف هایی را در مدرسه بشنوند که خودشان موقع تحصیل می شنیدند و حتی شکل ظاهری هم تغییر نکرده تنها به درد تجدید خاطره و احساس نوستالژیک می خورد. 🤔56 سال قبل و در سوم دی ماه 1340 محمد درخشش وزیر وقت آموزش و پرورش که در آن زمان به آن وزارت فرهنگ می گفتند در پیامی تصریح کرد: مصمم هستیم تحولی در برنامه های تحصیلی به وجود آوریم. 50 سال است که همه از تصمیم به تحول و تغییر خبر می دهند و یگانه اتفاقی که رخ نمی دهد همین تغییر است. 💡یک بار دیگر به این موضوع فکر کنیم که چرا همه جا تغییر کرده ولی این نهاد تغییر نمی کند؟ نه این که دیگران که می گوییم تغییر کرده اند الزاما رو به جلو بوده اما به هر رو تغییر می بینی. یا نه این که دراینجا هیچ کس نخواهد، اما انگار نمی شود که نمی شود! —---— ✍ مسعود پاشایی @Ketab_Zendegi
مهم‌ترین چیزی که در مدرسه یاد گرفتم این بود که هیچ‌وقت مهم‌ترین چیزها را در مدرسه یاد نمی دهند ... 👤هاروکی موراکامی @Ketab_Zendegi
دو گیاه رو در یک مدرسه قرار دادن 30 روز با یکی از گیاها با عبارات تشویقی حرف زدن و با اون یکی با نفرت نتایج بعد سی روز رو ببینید. #فرمول_زندگی @Ketab_Zendegi
وصیت نامه به تیبای عزیز اکنون که چند صباحی بیشتر از عمر من باقی نمانده تو را به عنوان جانشین خودم انتخاب میکنم 1)در برابر تحریم مقاوم باش و هرگز اجازه نده جنس خوب به تو نصب کنند. 2)هر سال که از عمرت گذشت 2 میلیون بزار رو قیمتت تا بتوانی وقتی بیست ساله شدی 100 میلیون بشوی 3)تولیدت را انبوه کن. مطمئن باش مردم راهی جز خرید تو ندارند. 4)جوری رفتار کن که هر روز در قسمت حوادث آخرین اخبار، عکست را ببینند. 5)و در آخر وقتی بالغ شدی بگذار وانت تیبا هم بزنند، هرگز نام مرا فراموش نکن و این راه را ادامه بده و مثل من بهترین و نزدیکترین راه رسیدن مردم شریف به اون دنیا باش. @Ketab_Zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این توصیه ، بنیانگذار به کار همه می‌آد، به خصوص به درد بیست‌تاسی‌ساله‌ها می‌خوره. برای اشتباه نکردن خیلی به خودتون زحمت ندید و حتا یه جورایی تا می‌تونید خودتون رو در معرض تجربیاتی قرار بدید که ممکن تبدیل به اشتباهات زندگی‌تون بشند اما حتما، حتما و حتما از این اشتباهات درس بگیرید. 🎥 @Ketab_Zendegi
❤️یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودند دماوند. همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار. به رودخانه که رسید، تا چشمش به رودخانه افتاد یک دفعه سرش را پایین انداخت وهمان جا نشست! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شد. می‌توانست به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهد. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. همان جا خدا را صدا کرد و گفت :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری خالی را از آن جا برداشت و از جای دیگر آب آورد. بچه‌ها مشغول بازی بودند. شروع کرد به آتش درست کردن، خیلی دود توی چشمانش رفت. اشک همین طور از چشمانش جاری بود. یادش افتاد که حاج آقا گفته بود: «هرکس برای خدا گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» همینطور که اشک می‌ریخت گفت از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایش پیش آمده بود هنوز دگرگون بود. همین طور که داشت اشک می‌ریخت و با خدا مناجات می‌کرد، خیلی با توجه گفت: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کرد صدایی شنید، ناخودآگاه از جایش بلند شد. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنید ناباورانه به اطراف خود نگاه کرد، دید بچه‌ها متوجه نشدند. در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفت از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنید! 📚کتاب عارفانه @Ketab_Zendegi
شب ها بیشتر دعا کنید این وقت ها خدا خیلی تنهاست و دلخوشی اش چراغ روشن اتاق شماست بی صدا می آید...می بیند به وقتش مستجاب میکند روی ماهتان را می بوسد و آرام می رود❤️ #آیه_زندگی @Ketab_Zendegi
حکایت 📖 ✅به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ▪️ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه ! وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ▪️ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟! ▪️مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگه‌های تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آب‌هایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد! چون دیگر فروشنده‌ها از این داستان آگاه شدند، همگی ماست‌ها را کیسه کردند! ▪️وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين!! ولی حیف که دیگر مختارالسلطنه ای نیست! @Ketab_Zendegi
ازم پرسید : بابایی ما پولداریم؟ گفتم : نه ما طبقه متوسط رو به پایینیم . پرسید: یعنی چی ؟ گفتم : یعنی نه آنقدر داریم که ندونیم باهاش چی کار کنیم نه اون قدر ندار و بدبخت بیچاره ایم که ندونیم چه خاکی بریزیم سرمون. آن وقت بهش گفتم : متوسط بودن حال به هم زنه گل گیسو . تا می تونی ازش فرار کن . پشت سرت جاش بذار ... نذار بهت برسه ... 📖کافه پیانو 👤فرهاد جعفری 🍉 💡مجله کتاب زندگی👇 @Ketab_Zendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تستِ روانشناسیِ 🔸سنّ عقلی ما آدم ها سه نوع سن داریم: سِن شناسنامه ای سن بیولوژیکی سن ذهن و عقل 🎥 #فیلم_زندگی 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383
✅بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافه‌اش ... ▪️اما حرفش هیچ وقت از یادم نمی‌رود، می‌گفت : زندگی مثل یک کلاف کامواست ! از دستت که در برود می‌شود کلاف سردرگم، گره می‌خورد، می‌پیچد به هم، گره‌گره می‌شود ...! ▪️بعد باید صبوری کنی، گره را به وقتش با حوصله وا کنی، زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگ‌تر می‌شود، کورتر می‌شود، یک جایی دیگر کاری نمی‌شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید، یک گره ظریفِ کوچک زد ! ▪️بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد، محو کرد، یک جوری که معلوم نشود، یادت باشد گره‌های توی کلاف همان دلخوری‌های کوچک و بزرگند، همان کینه‌های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید ... 💡زندگی به بندی بند است به نام "حرمت " ؛ که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است ...! 💡مجله کتاب زندگی👇 http://eitaa.com/joinchat/3679191054C61d65e7383