eitaa logo
واحد خواهران حسینیه اندیشه (کریمه ولایت)
114 دنبال‌کننده
398 عکس
152 ویدیو
130 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⊱✦🔹﷽🔹✦⊰ ✳️ «جهنم، سوزانندگی و خستگی؛ به اندازه سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز» ✳️ ✅ قبلا هم گفته بودم که نیمه شعبان‌ها دلم می‌گرفت. یک دلیلش شاید همان بود که شاعر می‌گفت: این جشن‌ها برای من، «آقا» نمی‌شود/ «شب»، با چراغ عاریه «فردا» نمی‌شود. اما دلیل محکمترش را بعداً فهمیدم. وقتی داشتم زندگینامه‌ی آخرین نائب خاص را می‌خواندم و ناگهان دیدم که نوشته «علی بن محمد سمری» در نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نُه قمری، شیعه را تنها گذاشته. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ یعنی نیمه شعبان به جز روز ولادت حضرت حجت، روز آغاز غیبت‌کبری هم بوده. روزی که دست ما از دامن شما کوتاه شد. بعد با کمک یک سایت، «نیمه شعبان سال سیصد و بیست و نه» را تبدیل کردم به تاریخ شمسی. مصادف شد با آخرین روزهای اردی «بهشت» و شنبه‌ای را نشان داد که «جهنمِ» بدون شما بودن آغاز شده. گفتم «جهنم»؟! جهنم قاعدتاً باید آدم را آزار بدهد و این قدر بسوزاند که خسته‌اش کند اما امثال من که در همه‌ی این «سیصد و نود و چهار هزار و صد و شصت و دو روز»ی که از بی‌شُمایی گذشته، خوبیم و خیلی وقت‌ها بهمان خوش می‌گذرد. خدا را شکر. راستی شما چطورید آقا جان؟ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ ...البته بعضی‌ها هم هستند که در «جهنمِ» نبودن شما خوب نیستند و در همه این «هزار و صد و دوازده سال و سه ماه و هجده روز» بهشان خوش نمی‌گذرد و می‌سوزند و خسته می‌شوند. مثل همان‌هایی که حضرت رضا (ع) در دعا برای شما توصیف‌شان کرد: «الذین سلوا عن الاهل و الاولاد و تجافوا الوطن و عطلوا الوثیر من المهاد و رفضوا تجاراتهم و اضروا بمعایشهم...» آنهایی که زن و بچه را فراموش کردند و از وطن‌شان کَندند و بسترهای راحت را معطل کردند و کار و کاسبی‌شان را کنار گذاشتند و به نان و آب خودشان ضرر و ضربه زدند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ مثل همه نوّاب عامَ شما و مثل همه شهیدان رکاب‌شان که از امّت شما حفاظت کردند و در دنیای دریده شده از الحاد و التقاط و زیر آتش کفر و نفاق ـ که می‌سوزاند و خسته می‌کند _ سدّ و سنگری برای دفاع از ایمان مومنین ساختند و بعد این‌طور خودشان را روایت کردند: «که اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند،‏‎ ‎‏اگر زنده زنده در شعله های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی‏‎ ‎‏دیدگانمان به اسارت و غارت برند؛ هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمی کنیم.» [پیام پذیرش قطعنامه] ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ❤️ تقدیم به کبیر که گفت: «اگر همه عالَم را بگردید، خسته‌تر از من نمی‌توانید پیدا نمی‌کنید و لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است» و تقدیم به چشم‌های خسته و خمار و خون‌گرفته‌ی شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @hoseiniyehandisheh
◾️ «و لکن رسول‌الله و خاتم‌النبیین»(احزاب/40) 🏴 وقتی «اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً بالرسول» را به میدان فرستاد، یکی از بزرگترین تدبیرهای برای اتمام حجت و آوردن آیه و به عجز درآوردنِ سپاه کوفه رو شد. معجزه این‌قدر بزرگ بود که به نقل شیخ مفید در الارشاد، تمام لشگر عمرسعد _ که بزرگترین جمع اشقیاء در تاریخ را تشکیل داده بودند _ میخ‌کوب شدند: «فشدّ علی الناس و هو یقول... ففعل ذلک مراراً... با این‌که علی اکبر حمله می‌کرد و رجز می‌خواند و چند بار این کارها را تکرار می‌کرد» اما «و اهل‌الکوفه یتّقون قتله... کوفیان از جنگ با او ابا داشتند و از کشتن‌ش دوری می‌کردند...»  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴حسین، این دفعه و برای پایان‌دادن به همه عذرها و عمیق‌تر کردن همه‌ی احتجاج‌ها، معجزه‌ای از جنس تصویر در مقابل اهالی طغیان گذاشته بود؛ از سنخ شکل و شمایل نبیّ‌اکرم. به زبان تصویر و با سیمای علی‌اکبر حقانیتش را فریاد می‌زد و از پیامبر خواسته بود تا به میدان برود و می‌گفت مسلمان هر جنایتی هم که از او سر بزند، ولی پیامبر خدا و خاتم پیامبران را.... «و لکن رسول‌الله و خاتم‌النبیین»...؛ اعجاز عظیمی بود و تا لحظاتی دشمن را به عجز درآورد و بیست‌سی هزار نفر را زمین‌گیر کرد. اما اشقیا همیشه خط‌شکن دارند «اذ انبعث اشقاها»... «مره بن منقذ العبدی» فضا را شکست و گفت: «گناه همه عرب بر گردنم باشد اگر پدرش را به عزایش ننشانم» و به جنگِ معجزه تصویریِ حسین رفت... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴بعضی مقاتل گفته‌اند: اسب علی‌اکبر او را به سمت دشمن برد و باعث شد «اربا اربا» شود اما من گمان می‌کنم اگر اسب هم به آن طرف نمی‌رفت، کوفیان باید همین کار را با کسی می‌کردند که تصویرش آنها را به فلاکت کشانده بود. باید تکه‌تکه و قطعه‌قطعه‌اش می‌کردند تا چیزی از صورت و بدنش معلوم نباشد، تا دیگر از این معجزات و آیات خردکننده به چشم‌‌شان نیاید و این شکل و شمایل‌ها آنها را به خاک مذّلت نیندازد... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴حسین هم می‌دانست دارد چطور لشگر دشمن را به هم می‌ریزد: هم موقع رفتن علی از پیامبر گفت: «کنا اذا اشتقنا الی نبیّک نظرنا الی وجهه» و هم موقع سر جنازه‌اش روضه نبیّ‌اکرم را خواند: «ما اجرأهم علی انتهاک حرمه الرسول» و هم علی‌اکبر می‌دانست با دشمن چه کرده. وقتی با پدرش خداحافظی کرد، از پیامبر گفت: «یا ابتاه علیک السلام هذا جدی رسول‌الله یقرئک السلام» گویا نبی‌اکرم را می‌دید که آمده بود تا کنار پیکر خودش به شهادت خودش نگاه کند و به قول آن زیارت‌نامه زیبا، خون خودش را تحویل بگیرد: «دمک المرتقی الی حبیب‌الله»... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖤 تقدیم به غرض از خلقت مخلوقات و محور کائنات محمد مصطفی؛ به امید این که با شفاعت مولایم علی‌اکبر، ما پیامبر ندیده‌ها در بهشت، زائر زود به زودِ روی ماهش باشیم و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه ی همه‌ی شب‌های جمعه که مثل مولایش، اربا اربا شد؛ تقدیم به قطره‌های خون خشک‌شده‌ و ذره‌های ریز بدنش که قاعدتاً هنوز باید میهمان در و  دیوار فرودگاه بغداد باشند تا مسلمانانی که به خیال بی‌طرفی، هنوز هم به دنبال زندگی مسالمت‌آمیز با دشمنان نبیّ‌اکرم هستند، را رسوا کند. ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @HossiniehAndisheh
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• 🏴 آیه پنجم: «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان» 🏴جنگ، اوج درگیری و «ستیز» برای انسان‌هاست. پس باید تمام قوای روحی و فکری و جسمی‌ت را بر تولید بالاترین حد خشونت متمرکز کنی تا بکشی و کشته نشوی و این یعنی غیبت همیشگی «عاطفه» در میدان‌های کارزار؛ مخصوصا اگر از نظر قدرت نظامی، در طرف ضعیف‌تر باشی. از همین جا هم هست که بشر عادی و مادّی از انسانِ به آسمان‌پیوسته جدا می‌شود و جنگ اهل ایمان از وحشی‌گری اصحاب طغیان فاصله می‌گیرد.  🏴در شرایطی که لشگری بیست هزار نفری، یک گروهان هفتاد نفره را تکه‌تکه کرده‌اند تا تنها چند نفر از بنی‌هاشم در محاصره‌ سپاه کوفه باقی بمانند، حسین یکی دیگر از معجزاتش را رو کرد و به فهم و درکِ پیامبرگونه‌ی قاسم تکیه زد و همراه با او، متعادل‌ترین ترکیبِ «ستیز» و «عاطفه» را در مقابل تاریخ به نمایش گذاشت: ▪️«فلمّا نظر الحسين عليه السلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي‏ عليهما هنگامی که حسین، قاسم را دید که به میدان می‌رود، او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریستن کردند تا جایی که بیهوش شدند»... «غشی» را جایی بکار می‌گیرند که بیشتر توانایی بدن از کار بیفتد. «فرمانده‌ی سرافراز چند نفر در برابر چندده هزار نفر» که دقایقی قبل از این حماسی‌ترین رجزها را خوانده بود و با «هیهات منا الذله» و «انوف حمیّه» و «نفوس ابیّه» قلب دشمن را لرزانده بود و عمر بن سعد را به اعتراف «نفس ابیه بین جنبیه» مجبور کرده بود و با تمرکز روحی و کلامی‌ش لشگر دشمن را به هم ریخته بود و از صبح تا عصر این جنگ نابرابر را مدیریت کرده بود و کم‌کم داشت برای به میدان رفتن آماده می‌شد، حالا در کنار برادرزاده اوج عاطفه را به رخ می‌کشد و از شدت گریه بدنش از کار می‌افتد... و برادرزاده هم ادامه می‌دهد و زیبایی این ترکیب را صریح‌تر می‌کند:  ▪️«ثمّ استأذن الحسين عليه السلام في المبارزة، فأبى الحسين أن يأذن له، فلم يزل الغلام يقبّل يديه و رجليه حتى أذن له، فخرج و دموعه تسيل على خدّيه، و هو يقول ان تنکرونی فانا بن الحسن.... از حسین برای جنگیدن اجازه خواست و او ابا کرد. این‌قدر دست و پای حسین را بوسید تا اجازه گرفت. پس به سوی میدان رفت و در حالی که اشک‌هایش بر گونه‌هایش می‌ریخت، رجزخوانی را شروع کرد: اگر نمی‌شناسیدم من پسر حسنم...» 