•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
*«تاریکی» و «تارِ مویِ یکی»*
یا
*کرنشی در برابر عمیقترین عاشقانهی تاریخ*
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴 «شب» و «زن» به هم پیوستهاند و هر تلاشی برای گسستشان، یک شکست سنگین را نصیب آدم میکند. چون چیزی که این دو را به هم پیوند زده، همان گمشدهی بشریت است: «آرامش». انگار که «تاریکی» باید با «تارِ مویِ یکی» تکمیل شود و آدم با این دو تا «رام» میشود و «آرام» می شود. شاید برای همین است که شب نقطهی وصل عشّاق است تا در کنار آرامِ جانشان در آرامش شب، بیارامند. شاید برای همین است که از یک طرف با *جعل لکم الیل لتسکنوا فیه* آرامش را به شب موکول کرده و از طرف دیگر، با *خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها* از زوج و زن، یک خط مستقیم به سمت سکونت و طمأنینه کشیده.
اما این، داستانِ همه نیست. ذهن ما آدمهای معمولی از زن و شب و آرامش، به چیزهایی منتقل میشود که در سطح خودمان است؛ اما کسانی که «محور خلقت» و «هدف آفرینش» هستند، ماجرای دیگری دارند. «شب» برای آنها به طوفانیترین حالتش یعنی به «لیلهالقدر» تعریف میشود و لیلهالقدر هم که گفتهاند همان «فاطمه» است. آرامش آنها هم با «هو الذی انزل *السکینه* فی قلوب المومنین» شکل میگیرد و در «و ما جعله الله الا بشری لکم و *لتطمئن* قلوبکم» به اوج میرسد. تمام آرامش علی، به نور و نعمت و نصرتی است که خدا به او هدیه میدهد و همگی اینها در شب قدر نازل میشود و آن شب هم، همان فاطمه است. انگار تمام لذت و بهجت و سکونت و طمأنینهای که قرار است به علی برسد، در وجود فاطمه قرار داده شده. احتمالاً حسین هم همین حالات را میدیده که وقتی سورهی قدر را با صدای علی شنید، گفت: «این سوره از زبان شما حلاوت دیگری دارد.»
خب؛ حرفی نمیماند الا اینکه به سراغ فورانِ غم و موجهای سنگین ماتم برویم که عقل و ادراک بشری را در خودش غرق کرده و تعظیم کنیم در برابر ساحت مقدّس کلماتی که علی پس از دفن فاطمه و صافکردن خاکِ قبرش، با پیامبر در میان گذاشت: «امّا حزنی فسرمدٌ و اما *لَیلی* فمسهّدٌ» آنجا بود که علی دوباره پای «شب» را وسط کشید که دیگر «آرامش» ندارد چون آرامِ جان ندارد: «شب من بعد از دخترت، بیخوابی است.»
ـ علی دیگر خواب ندارد، آرامش ندارد، شب ندارد؛ از بس زهرا ندارد ...
#فاطمه_لیله_ی_قدر_است_علی_می_داند
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
@msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
▪️ ناموس خدا▪️
🏴 تا همین چند وقت پیش فکر میکردم این که میگویند «حضرت زهرا ناموس خداست» یک حرف ذوقی و قشنگ است که مداحها برای ابراز ارادتشان، این طرف و آن طرف تکرار میکنند. تا اینکه روایات ذیل آیهی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب» را دیدم. فرموده بود طوبی اسم درختی است در بهشت که ریشهاش در خانهی بهشتی علی است و شاخههایش تا خانههای بهشتی همهی مومنین امتداد دارد. وقتی خطبهی عقد بین امیرالمومنین و حضرت زهرا خوانده شد، این درخت درّها و یاقوتها و زمرّدهایش را بر سر چهل هزار فرشتهای ریخت که شاهد عقد بودند؛ پیامبر خطبهخوان بود و خداوند، ولیّ.
ولیّ در عقد همان کسی است که اجازهی عقد دختر به دست اوست و قبول میکند که ناموسش به همسری ِ داماد در بیاید.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏴 چیزی که ما مردها را از خود بیخود میکند، هتک ناموس است. دنیا را جلوی چشممان تار میکند اما تیره نمیکند که سرخ میکند؛ چون خون، جلوی چشممان را میگیرد. چهارستون بدنمان را میلرزاند و تنمان داغ میشود. انگار که هیچ چیز دنیا سر جایش نباشد و تو بخواهی همین وضعیت به هم ریخته را هم زیر و رو کنی. حالا هر چقدر روحیهی زن ظریفتر باشد و طرف مقابل لاتتر و رذلتر؛ اوضاع وحشتناکتر میشود.
