eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
417 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام سلام خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه ی منتظران ظهور ✨ عید میلاد امام رئوف ضامن آهو علی بن موسی الرضا علیه السلام رو خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه ی شما بزرگواران تبریک عرض میکنیم امیدواریم همه همراه ظهور حاجت روا باشید الساعه یا علی بن موسی الرضا علیه السلام یا ضامن آهو علیه السلام http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798 🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨ خادمین گروه و کانال💫
#حرم_عشق دلهای ما و حرم سلطان ابوالحسن، آقا علی بن موسی الرضا(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_342611383742890066.mp3
1.41M
درشب میلاد امام رضا علیه السلام گلبانگ نقاره خانه در فضای معنوی حرم طنین انداز شد.ساعت حدود 8 شب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠روڪرده‌ام بہ‌صحن وسرایٺ امان بده 🎀رزق مرا شبیہ همین ڪفتران بده 💠امشب بیا بہ سینہ تنگم جلا بده 🎀عیدے بہ نوڪرٺ حرم ڪربلا بده 👏♥
مـ‌هدے جان... ڪاش در این ‌روز عیــدےِ همــہ‌ منٺــظرانٺ فقط بشـارٺ ظـ‌هــورِ تو باشد و نقاره‌ها این ‌بار بنوازند، ✨بہ یُمـنِ ظـ‌هــورٺ... اللهم عجـــل لولیـــک الفـــرج... @KhanevadeHMontazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پوستر شماره0⃣3⃣👆👆 📝متن کتاب" هیچ کس به من نگفت" 💠⚜💠⚜💠⚜💠 ︽︽︽︽︽︽︽︽︽ http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
💠⚜💠⚜💠⚜💠 ⚠️هیچ کس به من نگفت😔 9⃣2⃣قسمت بیست و نهم 😢هیچ کس به من نگفت: که تو آنقدر مقام و منزلت دا
💠⚜💠⚜💠⚜💠 ⚠️هیچ کس به من نگفت😔 0⃣3⃣قسمت سی ام و آخر 😔هیچ کس به من نگفت :که چرا ساعت‌ها وقت برای فیلم و فوتبال می‌گذاری، اما روزی ۵ دقیقه برای شناخت امام بهتر از جانت نمی گذاری. اگر زودتر می‌فهمیدم که با روزی ۵ دقیقه مطالعه پیرامون امام زمانم، هفته ای ۳۵ دقیقه و ماهی ۱۵۰ و سالی ۱۸۲۵ دقیقه می‌توانم درباره وجود نازنینت مطالعه کنم و مطلب یاد بگیرم حتماً این کار را می‌کردم، از این پس به یاری شما این مطالعه را شروع خواهم کرد تا سال دیگر همین حسرت رانخورم. و شما را بیشتر بشناسم که شنیده‌ام نشناختن شما، بدترین مرگ را به دنبال دارد و مرگ جاهلیت، همان وقت نگذاشتن برای شماست که عمرت صرف شود، به غیر از راه امام، در هر راهی به غیر از امام زمانت، و این همان چیزی است که دشمن می‌خواهد. ✅به خاطر همین، دائماً دنبال سرگرم کردن ما است تا آنقدر سرگرم شویم که متوجه غفلتمان از ولی خدا نشویم. اطرافمان پر از سرگرمی شده است، در تلویزیون، موبایل و همه جا بازی و ارزان ترین چیز سی دی بازی که مبادا از بازی دوری کنیم و در خلوت که دیگر فکرمان مشغول بازی نیست لحظه ای به یاد شما بیفتیم. 🔹کاش توفیق رفیق من تنها می‌شد 🔹عمر من صرف عبودیت و تقوا می‌شد 🔸کاش از ذائقه‌ام لذت عصیان می‌رفت 🔸در همه زندگی‌ام یار هویدا می‌شد 📘کتاب "هیچکس به من نگفت" ✍نویسنده: حسن محمودی 30 💠⚜💠⚜💠⚜💠 ︽︽︽︽︽︽︽︽︽ http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_پنجاه_و_پنجم: آقای پرویزپور از پشت میزش بلندشد.به طرف کمد
