eitaa logo
خادم مجازی
162 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
[ 🌱] مولایم ! بيا كه كام عطشناك زندگى در انتظار زلال حضور تو به تمنا نشسته است. در رؤيايى‏ترين شبهاى دل، نام تو آذين تنهاييهاى بى‏پايان ماست. اى بهترين هميشه و اى هميشه بهترين! انجمادذهن خسته من، شعاعى از تو را مى‏خواهد تا زمستان زندگى را از طراوت بهار تو لبريز كند. اى تمام زيبايى! عشق تنها با تو معنا مى‏شود و دلدادگى، كودك نوآموز دبستان كوى توست. تو جانى و همه خوبيهاى عالم، كالبد. تو بهارى و همه فضيلتها، چون شاخه‏هاى تودرتو، تو را انتظار مى‏كشند. اگر هنوز آيين مهرورزى غبار خاموشى نگرفته است، چون مهر رخ تو برآيينه‏ها مى‏تابد. اگر هنوز اميدى است، چون گرماى نفس‏تو چون نسيم‏بهارى، جان مى‏بخشد و شكوفايى مى‏آورد. تو را و ميلاد تو را بيش از آن دوست مى‏داريم كه كودكان مهر مادر را. تو را و ميلاد تو را بيش از آن دوست مى‏داريم كه تن، جان را. تو را و ميلاد تو را بيش از آن دوست مى‏داريم كه يعقوب، يوسف را. تو را و ميلاد تو را هميشه از همه دوست داشتنيها، بيشتر دوست مى‏داريم. 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
Haj Mahdi Salahshoor - shahid zinoddin namaz (mesbahalhoda.blog.ir).mp3
2.48M
[ 🔉 ] حالات شهید زین الدین در نمازش 📿 👌👌👌 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): ♦️چند دقیقه خورشـید این‌جا تابید و رفت! 🌀در یکی از سـفرهاي مقام معظم رهبري به قم، معظم‌له به منزل آیـۀالله‌ بهاءالـدینی تشـریف بردنـد و بـا ایشان دیـدار کردنـد. روز بعـد، بنـده به اتفاق یکی از دوستان، به محضر آن عارف پاك رسیدیم و از ایشان پرسیدیم: آیا دیروز مقام معظم رهبري به این‌جا آمده بودند؟ ⤴️حضرت آیۀالله بهاءالـدینی در پاسـخ فرمودنـد: بله! چند دقیقه خورشـید این‌جا تابید و رفت. او چون خورشـید، داراي خیر و برکات است. این نگاه آن عـارف و عابـد سترگ به مقـام معظم رهبري بود. ایشان در جلسه‌اي فرمود: " آقاي خامنه‌اي را بایـد کمک کرد. ایشان را کمک کنید؛ دید ما و حرف ما این است". 🎙حجةالاسلام و المسلمین حسین حیدري کاشانی. پرتوي از خورشید، ص۴۰. [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
••🖤🕊•• | امروز بہ نیت: •• شهید محسن خزایی •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🖤 [🥀]ارسال صلوات ها [🥀] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۸۲۸ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••🖤🕊••
4_5994775387362558675.mp3
945.3K
[ 💖] |حاج حسین یکتا| به یاد سردار بی نشان آقا مهدی باکری ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌[شࢪط شهید شدن شہید بودن استـ😉] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🌱] پدر مهربانم! این روزها بیشتر از قبل، این حسرت ندبه را زمزمه می‌کنم: «لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ...» کاش می‌دانستم نشانی خانه‌تان کجاست؟! کاش می‌دانستم کجا عزاخانه به پا کرده‌اید؟! کاش یک روز مرا هم به محفل روضه‌تان راه دهید! کاش برسد روزی که کنارتان باشم و پابه پای شما اشک بریزم! کاش روزی‌ام شود شال عزایتان را به چشم‌هایم بکشم! يا رب الحسين بحق الحسين إشف صدر الحسين [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