🏴شاید برای شما بیربط باشد اما برای من، از همین جاست که توحید به عینیترین شکلش ثابت میشود و به خودم میگویم پس خدا چیزی هست غیر از همهی ما:
ناموسش ـ که همهی زنان عالم لطافت روحشان را از او میگیرند ـ در مقابل تندخوترین ِ اشقیاء قرار گرفته و ....
.... و بعد از این همه، زمین هنوز سر جایش هست و آسمان فرو نیفتاده و این دنیای بیغیرت هنوز نفس میکشد و کسی آن را به هم نریخته است.
🏴حتماً بخاطر همین بوده که وقتی آن یهودی، علی را دستبسته دید، شهادتین را گفت و اعتراف کرد که: این دستهای بسته، همان دستی است که در خیبر را کَند و راه را برای همینها که الان دورهاش کردهاند، باز کرد. طوفان قدرت این دستها همه چیز را مثل کاه به هوا میفرستاد و الان که با طناب آشنا شده و از طوفان خبری نیست، حتماً به کسی وصل است که صبر او حدّی ندارد. همان کسی که میگوید: فمهّل الکافرین أمهلهم رویدا ...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴اما یک حقیقتی این وسط هست که از جنس بیغیرتی ماست و ناموسخواهیمان را بدجور لکّهدار میکند. ما تازه اگر خیلی خوب باشیم و با دنیا عشق و حال نکنیم، باز هم به این دینداری ِکذائیمان دلخوشیم و اصلاً برایمان مساله نیست که چه سهمی داریم در اینکه: هزار و چهارصد و بیست و پنج سال از آن روزها گذشته و خداوند هنوز انتقام ناموسش را نگرفته ...
خلاصه کنم
فرازی هست در دعای ندبه که باید با خجالت و سرافکندگی ِ یک آدم بیغیرت خوانده شود؛ همان جایی که میگوییم: این ابن فاطمه الکبری
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
#ناموس_خدا
@msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
▪️سادهسازیِ یک روضهی پیچیده▪️
🏴خدا هم اگر نگفته بود، خودمان با این همه زیباییهای طبیعی و تکوینی، عشقبازی میکردیم و بخش بزرگی از عمر و پول و حیثیتمان را خرجشان میکردیم. چه برسد به اینکه خودش، کلّی از «جمال» و «زینت» و «حُسن» در کتابش برایمان گفته. از «لکم فیها *جمال* » که در توصیف همراه شدنمان با طبیعت است؛ تا «إنّا جعلنا ما علَی الارض *زینه* لها» و « *زینّا* السماء الدنیا بمصابیح» که زیباییِ آسمان و زمین را حکایت میکند. در آخر، از جریان «حُسن» در بین تمامی آفریدههایش خبر داده و کار را تمام کرده: «الذی *أحسن* کلّ شیء خلَقه»: خدایی که هر چیزی را آفریده، زیبا آفریده.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴اما به نظرم، در توضیح این آیات باید خیلی احتیاط کرد. چرا؟ به خاطر حرف کسی که تمام علم قرآن، از قلب پیامبر به قلب او منتقل شده و نور ولایتش در وجود همهی مخلوقات جاری شده. به خاطر حال کسی که در اوج احساس هم، در قُلّهی عقلانیت ایستاده. یعنی به خاطر روضهای که علی بعد از دفن زهرایش برای پیامبر خواند:
*ما أقبح الخضراء و الغبراء یا رسولالله*
«بعد از فاطمه، چقدر آسمان و زمین زشت شده است؛ای پیامبر خدا!»
مگر حقیقت قرآن در گفتار و رفتار علی مجسم نشده؟ پس همهی آن آیات زیبایی را باید بر اساس این حدیث شیدایی تفسیر کرد.
🏴البته عقل غیرمعصوم در برابر این حقائق، کاری از دستش بر نمیآید مگر برداشتی سادهانگارانه از مسائل پیچیده. نمیدانم؛ شاید در این وانفسای نادانی، تعریفِ نبیّاکرم از پارهی تنش راهگشا باشد: «لو کان *الحُسن* شخصاً لکان فاطمه* «اگر امکان داشت که همهی زیبایی و حقیقت آن، به شکل یک انسان در بیاید، میشد فاطمه.»