بسم الله الرحمن الرحیم : دوباره هواپیما ها آمدند.شیشه پنجره ها می لیرزید.درهای قدیمی و چوبی غسالخانه چنان می لرزید که انگار کسی می خواهد با فشار آن ها را باز کند.مریم خانم و آن دو زن دیگر همان طور که خم بودند ,خشکشان زده و با نگاه های پرسشگرانه به من زل زده بودند.نگاهم را از آنان برداشتم و به زینب که دستکش به دست آرام ایستاده بود ,چشم دوختم.صدای غرش هواپیماها دوباره تکرار شد و اتاق یک دفعه به هم ریخت.زن هایی که لباس قیچی می کردند,آن هایی که کفن می بریدند,همه و همه دستپاچه کارشان را رها کردند.من هم جنازه را به حالت اولش برگرداندم و رفتم کنار پنجره پیش زینب ایستادم.هر دو سعی داشتیم آسمان را ببینیم و رد هواپیما ها را بگیریم اما درخت های حاشیه قبرستان و دیوار حصار آن مانع دیدمان بودند.هر چه سر چرخاندم چیزی ندیدم.از بیرون غسالخانه سر و صدای مردم می آمد.زن های داخل هم بیرون دویدند تا پناه بگیرند.رفتم جلوی در.جمعیتی که پشت در ازدحام کرده بودند,همه پراکنده شده به ه9ر طرف می دویدند.زن و بچه ها جیغ می کشیدند.ولوله عجیبی بود.یکی داد می زد:هواپیماهای دشمنه,پناه بگیرید.آن یکی داد می زد:نترسید,اینا فانتوم های خودمونن.اومدن عراقی ها رو بمبارون کنن.کمی که گذشت,صدا ها قطع شد. احساس کردیم اوضاع عادی شده است و به سر کارمان برگشتیم.نمی دانم چه قدر گذشته بود که دوباره همان صدای سنگین که می خواست دل آسمان را بشکافد غسالخانه را لرزاند.چون دفعه قبل بمبارذان نکرده بود,مردم اینبار کمتر وحشتزده شدند.دوباره صدای کسانی که اظهار نظر کرده بودند بلند شد:نگفتم نترسید خودیه.اون یکی گفت:نخیر هواپیماهای عراقی هاس منتها اومده شناسایی,نمی خواد بمبارون کنه.همین که او این حرف را گفت,صدای انفجار مهیبی بلند شد و به دنبال آن صدای جیغ و فریاد جمعیت بلند تر و وحشتزده تر از قبل به آسمان رفت.یک نفر داد می زد:نترسیدعبمب هاشون رو طرف پل و فرمانداری انداختن.نزدیک نیست.نترسید.ولی صدای همهمه و ولوله مردم نشان می داد,کسی گوشش بدهکار نیست.هواپیماها رفتند ولی مردم در ترس و اضطراب و نگرانی مانده بودند.کلی گذشت تا خیال همه آرام گرفت که دیگر خبری نیست. طرف های عصر دیگر طاقت ماندن توی غسالخانه را نداشتم.همه خسته شده بودیم.صدای غساله ها هم در امده بود.یکی شان دائم غر می زد و می گفتکباید نیروی جایگزین بفرستند.تا کی ما باید جنازه های پاره پاره ببینیم.داریم دیوونه می شیم. گه گداری هم بین خودشان جر و بحث می کردند.دنبال بهانه ای می گشتم تا از انجا بیرون بزنم.نمی خواستم دیگران بفهمند چقدر کم اورده ام.رویم خیلی حساب می کردند.خصوصا اینکه هر کس از راه می رسید,به من و لیلا می گفت:والا خیلی خوب طاقت می آرید.با این سن و سال کم تون اینجا موندین. وقتی شنیدم مردی از پشت در گفت:بیایید اینا رو به خاک بسپاریم.کسی از صبح سراغشون نیومده.