🏴جمع بین ظریف‌ترین عواطف و شدیدترین ستیزها، این‌قدر محال است که با گذشت صدها سال از عاشورا عده‌ای از دوستدارانش در عاطفه‌ی صرف فروغلطیده‌اند و عده‌ی دیگری در ستیز محض متوقف شده‌اند. اما حسین همه این‌ها را نه در یک وضعیت عادی بلکه در در سخت‌ترین و تلخ‌ترین روز زندگیش ترکیب کرد بدون این‌که خلطی به چشم بیاید و تعادلی به هم بخورد و مرزی جابجا شود. از همان جا بود که دریای ستیز و بحر عطوفت را در عین دوگانگی در هم آمیخت و نوای «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان» را تا همیشه به گوش زمین و زمان خواند و و از این ترکیب معجزگون، دلرباترین منتجه را به بشریت تقدیم کرد و اعجازِ «تعادل» را برای انسان به نمایش گذاشت. پس طبیعی بود که فرماندهی ِ روحیات انسانی را در اختیار بگیرد و «هدایت تاریخ» مثل یک مروارید درخشان به سویش بغلطد: «یخرج منهما اللولو و المرجان. فبای آلاء ربکما تکذبان؟»  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴_ قاسم برای حسین، تجسم حسن بود و اگر خوب به روضه‌های حسین بر سر جنازه برادرش در مدینه دقت کنیم، بیهوش شدن او در کربلا توضیح بیشتری پیدا می‌کند: «غارت‌زده آنی نیست که مالش را ببرند، غارت‌زده کسی که برادرش را در خاک پنهان کند.» پس وقتی قاسم به سمت مرگ روانه می‌شد، حسین داشت غارت می‌شد و چیزی از او نمانده بود تا به هوش و برپا بماند... حتی غشی علیهما...  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه ی همه ی شبهای جمعه، حاج «قاسم» عزیز که به موالی اش اقتدا کرد و علی‌رغم جنگ با وحشی‌ترین عناصر «کفر مدرن» و «تکفیر متحجر»، نمونه‌ای امروزین از ترکیب ستیز و عاطفه را در جنگاوران خداپرست به صحنه آورد و زیباترین عواطف را از قلب مهربانش به مسلمانان، ایرانیان و فرزندان شهیدان هدیه کرد و دل‌های یک ملت را با خود بُرد و به همین خاطر، برای همیشه در تاریخ ایران جاودانه شد.   ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• آیه هفتم: «و لکن رسول‌الله و خاتم‌النبیین»(احزاب/40) ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴 وقتی «اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً بالرسول» را به میدان فرستاد، یکی از بزرگترین تدبیرهای برای اتمام حجت و آوردن آیه و به عجز درآوردنِ سپاه کوفه رو شد. معجزه این‌قدر بزرگ بود که به نقل شیخ مفید در الارشاد، تمام لشگر عمرسعد _ که بزرگترین جمع اشقیاء در تاریخ را تشکیل داده بودند _ میخ‌کوب شدند: «فشدّ علی الناس و هو یقول... ففعل ذلک مراراً... با این‌که علی اکبر حمله می‌کرد و رجز می‌خواند و چند بار این کارها را تکرار می‌کرد» اما «و اهل‌الکوفه یتّقون قتله... کوفیان از جنگ با او ابا داشتند و از کشتن‌ش دوری می‌کردند...»  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴حسین، این دفعه و برای پایان‌دادن به همه عذرها و عمیق‌تر کردن همه‌ی احتجاج‌ها، معجزه‌ای از جنس تصویر در مقابل اهالی طغیان گذاشته بود؛ از سنخ شکل و شمایل نبیّ‌اکرم. به زبان تصویر و با سیمای علی‌اکبر حقانیتش را فریاد می‌زد و از پیامبر خواسته بود تا به میدان برود و می‌گفت مسلمان هر جنایتی هم که از او سر بزند، ولی پیامبر خدا و خاتم پیامبران را.... «و لکن رسول‌الله و خاتم‌النبیین»...؛ اعجاز عظیمی بود و تا لحظاتی دشمن را به عجز درآورد و بیست‌سی هزار نفر را زمین‌گیر کرد. اما اشقیا همیشه خط‌شکن دارند «اذ انبعث اشقاها»... «مره بن منقذ العبدی» فضا را شکست و گفت: «گناه همه عرب بر گردنم باشد اگر پدرش را به عزایش ننشانم» و به جنگِ معجزه تصویریِ حسین رفت... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴بعضی مقاتل گفته‌اند: اسب علی‌اکبر او را به سمت دشمن برد و باعث شد «اربا اربا» شود اما من گمان می‌کنم اگر اسب هم به آن طرف نمی‌رفت، کوفیان باید همین کار را با کسی می‌کردند که تصویرش آنها را به فلاکت کشانده بود. باید تکه‌تکه و قطعه‌قطعه‌اش می‌کردند تا چیزی از صورت و بدنش معلوم نباشد، تا دیگر از این معجزات و آیات خردکننده به چشم‌‌شان نیاید و این شکل و شمایل‌ها آنها را به خاک مذّلت نیندازد... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴حسین هم می‌دانست دارد چطور لشگر دشمن را به هم می‌ریزد: هم موقع رفتن علی از پیامبر گفت: «کنا اذا اشتقنا الی نبیّک نظرنا الی وجهه» و هم موقع سر جنازه‌اش روضه نبیّ‌اکرم را خواند: «ما اجرأهم علی انتهاک حرمه الرسول» و هم علی‌اکبر می‌دانست با دشمن چه کرده. وقتی با پدرش خداحافظی کرد، از پیامبر گفت: «یا ابتاه علیک السلام هذا جدی رسول‌الله یقرئک السلام» گویا نبی‌اکرم را می‌دید که آمده بود تا کنار پیکر خودش به شهادت خودش نگاه کند و به قول آن زیارت‌نامه زیبا، خون خودش را تحویل بگیرد: «دمک المرتقی الی حبیب‌الله»... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴_ تقدیم به غرض از خلقت مخلوقات و محور کائنات محمد مصطفی؛ به امید این که با شفاعت مولایم علی‌اکبر، ما پیامبر ندیده‌ها در بهشت، زائر زود به زودِ روی ماهش باشیم و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه ی همه‌ی شب‌های جمعه که مثل مولایش، اربا اربا شد؛ تقدیم به قطره‌های خون خشک‌شده‌ و ذره‌های ریز بدنش که قاعدتاً هنوز باید میهمان در و  دیوار فرودگاه بغداد باشند تا مسلمانانی که به خیال بی‌طرفی، هنوز هم به دنبال زندگی مسالمت‌آمیز با دشمنان نبیّ‌اکرم هستند، را رسوا کند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• ادامه ایه دهم ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴  «[بعد از خطبه زینب] پیرمردی را دیدم که کنارم ایستاده بود و از گریه، محاسنش خیس بود و می‌گفت: فدای‌تان شوم که پیران شما بهترین پیران و جوانان تان بهترین جوانان و زنان تان بهترین زنانند... که خوار نمی‌شوند و قد خم نمی‌کنند و شکست‌ناپذیرند.... لایخزی و لایبزی»   ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🏴 تقدیم به شما خانم جان؛ که با معجزه‌ی روضه‌های تان در کنار گودال، اسلام آوردم. تقدیم به شما که این همه از آیات قرآن را معنا کردید و نمی‌دانم کدام آیه را از بین‌شان انتخاب کنم. تقدیم به شما که عاجزم در برابر شما... کی می‌شود شما را بدون این روضه‌ها تصور کنیم؟ جز در بهشت؟ و جز به امید موقعی که جملات قرآنی ِ بهشتی‌ها را بخوانید: «الحمدلله الذی اذهب عنّا الحزن إن ربنا لغفور شکور». البته می‌گویند زبان اهل بهشت، عربی است ولی شاید خضوع در برابر عاطفه شما حساب جداگانه‌ای داشته باشد. مثلا همه علما و شهدا دور شما جمع شوند و به فارسی بخوانند «چادرت را بتکااااان روزی ما را بفِرست» و بعد از یقینی که شما به آنها صله می‌دهید، مملوّ شوند. کاش آن گوشه کنارها هم به برکت «موذن زاده اردبیلی» ما را هم راه بدهید تا بخوانیم: «غم‌قهرمانی... زهرانشانی... ای روح با ایمان... جانِم سنه قربان...» و بعد با دیدن عظمت و شوکت شما هی از شوق بمیریم و زنده شویم... و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه که به لطف شما، مفتخر به افتخار ابدیِ دفاع از حریم شما و سلسله‌جنبانی ِ فداییان شما شد... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• @msnote
••─━⊱✦ قمار هزار برابری ✦⊰━─•• چند روز پیش قضیه‌ای را خواندم که با عددهایش، من را یاد خطبه نود و شش انداخت. (ع) را به جایی رسانده بودند که آرزوهای خاصی پیدا کرده بود: «لوددت والله ان معاویه صارفنی بکم صرف الدینار بالدرهم فاخذ منّی عشره منکم و اعطانی رجلاً منهم... به خدا قسم دوست داشتم معاویه مثل صرّاف‌هایی که ده درهم را با یک دینار عوض می‌کنند، با من معامله می‌کرد در مورد شما؛ و از من ده نفر از شما را می‌گرفت و در مقابل، یکی از مردانش را به من می‌داد.» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• و یاد نگرانی‌های «مرحوم استاد» افتادم که می‌گفت: «این بیانی که امیرالمومنین (ع) با مردمش دارد، ممکن نیست که حضرت (عج) با ما داشته باشد؟! نکند زبان حالش با ما همان حرف‌های جدش باشد؟ اگر این‌طور باشد، چه خاکی به سرمان بریزیم؟ اگر هر ده نفر از ما به اندازه زحمتی که یک نفر از کفار برای دنیایش می‌کشد، برای قدرت اسلام کار نکند و اثر نداشته باشد، حقش نیست که ما را با بقیه عوض کنند؟! به جایی نمی‌رسند که بگویند لوددت والله به خدا دوست داشتم...؟!» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• اما قضیه‌ای که در آن صفحه خواندم و عددهایش چه بود؟ چیزی نبود جز این‌که: کاخ سفید و کارکنانش از ترس ریسک بزرگ رییس جمهور، سناتور جمهوری‌خواه را فرستاده بودند وسط زمین گلف تا رفیقش ترامپ را از تصمیم برای ترور منصرف کند. گراهام گفته بود: «این کار، قمار ده دلاری را به قمار ده هزار دلاری تبدیل می‌کند و تقریبا به یک جنگ کامل می‌انجامد» و رییس‌جمهور ِ ایالات متحدشده برای دنیاپرستی گفته بود: «سلیمانی ارزشش را دارد»....آخ که این عددها چقدر تحقیر کننده‌اند. از الواطی مثل من که اگر ده نفر هم بشوم، به اندازه یک دنیاپرست عادی هم اثر ندارم تا مردی که رییس کفار حربی حاضر است برای کشتن او، ریسک و قمار هزار برابری را بپذیرد. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ــ آقا جان! ما را که هیچ کس غیر شما نمی‌خرد. اما بر فرض هم که بخرند، دامن شما صدها سال نوری از انجام یک «مکروه» هم فاصله دارد. اجداد خودتان گفته‌اند که «صرافی» مکروه است. ما درهم‌های کج‌وکوله و رنگ‌و رو رفته را که با بقیه عوض نمی‌کنید؟ می‌کنید؟! ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖤 تقدیم به مردی که چهلمین هفته شهادتش با روز شهادت مولایش مصادف شد؛ به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ به سردار ِ نائب عام حضرت ولی‌عصر (عج) و سپه‌سالار ولایت‌فقیه؛ حاج قاسم سلیمانی و تقدیم به مرحوم استاد که دلم برایش تنگ شده است. ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری ☑️ @HossiniehAndisheh
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─••• ▪️انگار خودشان می‌دانستند که ماها یا بی‌پولیم یا بی‌توفیق یا شاید دل‌مان نمی‌آید وقتی به پابوسی پیامبر برویم که حرمش به دست ناصبی‌ها غصب شده باشد و سایه‌ی نجسِ پرچم نفاق به سر و صورت‌مان تازیانه بزند. می‌دانستند که به همین راحتی‌ها پای‌مان به مدینه باز نمی‌شود. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️لابد بخاطر همین بوده که «زیارت پیامبر از دور» را یادمان داده‌اند. همان زیارتی که فقط یکی از فرازهایش، برای معنا کردن تمامی آیات غفران و وعده‌های رضوان کافی است: اللهم اجعل جوامع صلواتک ... علی محمّد عبدک .... *خازن المغفره* ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️یادمان داده‌اند که خزانه‌دار مغفرت خدا و منبع آمرزش الهی را صدا بزنیم؛ چون بدون او، دست هیچ بنی‌بشری به *مهربانی خدا* نمی‌رسد و درهای *توبه* به روی هیچ آدمی باز نمی‌شود و نوازش خدا هیچ دلی را گرم نمی‌کند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️این یک حدس ساده یا یک تخمین اولیه نیست؛ این معنایی است که باید از هنرمندانه‌ترین جملات خدا فهمید. این آیه‌ی شصت‌و چهارمِ سوره‌ی چهارم است که از سنگلاخ‌های سماجت انسان عبور کرده و به دل‌های ما در معرکه‌ی ظلمات الارض روشنایی داده تا «محور خلقت» را در لابه‌لای تاریخ گم نکنیم: و لو أنّهم اذ ظلموا جاءوک فاستغفروا الله و *استغفر لهم الرسول* لوجدوا الله *توابا رحیما* ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• پی‌نوشت: و فرمود: وَ إِذَا أُصِبْتَ بِمُصِيبَةٍ فَاذْكُرْ مُصَابَكَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّ الْخَلْقَ لَمْ يُصَابُوا بِمِثْلِهِ ابداً اگر به مصیبتی دچار شدی، به یاد مصیبت از دست دادن رسول الله بیفت که مخلوقات به هیچ مصیبتی مثل مصیبت ِ فقدان او دچار نشده اند... نشکو الیک فقد نبیّنا... ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ▪️ ـ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه؛ حاج قاسم سلیمانی که در وصیت‌نامه‌اش نوشت: خیمه، خیمه‌ی رسول الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت‌الله‌الحرام و مدینه حرم رسول‌الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: ص @msnote
•─━━⊱✦ مهمان ابامحمد (ع) ✦⊰━━─• شهید را که یادتان هست؟ فرمانده ایرانی ای را می گویم که مسئول حفاظت از بود. خاطرتان هست که یکی دو شب مانده به شهادت صاحب حرم یعنی حضرت شهید شد؟ از همان روزها هر از چند گاهی به یادش هستم. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ... مثلا می‌گویم حضرت مثل باقی حضرات، در شهادت و ولادتش «بار عامّ» می‌دهد و متوسلین به ساحتش را مخصوص تحویل می‌گیرد. حالا فکر کن که یکی دو روز مانده به شهادت حضرت، کسی شهید شود آن هم در دفاع از حرم حضرت. وسط آن ملاقات‌های عمومی ای که در عالم برزخ به راه است و صلحاء می‌آیند و عرض ارادتی می‌کنند و رزقی می‌گیرند و می‌روند، ابامحمد یک وقت خصوصی به سردار تقوی داده است. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• احتمالا شهید را کنار خودش نشانده و دستی روی زخم‌هایش کشیده و خون‌ها را پاک کرده و صورت شهید را به یک نوازش گرم مهمان کرده و گفته: «شما از کسانی هستی که زود زود و زیاد زیاد می‌توانی پیش ما بیایی» بعد دست زیر چانه تقوی برده و سر سردار را بالا آورده و زل زده توی چشم‌هایش و تمام ذرات وجود تقوی را با نگاهی نافذ به تلاطم درآورده. کرمش که همین را اقتضاء می کند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• کسی که توفیق پیدا کرده تا خودش را خرج معصوم کند، به «عشق ِ» تحقق همین حالات در آن دنیا بوده که در این دنیا کار و زندگی می‌کرده و هیهات که حضرات، دست ردّ به سینه‌ی عاشق بزنند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• فرقی نمی‌کند ـ چه مثل تقوی در مواجهه با ناصبی ها و چه مثل الله‌دادی و شیربچه‌های حزب الله در مقابله با کفار حربی ـ اگر آن قدر خوش‌سلیقه شدیم که خودمان را برای حضرات خرج کنیم، خیلی فراتر از آنچه تصور کنیم، گران می‌خرند ما را... . ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• مثلا اگر فهمی داشتیم از «جنگ اقتصادی» و این که تولید و توزیع و مصرف و بهره‌وری و صادرات و واردات و توازن ارزی و بودجه و سرمایه‌گذاری و پس‌انداز... چطور می‌تواند به دین ربط پیدا کند و به جای غرق‌کردن جوامع در دنیاپرستی، به اهرمی برای افزایش قدرت اسلام تبدیل شود و ما نسبت به اینها چه کاره‌ایم و چه وظایفی داریم و...، کم کم می توانستیم به سرباز یا افسر یا فرماندهی از فرماندهان جنگ اقتصادی تبدیل شویم...اما کسی مثل من که به زندگی خودش مشغول است و دنبال سلیقه و میل و پسند خودش است و درکی از حوائج معصوم ندارد تا دنبالش بدود، مفتش هم گران است... پ.ن: یکی از رفقا چه خوب گفته بود: «مگر خرج‌مان کنند تا قیمتی پیدا کنیم» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖤 به یاد فرمانده‌ی شهید تقوی، شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شبهای جمعه؛ حاج قاسم سلیمانی ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @HossiniehAndisheh
... مثلا می‌گویم حضرت مثل باقی حضرات، در شهادت و ولادتش «بار عامّ» می‌دهد و متوسلین به ساحتش را مخصوص تحویل می‌گیرد. حالا فکر کن که یکی دو روز مانده به شهادت حضرت، کسی شهید شود آن هم در دفاع از حرم حضرت. وسط آن ملاقات‌های عمومی ای که در عالم برزخ به راه است و صلحاء می‌آیند و عرض ارادتی می‌کنند و رزقی می‌گیرند و می‌روند، ابامحمد یک وقت خصوصی به سردار تقوی داده است. احتمالا شهید را کنار خودش نشانده و دستی روی زخم‌هایش کشیده و خون‌ها را پاک کرده و صورت شهید را به یک نوازش گرم مهمان کرده و گفته: «شما از کسانی هستی که زود زود و زیاد زیاد می‌توانی پیش ما بیایی» بعد دست زیر چانه تقوی برده و سر سردار را بالا آورده و زل زده توی چشم‌هایش و تمام ذرات وجود تقوی را با نگاهی نافذ به تلاطم درآورده. کرمش که همین را اقتضاء می کند. کسی که توفیق پیدا کرده تا خودش را خرج معصوم کند، به «عشق ِ» تحقق همین حالات در آن دنیا بوده که در این دنیا کار و زندگی می‌کرده و هیهات که حضرات، دست ردّ به سینه‌ی عاشق بزنند. فرقی نمی‌کند ـ چه مثل تقوی در مواجهه با ناصبی ها و چه مثل الله‌دادی و شیربچه‌های حزب الله در مقابله با کفار حربی ـ اگر آن قدر خوش‌سلیقه شدیم که خودمان را برای حضرات خرج کنیم، خیلی فراتر از آنچه تصور کنیم، گران می‌خرند ما را... . مثلا اگر فهمی داشتیم از «جنگ اقتصادی» و این که تولید و توزیع و مصرف و بهره‌وری و صادرات و واردات و توازن ارزی و بودجه و سرمایه‌گذاری و پس‌انداز... چطور می‌تواند به دین ربط پیدا کند و به جای غرق‌کردن جوامع در دنیاپرستی، به اهرمی برای افزایش قدرت اسلام تبدیل شود و ما نسبت به اینها چه کاره‌ایم و چه وظایفی داریم و...، کم کم می توانستیم به سرباز یا افسر یا فرماندهی از فرماندهان جنگ اقتصادی تبدیل شویم...اما کسی مثل من که به زندگی خودش مشغول است و دنبال سلیقه و میل و پسند خودش است و درکی از حوائج معصوم ندارد تا دنبالش بدود، مفتش هم گران است... پ.ن: یکی از رفقا چه خوب گفته بود: «مگر خرج‌مان کنند تا قیمتی پیدا کنیم» ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• _ به یاد فرمانده‌ی شهید تقوی، شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شبهای جمعه؛ حاج قاسم سلیمانی ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
🔹نشستن و خانه‌نشین شدن در وقت جهاد یا سنگین‌شدن و به زمین‌چسبیدن در هنگامه یاری اولیاء خدا، خیلی‌ها را از «قیام» و بلندشدن و ایستادن و به پاشدن دور کرده و این‌قدر همه‌گیر است که بشریت را بدبخت کرده و کرور کرور آدم‌ها را دچار به‌خاک‌افتادگی در عذاب یا زانوزدن‌ در کنار جهنم کشانده. این مریضی و این فلج خطرناک و همه‌گیر فقط با عفو و بخشش و رحمت خدا درست می‌شود و فقط اوست که می‌تواند مایی که بر سفره دنیا نشسته‌ایم و این‌قدر خورده‌ایم که سنگین شده‌ایم را بلند کند یا به تعبیر دلبری‌های ابوحمزه: «و تحت ظلّ عفوک قیامی»...  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔹_ تقدیم به مرد ، ایستاده در غبار قاعدین و استوار در برابر طوفان دنیا برای دفاع از اولیاء خدا، همو که بعد از آن همه مجاهدت در وصیت‌نامه‌ش از این نوشت:  «خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد... اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من... این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم.» و تقدیم به همشهریان غیور و مظلومش که در تشییع جنازه‌اش، که ایستاده در میانه فشار جمعیت جان دادند؛ گرچه خیلی‌ها به یادشان نباشند. ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔹 از طرف امثال من که با نادانی یا ناتوانی، با معجونی از خلأ تئوریک و فقدان جرأت و جربزه در جهاد فرهنگی و جنگ اقتصادی، قدرت کمتر برای خودی و دست برتر برای دشمن درست کردیم و ناخواسته مانع قصاص خونش شدیم و «تمرین دسته‌جمعی انتقام» را _ که مقدمه بازگشت منتقم است _ عقب انداختیم. اما هنوز به عفو و رحمت و گذشت خدا امیدواریم که به قول اباعبدالله در دعای عرفه: «ام کیف لاتحسن احوالی و بک قامت... چطور حالم خوب نشود در حالی که به لطف تو برپاشده» یا به قول فرزندش در صحیفه سجادیه: «و اجعلنی اسوه من أنهضته بتجاوزک عن مصارع الخاطئین... مرا اسوه‌ی کسانی قرار بده که به خاک‌افتاده‌ ی خطا بودند اما تو با گذشت‌ت، آنها را از خاک بلند کردی.» از طرف به خاک‌افتادگانِ خطا و اهالی دنیا که با امید به عفو خدا، دنبال قیام و پیداکردن راه انتقام هستند؛ تقدیم به سردار نائب عامِ حضرت ولی‌عصر، سپهسالار ولایت‌فقیه؛ به شهید یک و بیست دقیقه‌ی همه‌ی شب‌های جمعه، حاج قاسم سلیمانی...  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🖊: @msnote
♦️روز ♦️ بغضی کنیم و اشکی بریزیم و حالی ببریم و دل‌مان سبک شود و بخشیده شویم و خلاص؟! این شاید اوج تحویل‌گرفتن و عزّت‌تپان‌کردن و احترامی باشد که خرجِ دعاها می‌کنیم، اما بعید است که خدا همچین عبادت‌های گل‌وبلبلی را برای‌مان پسندیده باشد. همان اوائلِ اعمال ماه رمضان در مفاتیح، دعای حجّ است که هر روز این فرازش حسابی به چشم می‌آید: «اسألک أن تقتل بی اعدائک و اعداء رسولک... از تو درخواست می‌کنم که به وسیله‌ی من دشمنان خودت و دشمنان پیامبرت را به قتل رسانی» و این تازه غیر از دعای هر شبی است که در آن، لیله‌القدر را با حجّ و شهادت گره زده‌اند: «و لیله‌القدر و حج بیتک الحرام و قتلاً فی سبیلک فوفّق لنا» و در  شب قدر ـ که قلب ماه رمضان است ـ گفته‌اند باید با شهداء همراه شویم: «اسألک... أن تجعل... روحی مع الشهداء» تا روح‌مان در کنار کسانی قرار گیرد که روح‌شان برای دفاع از اسلام پَر زده. از آن طرف، اختتامیه‌ی «افتتاح» را با «وانصرنا به علی عدوّک و عدوّنا» آذین بسته‌اند و پایان ماه مبارک و دهه‌ی آخرش را به دعای «یا ملیّن الحدید لداود» پیوند زده‌اند و ما را یاد آهنی انداخته‌اند که خدا برای داود نرم کرد تا پیامبرش یک زره بسازد. آن دعای هر روز را هم که کار را تمام کرده و در رمضانِ رحمت و مغفرت، خشم هر روزه‌ی خدا را برای دشمنان رسولش خواسته: «یا رب محمد اغضب الیوم لمحمد و لابرار عترته و اقتل اعدائهم بددا و احصهم عددا و لا تدع علی ظهر الارض منهم احدا...‌ای پروردگار محمد؛ همین امروز به خاطر او و خاندان پاکش غضب کن و دشمنان‌شان را در پریشانی و پراکندگی بکش و آنان را یک به یک بشمار و بر روی زمین احدی از آنان را باقی نگذار»... ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• معلوم نیست کی بتوانیم از عبادت‌های گل‌وبلبلی‌مان دربیاییم و با دعاها قلب را طوری صیقل دهیم که سرش را از برف دربیاورد و به جنگ بین کفر و ایمان نگاه کند و باورش شود این یک دعوای حقیقی است که بخاطر عمق عناد و غلظتِ غیظ دشمن، به کلّی سرباز و افسر و فرمانده احتیاج دارد و با رمضان طوری هوای نفس را بسوزانیم که دل‌مان دل‌دل نکند و به خط بزند و وارد معرکه شود و آبرو یا فکر یا مال یا جان یا هویتش را خرج قدرت اسلام کند. ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• این شب جمعه‌ای، باز خدا روح‌الله خمینی و شمّ فقاهتِ دشمن‌شناس و ابرقدرت‌سوزش را غرق انوارِ ساکن کربلا کند که رمضان‌مان را با فریاد بر سر کفّار حربی ترکیب کرد و مسلمین را به یاد پیامبری انداخت که فرمانده‌ی بیست و چند جنگ بود و در کتابش، سوالی پرسیده که محک ایمان و دین‌داری را جلوی چشم و دل‌مان قرار می‌دهد: ـام حسبتم أن تدخلوا الجنه و لمّا یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین...؟!؟ ••─━⊱✦🔸✦⊰━─•• ❤️ تقدیم به روز قدس، و فرمانده نیروی قدس؛ حاج قاسم ✍️ حجت‌الاسلام محمدصادق حیدری @hosseiniehandisheh
