eitaa logo
خادم مجازی
156 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
330 ویدیو
7 فایل
بہ‌نامِ‌اللہ..🌱 دورهم‌جمع‌شدیم‌تابه‌حول‌وقوه‌الهے کمی‌ازشهادت‌وشهدابگیم‌و "رنگ‌بگیریم" •🕊 زیرمجموعہ‌کانالِ'عاشقانہ‌های‌حلال °• @Asheghaneh_halal •° •🕊 خادم‌کانال‌جهت‌انتقادیاپیشنهاد °• @nokar_mahdizahra •°
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ 🌱 ] ⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ با واژه اے از جنس عشق😍 دلم را راهے سمت تو میکنم ‌♥️ سـلام؛ همان بالے است پراز هواےدلتنگے همان پر پرواز که وقتےفاصله ها میان من و تو قد علم میکنند ‌مرا به تو میرساند.🥺 وقتے که چشمانم پرازجست و جوے توست مینویسم سلام و باز هواے پروانه شدن در کوے تو به سرم میزند .🦋 نمیدانم کجاے این دنیا قرارگاه قدم هاے توست؟ نمیدانم حالت چگونه است؟ ‌و این بےخبرے بیقرارم میکند.😔 میخواهم به دورتو بگردم ،هر کجا که باشے پس، مینویسم 😌 ‌سلام علے آل یاسین السلام علیک حین تقوم السلام علیک حین تقعد السلام علیک حین تصلے و تقنت .... در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
revayatgari_4.mp3
2.58M
[ 🔉 ] جنگ 👌👌👌 🥀شادی روح شهدا صلوات🥀 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 😓 ] •🌱• ما سر‌ِکوچک‌ترین چیزها🤔 از دلمون نمیتونیم ❤️ !😔 بعد آرزوۍ 😍 میکنیم! :)😢 [من سࢪما زده را دریاب و بگیࢪ زمین گیر شدمـ😥] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🦋 ] پاے من از ره خسته شد، 😔•° بال و پرم بشڪسته شد😢•° هر در به رویم بسته شد، 😖•° جز درگه احـــــــــسـان تو✨🍃•° 🕊 السلام علیڪ یا علی بن موسی الرضا المرتضی🌹🌹 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_پنجاه_هشتم ناصر دوباره ساعتش را نگاه مي كند و نگرانِ دير آمدن
[ 💌 ] فرهاد صالح را آزاد ميگذارد و صالح دردهايش را بيرون ميريزد: ـ هوم! با كوكتل بجنگين !... ميجنگيم، ولي وقتي سلاح بهتر نباشه؛ امـا وقتـي هس چطور بجنگيم؟ 😭 ياد بچه هايي كه در كوي طالقاني و راه آهن با دست خالي درو شدند و روي زمين ريختند دل ناصر را مي سوزاند و كينـه اش نـسبت بـه رئـيس جمهـور بـالا ميرود. 😡 دل به كوچه پس كوچه هاي شهر مي دهد كه بچـه هـا، در گلـه گلـة آن شهيد شدند. 🥺 صالح همچنان به واگويه است: ـ اون روز بهش گفتيم بابا دشمن داره مي آد جلو؛ از شملچه و پل نو گذشـته، بازم داره مي آد؛ گفت بذارين بياد؛ ما اونا رو مي كشونيم تو خاك خودمون و غافلگيرشون مي كنيم. 😞 امروزم كه مي بينه شهر سقوط كرده، با كمال وقاحـت ميخنده و ميگه عيب نداره. 😏 باور كن فرهاد، اگه كلاشم پيشم بود... لب هاي ناصر از بغض به هم مي خورد. 🥺 مـي خواهـد بغـض گلـو گيـرش را بتركاند؛ بزند زير گريه و خود را سبك كند كه ناگهان خمپاره اي سوت زنـان، در نزديكي سنگر مي افتد و «گرومب» صدا مي كند.😱 احساس مي كند بغض گلـويش بوده و منفجر شده است . 😭 فرهاد و صالح بيرون مي دوند. ناصر هم بلند ميشود و دنبالشان راه ميافتد. 🚶‍♂ ديده بان از بالا صدا ميزند: چيزي نشد؟ چشمِ بچه ها به چشم ناصر مي دود.👀 ناصر سلام مـي كنـد و «خـسته نباشـيد » ميگويد اما زبانش به هيچ سؤالي نمي گردد. بچه ها هم چيزي نمي گويند. غـم و نگراني، گرداگرد چهر ة سوخته شان را گرفتـه اسـت . 😢 فرهـاد ناصـر را بـه رفـتن ميخواند: ـ خب ناصر! نميخواي بري؟ ـ چرا؛ حالا ديگه ميرم😞 ـ اگه الان راه بيفتي، دو و سه اهوازي . اگر هم اونجا نبودن، حتما به دا ييت اينا گفتن كجا ميرن. پس راه بيفت كه اگه يه وقت رفته بودن تهرون، بـه قطـار ساعت پنج برسي.🙂 قطار، از دمدماي غروب ديروز، ريـل هـا را گرفتـه و روي آن هـا سـينه خيـز ميرود. 🚂 چنان نفس چاق است ، كه نه انگار پيچ و خم هاي اهواز را تا اينجا -كه نزديكي هاي تهران است - پشت سر گذاشته اسـت . آهـنگش تغييـري نكـرده و همچنان ثابت و سرحال مي كوبد: «تق تلق ... تق تلق ... تق تلـق ...». قطـار هنـوز دشت وسيع خوزستان را پشت سـر نگذاشـته بـود كـه خـواب، ناصـر را از پـا درآورد و روي صندلي كنار پنجره ولو كرد . 🤨 اگر قطار بـراي نمـاز نمـي ايـستاد، خواب هم بنا نداشت از هيكل كوفته و لهيدة ناصر جدا شود؛ چنان او را به بنـد كشيده بود كه ياراي جنبيدن نداشت . بعد از نماز، وقتي بغـل دسـتي شـروع بـه صحبت كرد، خواب را، به راحتي از چشم هاي ناصر بيرون كشيد .👀 ناصر بي ميـل به حرف هايش گوش سپرد و هنوز هم چنددقيقه نگذشـته بـود كـه خـواب از سرش پريد .😳 انگار حرفهاي بغل دستي، قرص ضدخواب بود و ناصر چندتايش را يك جا بالا انداخت .🤨 همسفر خود را روي صندلي كنار ناصـر ول داده بـود و پاهايش را روي صندلي مقابل - كه به همين منظور خريده بود - و از اجناسش كه در بندر خرمشهر مانده بود و جنگ، مانع بردن آنهـا شـده بـود مـي گفـت و ميناليد: - حيف ! حيف و صد حيف ! اگه دو روز زودتر رفته بودم سراغشون، حـالا، درست معادل قيمتشون دستمو ميگرفت. خيلي ضرره آقا؛ خيلي😤 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): ♦️یقینـاً فضیلـت خانواده هـاي مكـرّم شـهدا از لحـاظ عظمـت، بلافاصلـه پشـت سـر فضیلـت شهداسـت. شـما خانواده ها، ســنگرداران شــهادت و مــرزداران فضیلــت در طــول دوران دفــاع مقــدس بوده ایــد و روحیــه شــما و فرزنــدان شــهدا ... توانسته اسـت در طـول دوران دفـاع مقـدس و بعـد از آن، عظمــت نظــام اســلامي و روحیــه والای ملــت بــزرگ ایــران را حفــظ كنــد و روحیــه دشــمنان را تضعیــف نماید. [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🥀] براے منی ڪہ فرماندھ‌اش بودم باور ڪردنی نبود ،اما عباس تا بہ حالا یڪ نامحرم ندیدھ بود!!😳 اولین نامحرمے ڪہ حتے ایشان را هم درست ندید دختر عمویش بود ڪہ نامزدش شد.💍💗 روزے ڪہ براے مراسم ازدواج رفتہ بود،پرسیدم: دختر عموت رو دیدی؟! گفت: نه واقعا!!🙄 چنین آدمے هست ڪہ می‌شود شهید مراقب چشمش هست.😁✋❤️ گفتم: تو از آنهایی هستی که خیلی عاشق پیشه میشوی چون اولین نامحرمی که دیدی همسرت است...♥️ ✍ 💗🖇🌱 (:💔 .. [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: •• شهید علی آقاعبداللهی •• ـــــــــــــــــــــ
••🍃🕊•• | امروز بہ نیت: •• شهید علی صفری پور •• ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ📿🍃 مدافع حرم [🌷]ارسال صلوات ها [🌷] @Deltang_Karbala99 جمع صلـوات گذشتہ: • ۶۰۰ • ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇 @Khadem_Majazi ••🍃🕊••
[ 🦋 ] دل ❤️° در حرمتــ شوق شڪستن دارد!💔° جان ✋ پیش تو خواهش نشستن دارد....😢 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): ♦️شهادتها انقلاب ما را پابرجا و تضمين كرده است و به همين دليل ملت ما را آسيب ناپذير ساخت. [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🔉 ] شهادت بهتره یا کار مهدوی؟؟🤔😍 رفقایی که آرزوی شهادت دارند حتما این کلیپ را مشاهده کنند 👌👌 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋 ] خوشم ڪه 😍 جوهر عشق تو در سرشت من است🌹 محبت تو همان خط سرنوشت من است☺️✋ گناهکارم و از آسـتان قدس شـما کجا روم؟! 😢 به خدا مشهدت بهشت من است.😍 اللّهُــــــــمَ ارزُقنا🌸🍃 🌹 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): ♦️از خدا مي خواهم مبادا بعد از يك عمر زحمت مرگ ما در بستر بيماري باشد و در ميدان شهادت نباشد، شهادت. مرگ در راه ارزشهاست... . [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ] ما یک روز از هفته نام شما را می بریم و یک عمر نمک گیرتان هستیم... سلام بر پدر مهربان ِ امام ِ مهربان ما! #پنج_شنبه_های_سامرایی #وقت_سلام✋ [دلم بھ آن مستحبی خوش است کہ جوابش واجݕ استـ😇] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅‌ ] صبح است و روی ماهت لبخند زندگانی مستم ازین سه گانی #شهید_حسن_تهرانی_مقدم #صبح_بخیر [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀] آیت اللّٰہ دڪتر بهشتے در خصوص رعایت حقوقِ زن در خانوادھ 👨‍👩‍👧‍👦 دیدگاه جالبے داشتند.🦋🌿 به طور مثال ایشان معتقد بود ڪہ براے 🌸زن🌸 در اسلام پیش بینے نشده ڪہ ڪار خانہ دارے 🏠 و ڪلفتے مرد را انجام دهد!! حال اگر زن اداره خانہ و ڪارهاے فیزیڪے خانہ ࢪا به‌غیر از تعلیم📚 و تربیت🧡بچہ‌ها به عهده مےگیرد این ڪار فوق العادھ✨💖 است↯ ڪہ وظیفہ‌اش نیست..✋🏻 لذا مرد هم بایستے منصفانہ براے ڪار همسرش حق و حقوقے را در نظر بگیرد! نڪته جالب این ڪہ خود ایشان عامل به این نظر بود🌺🌱 از حقوق💰ماهانہ خود، بخشے را بہ عنوانِ حق الزحمہ به همسرشان مےدادند!☺️❤️ و از ڪم بودن مبلغ💸 آن نیز عذرخواهے😕😓 ڪردھ و قول جبران آن ࢪا مےدادند.💚💚 زندگی به سبڪ شهدا🌱 #شهید_بهشتی [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼] ✍سفـارش من به همسرو دخـترم حفظ حجاب بࢪتر اسٺ از همسـر بزرگوارم میخواهم ڪہ فرزندانم ࢪا همچون من مطیع رهبࢪ عزیزمان پرورش دهد..❤️ حضرت آقا مایۀ افتخارِ ما مسلمانان است✌️ #همسر_شهید_محمدحسین_عطری❤️🖇🌱 #شهید_محمدحسین_عطری #دختر_شهید_عطری #دختر_شهید [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🦋 ] امید قلب بےتابمـ ..... [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): ♦️هر شهيد پرچمي براي استقلال و شرف اين ملت است [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #قراࢪ_عاشقانہ💗 ] جمعه که میرسد دلم مدام بهانه میگیرد و تو را میخواهدو من جوابی ندارم به او بدهم!