فرصت را غنیمت شمردم.به زینب و مریم خانم که مشغول کفن کردن شهیدی بودند ,گفتمکبیایید بریم.اینا رو که می گن دفن کنیم.خوب نیس مردها دفن شون کنن. مریم خانم چون دائم سیگار می کشید,نفس نداشت چیزی بلند کند.بر خلاف او زینب خانم انگار از خدا می خواست از ان محیط دم کرده که بوی کافور و خون آدم را خفه می کرد,فرار کند.سرس تکان داد و گفت:الان میام.کارش که تمام شد,رفتیم بیرون. کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی ادامه دارد....... 📝اجتماع و دورهمی خانواده منتظران ⭕️ارسال فقط با لینک ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
ساعت هشت و صلوات خاصه امام هشتم عید همگی مبارک باشه ان شاءالله 🍃🌸صلوات خاصّه امام رضا (ع) 👆 برای دوستاتون بفرستید تا در این ایام نورانی همــــہ به آقای مهربونی ها سلام بدن 🌸🍃
🖼 | بالاخره سیف برکنار شد! 🎨 طرح: محمود نظری http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
هدایت شده از سلامت منتظران
🛎 اگر والسارتان یا والزارتان برای فشار خون مصرف می کنید زود تر به جعبه داروی خود نگاه کنید اگر از این ۷ شرکت است آن را مصرف نکنید. http://eitaa.com/joinchat/1574764544C07cbd413d0
🔷 پاسخ تمام سؤال های زیر از امام زمان(علیه السلام )می باشد:👇👇 🔷 سؤال: می شود شما را بیشتر بشناسم؟ 🔶 جواب: من مهدی هستم، من صاحب الزمان هستم ،من آن قیام کننده ای هستم که روی زمین را پر از عدالت می کنم، همان طور که از بی عدالتی پر شده باشد 📚 ینابیع الموده، قندوزی،ص 464 🔷 سؤال: وقتی شما غایب هستید ما مشکلاتمان را باید به چه کسی بگوئیم؟ 🔶 جواب: ما بر اوضاع و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفی نمی ماند. 📚احتجاج طبرسی، ج 2،ص 497 🔷 سؤال: چرا شما نمی آئید، ما دوست داریم شما را ببینیم؟ شما برای همیشه پیش ما باشید؟ 🔶 جواب: اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد در راه ایفای پیمانی که بر عهده دارند هم دل می شدند میمنت ملاقات ما به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت. 📚 احتجاج طبرسی، ج 2،ص 315 🔷 سؤال: اما من از شما... از نبودنتان ... اگر شما بودید..... 🔶 جواب: ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما را ریشه کن می نمودند. 📚 احتجاج طبرسی، ج 2،ص 323 🔷 سؤال: اگر بخواهیم شما از ما راضی باشید چه باید کنیم؟ 🔶 جواب: هر یک از شما باید کاری کند که او را به محبت و دوستی ما نزدیک گرداند و از آنچه خوشایند ما نیست و باعث کراهت و خشم ماست دوری گزیند 📚 احتجاج طبرسی، ج9،ص 323،324 🔷 سؤال: بعضی وقت ها، وقتی همه چیز سخت می شود شک می کنم به...! 🔶 جواب: هرگز شک به دل راه مده زیرا شیطان دوست دارد که تو شک کنی. 📚کافی کلینی، ج1،ص518،ح4 🔷 سؤال: چه کاری از دست ما ساخته است ما چه کار می توانیم برای ظهور شما بکنیم؟ 🔶 جواب: برای فرج در گشایش حقیقی و کامل بسیار دعا کنید زیرا فرج شما در آن است. 📚کمال الدین و تمام النعمه،شیخ صدوق،ج2،ص521،ح49 🔷 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798