اگر زیبایی و ظرافت و لطافتی در دنیا دیده میشد، بند به وجود زهرا بود و حُسن و جمال و زینت تنها وقتی در مخلوقات جاری میشد که ارادهی دختر پیامبر به میان میآمد. پس عجیب نیست که علی سر از مزار فاطمه بردارد و تمام دنیا را زشت ببیند. ببیند که با شکستن پهلوی زهرا، یک پایهی خلقت شکسته شده و دنیا بدون منشأ زیبایی، دارد تلو تلو میخورد و لَق میزند. وقتی حقیقتِ حُسن زیر خاک برود، نباید شکّ کرد که عالَم، مقهور قُبح شده است. انگار علی بعد از مصیبت زهرا، جهان را شهود کرد و حاصل مکاشفهاش اینقدر سنگین بود که فقط میتوانست با پیامبر در میان بگذارد: «ما اقبح الخضراء و الغبراء یا رسولالله ...»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴اصلاً من یک پیشنهاد میدهم؛ میگویم حتی اگر قرار است قرآن فقط با قرآن تفسیر شود، بعد از شهادت صدّیقهی کبری باید تمام آیات جمال و حسن و زینت را زیرمجموعهی این آیه قرار داد:
*ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس*
فساد در خشکی و دریا آشکار شده بخاطر آنچه که «دستهای مردم» فراهم آورده.
میدانید که؟ «دستهای مردم»؛ دستهای بعضی از مردم مدینه، سنگین بوده و بدجور با گونههای حُسن و جمال تا کردهاند. بعد از آن، زمین و آسمان زشت شده و خشکی و دریا به آتش کشیده شده و فساد، سر و رویمان را گرفته است ...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴 «امّالائمّه» به فکر ما بود و حُسن و جمال را برای فرزندانش به ارث گذاشت. یعنی بعد از زشت شدن دنیا، امیدِ «زیبایی» به «پسران فاطمه» بود؛ اما امروز تکتکشان را از دست دادهایم و در وضعیتی هستیم که هر جمعه باید بگوییم: «این السبیل بعد السبیل؛ این الخیره بعد الخیره؛ این بقیهالله ...». شما را نداریم و دلهایمان را به جاهای دیگری بُردهاند و به اسم فهم عقلاء، تجارب بشری و دستاوردهای مدرن، میل و پسندِ امّت پیامبر را عوض کردهاند و ذائقه و زیباییشناسی ما را تغییر دادهاند.
حالا بدون شما، برای رسیدن به زندگی زیبا و زیباییهای زندگی سگدو میزنیم... همینقدر نفهم ... همینقدر بدسلیقه ... همینقدر بیامام ...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴پینوشت: من نمیدانم #کاظم_بهمنی ، از این شعر دقیقا چه مقصودی داشته اما من آن را بنا بر تخیّلی که از مکاشفهی امیرالمومنین برایتان نوشتم، زمزمه میکنم:
همین که روح زخمیت سبک شد از لباسها
زدند روی دستشان مکاشفهشناسها
تو درد و روضه نیستی تو راز آفرینشی
تو را زدند کافران پرت شود حواسها
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
@msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🏴 مردی که به قول زیارت جامعه کبیره، «التامّین فی محبه الله» و «المخلصین فی توحید الله» است و تمام وجودش را توحید و حبّ خدا پر کرده، عشق را طور دیگری معنا میکند. طور دیگر؟! همان طوری که به پیامبر گفت وقتی فردای ازدواج از علی پرسیده بود: «همسرت را چگونه یافتی؟» و علی در پاسخ، چه موحّدانه محبوبهاش را معرفی کرد: «بهترین یار بر طاعت خدا».
البته که عظمت این پاسخ را کسی جز نبیاکرم درک نمیکرد؛ پیامبری که میگفت: «قرّه عینی فی الصلاه» و بعد به فاطمهاش هم میگفت: «یا قرّه عینی» و انگار به همان اندازهای که ارتباط با خدا نورچشمش بود، زندگی با فاطمه و ارتباط با جمال الهی و دیدن زیبایی خدا از آینهی فاطمه، چشمش را روشن میکرد.
خلاصه من حدس میزنم که محمّد و علی خیلی خوب میدانستند وابستگی خداپرستیِشان به فاطمه تا به کجاها اوج گرفته.
...............
شاید به خاطر همین بود که پیامبر سه روز مانده به شهادتش، علی را به کناری کشید و گفت: «تو را به دو گُلم یعنی حسن و حسین سفارش میکنم [چون به جز آنها کس دیگری برایت نخواهد ماند] پس به زودی، دو رکن وجودت از هم پاشیده خواهد شد.» و بعد تسکینش داد که: «خدا جایگزین من برای توست.»