*🇵🇸کارخانه انسان‌سازی 🇮🇷* 🔴 فاجعه آن قدر عظیم است که چشم‌ها از حدقه بیرون زده و دهان‌ها باز مانده! اشک در چشم‌مان حلقه زده اما سرازیر نمی‌شود. دوربین‌ها روشن است و روی چشمانمان زوم کرده‌اند. نبض ایمان‌مان بازتاب ثانیه به ثانیه دارد. لحظه‌های حساسی است. منتظر فروپاشی اراده‌هایمان هستند. تاریخ بنویس. فاجعه آنقدر دلخراش است که دیگر صحنه‌های ارسالی از آن طرف دنیا را برایمان تار می‌کنند و فقط تصویر مبهمی از مظلومیت نشان‌مان می‌دهند. راضی نمی‌شوم. خودم در فضای مجازی دنبال صحنه‌های حقیقی می‌گردم. آه! مگر می‌شود با تن خونینِ خیل عظیمی از کودکان روبه‌رو شد و قلبت رنگ خون‌ به خود نگیرد؟!  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🟡 غزه فقط طبیب نمی‌خواهد. غزه مادر هم می‌خواهد. پدر هم می‌خواهد. اصلاً موسی می‌خواهد. پشت سرشان فرعون زمان و روبه‌رویشان دریا به وسعت جهان! کجاست عصای موسی؟! غزه با بنی‌اسرائیل تفاوت‌ها دارد موسی، برگرد! اینان جهاد می‌کنند. خون می‌دهند. کشته می‌شوند. خم به ابرو نمی‌آورند. از زیر آوار که بیرون می‌آیند، دست خونی‌شان را به نشانه‌ی پیروزی بالا می‌برند. کودکان رجز می‌خوانند. دختران روضه می‌خوانند؛ برای پدرانشان تا زنده بمانند. تا به لکنت نیفتند. تا اقتدارشان زمین نخورد و غم رفتن همسرانشان را به چهره نکشانند. برادر، شهادتین در گوش برادرش زمزمه می‌کند. پسرک آیات قرآن را داروی بیهوشی می‌خواند. لباس مردان روسری زنان می‌شود. غیرت موج می‌زند در این جماعت، موسی، برگرد! کودکان در حسرت هم‌بازی‌هایشان جای آن‌که اشک بریزند، روی دست و پاهایشان نام خود را حک می‌کنند؛ شاید زودتر شناسایی شده و به مراد دلشان برسند.  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🟠 مادران، کی توانسته‌اند چنین فرزندانی پرورش دهند؟!‌ چگونه؟! دوره‌ی تربیت فرزند را کجا گذرانده‌اند؟! چه سرفصل‌هایی داشته؟ راست می‌گفتند زنان «کارخانه‌ی انسان‌سازی» هستند. باور نداشتیم. گمان می‌کردیم می‌خواهند هندوانه‌ی پلاسیده زیر بغل‌مان بگذارند. آن زمان که دختران در پی تحصیل، بدنبال کسب رتبه و درجه و مقام در مجامع علمی بودند، و مدیر عاملی در شرکت‌های پر زرق و برق را غایت و آرزوی خود می‌دانستند، و پرورش انسان را به کارگاه جوجه‌کشی تعبیر می‌کردند، زنان فلسطین در پی تربیت انسان‌های والا مقامی بودند که به اندازه‌ی «بمب اتم» کارآمدی داشته باشند، که دارند. امروز به چشم می‌بینیم. همه‌ی جهان می‌بیند. دوست و دشمن به سرافرازی این زنان اذعان دارند. زنان قوی، چه جامعه‌ی مستحکمی خلق می‌کنند! وجدان به خواب رفته‌ی بشر را بیدار می‌کنند. مبادا زیاده‌خواهی مستکبران بر سر آنان هم باران آتش بباراند.  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🔵 باورکردنی نیست: انسان‌هایی که محکوم به جبر تکنولوژی شده‌اند و برای آن بیگاری می‌دهند و پایه‌های حقوق روزانه‌ی آنان بر دوش فرومایگان بنا شده، چگونه ظلم‌ستیزی را نعره می‌زنند؟! حقیقت دارد؛ مردم اروپا هم به حمایت از مردمی مظلوم، برخلاف مذاق رهبران سیاسی خود به خیابان ها آمده اند.  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• ❤️ چقدر دلم برای تنگ شده، آن معجزه‌ی قرن بیستم. ای پیر جماران، برگرد! ببین چگونه فرزندانت در راه مقاومت، استقامت کردند و حماسه‌ی حماس ابهت پوشالین صهیونیسم را به خاک ذلت نشانده است. دندان بهم ساییده، و بر سر دولت‌مردانِ به ظاهر مسلمان‌شان نعره می‌زنند: یا اشباه الرجال و لارجال! اگر تمام دنیا بخواهد مظلومین را سرجای خود بنشاند، چه باک؟ که چسب بر دهان خشک می‌چسبد اما بر دهان خونین هرگز!  ••─━⊱✦▪️✦⊰━─•• 🟢 هدیه به مادر شهید که حماسه ساز دوران، پشتیبان رزمندگان غزه و سایر مجاهدان، *شهید قدس* را در دامن خود پرورش داد. ✍️ فاطمه صدوق (از واحد خواهران حسینیه اندیشه) ✅ https://eitaa.com/Khaharanhosseiniehandisheh