eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
123 ویدیو
7 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
👌 به مناسبت 🔷 دیدار با خانواده 🌹 و را مردان و زنانی فهمیدند که قلب شان برای حفظ اسلام می تپید و آنان به خوبی معنای غیرت را آموختند ... ⁦✍️⁩قرار شده بود به منزل جانباز مدافع حرم آقای رضایی برویم. وقتی وارد خانه شدیم، مردی خوشرو و شوخ طبع در را به رویمان باز کرد. نشست و ما هم گوش سپردیم به خاطرات شیرینش که رنگ و بوی شهدای تیپ فاطمیون را داشت. پدرش سال ۱۳۵۶ به ایران می آید. او در سال ۱۳۵۸ در مشهد متولد می شود . سال ۱۳۸۲ برای اجرای سنت نبوی ازدواج می کند و سه فرزند ثمره این ازدواج می شوند . قبل از اینکه درگیر جنگ در سوریه بشود در افغانستان با اشرار مبارزه می کند. در آنجا دچار موج گرفتگی می شود و بعد از چند سال به ایران برمی گردد. او از همان مردان علوی واری بود که بعد از رفقای شهیدش عزمش را برای رفتن به سوریه جزم می کند. بهمن سال ۱۳۹۴ بود، که تصمیم می گیرد به سوریه برود تا نامش در لیست «س» قرار گیرد. 🌺 "شب بود که به مقرمان رسیدیم . ظهر روز بعد برای پابوسی حرم عمه جان مون حضرت زینب «س» رفتم ... حرم چه حال و هوایی داشت . اما اطراف حرم، خرابه شده بود. " ⁦✍️⁩این را می گوید و آهی از اعماق وجودش می کشد... 🥀 "به منطقه رفتیم . از رزمندگان عراقی ، کویتی ، لبنانی ، پاکستانی ، ایرانی و افغانی همه از هر کجا بودند . را می شد آنجا به خوبی دید. همه رزمنده ها با یک هدف واحد ( ) آمده بودند. در منطقه خانطومان قرار بود عملیات کنیم. ۵ روز در همان مقر بودیم. که مقر مان لو رفت. فرمانده تیپ آقای دانش گفت: باید از اینجا برویم. در حال دویدن بودم که دستم با تیر قناصه مجروح شد. مرا به بیمارستان صحرایی بردند تا مداوایم کنند. می خواستند فردا ظهر مرا به حلب بفرستند اما نخواستم و به خط برگشتم؛ با همان دست مجروح ۱۵ روز در منطقه ماندم. که اجباراً مرا به تهران فرستادند. یک هفته ای در تهران بودم و بعد برگشتم مشهد. با دستی زخمی که حالا دیگر پانسمان هم نداشت تا مبادا خانواده نگران شوند! " حالا قرار بود از درد های کشیده از دستش برایمان بگوید... 🥀 "دکتر ها گفتند نه می شود عمل کرد و نه با دارو خوب می شود. عصب از بین رفته است و نباید خیلی آن را تکان بدهم. بعضی از شب ها از شدت درد خوابم نمی برد." ⁦✍️⁩پدر با این وجود که شده بود اما برای فرزندانش بود . ⁦✍️⁩حالا بیشتر معنای را فهمیده بودیم گاهی برایمان از سختی های اتباع بودنش می گفت اما شیرینی زیارت حرم بی بی با جانش آمیخته شده بود ... ⁦⁦ 🆔 @KhGShohada_ir