خیلی زود، اولین رکن علی رفت و علی،
بیپیامبر شد. کمی بعد هم رکن دوم شکسته شد، و علی بیفاطمه. همه وجود علی را تکهتکه و پارهپاره کردند و حالا کسی نمانده بود جز خود خدا که باید جای خالی فاطمه را برای علی پُر میکرد.
اصلا روایت شیخ صدوق که «علی، در یک شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند» باید همینجا معنا شود آن هم در کنار روایت شیخ کلینی: «هر گاه چیزی علی را به سختی و نگرانی میانداخت، به نماز پناه میبرد.» انگار هر یک شبانهروز زندگی با فاطمهای که «بهترین یار بر طاعت خدا» بود، به اندازه هزار رکعت نماز، علی را به خدا بیشتر نزدیک میکرد و حالا که همه وجودش را متلاشی کرده بودند و فاطمه را، رکن توحیدش را، تکیهگاه عبودیتش را از او جدا کرده بودند و به سختترین سختی افتاده بود، باید پناه میبرد به هزااااار رکعت نماز در یک روز....
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
اصلا میشود عقلانیت عاجز بشر را توجیه کرد تا از این به بعد اگر خواست «فاطمه» را تعریف کند، این طور دست و پا بزند: «جای خالیش، روزانه هزار رکعت نمازِ مردی را میطلبید که یک ضربت شمشیرش، از عبادت جن و انس برتر بود.»
#و_ما_ادراک_ما_لیله_القدر
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
@msnote
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرارسیدن ایام سوگواری و شهادت حضرتفاطمهزهرا(س) بر شما مخاطبین گرامی تسلیت باد.
▪️چند وقتیست سرم روی تنم می افتد ▪️
مداحی سوزناک حاج محمود کریمی به مناسبت ایام فاطمیه
#حضرت_زهرا
#حضرت_فاطمه
#فاطمیه
#فاطمه
التماس دعا
@msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
▪️ ناموس خدا▪️
🏴 تا همین چند وقت پیش فکر میکردم این که میگویند «حضرت زهرا ناموس خداست» یک حرف ذوقی و قشنگ است که مداحها برای ابراز ارادتشان، این طرف و آن طرف تکرار میکنند. تا اینکه روایات ذیل آیهی «الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبی لهم و حسن مآب» را دیدم. فرموده بود طوبی اسم درختی است در بهشت که ریشهاش در خانهی بهشتی علی است و شاخههایش تا خانههای بهشتی همهی مومنین امتداد دارد. وقتی خطبهی عقد بین امیرالمومنین و حضرت زهرا خوانده شد، این درخت درّها و یاقوتها و زمرّدهایش را بر سر چهل هزار فرشتهای ریخت که شاهد عقد بودند؛ پیامبر خطبهخوان بود و خداوند، ولیّ.
ولیّ در عقد همان کسی است که اجازهی عقد دختر به دست اوست و قبول میکند که ناموسش به همسری ِ داماد در بیاید.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏴 چیزی که ما مردها را از خود بیخود میکند، هتک ناموس است. دنیا را جلوی چشممان تار میکند اما تیره نمیکند که سرخ میکند؛ چون خون، جلوی چشممان را میگیرد. چهارستون بدنمان را میلرزاند و تنمان داغ میشود. انگار که هیچ چیز دنیا سر جایش نباشد و تو بخواهی همین وضعیت به هم ریخته را هم زیر و رو کنی. حالا هر چقدر روحیهی زن ظریفتر باشد و طرف مقابل لاتتر و رذلتر؛ اوضاع وحشتناکتر میشود.
🏴شاید برای شما بیربط باشد اما برای من، از همین جاست که توحید به عینیترین شکلش ثابت میشود و به خودم میگویم پس خدا چیزی هست غیر از همهی ما:
ناموسش ـ که همهی زنان عالم لطافت روحشان را از او میگیرند ـ در مقابل تندخوترین ِ اشقیاء قرار گرفته و ....
.... و بعد از این همه، زمین هنوز سر جایش هست و آسمان فرو نیفتاده و این دنیای بیغیرت هنوز نفس میکشد و کسی آن را به هم نریخته است.