حاج حسین یکتا؛ تربیت جوانان تمدن ساز .mp3
4.45M
[ 🔉 ] 👈تربیت خمینی با تربیت همه علمای دین فرق می کند ما به امام زمان این محبوب حقیقی انسان ها نزدیک شده ایم👉 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🦋 ] ⚜️ من بریدمـ از همه رسیده‌امـ به تو به تو پناه عاشقانه‌امــ.... ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💚 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀(در زمان رژیم پهلوی) آمریکایی‌ها هواپیما‌های جنگی و بقیه‌ی ابزار‌های خودشان را به ما می‌فروختند؛ ولی اجازه تعمیر آن‌ها را به ما نمی‌دادند؛ البته داستان آن فروش‌ها هم داستان عجیبی است. ⤴️آن روز صندوق مشترکی بین ایران و آمریکا وجود داشت که بنده اوایل انقلاب که به وزارت دفاع رفتم و در آنجا مشغول کار شدم، این را کشف کردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پیگیری کردم، که متاسفانه تا امروز هم آمریکایی‌ها جواب نداده‌اند؛ صندوق با نام اختصاری F.M.S داشتند که دولت ایران پول را در آن صندوق می‌ریخت؛ اما قیمت جنس و نوع جنس و برداشت پول را آمریکایی‌ها به عهده داشتند؛ وقتی انقلاب پیروز شد میلیاردها دلار در این صندوق پول بود که هنوز هم آمریکایی‌ها جوابی نداده‌اند و آن پول‌ها را به ملت ایران بر نگردانده‌اند. 🎙بیانات در جلسه‌ی پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیر کبیر 📆۱۳۷۹/۱۲/۲۲ [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🌅‌ ] . . جدی‌گرفتہ‌اییم‌زندگےدنیایےرا وشوخےگرفتہ‌اییم‌قیامت‌را..💔 ●ڪاش‌قبل‌ازاینڪه‌بیدارمان‌کنند [بیدارشویم] . . [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
ghasemSolimani.mp3
1.79M
[ 🔉 ] روایتگری حاج حسین یکتا در مورد سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی 💔 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋 ] ☘️ رحِمَ اللهُ عَبْداً أحْيي أمْرَنا، قيلَ: كَيْفَ يُحْيي أمْرَكُمْ؟ 🤔 وَ قالَ عليه السلام : يَتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَيُعَلِّمُها النّاسَ. 🌱 رحمت خدا بر كسي باد كه أمر ما را زنده نمايد ، سؤال شد : چگونه؟ 🧐 🖤 (علیه السّلام) فرمودند : 👌 علوم ما را فرا گيرد و به ديگران بياموزد. 📖 بحارالأنوار ، ج ۲ ، ص: ۳۰ اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🌹 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ خاطرات (حفظه‌الله): 🌀بنده سال۵۰ در مشهد برای دانشجوها درس تفسیر می‌گفتم و اوایل سوره‌ی بقره _ماجراهای بنی اسرائیل_ را تفسیر می‌کردم. بنده را ساواک خواست و گفتند: چرا شما راجع به بنی‌اسرائیل حرف می‌زنید؟ گفتم آیه‌ی قرآن است؛ من دارم آیه‌ی قرآن را معنا و تفسیر می‌کنم. گفتند: نه، این اهانت به اسرائیل است. درس تفسیر بنده را به خاطر تفسیر آیات بنی‌اسرائیل _چون اسم اسرائیل در آن بود_ تعطیل کردند. ⤴️اختناق در آن زمان عجیب بود؛ اما نه از طرف دولت آمریکا، نه از سوی دولت فرانسه و نه از طرف دولت‌های دیگر، مطلقاً‌ رژیمِ طاغوت به مخالفت با آزادی و دموکراسی متهم نشد. آن زمان انتخابات برگزار می‌شد، اما مردم اصلا نمی‌فهمیدند کی آمد، کی رفت و چه کسی انتخاب شد، به آن صورت رای‌گیری وجود نداشت؛ صندوق رای درست می‌کردند و اسم نماینده‌ای را که خودشان می‌خواستند و از دربار تایید شده بود از صندوق بیرون می‌آوردند‌. با این کار، صورت مسخره‌ای از یک رای‌گیری را به نمایش می‌گذاشتند. 🎙دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان کرمان 📆 ۱۳۸۴/۰۲/۱۹ [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🌅‌ ] . . همسرشہید: موقع‌‌رفتن‌‌بهش‌‌گفتم‌‌چندتافیلم‌ازخودت بگیرحلمادل‌تنگ‌میشہ..(:✨ وقتی‌برگشت‌اومد‌مدتی‌جلوی‌حلمازانوزد وگریه‌کرد وبهم‌گفت: برای‌منم‌خیلی‌سخته..ولی‌بایددل‌بکنم(: . . [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🖤🕊•• | امروز بہ نیت: •• شهید محمد مسرور •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🖤 [🥀]ارسال صلوات ها [🥀] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۶۰۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••🖤🕊••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🏴🥀 [ ] خدایا بـابـام و بهم قرض بدھ..! .. [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ🖤] https://eitaa.com/joinchat/4256039009Cd33ab57ec4 •°🏴🥀
[ 🥀] • ° روز عروسیش خستہ شده بود مدام درگیر ڪارها بود و رفت و آمد. شوخے میکࢪد و بہ هر کسے کہ مے‌رسید مےگفت : -زن نگیرے! ببین بہ چہ روزی افتادم، زن نگیرے.. حتے بہ ما خواهرها هم مے‌رسید مےگفت : آبجے زن نگیرے!😂 ° • [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 💖] طرف تو حرم آقا علی بن موسی الرضا قدم میزد، دید لبه ی قالی برگشته. با خودش گفت با پا برش گردونم، بعد گفت نه حرم اربابه، بزار دولا بشم با دست برگردونم. شب تو عالم رویا خواب آقا علی بن موسی الرضا رو دید، امام رضا گفت ما ادب تو رو دیدیم لبه ی قالی ما رو با پا برنگردوندی... این دستگاه شهدا و دستگاه اهل بیت، دستگاه دقیقیه! حاج حسین یکتا ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌[شࢪط شهید شدن شہید بودن استـ😉] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🌱] ♥️ تا به کی چشم بر ظهور تو منوًر می شود این دل تفتیده از شوقِ تو معبر می شود ای امید حضرت زهرا برای انتقام کی ظهورت توتیای چشم مادر می شود شاه دین کشته میان قتلگه از کین شده کی روز انتقام شاه بی سر می شود حضرت زهرا میان کوچه افتاد بر زمین موعد دادخواهی زهرای اطهر می شود جنگ و خونریزی بعالم تیره کرده روز را نوبت یاری تان بر ظلم بیشتر می شود یار خراسانی نگر اماده بر امر ظهور با یمانی چون دو روح در یک پیکر می شود نادم از شوق شنیدن صوت هَل مِن گفتنت دل ز کف داده به راهت حرّ دیگر میشود [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋 ] ✨﷽✨ ✨به پیش آینه دل❤️• هر آن چه می‌دارم بجز خیالِ جمالت نمی‌نماید باز...🌺• 🔺نمایی زیبا از آینه‌کاری و گچ‌بری رواق دارالحجه 🌹یاضامن آهو🌹 🦋*أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ* ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯    ✨ *أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج* ✨ [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 💌 ] فرهاد حرف هايش را مي برد و صالح را كه به سكوتش خوانده نگاه مي كنـد . 