eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.5هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
123 ویدیو
6 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
👌بازدید: ۲۸ تیـر ۹۷ 👈خواهران وقتے صحبت از ویژگے هاے شهید میشود همہ بہ بودن ایشان اشاره میڪنند بہ راستے ڪہ چہ ڪردند تا لایق شهادت شوند؟ شہید‌ متولد سال ۵۹ بودند و سہ یادگار به جا گذاشتنـد یڪ دختر ۱۶ سالہ ڪہ مادر هستند و دو پسر ۱۸ و ۱۳ سالہ ڪہ با سن ڪمشان خانہ هستند به اولین چیزے ڪہ میرسیم رساندن به موقع شهید است نقل قول از زبان همسر شهید : همیشہ از او میپرسیدم چرا به اهل تسنن ڪمڪ میڪنے؟ ایشان با تواضع و لبخند همیشگی اش پاسخ میداد من ب جایی میروم و ڪمڪ میڪنم ڪہ بہ من داشتہ باشند مدتہا از این شہر به آن شہر میرفتیم تا بہ سیستان بلوچستان (ایران شهر )نقل مڪان ڪردیم آنجا بسیار خطرناڪ بود اما چیزی ڪہ بہ من قوت قلب میداد این بود ڪہ از تہ دل ڪار میڪردحتے تا نیمہ شب خانہ نمےآمد و بہ تدریس طلبہ هایی ڪہ ضعیف تر بودند میپرداخت این سخت ڪوشی شهید ویژگی بارز ایشان بود سختی این جابجایی ها با سنگ صبورے ایشان آسان میشد بعد از مدتی شهید هر شب خواب میدیدند که در حال مزار حضرت زینب(س) هستند تعبیـر خواب طلبیده شدن توسط خواهر ارباب بود بعد از مدتی اعلام ڪردند بہ عنوان پیش نماز عازم شہر عمہ سادات میشوند نذر ۷ماهہ اے ڪردند براے رفتـن براے گرفتـن رضایت ما گفتنـد الان حضرت زینب(س)بہ مردان شما نیاز دارد و باید مردانتان را راهے ڪنید سال ۹۴ با رضایت ما اعـزام شدند بعد از مدتی خبـر رسید که شہید زخمی شده اند و وقتی آمدند دیدیم از ناحیہ گوش مصدوم شده بودند و دیگـر از یڪ گوش نمیشنیدند براے اینڪہ مانعشان نشویم منڪر حضورشان در خط دفاع میشدند و میگفتـند پیش نماز هستنـد از زبان مافوقشان میشنیدیم براے هـر عملیات شہید میشدند و بقیہ دنبالہ رو ایشان بودند از ویژگی های شہید همیشہ رو بودن دار بودن حتے در میدان نبـرد آنقدر مسمم بہ رفتـن بودند ڪہ حتی دیدار آخر ڪہ مانع شدم گفتند من نذر ڪردم... سینہ خیـز هم شده میروم و بدون خداحافظی از یڪدانہ دختـر راهے شدند ما همہ بہ شجاعت او می بالیم ۲روز بعد از عید فطـر خبر پرواز همسفـرم رسید همسفرے ڪہ۲۰روز در دستان نانجیب داعشیان بود و معلوم نبود چہ ڪردند با این تن ها دلاور خانواده بہ تاریخ۹۶/۴/۷در شہر حلب سوریہ بہ شہادت رسیدند داعـش بہ فہمیده است ڪہ ما بہ رسیده ایم ڪہ حتی با پیڪر بی جان شیرمردانمان زیبایی را درڪ میڪنیم...امـا ڪارے با پیڪر بزرگ مردشان ڪرده بودند ڪہ فقط با آزمایشات اولیہ شناسایی شد فرمانده شہید از ممانعت شہید هنگام مصدوم شدن میگفتند ڪہ اجـازه ے انتقال ایشان بہ عقب حتے در آن شرایط را نمیدادند همیشہ میگفتـند بعد از شہادت جلوے مـردم براے من اشڪ نریز بگذار دیگـر زنان نیـز قدرت راهے ڪردن همسفرانشان را داشتہ باشنـد و خود را نبازنـد باشد ڪہ استوار بمانیم تا ما هم در اجر شهادت بی نصیب نمانیم 🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
#مـاه_عزا #روز_ششم #کانون_خادمین_گمنام_شهدا 🔰 @khgshohada_ir
🏴 پـاسی از شب گذشتہ بود، تاریڪی خیمہ ها را برا گرفتہ و یاران حسین دور هم جمعند. خدایا چه خبر شده است؟ چرا همہ در هول و هراس می باشند؟ مولا به اصحاب خود چہ می گوید؟ آقا به زبان حال چنین گفت : هرڪس امشب بماند ڪشتہ خواهد شد سپاه دشمن فقط با من ڪار دارند و شما می توانید از این صحرا بروید. شما را رها می کنم تا هرڪہ می خواهد برود. اما طرف دیگر ،دل هایی بود ڪہ ڪلام مولا را می شنیدند . بمانیم یا برویم؟ آیا جز این است ڪہ خویش را به ڪشتن خواهیم داد؟ پس زن و فرزند ایشان چه خواهد شد؟ عده ای با این افکار اما دل هایی هم منور از نور خدا. مگر امکان دارد فرزند رسول خدا را تنها بگذاریم؟ مگر می توان سعادت آخرت را با شقاوت دنیوے معاوضه کرد؟ ..... هیهات! هیهات! عده ای از تاریڪی شب استفاده ڪردند و رفتند. اما عده اے ننگ را از خویش به دور ڪردند. این بار اتفاق دیگرے افتاد و امام حسین نام یڪ یڪ شهداے ڪربلا را بر زبان جارے می ڪند. مگر وجود جوان نازنین و زیبا روے هر لحظه بی تاب و مشتاق دمی بود که نامش را از لسان عمویش بشنود.اما نشنید. تاب نیاورد و از ایشان پرسید:عمو جان :من نیز کشته خواهم شد؟ امام از او پرسید : شهادت درکام تو چگونه است؟ قاسم پاسخ داد : احلی من العسل. امام فرمودند:عمویت به فدایت.فردا توهم کشته خواهی شد. عصر عاشورا است و گل ها یڪی یڪی پر پر میشوند و قلب ها می سوزند و همچنین عطش جگر ها آشڪار است. حضرت قاسم، هراسان منتظر اذن مولاست. چند بار خدمت مولایش می رسد و اذان می خواهد،اما جوابی نمی شنود و باز می گردد. گویا امام هم قلبی آتشین و دردناڪ دارد. اما این بار ملتمسانه از آقا اذن می خواهد و آقا می دهد. حضرت قاسم شجاعانه به میدان می رود. رجز می خواند و پس از نبردی سخت بر زمین می افتد. نالان عمویش را صدا می کند. امام سریعا بر بالین وی حاضر می گردد و می فرماید:بہ خدا سوگند بر عمویت سخت است این ڪہ او را به بخوانی و او نتواند تو را جواب دهد،یا جواب دهد اما نتواند تورا کند، یا آنڪہ تو را یارے دهد ولی سودے به حال تو نداشتہ باشد. آشنا بود آن صداےِ آشنایی ڪہ زدے ڪربلا بیت الحسن شد با صدایی ڪہ زدے خواهرم را بیشتر از هر ڪسی خوشحال ڪرد بانگ "إنّے قاسِم بن المُجتبایے" ڪہ زدے 🆔 @khgshohada_ir