eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
417 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
1_12840734.pdf
3.54M
سلام خدمت همراهان گرامی کتاب بسیار زیبا سلام بر ابراهیم داستان زندگی سراسر عارفانه شهید ابراهیم هادی است.توصیه می کنم این کتاب رو هم مطالعه فرمایید. نوش دل و جونتون. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
سلام خدمت اعضا خانواده منتظران همراهان قدیمی و عزیزانی که تازه به جمع مون پیوستید حضورتون نور بارون ان شاء الله همراهان آخرالزمانی خوبی برای هم باشیم تا ظهور تا قیامت تا بهشت 💫💫💫💫💫💫💫💫 لطفاً مثل همیشه با هم در تماس و گفتگو باشیم ☎️ چقدر حضور در یک کانال جذاب و دلچسب میشه اگه فعالیت و ارتباط متقابل باشه📞 بنابراین نظرات و صحبت هاتون در مورد مطالب کانال، حوادث آخرالزمانی و.... داخل پی وی بفرمائید💌 👇 @Sh2Barazandeh نظرات شما به اندازه ی حضورتون مهم و باعث دلگرمی ماست🌷 ✨ طاعاتتون قبول و 🌛 پیشاپیش عیدتان مبارک
ان شاء الله همه ی جوانان کشورمون سعادتمند و عاقبت بخیر باشن بحق صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌙دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان 🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺 🍃اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الی الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.🍃 خدایا روزی کن مرا در آن فضیلت شب قدر را وبگردان در آن کارهای مرا از سختی به آسانی وبپذیر عذرهایم وبریز از من گناه وبارگران را ای مهربان به بندگان شایسته خویش. ❣به نیت فرج قطب عالم امکان❣ التماس دعای فرج🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌌 اذکار بندگی 🌠
هدایت شده از 🌌 اذکار بندگی 🌠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای عهد من فقط یک آرزو دارم ، ببینمت ای ماه آسمان امامت .... وای بر من اگر روزی که می آیی من .....
هدایت شده از 🌌 اذکار بندگی 🌠
عَزیزٌعَلَیَّ أنْ أرَی الْخَلْقَ وَلاتُریٰ آقای من!سخت است همه را ببینم و تو را نبینم همه با هم، برای فرج عزیزترین، محبوبترین، عاشقترین و مهربانترین بنده خداوند، پدر مهربانمان حضرت صاحب الزمان عج دعا کنیم
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
✍نمونه ای دیگر از عوامفریبی ها برای تحمیلFATF بر ایران، درحالی که پشت همه این جملات فریبنده چیزی جز
📮تا حالا دقت کردین... 📨اتفاقاتی داره میفته که گویا زندگی مردمِ متوسط و مستضعف ایران بصورت حساب شده ای هدفگیری شده است از تغییر مشکوک نرخ سود بانکی بگیرید تا سکه ای که شده ۲.۵ میلیون تومان!!!!، از محدود شدن عرضه دلار هم بگیرید تا رسوندن قیمت دلار به حول و حوش ۷_۸هزارتومان، از تدابیر ویژه جهت توقف ساخت مسکن!!!!! و برهم خوردن عرضه و تقاضا بگیرید تا اجاره و رهن خونه که تا ۵۰% گران شده، و در ادامه هم قیمت خودرو که تا ۳۰% گران شده...
mahdi-mood-majlesi-atige.ir.pdf
1.07M
هدیه ی ارزشمند امروزمون تقدیم دل های منتظرتون🎀 دانلود کتاب “مهدی موعود” علامه مجلسی☀️ 🌸 جمع خانواده منتظران مقدمتون نور بارون 💫🌻💫🌻💫🌻💫🌻 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798 💫🌻💫🌻💫🌻💫🌻
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
عَزیزٌعَلَیَّ أنْ أرَی الْخَلْقَ وَلاتُریٰ آقای من!سخت است همه را ببینم و تو را نبینم همه با هم، بر
1 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خدای بخشاینده مهربان وَالْعَصْرِ سوگند به این زمان 2 إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ که آدمی در خسران است. 3 إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ مگر آنها که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر سفارش کردند. 🌸 جمع خانواده منتظران مقدمتون نور بارون 💫🌻💫🌻💫🌻💫🌻 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798 💫🌻💫🌻💫🌻💫🌻
👇 محتوای مربوط به 👇 📖 متن قرآن 🎙 صوت تحدیر ( تندخوانی) 🎤 صوت ترتیل 📣 صوت ترجمه http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
هدایت شده از کانال
1_12847983.mp3
4.08M
🌺 (تندخوانی) 🌺 🌺 توسط استاد
هدایت شده از کانال
1_12848932.mp3
8.92M
🌺 🌺 🌺توسط استاد
هدایت شده از کانال
1_12849044.mp3
6.9M
پیام اعضا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنرانی روشنگرانه دکتر حسن عباسی دانستن حقایق حق مسلم اعضا خانواده منتظران است و یا علی ع
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_یازدهم: از آن همه زندگی فقط دا چیز های ضروری را نگه داشت.