😞 صالح سرش را از كنار پنجره به فرهاد نزديك ميكند و آرام و خفه ميگويد: 🥺 ـ ناصر... چشم هاي فرهاد از سنگر به طرف مسجد جامع مي رود كـه منـاره هـايش را بالا كشيده تا از بچه هاي شهر خبر بگيرد؛ آنهـا را ببينـد و احوالـشان را بپرسـد . 👀 فرهاد دوربينش را از روي بيسيم برميدارد و دوباره گلدسته هاي زخمي مسجد را، با حسرت تماشا مي كند. 🥺 صداي كشيده شدن پاي ناصر بر زمـين، واضـح تـر شده است .👂 ناصر پله ها را پشت سر مي گذارد و يك راسـت بـه اتـاق ديـده بـاني مي آيد: ـ سلام بچه ها؛ خ... خ... خسته نباشين. 😌 بچه ها گرم جوابش ميدهند. صالح ميپرسد: ـ انگار خوشحالي ناصر؟ ناصر دوربينش را تند از گردن باز ميكند و ميگويد: ـ آره... رفتم از چند تا كوچه و خيابون عكس گرفتم؛ از جاهايي كـه بچـه هـا شهيد شدن؛ از نخل هاي بي سر؛ يه چندتا هم از خونه ها گرفتم. 😍 فرهاد ميگويد: ـ اينقدر خودتو خسته نكن، برات خوب نيس. ـ نه فرهاد، حا .. حا... حالا كه تو ... تو... تفنگ نمي تونم دست بگيرم؛ بذار اقلاً اين كار رو بكنم . دو... دوست داشتم دوربينم يه تله داشت و چندتا عكـس هم از گلدسته هاي مسجد جامع مي گرفتم. ☺️ يا مي تونستم شبونه تا جنـت آبـاد برم و از ج... ج... ج.. جنت آباد هم يك عكس ب... ب... بگيرم و بيام.🙂 دستمال كاغذي را از جيبش بيرون مي كشد و با دست هاي لـرزانش غبـار از سر و صورت دوربينش مي گيرد و نوازشش مي كند. همـه سـكوت كـرده انـد و نميدانند كي و چطور شروع كند . چشم هاي ناصر به دوربين اسـت و چـشمان بقيه به ناصر. 👀 فرهاد شروع ميكند: ـ ناصر پس كي يه سر به پدر و مادرت ميزني؟ ـ مي... مي... ميرم. بذا يه چندتا فيلم ديگه بگيرم؛ براي چـا ... چـا ... چاپـشون ميرم تهرون.😁 ـ نه ناصر؛ تو اون روز كه خواستي بياي به پـدر و مـادرت قـول دادي . اونهـا الان از وضع تو نگرانن؛ دلـشون پـيش توئـه . غيـر از اون ... تـو بـاس بـري بيمارستان.😞 ناصر به رفتن بي ميل است. دوربين را زمين ميگذارد و از ياد آن ميرود: ـ نه فرهاد؛ من نمي تونم اونجا بمونم . من اونجا اذي يييـت مـي شـم . اونجـا احساس غ ... غ... غريبي مي كنم. در و ديوار و مـردمش بـرام بيگا نـ هس. م... م... مگه برم يه سر بزنم و دو ... دو.. دوباره بيام . يعني نـه؛ اگـه بـرم؛ مـي ... مي... ميدونم ميخوابونندم.😔 صالح به كمك مي آيد: ـ خوب بخوابونن؛ اصلاً بايد بخوابي! بهروز هم براي راضي كردن او تلاش ميكند: ـ ناصر، همة ما مي دونيم كه تو مي خواي اينجـا بمـوني كـه خـدمت بيـشتري كرده باشي؛ اما اگر بري و سالم تر بشي كه بهتر مي توني خـدمت كنـي . 😉 بـرا خدمت كردن بايد قدرت داشته باشي. ناصر آرام تر شده است . چشم بـه دوربـين داده و در خـود فـرو رفتـه و بـه پيشنهاد بچه ها فكر ميكند. 🤔 بچه ها او را كه آرام ميبينند دست يكي ميشوند و او را به رفتن ميخوانند: ـ مادرت از ديدنت خوشحال ميشه. ـ اونا الان نگرانتن. ـ بعداً ميتوني با نيروي بيشتري بجنگي💪 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi