آستان تو
یک جایی در ابوحمزه، وقتی حضرت #سجاد میخواهد با کمال لطافت و زیبایی، دلیل بی حالی برای عبادت و دور شدن از دستگاه خدا و علت ِ خراب ماندن امثال ما را بهمان گوشزد کند، اول از همه – و قبل از یازده دلیل دیگر- میگوید:
سیدی لعلک عن *بابک* طردتنی
اینکه وضعم درست نشده، شاید بخاطر این است که - آقای من! - مرا از آستانت رانده ای...
و من هی فکر میکنم که اولین دلیل، شاید مهمترین دلیل است
و اینکه «بابک» چیست
و «آستان تو» کجاست
تا اینکه رسیدم به زیارت آل یاسین:
السلام علیک یا باب الله و دیان دینه
و رسیدم به دعای #ندبه که:
این باب الله الذی منه یوتی
من قبل از هر بدبختی دیگری، از آستان تو دور ماندهام و از جوار ولی تو دور ماندهام که این قدر بیچاره شدم
بعد یاد چند فراز بعدتر میفتم در ابوحمزه که: سیدی عبدک ببابک ....
پینوشت: ربطهای زیادی دارد دعای #ابوحمزه با ولایت اهل بیت و حضرت ولی عصر که این هم یکی دیگرش بود.
@msnote
به مناسبت #ششمین روز ماه مبارک؛ روز منصوب شدن حضرت #رضا به ولایت عهدی مامون
بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت. مخصوصاً اگر آبرویی را که می خواهند بریزند زیر پای مردم تا توسط یک امّت لگدکوب شود، جدّ اندر جدّ حفظ شده باشد و اصلاً اعتبار خاندانت برای هر فهیم و هر نفهمی به همان تعریف شود.
یعنی جانشینی پیامبر انقدر رنگ دنیا گرفته بود و روح کسرای ایران و قیصر روم چنان در جسد بی رمق ِ حکومتش نشسته بود که دوری از دستگاه، تقدّس و روحانیت و وجاهتی معنوی درست میکرد برای هر کسی که از دعوای قدرت کناره میگرفت. بعد همه میگفتند این فرزندان علی عجب زهدی دارند که دنبال این مقامات نمی دوند و هر وقت نشانه ای از قدرت سلطنتی و سیاست پادشاهی میبینند راهشان را به طرف دیگری کج می کنند و حتی دور و بَر دربار پیدایشان نمی شود. طوری که همین دوری، در نظر مردم نشانهی حقانیت شده بود و هر کسی ساز قیام کوک می کرد، به اسم اهل بیت پناه می برد تا خودش را مطهّر از دنیاطلبی نشان دهد و وجدانهای خسته از حکومت مادّی را دور خودش جمع کند.
حالا فکر کن قداست و تنزّه تو این همه بازار داشته باشد و تو در اوج این منزلت، بالاجبار وارد دستگاهی شوی که مرکز عشق بازی با دنیا و تمایلات مادی است و ولیّعهد شوی؛ آن هم در سلسله مراتبی که منشأِ تک تک مناصبش، دنیاپرستی و آلاف و الوف و خوردن و چریدن و قی کردن است و دست و پا زدن در منجلابی از تعفّن ِ نفسانیات. و همه سری تکان بدهند و بگویند: تف بر مزه ی شیرین دنیا که ذریهی رسول را هم گرفتار کرده!
و فقط چند ماه فرصت داشته باشی تا با رفتارت به همه بفهمانی و از تاریخ این اقرار را بگیری که: فاصلهی حکومت خدایی از سلطنت دنیایی بیشتر از مسافت بین مشرق و مغرب است. و کاری کنی که برای همه معلوم شود خون علی وقتی در رگی بجوشد، دنیا را با همهی وجوهش و با تمام چرب و شیرینش به بند تحقیر و خفّت میکشد. اصلاً چه کسی جز یک علیِ دیگر می تواند در پایتخت ِ دنیاپرستی، کلام علی را در خطبه شقشقیه به تصویر بکشد؟ لالفیتم دنیاکم ازهد عندی من عفطه عنز «دنیای شما برای من کمتر از عطسه ی یک بز ماده است ...»
بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت ...
پینوشت: آقا جان! شما تک و تنها و فقط در چند ماه، طوری بساط عشقبازی با دنیا را در پایتخت دنیاپرستان به هم ریختید که راهی جز کشتنتان پیدا نکردند. میشود امشب موقع خواندن دعایی که جدتان به #ابوحمزه یاد داد و وقتی رسیدیم به فراز «سیدی أخرج حب الدنیا من قلبی»، شما را واسطه کنیم؟ راستش را بخواهید معاشقه با دنیا خیلی پیچیدهتر از زمان مأمون شده و با تعمیم «مُد» به همه کالاها و به تمامی عرصههای زندگی، «دین ِ دنیاپرستی» را در تمام جهان به راه انداختهاند و هر روز مزهی جدیدی از دنیا را به کام بشر مینشانند و این ظلمات جهانی و بینالمللی را از طریق «الگوی مصرف» به جامعهی محبین شما هم کشاندهاند... میشود امشب برای این که لحن ما موقع خواندن ِ «أخرج حب الدنیا من قلبی» مصنوعی نباشد، ما را شفاعت کنید تا آن قدر رشید شویم که خودمان و نخبگانمان به فکر تغییر «الگوی مصرف جامعه» بیفتیم؟...
_ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همه ی شبهای جمعه که وقتی از او پرسیدند چرا سخت مراقبی تا هیچ علقهای به دنیا پیدا نکنی، گفت: «ماموریتهایی به عهده من است و کارهایی دارم و جاهایی باید بروم که اگر کمترین وابستگی به دنیا باشد، نمیتوانم انجامشان دهم» و تقدیم به ملتی که عشقش به حاج قاسم را فریاد زد و در صورت شجاعت نخبگانش برای تبیین حقایق، با لوازم این عشق بیدریغ آشنا خواهد شد و خواهد فهمید که رفتن به سوی #فرج و ماموریت زمینهسازی برای ظهور مولایش، با وابستگی به #الگوی_مصرف دنیاپرستان سازگار نیست
#رمضان
#قاسم_سلیمانی
@msnote
•••─━━━⊱🔷✦◇﷽◇✦🔷⊰━━━─•••
♦الیک تأمیلی...♦
✅ خب چه کار کنیم؟ عادت کردهایم دیگر. عادت کردهایم که ذهنمان هی از این کلمات شما بپَرد به آن جملههایتان، از این نور به آن نور، از این دُرّ و گوهرها به آن لعل و لُعبتها. مثل وقتی که #ابوحمزه میخوانیم و به «الیک تأمیلی» میرسیم و فریاد میزنیم که «امیدواریم به توست». بعد لبهای مبارک حضرت #سجاد را تصور میکنیم که لابد موقع خواندن این دعا از اشک خیس شده و با گفتن این جمله در مدینه و مثلاً کنار قبر نبیاکرم، داشته به تاریخ امید میداده.
〰〰🔸🔹🔸🔺🔸🔹🔸〰〰
✅ بعد دوباره همان لبها را تصور میکنیم که این «تأمیلی» را جای دیگری هم تکرار کرده: وقتی سیدالساجدین به اطراف کوفه رفته و به نقطهای رسیده و همانجا ایستاده و گریه کرده _ و لابد لبهایش خیس اشک شده _ و کنار قبر گمشدهی علی، سلام به جدش #امیرالمومنین را شروع کرده: «السلام علی ابی الائمه و خلیل النبوه...» و گفته و گفته تا برای درخواست شفاعت از پسر ابوطالب، از این واژهها کمک گرفته: «و لی حق موالاتی و تأمیلی» من حقی دارم، حق دوستداشتن تو و حق امیدواری به تو...
〰〰🔸🔹🔸🔺🔸🔹🔸〰〰
✅ کدام دم و دستگاه است که بخاطر امیدبستن، حقی برای کسی قائل بشود؟! قربان خودت و دستگاهت بروم که کارتان از گذشت و بخشیدن گذشته و همینطور برای ما حق درست میکنید... حق امیدواری و امیدبستن! ای که «الیک تأمیلی»! من برای شب قدری _ که آن را هم خودت درست کردی _ به تو امید بستمها... قربانت بروم که شب #قدر را با یاد #علی و خون علی گره زدی و یک حق دیگر هم برای دوستدارانش دست و پا کردی تا شب قدر شان تضمینی بشود و وسط سینهزدن و اشک ریختن در چنین شبی، بتوانند امیرالمومنین را پیش خدا بهانه کنند و به علی بگویند: «و لی حق موالاتی و تأمیلی»
〰〰🔸🔹🔸🔺🔸🔹🔸〰〰
☑_ میشود بگویی که این چه وضعی است؟ میشود توضیح بدهی که چرا این قدر خوبی؟
@msnote
🔹 مرحوم آيتالله العظمي بهجت از قول استادشان میفرمودند: يکموقعی در حرم حضرت اميرالمؤمنین(ع) دهها نفر بودند که در قنوتِ نمازشبشان #ابوحمزه میخواندند.
🔹 در احوالات مرحوم آیتالله العظمی سید نورالدین حسینی شیرازی (که حدود شصت سال قبل رحلت کردهاند) شنیدم که هر سی شبِ #ماه_رمضان در مجلسی شرکت میکرد و وقتی شب از نیمه میگذشت، وارد نماز شب میشد و در قنوت نماز وَتر، #دعای_ابوحمزه را از حفظ، در سه ساعت، ایستاده و با اشک میخوانْد.
🔹 اگر كسی ۳۰ شب دعاي ابوحمزه را خواند، كمكم آن احساس #درماندگی كه در اين دعا موج میزند، در روحش پيدا میشود.
🔹 اگر انسان مداومت کند، اين حالات، آرام آرام در او شکل میگيرد که از مناجات و دعا #لذت ببرد و آن چيزي را که معصومين(ع) میخواستند به انسان بفهمانند، کمکم بفهمد و طعم دعا را بچشد.
🔹 اگر كسي بخواهد واقعا #ابوحمزهخوان بشود اين کار لازم است. و الا انسان متحوّل نمیشود و موجي در او ايجاد نمیشود و كِشتی آدم راه نمیافتد تا ديگران را سوار كند.
#استاد_میرباقری
☑️ @mirbaqeri_ir
هدایت شده از کانال رسمی حسینیه اندیشه
🔰جزئیاتی درباره «وَ بِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقي»
🔸جزئیات آقا؛ جزئیات! جزئیات این غذا، ویژگیهای آن لباس، امتیازات این ماشین، مزیتهای آن موبایل، آپشنهای این ویلا، خصوصیتهای آن ژیلا... همین جزئیات و ویژگیها و خصوصیات است که هر روز، به روزش میکنند و مُدهایش را تغییر میدهند تا «دنیا» به کام انسانها و امتها چربتر و شیرینتر شود و آنها را بیشتر گرفتار و وابسته کند و عشقبازی با لذتهای روزافزون و بیتوقف و نوشونده را طوری بچشند و در این مرتع جوری بچرند که افسارشان به راحتی در اختیار قطبهای رفاه و سرمایه جهانی باشد... زیّن للناس حب الشهوات...