🏴حتماً بخاطر همین بوده که وقتی آن یهودی، علی را دستبسته دید، شهادتین را گفت و اعتراف کرد که: این دستهای بسته، همان دستی است که در خیبر را کَند و راه را برای همینها که الان دورهاش کردهاند، باز کرد. طوفان قدرت این دستها همه چیز را مثل کاه به هوا میفرستاد و الان که با طناب آشنا شده و از طوفان خبری نیست، حتماً به کسی وصل است که صبر او حدّی ندارد. همان کسی که میگوید: فمهّل الکافرین أمهلهم رویدا ...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴اما یک حقیقتی این وسط هست که از جنس بیغیرتی ماست و ناموسخواهیمان را بدجور لکّهدار میکند. ما تازه اگر خیلی خوب باشیم و با دنیا عشق و حال نکنیم، باز هم به این دینداری ِکذائیمان دلخوشیم و اصلاً برایمان مساله نیست که چه سهمی داریم در اینکه: هزار و چهارصد و بیست و پنج سال از آن روزها گذشته و خداوند هنوز انتقام ناموسش را نگرفته ...
خلاصه کنم
فرازی هست در دعای ندبه که باید با خجالت و سرافکندگی ِ یک آدم بیغیرت خوانده شود؛ همان جایی که میگوییم: این ابن فاطمه الکبری
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
#ناموس_خدا
@msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
▪️سادهسازیِ یک روضهی پیچیده▪️
🏴خدا هم اگر نگفته بود، خودمان با این همه زیباییهای طبیعی و تکوینی، عشقبازی میکردیم و بخش بزرگی از عمر و پول و حیثیتمان را خرجشان میکردیم. چه برسد به اینکه خودش، کلّی از «جمال» و «زینت» و «حُسن» در کتابش برایمان گفته. از «لکم فیها *جمال* » که در توصیف همراه شدنمان با طبیعت است؛ تا «إنّا جعلنا ما علَی الارض *زینه* لها» و « *زینّا* السماء الدنیا بمصابیح» که زیباییِ آسمان و زمین را حکایت میکند. در آخر، از جریان «حُسن» در بین تمامی آفریدههایش خبر داده و کار را تمام کرده: «الذی *أحسن* کلّ شیء خلَقه»: خدایی که هر چیزی را آفریده، زیبا آفریده.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴اما به نظرم، در توضیح این آیات باید خیلی احتیاط کرد. چرا؟ به خاطر حرف کسی که تمام علم قرآن، از قلب پیامبر به قلب او منتقل شده و نور ولایتش در وجود همهی مخلوقات جاری شده. به خاطر حال کسی که در اوج احساس هم، در قُلّهی عقلانیت ایستاده. یعنی به خاطر روضهای که علی بعد از دفن زهرایش برای پیامبر خواند:
*ما أقبح الخضراء و الغبراء یا رسولالله*
«بعد از فاطمه، چقدر آسمان و زمین زشت شده است؛ای پیامبر خدا!»
مگر حقیقت قرآن در گفتار و رفتار علی مجسم نشده؟ پس همهی آن آیات زیبایی را باید بر اساس این حدیث شیدایی تفسیر کرد.
🏴البته عقل غیرمعصوم در برابر این حقائق، کاری از دستش بر نمیآید مگر برداشتی سادهانگارانه از مسائل پیچیده. نمیدانم؛ شاید در این وانفسای نادانی، تعریفِ نبیّاکرم از پارهی تنش راهگشا باشد: «لو کان *الحُسن* شخصاً لکان فاطمه* «اگر امکان داشت که همهی زیبایی و حقیقت آن، به شکل یک انسان در بیاید، میشد فاطمه.»
اگر زیبایی و ظرافت و لطافتی در دنیا دیده میشد، بند به وجود زهرا بود و حُسن و جمال و زینت تنها وقتی در مخلوقات جاری میشد که ارادهی دختر پیامبر به میان میآمد. پس عجیب نیست که علی سر از مزار فاطمه بردارد و تمام دنیا را زشت ببیند. ببیند که با شکستن پهلوی زهرا، یک پایهی خلقت شکسته شده و دنیا بدون منشأ زیبایی، دارد تلو تلو میخورد و لَق میزند. وقتی حقیقتِ حُسن زیر خاک برود، نباید شکّ کرد که عالَم، مقهور قُبح شده است. انگار علی بعد از مصیبت زهرا، جهان را شهود کرد و حاصل مکاشفهاش اینقدر سنگین بود که فقط میتوانست با پیامبر در میان بگذارد: «ما اقبح الخضراء و الغبراء یا رسولالله ...»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴اصلاً من یک پیشنهاد میدهم؛ میگویم حتی اگر قرار است قرآن فقط با قرآن تفسیر شود، بعد از شهادت صدّیقهی کبری باید تمام آیات جمال و حسن و زینت را زیرمجموعهی این آیه قرار داد:
*ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی الناس*
فساد در خشکی و دریا آشکار شده بخاطر آنچه که «دستهای مردم» فراهم آورده.
میدانید که؟ «دستهای مردم»؛ دستهای بعضی از مردم مدینه، سنگین بوده و بدجور با گونههای حُسن و جمال تا کردهاند. بعد از آن، زمین و آسمان زشت شده و خشکی و دریا به آتش کشیده شده و فساد، سر و رویمان را گرفته است ...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴 «امّالائمّه» به فکر ما بود و حُسن و جمال را برای فرزندانش به ارث گذاشت. یعنی بعد از زشت شدن دنیا، امیدِ «زیبایی» به «پسران فاطمه» بود؛ اما امروز تکتکشان را از دست دادهایم و در وضعیتی هستیم که هر جمعه باید بگوییم: «این السبیل بعد السبیل؛ این الخیره بعد الخیره؛ این بقیهالله ...». شما را نداریم و دلهایمان را به جاهای دیگری بُردهاند و به اسم فهم عقلاء، تجارب بشری و دستاوردهای مدرن، میل و پسندِ امّت پیامبر را عوض کردهاند و ذائقه و زیباییشناسی ما را تغییر دادهاند.
حالا بدون شما، برای رسیدن به زندگی زیبا و زیباییهای زندگی سگدو میزنیم... همینقدر نفهم ... همینقدر بدسلیقه ... همینقدر بیامام ...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🏴پینوشت: من نمیدانم #کاظم_بهمنی ، از این شعر دقیقا چه مقصودی داشته اما من آن را بنا بر تخیّلی که از مکاشفهی امیرالمومنین برایتان نوشتم، زمزمه میکنم:
همین که روح زخمیت سبک شد از لباسها
زدند روی دستشان مکاشفهشناسها
تو درد و روضه نیستی تو راز آفرینشی
تو را زدند کافران پرت شود حواسها
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
@msnote
🌷#ام_ابیها
🌷#حضرت_زهرا سلامالله علیها بهعنوان #دختر و #مادر
🌸🍃#مقام_معظم_رهبری (مدظله العالی) :
✳️تربیت فرزندانی که الگوی بشریتند.
🔸زندگی فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها از همهی ابعاد، زندگیای همراه با کار و تلاش و تکامل و تعالی روحی یک انسان است. شوهر جوان او دائماً در جبهه و میدانهای جنگ است؛ اما در عین مشکلات محیط و زندگی، فاطمهی زهرا سلامالله علیها، مثل کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان است.
🔸او دختر کارگشای پیغمبر است و در این شرایط، زندگی را با کمال سرافرازی به پیش میبرد؛ فرزندانی تربیت میکند مثل حسن و حسین و زینب؛ شوهری را نگهداری میکند مثل علی و رضایت پدری را جلب میکند مثل پیغمبر! راه فتوحات و غنایم که باز میشود، دختر پیغمبر ذرهای از لذتهای دنیا و تشریفات و تجملات و چیزهایی را که دل دختران جوان و زنها متوجه آنهاست، به خود راه نمیدهد. عبادت فاطمهی زهرا، سلام اللَّه علیها، یک عبادت نمونه است.
🍃بیانات در دیدار جمعی از زنان ۲۵ آذر ۱۳۷۱
❇️تربیت نسل معرفت و معنویت
🔹تطبیق سورهی کوثر با فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) یک تطبیق مصداقی درست است؛ این همه برکات بر خاندان پیغمبر، بر یکایک ائمهی هدی (علیهمالسّلام)! عالم پُر است از نغمههای دلنواز فردی و اجتماعی و دنیائی و اخروی که از این حنجرههای پاک برخاسته؛
حسینبن علی، زینب کبری، امام حسن مجتبی، امام صادق، امام سجاد؛ هر کدام از ائمه. ببینید چه غوغائی است در عالم معرفت، در عالم معنویت، در بزرگراه هدایت از کلمات این بزرگواران و درسهای آنها و معارف آنها! این نسل فاطمهی زهراست.
🍃بیانات در دیدار مداحان اهل بیت (ع) به مناسبت میلاد حضرت فاطمهی زهرا (س) ۱۴ تیر ۱۳۸۶
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