جمعه که می رسد دلم را با یاد تو آرام میکنم! #سلام_پدر_مهربانم! #جمعه_ی_موعود #وقت_سلام✋ [دلم بھ آن مستحبی خوش است کہ جوابش واجݕ استـ😇] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #سپیدانھ🌅‌ ] صبح شد ... همه‌جا بوی شکفتن جاری ست فرصت بیداری ست صبح یعنی آغاز صبح یعنی پرواز قد کشیدن در باد ... #صبح_بخیر [و صبح بے تو مانند شب تاریڪ است🍀] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #صبورانه🥀] بعد از عقد با هم عهد ڪردیم 🤝 همیشه نماز هایمان ࢪا اول وقت بخوانیم.😍 وقتے با هم بودیم به جماعت نماز مےخواندیم.💑 وقتے هم از هم دور بودیم، تماس📱مےگرفتیم و نمازِ اول وقت ࢪا به هم یادآورۍ مےڪردیم.🤭❤️ اگر هم بیرون بودیم، در هر مسیرے ڪہ صداے اذان بلند میشد📢ماشین را نگہ داشته و در مسجد نمازمان را مےخواندیم و بعد می‌رفتیم.😌😍 من اڪثرا به همین دلیل از قبل وضو میگرفتم و همین را همیشه دوست داشتند😁و به شوخے به مادرشان مےگفتند: خانم من دائم‌الوضوست!😃😅💜🌿 #همسرشهید #شهید_وحید_فرهنگی_والا❤️🖇🌱 [یا بࢪگرد... یا آݩ دݪ را بࢪگردانـ💔] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ #دردونہ👼] بعدازسالگردبابا شمشیر رژھ پدرش را دردست گرفتہ بود و میگفت:تمام دشمنا رو میڪشم✌️ و بعد شہید میشم ومیرم توبهشت پیش بابا(:❤️ وباهمین حال خوابیـد😔 #فرزند_شهید_مسلم_خیزاب❤️ #شهید_مسلم_خیزاب [بابایے بغݪ کردن و بوسیدنت که هیچ حتی نشد یڪ دل سیر تو رو بو کنمـ😢] Eitaa.com/Khadem_Majazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ 🔉 ] قبل رای دادن به این فکر کنید.😭 این کلیپ حاوی تصاویر دلخراش است ....🚨🚨 [در این هیاهـو با گوش دل بشـنو💓] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🌱 ] ⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ و تاریخ دوباره رقم مےخورد تو مے‌آیے و مثل جدت امیرالمؤمنین(علیه السلام ) پرچم مهربانیت در آسمان مے‌درخشد. مے‌آیے و بزرگ‌ترین وعده‌ے خداوند عملے مے‌شود. مےآیے و همه با شما پیمان مے‌بندند تا در راهتان گام بردارند و جز حرفهایتان را به گوش‌هاےشان هدیه ندهند. آن روز،نه عهدے مے‌شکند و نه ظالمے فکر سقیفه مے‌افتد. آن روز ، بهترین روز خداست. من ، آن روز را از خدا مے‌خواهم. . در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم... [شݕ تار سحࢪ می گردد🌌 یڪ نفࢪ ماندھ از قوم که بࢪ میگردد✨] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 😓 ] آرۍ؛ رَفتـ وُ رَفتـَند... تا آراّمـ سَر بر بالیّـن بُگـذاری🪁 او بـَرای آرامـِش تو جـاّنــ، داد...❤️ حاّلـ تو چه کــَردی برایِ او...(": :) [من سࢪما زده را دریاب و بگیࢪ زمین گیر شدمـ😥] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ 🦋 ] براے کسایے که قلبشون کبوتر 🕊 ڪسایے ڪه دلشون با اسم امام مهربون آروم مے‌گیره 🌹🌹 [نمے دانم کہ چࢪا اینقدر مهࢪبانے تو با من🧐] Eitaa.com/Khadem_Majazi
خادم مجازی
[ #عشق_نامہ💌 ] #نخل_های_بی_سر #قسمت_پنجاه_نهم فرهاد صالح را آزاد ميگذارد و صالح دردهايش را بيرون
[ 💌 ] حرف هاي مرد، به قلب ناصر مي نشست و وجودش را ميسوزاند و او را در خود مي پيچاند.😞 وقتي مرد شروع به صحبت كرد، ناصر تازه متوجه او شد؛ تا آن موقع، غير از خود هيچ كس را در كوپه نمي ديد.👀 سرش را به اتاقك كوپـه تكيـه داد و چشمايش را بست و در جا خوابيد .😴 چشمهـاي ناصـر ، زل زده، جـايي را مي پاييد و زبانش چنان سنگين شده بود كه به فرمان نبود .😢 مرد حـرف مـي زد و ناصر ميشنيد و قطار، آهنگ پياپياش را ميزد: «تق تلق... تق تلق.. تق ...» 🚂 ـ هرچه هم ميرم و ميآم، ميگن جنگـه، تـازه اوناييـشون كـه خيلـي آقـان، ميگن بايد صبر كني . 😌 چندتاييشون كه ميگن اصلاً حالا جاي اين حرف ها نيست. 😤 خوب بابا ! مالمه؛ چطـور مـي تـونم ازش چـشم بپوشـم؟ يـه تـومن دوتومن كه نيس! 😡 گوش ناصر به مرد بود و دلش در كوچـه پـس كوچـه هـاي خرمـشهر، يـاد بچه هايي كه جلوي چشم هايش پرپر شدند، تا مغز استخوان هايش را مي سوزاند، اما لب هايش به حرف باز نمي شد. 😭 دندان قروچه مي كرد و بـه مـرد چـشم غـره ميرفت، اما انگار كسي لب هايش را قفل كرده بود و به دست هايش زنجيـر زده بود. 😬 مرد گر چه بعد از اين كه صبحانه اش را خورد، دراز به دراز خوابيـد و تكـان هم نخورد، اما همين كه نگاه ناصر به او ميافتاد حرف هـايش، دوبـاره در ذهـن خستة او مرور ميشد. 😢 مرد، قم پياده شد، اما فكر ناصر را هم با خود برد و در اين يكـي دوسـاعتي كه ناصر از او جدا شده، هنوز به خود نيامده است.😞 ساختمان ها خبر از ورود به تهران مي دهد. ناصر، چند سال پيش هم يك بار با پدر و مادر و اهل خانه، در راه زيارت مشهد، به تهـران آمـده اسـت و حـالا خاطرات آن سال ياد خواهر و برادر شهيدش را در او زنده ميكند. 😭 صداي بوق كشدار قطار، هرازچندگاه در فضا مي پيچد. مسافرها به جنـب و جوش افتاده اند. چندتايي، سرشان را از پنجره بيرون كرده اند و براي بچـه هـايي كه از پايين، دست تكان ميدهند، دست ميجنبانند. 👋🏻 قطار مي ايستد و مسافرها براي پياده شدن، به هم فشار مـي آورنـد . ناصـر از قطار كه پياده مي شود، غم نداشتن نشاني و خبري كه براي مادر پيرش مـي بـرد، قدم هايش را كند مي كند. 🚶‍♂ خودش را كه از سالن راه آهن بيرون مي كـشد، ميـدان بزرگ و شلوغي روبرويش دهن باز مي كند، جابه جاي ميدان چرخ هـاي دسـتي ميبيند كه زير بار سنگين سيب و پرتقال و خربزه، زمينگير شده اند و بالاي آنها نور چراغ هاي گازي و نفتي، چشم هايش را مي زنند. تاخير قطار روشـنايي را از روز گرفته و نوبت را به تاريكي داده اسـت . ناصـر احـساس مـي كنـد در شـهر غريب اسـت و نـور زيـاد چـراغ هـا، احـساس غـربتش را بيـشتر مـي كنـد .🥺 او مدتهاست كه اين همه نور و روشنايي را در شب نديـده و ايـن فـضا بـرايش تازگي دارد.😧 [در دنیاے مدࢪن📱 به سبک قدیمے با تو سخن میگویم اے عشق دیرین♥️] Eitaa.com/Khadem_Majazi
[ ✌️🏻 ] ❇️ (حفظه‌الله): ♦️مهمترين امتياز شهداي ما، نسبت به كساني كه در ساير كشورها در راه آرمان هاي خود فداكاري مي كنند آگاهانه و به دور از احساس است. [حقا ڪه تو از سلاݪہ زهرایے ݕا خندھ خود مرهم ࢪنج هایے😍] 🌷| Eitaa.com/Khadem_Majazi