🔹اما خدا برای بندههای مومنش «دنیاپرستی» را نپسندیده و اولیائش هر چه توانستهاند، دنیای «مترفین» و «مستکبرین» را تحقیر کردهاند و به جایش عظمت «آخرت» را به یاد انسانها و امتها انداختهاند. نمونهاش؟ همین «#ابوحمزه» که حضرت سجاد در آن، با صحبتنکردن از جزئیات دنیایی، انگار همهشان را جلوی چشم مومن به خاک مذلت انداخته و دفن کرده و در عوض هر چه توانسته، جزئیات مرگ و برزخ و حشر و حساب و آخرت را با لطیفترین مضمونها و هنرمندانهترین الفاظ برایمان به تصویر کشیده... جزئیات آقا؛ جزئیات:
♦️ «گریه میکنم برای بیرونآمدن جان از بدنم، برای تاریکی قبرم، برای تنگی ِ لَحدم، برای سوال نکیر و منکر از من [و مخصوصا اینجا:] گریه میکنم برای درآمدن از قبر در حالی که عریان و لُخت هستم، خوار و ذلیل، باری سنگین بر دوشم، یک بار به طرف راستم نگاه میکنم و یک بار به طرف چپم [اما] همه مردم در حال انجام کاری غیر از کار من هستند. در آن روز، هر کسی کاری دارد که او را سرگرم کرده [و کسی به داد من نمیرسد]»
🔸جزئیات ِ از قبر درآمدن و عریانبودن و هی نگاه کردن به چپ و راست تا شاید فرجی شود و راه نجاتی به چشم بیاید... جزئیات روزی که بنا به نقل «کافی شریف» از گفتگوی جبرئیل با پیامبر، همه حتی فرشتگان و پیامبران فریاد میزنند: «یا رب نفسی نفسی...» اما یک نفر هست که فریادش جنس متفاوتی دارد، جنسی که خیلی جور است: «و انت تقول یا ربّ اُمّتی... اُمّتی...» روزی که همه سرگرم و درگیر بیچارگی خودشان هستند اما «محمّد» سرگرم و درگیر بیچارگی امتش است... انگار دلش نیامده خواری و عریانی و نگاههای پر از انتظار ما به چپ و راست خیلی طول بکشد و میدود تا به داد ما برسد...
🔹گویا حضرت سجاد هم یک خط بعد در «ابوحمزه»اش، به همین پدر مهربان اشاره میکند و وقتی این جزئیات پر عظمت را به تصویر میکشد، به خدا میگوید: «آقای من! تکیه و اعتماد و امید و توکلم [در چنین وضعی] به توست و برحمتک تعلقی... به مهربانی و رحمت تو آویختهام» میدانید که تفسیر «رحمت و مهربانی خدا» را باید کجا پیدا کرد؟ در همین مفاتیح، همان اوائل ِ «زیارت حضرت رسول از راه دور» که میگوید:
السلام علیک یا «رحمة الله»
❤️ یا رسول الله! ما دوست داریم در دنیا و آخرت به شما و مهربانی تان آویخته باشیم. شما هم که «کریم تحب الضیافه و مامور بالاجاره»، بزرگواری هستید که میهمانی و پناهدادن را دوست دارید... این ماه مبارکی ما را از جزئیات دنیاپرستان بکَنید و به جزئیات آخرت گرایان بیاویزید، به جزئیات ِ مهمان شما شدن که دوستش دارید، به جزئیات پناه بردن به شما در آن اوضاع و احوال که محبوب شماست، به جزئیات آویختن به آغوش شما... به خدا، خدا هم به همین جزئیات و به همین چیزهایی راضی است که شما دوستش دارید: «و انا والله اعلم أن سرور نبیک احبّ الیک من سرور عدوّک»
✅ پینوشت: جزئیات «الگوی مصرف»شان به کنار؛ حتی جزئیات و جذابیتِ «الگوی تولیدِ» دنیاپرستان به جایی رسیده که ویتنامیهای قهرمان مبارزه با امریکا هم که در جنگ با ایالات متحده دو میلیون کشته دادند ولی تسلیم آنها نشدند، برای دستیابی به تولید و قدرت اقتصادی، معطل عذرخواهی یانکیها نماندند و با قاتل ملتشان آشتی کردند تا خط تولیدهای امریکایی برایشان رونق و رفاه به ارمغان بیاورد و تجارتی 110 میلیارد دلاری بینشان شکل بگیرد و به اقتصاددانهای حتی انقلابی ما هم چشمک بزند تا «اقتصاد مردمی» را به «بخش خصوصی و شرکتهای بزرگ» تأویل ببرند. اما «جهش تولید با مشارکت مردم»ی که بیشترین عشق و تعلّق به رسولالله را در جهان به نمایش گذاشتهاند، باید جزئیات و جنس دیگری داشته باشد...
✍️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
✅https://eitaa.com/HossiniehAndisheh