بسم الله الرحمن الرحیم : به گمرک خرمشهر که رسیدیم ,دیگر غروب شده بود و اذان می دادند.دایی حسینی آمده بود دنبالمان.تا کار های مربوطبه گمرک را انجام بدهیم و از بازرسی ها عبور کنیم کمی معطل شدیم.بیرون گمرک بابا منتظرمان بود. ماه ها می شد همدیگر را ندیده بودیم.اوم که چشممان به او افتاد ,یک مقدار غریبی کردیم. اما بعد به طرفش رفتیم.بابا در حالی که اشک می ریخت ,ما را بغل کرد و بوسید.تک تکمان را نوازش کرد. همه خوشحال بودیم. بعد راه افتادیم با دایی حسینس برویم خانه شان.توی راه بابا پول های دو فلسی و پنج فلسی را که پاپا بهمان داده بود ,با پول های ایرانی عوض کرد و گفت:این پول ها اینجا ارزشی ندارد.))) دایی کلی مهمان دعوت کرده و تدارک دیده بود.خانه اش خیلی برایمان تازگی داشت.اصلا شبیه خانه های بصره نبود.مثلا کف حیاطشان موزاییک بود در حالی که حیاط های بصره خاکی بود. بشتر مهمان ها فارسی صحبت می کردند و ما که فقط عربی و کردی بلد بودیم ,از حرف هایشان چیزی نمی فهمیدیم.زبان فارسی به نظرمان عجیب و غریب می آمد. یادم می آید آن شب توی حیاط آب بازی می کردیم.دستمان را زیر شیر گرفته بودیم و به هم آب می پاشیدیم. زن دایی آمد و در حالی که چیز هایی به فارسی می گفت,نگذاشت بازی کنیم. ما از حرف هایش فقط کلمه خیس را فهمیدیم که در زبان عربی معنی اش گندیدن است.خیلی تعجب کردیم. با خودمان گفتیم این چه آبی است که آدم دستش رازیرش بگیرد ,می گندد؟😳 موقع شام ,به خاطر گرمی هوا و جای کم ,پشت بام را فرش کردند و زن دایی سفره شام را آنجا انداخت. بالا رفتن از پلکان موزاییک شده هم برایم جالب بود .چون توی بصره برای رفتن روی پشت بام از نردبان چ.بی استفاده می کردیم. آن شب فهمیدیم وقتی بابا از عراق اخراج می شود,تمام راه را پیاده می آید و از مرز می گذرد.به خرمشهر که می رسد,کف پاهایش پر از زخم و تاول های چرکی بوده ,به خاطر همبن ,تاد چند روز دایی پاهای بابا را توی لگن می گذاشته و با آب و نمک شستشو می داده,که عفونت ها از بین برود. مدت زیادی طول کشید تا بابا بتواند درست راه برود. بعد ها خودش برایمان گفت علت اصلی جراحت ها ,ضربه کابل هایی بوده که ماموران استخبارات به پاهایش زده بودند. دایی مستاجر وعیال وار بود. مادر زنش هم با آن ها زندگی می کرد.به خاطر همین ,بابا از همان روز به فکر افتاد جایی را برای سکونت ما پیدا کند. او گشت وبالاخره بعد از چند روز ,یک اتاق توی شاه آباد گرفت و به این ترتیب ,ما به خانه خودمان رفتیم. بابا مدتی هم دنبال کار بود.او به خاطر شرایط سخت زندان و شکنجه های جسمی و روحی حال خوبی نداشت.دا خیلی مراعاتش را می کرد.سعی می کرد ما را آرام نگه دارد تا سر وصدا و شیطنت های ما اذیتش نکند.هر وقت از سر کار می آمد و می خوابید, می رفتم سراغش,دست ها و پایش را ماساژ می دادم. دلم می خواست خستگی روزانه را از تنش بیرون کنم.بابا هم زیر لب دعایم می کرد و از خدا برایم عاقبت به خیری می خواست. این حالت بحران روحی بابا زیاد طول نکشید. ومی چیز دیگری عذابش می داد.بابا روز ها دنبال کار می رفت و شب عا با دست خالی بر می گشت.چون سابقه فعالیت سیاسی داشت,در ادارات دولتی به او کار نمی دادند.سیر کردن شکم بچه ها و پرداخت کرایه خانه ,همه و همه به او فشار می آورد و خیلی به بابا سخت می گذشت.حتی بعضی از دور و بری ها فکر می کردند بابا آدم کاری نیست و تن به کار نمی دهد.وقتی این را فهمیدم,خیلی دلم برای غریبی بابا سوخت. دلم می خواست به همه بگویم این فکر ها درباره بابا اشتباه است . اما کاری از دستم بر نمی آمد. فقط سر نماز هایم از خدا می خواستم کاری بکند.بابا وقتی از پیدا کردن کاری که توانایی و استحقاقش را داشت ,نا امید شد,به ناچار یک گاری دستی اجاره کرد و توی بازار به باربری مشغول شد و در کنارش کارهای لوله کشی ,بنایی و جوشکاری مردم را انجام می داد. کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی ادامه دارد....... 📝اجتماع و دور همی خانواده منتظران ⭕️ارسال فقط با لینک کپی برداری و ارسال بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا