eitaa logo
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
417 فایل
❁﷽❁ 🌹وأن یَکادُالذینَ کفرولَیزلِقونَکَ بِأبصارِهِم لَمّاسَمِعوالذِکرَوَیَقولونَ إنَّهُ لَمجنونُ وَماهوَالاذِکرُللعالَمین🌹 . 🔹یه دورهمی #آخرالزمانی و #بهشتی همراه با خانواده منتظران❤ 🔹ارتباط🔻 @Sh2Barazandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🌟💠 آداب دعـــــا④ 💠🌟💠 《》 ■○ از حضرت زهرا«س» نقل شده که پیامبر«ص» فرمود: ‌《انّ فی الجمعة لساعة لایوافقها رجل مسلم یسأل اللّه عزّوجلّ فیها خیراً الّا اعطاه ایّاه. فقلت: یا رسول اللّه! ایّ ساعة هی؟ قال: اذا تولّی نصف عین الشمس للغروب. همانا در روز جمعه ساعتی است که هر خواسته ی خیر و نیکی در آن ساعت به اجابت می رسد. پرسیدم ای رسول خدا! کدام ساعت است؟ آنگاه که نصف قرص خورشید در افق پنهان شود》 ☀️بهترین زمان:غروب عصرجمعه☀️ 📚منابع: ¤ وسائل الشیعة، ج 5، ص 29. ¤ کتاب دین شناسی از دیدگاه فاطمه الزهرا.س نوشته علی اصغر رضوانی 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔ @KhanevadehMontazeran 👉فروارد این پیام صدقه جاریه است
از “همه “ دست کشیدم که #تو باشی “همه ام”… با #تو بودن ز “همه” دست کشیدن دارد…!😊 #نفسم_تموم_وجودمی 😘😘😘 @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
#همسرانه از امروز عبارات: 🚫 تو همیشه 🚫 تو هیچ وقت ممنوع!!! اینها بدترین شرایط را ایجاد می کنند. حتی در جر و بحث ها هم از کلمات منطقی استفاده کنید. هدف حل مشکلات است. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
هر شب شما و تخت خوابتان 858,240 کیلومتر به دور خورشید و 6,256,000 کیلومتر به دور مرکز کهکشان راه شیری سفر ميكنيد ! سفر بخیر ;) @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد. .
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده‌ی صبحانه را، برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده‌ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت‌های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می‌آید منتظر شدم ببینم آیا پدرم هم متوجه سوختگی بیسکویت‌ها شده است؟ در آن وقت، همه‌ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟ خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می‌کردم که داشت مربا روی آن بیسکویت‌های سوخته می‌مالید و لقمه لقمه آنها را می‌خورد. یادم است آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت‌ها از پدرم عذرخواهی کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: عزیزم، من عاشق بیسکویت‌های خیلی برشته هستم...! همان شب، کمی بعد که رفتم پدرم را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت‌هایش سوخته باشد؟!!! او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو، امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویتِ کمی سوخته هرگز کسی را نمی‌کشد!!! زندگی مملو از چیزهای ناقص و انسان‌هایی است که پر از کم و کاستی هستند. در طول این سال‌ها فهمیده‌ام که یکی از مهمترین راه‌حل‌ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار؛ درک و پذیرش عیب‌های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است. امروز دعای من برای تو این است که: یاد بگیری که قسمت‌های خوب، بد و ناخوشایند زندگی ات را بپذیری و با انسان‌ها رابطه‌ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نشود... @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
👸 شب ها آرامشی دارند ازجنس خدا... پروردگارت همواره با تو همراه است... امشب از همان شب هایی است که برایت یک شب بخیر خدایی آرزو کردم @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
ویژه ارسال به همسری که دعواتون کرده😜 هرچند نداری تو زاحساس، نشانی من عاشق لبخند توام،گرچه ندانی مغرور و بداخلاق بشوبا همه،اما «بامن به ازین باش که باخلق جهانی» اون وسطیه تویی😁 @BanovaneMontazer #گروه_و_کانال_بانوان_منتظر #ارسال_فقط_با_لینک #جز_همسر
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸ذکر روز شنبه ۱۰۰مرتبه 🌷ای پـروردگــار جـهـانـیـان 🌸يـا ربّ الـعَـالـمَِـيـن 🌷این ذکـر موجب بی‌نیازی می‌شود @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
سلام صبح تون بخیر 💜تقدیم به انسان‌های پراز 🌸انرژی و احساس خوب 💜انسان‌های پر از آرامش، 🌸انسان‌های پر از عشق و امید 💜تقدیم به شما همراهان عزیز 🌸شنـبـه‌تون گلبــارون @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
#همسرانه👸 رابطه زن و شوهر، سرچشمه همه عاطفه ها و بستر گيراترين رابطه هاست. زن مرادش را در حسن رابطه با شوهر مي يابد و شوهر آرامش را در گرو وجود زن مي داند و اين رابطه تن و تن پوش، رابطه همرهان طريق كمال و معنا گر محبت و ايثار است. شکرگزار و قدردان باشیم #هوای_هم_داشته_باشیم❣ @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
🔹چوبِ ازدواج نکردن...... ✅در فقه میگویند اگر کسی با نکردن به گناه می‌افتد یا میداند چنانچه ازدواج کند، کمتر گناه میکند، واجب است بر او ازدواج کند! ✅چنانچه فرد ازدواج نکند، هم به خاطر آن گناه ها چوب میخورد و هم بخاطر ترک ازدواج چوب میخورد! ✅باز از ادله برمی آید که هر کسی مانع این ازدواج شود در همه آن گناه ها بعلاوه ترک ازدواج شریک است! ✅نتیجه میدهد: خیلی از بزرگترها که با تزریق افکار خراب ازدواج شده اند، لحظه به لحظه به حسابشان گناهانی واریز میشود که تصورش را هم نمیکردند، این را من نمیگویم، این را میگوید! ✅بیایید که واجب شده را جدی بگیریم، هر کس با سنت غلط جاهلی، مانع ازدواج شود، عاقبت بدجور غافلگیر میشود! @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
#خانواده 💝 گاهی خرید یک سی‌دی یا کتاب خیلی بیشتر از قیمتش همسرتان را خوشحال می‌کند 👈 باید با انتخاب هدیه‌تان به او بفهمانید که در مورد آن فکر کرده‌اید و به علاقه‌اش پی برده‌اید
🔆🔆🔆 🔆🔆 🔆 💞 💞 🌼امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها 💛حضرت امیر وقتی می خواستند حضرت زهرا سلام الله علیها را صدا کنند می فرمودند: 💖نفسی لک الفدا (جان علی به فدایت) 💖حبیبتی زهرا بنت رسول الله 💖زهرا جان و 💚جوابی که از حضرت زهرا سلام الله علیها می شنیدند: 💖روحی لک الفدا(روحم به فدایت علی) 💖ابوتراب 💖ابالحسن 💖علی جان 🌺زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت است. 🌸و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است. ❣پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم 💕سه چیز است که محبت شخص را درباره دیگری خالص می کند. یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی می پسندد. 📕کافی، ج۲، ص۶۴۳سلام @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer .
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_هشتاد_و_ششم: با پر رویی می گفتم:نه می تونم. همین طور که هن
بسم الله الرحمن الرحیم : جوان صفحات دفتر را که تقریبا یک سوم آن پر شده بود،ورق زد و گفت:این خوبه ولی اگه این دفتر بزرگتر باشه بهتره که هم مشخصات رو بنویسیم ،هم عکس بچسبونیم. عکاس از همان موقع کارش را شروع کرد.آقای پرویزپور صفحات یک دفتر بزرگ را جدول بندی کرد.جنسیت،حدود سن و سال و علامت یا مشخصه ظاهری مواردی بود که در صدر جدول نوشت.قرار شد قومیت را هم بر اساس نوع لباس و صورت جنازه یا از محله ای که شهید را آورده بودند حدس بزنیم.یک تکه از لباس هر شهید گمنام را با سوزن به صفحه مربوطه به او وصل کنیم و عکسی را که جوان از او می گیرد کنارش بچسبانیم.دفتر را توی اتاق گذاشتند.هر شهید گمنامی که می آوردند اگر زن بود،من یا لیلا که سواد داشتیم،صفحه مشخصاتش را پر می کردیم.بعد عکاس که جلوی در غسالخانه بود از او عکس می گرفت.گاهی جسد آنقدر متلاشی بود که زن یا مرد بودنش را نمی توانستیم تشخیص دهیم. قرار بود عکاس عکس های هر روز را دو روز بعد بیاورد. آن روز وقتی عکاس رفت من برگشتم توی غسالخانه و به کارهایم ادامه دادم.طرف های غروب دلم طاقت نیاورد.بدون اینکه به کسی چیزی بگویم راه افتادم به طرف خانه .می خواستم بدانم بابا بعد از خداحافظی از ما خانه هم رفته یا نه.خیابان ها خیلی ساکت و خلوت بود.به نظر می رسید خیلی ها رفته اند.تا دا در را باز کند.دوباره حملات توپ خانه ای عراقی ها شروع شد.خیلی شدید شهر را می کوبید.چشمم که به دا افتاد با اینکه از ظهر روز قبل او را ندیده بودم،سلام کرده ،نکرده گفتم:دا چرا هنوز اینجایید؟ دا که از دیدینم چهره اش باز شده بود.گفت:کجایید شما؟مردم لز چشم انتظاری و دلواپسی.بعد به بیرون نگاه کرد و پرسید :پس لیلا کو؟ گفتم:نگران نباش.لیلا همون جا ،جنت آباده.بعد دوباره پرسیدم چرا نرفتید؟چرا هنوز تو خونه موندید؟ دا با ناراحتی گفت:کجا برم؟ گفتم:دا اینجا موندن صلاح نیست.برید مسجد جامع.اونجا همه دور هم هستن.آخه فقط خطر توپ و تانک نیست که.محله خالی شده.ستون پنجم،منافقین که بیکار نیستند،اونا خطرناک ترند.بچه ها گناه دارن.اینجا بمونی چی کار؟ طوری با غیظ نگاهم کرد که جرأت نکردم ،بیشتر اصرار کنم.پرسیدم:از پاپااینا چه خبر؟ گفت:دایی حسینی قبل ظهر اومد اینجا.می خواست ما رو ببره.گفت:به پاپا و می می هم گفته آماده باشن.می ره دنبالشون.می خوان برن خرم آباد خونه فامیلای زنش.دایی نادعلی هم زن و بچه اش رو برده سربندر. فرصت را برای ادامه حرفم غنیمت شمردم و پرسیدم:خب به دایی چی گفتی؟کاش بچه ها رو برمی داشتی با دایی حسینی می رفتی. گفت:دایی حسینی خیلی اصرار کرد.ولی چه جوری برم.به دایی گفتم:علی که نیست .این همه راه از تهران بیاد ببینه ما نیستیم،آواره میشه دنبال ما.دختر ها هم که خونه نیستن.باباشون هم رفته جنگ. ادامه دارد.... کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
بسم الله الرحمن الرحیم #رمان_دا #قسمت_هشتاد_و_هفتم: جوان صفحات دفتر را که تقریبا یک سوم آن پر شد
بسم الله الرحمن الرحیم : گفتم:بابا کی اومد خونه؟ گفت:عصری اومد خداحافظی.سجاده اش را برداشت و رفت.وقتی حرف بابا را زد صدایش لرزید.بعد ادامه داد:بابات نگفته برید که ما بریم.باید اون تکلیف ما رو معلوم کنه.وقتی اون هست من کجا برم؟ به منصور،حسن،سعید و زینب که در این فاصله دورم را گرفته بودند اشاره کردم و گفتم:دا تو رو خدا به خاطر ما بیا برو مسجد جامع.بذار خیال ما راحت باشه.من که نمی گنم از خرمشهر برو.می گم یه جای امن تر برید.بچه ها گناه دارن. گفت:همه جا خطر هست.این طور که پیش می ره،معلوم نیست چه اتفاقی بیفته.کی بمونه.کی بره.دلم گواهی بدی رو میده زهرا. دلداریش دادم .به بچه ها هم گفتم:دا را اذیت نکنید ها.از خونه هم در نیایید.محله خیلی خلوته.کسل و بی حوصله چیزی نگفتند.نگاهم که به گوشه باغچه افتاد،جای خالی گوسفندها و بزی که برای نذری محرم خریده بودیم،خالی دیدم.از دا پرسیدم:چرا گوسفندها نیستند؟ گفت:بابات بردشون مسجد جامع.گفته می آید برنج و روغن ها را هم می برد تا برای نیرو ها غذا درست کنند. دو سال بود که از اول محرم تا دهم محرم ،بعد از ظهر ها روضه داشتیم و روز تاسوعا و عاشورا خرج می دادیم.بابا اعتقاد داشت گوسفندهایی که می خواهد برای نذری امام حسین (ع) قربانی کند،باید از مدت ها قبل خوراک پاکی خورده باشند تا گوشت شان طیب و طاهر باشد.می گفت چیزی گه به اسم ائمه است باید در نهایت طهارت باشد .به خاطر همین ،از چند ماه قبل از محرم گوسفند می خرید و پرورش می داد یت سفارش می کرد از ایلام برایمان بیاورند.بابا این نذر را برای خرید خانه کرده بود.هر بار هم قبل از آمدن محرم خانه را برای مراسم روضه خوانی سیاه پوش می کرد.روضه هایمان خیلی شلوغ می شد.آنقدر جمعیت می آمد که دیگر توی اتاق ها و پذیرایی جای سوزن انداختن نبود.روضه خوان مان زن علویّه ای بود که در حوزه علمیه قم تحصیل کرده بود.بعد از روضه با چای دارچینی یا شیر و کعک(نوعی شیرینی خشک و شیرین)لب لبی یا رنگینک از عزاداران پذیرایی می کردیم. با دا خیلی حرف زدم تا راضی اش کردم.وقتی مطمئن شدم خانه نمی ماند و می رود مسجد.از خانه بیرون زدم.توی راه چهره دا و حرف هایش از نظرم گذشت.این چند روز لاغر و رنگ پریده شده بود.دا که اینقدر آرام و صبور بود،حالا توی حرف ها و حرکاتش دلشوره و تشویش می دیدم. چشم که باز کردم جلوی مسجد جامع بودم.ابراهیمی تا مرا دید گفت:خدا به دادمون برسه.باز ابن طوفان اومد گرد و خاک به پا کنه. گفتم:اگه وضعیت اونجا رو می دیدی،این حرف رو نمی زدی.من اونقدر می روم و می آیم تا بالاخره نتیجه بگیرم. گفت:اصلا شما چرا با خود جهان آرا صحبت نمی کنی؟اون فرمانده سپاهه.اگه راهی داشته باشه ،کوتاهی نمی کنه. گفتم:من ایشون رو از کجا پیدا کنم؟ گفت:والا نمی دونم.تواتاق جنگ.تو فرمانداری ،تو مسجد ،تو خط،همین جوری همه جا می چرخه. گفتم:عجب حرفی می زنی.من که نمی تونم دوره بیفتن دنبالش. همین طور که این طرف و آن طرف را نگاه می کرد و معلوم بود از دست من مستاصل شده،گفت:برو سراغ اون برادرا. به جایی که اشاره کرد،نگاه کردم.چند نفر سپاهی را توی حیاط مسجد دیدم.انگار منتظر کسی یا چیزی بودند.چون توی این مدت دایم می رفتند توی خیابان و بر می گشتند توی حیاط و این و آن حرف می زدند. ابراهیمی که انگار به کشف بزرگی دست پیدا کرده بود تا لز دست من خلاص شود،آن ها را صدا زد و گفت:تو رو خدا بیایید ببینید این خواهر چی میگه. سپاهی ها آمدند به طرفمان و بعد از سلام و علیک پرسیدند:چی شده؟چی کار دارید؟ گفتم:نمی دونم کاری از دیتتون بر می یاد یا نه.نمی دونم وضعیت جنت آباد رو تو این چند روز دیدید یا نه ؟!کشته ها همین جور روی هم ریختن.هبچ نیرویی برای کفن پ دفن اونا نیس.از دست اون غسال های پیر و خسته هم بیشتر از این کاری بر نمی یاد.من هر چی می یام اینجا و خواهش و التماس می کنم یه فکری برای اونجا بکنن،فایده ای نداره.دست آخر هم میگن برو به برادر جهان آرا بگو.منم که به ایشون دسترسی ندارم.می خوام شما این حرف ها رو به گوشش برسونید.ازش بخواید یه فکری ،یه چاره ای برای جنت آباد بکنه. اونجا درسته قبرستونه ،ولی جدای از مسائل جنگ نیست.جنگ باعث شده اونجا به این وضعیت در بیاید.اون هایی که الان اونجا هستن به خاطر همین مسئله کشته شدن.نمی شه که ما رهاشون کنیم. ادامه دارد... کتاب دا/خاطرات سیده زهرا حسینی ارسال و کپی برداری بدون لینک از نظر شرعی حرام بوده و پیگرد الهی دارد.⛔️ 📩 http://eitaa.com/joinchat/1574174720Cadfb011798
وقتی وحشی۳جوان برومند را با به عنوان یک در افکار عمومی قالب کردند..وباب تعرض به و مامورامنیت و را به اسم بازکردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پلیس یه لندکروز که خلاف کرده و فرار کرده رو تعقیب کرده طرف هم چپ کرده، اونوقت طرف اومده پایین، مامور راهور رو گرفته به باد کتک که میدونی ۱ میلیارد چقدره؟ @KhanevadeHMontazeran
⚡️هفته دولت هست گفتم یادی کنم از نحوه و مکان وفات کسانی که دوره ای به ملت ایران در نظام جمهوری اسلامی خدمت کردند. 💢سیدمحمد حسینی بهشتی #شهادت مکان #دفتر حزب جمهوری اسلامی 💢محمدعلی رجایی #شهادت مکان، #دفتر نخست وزیری 💢محمدجواد باهنر #شهادت مکان، #دفتر نخست وزیری 💢اکبرهاشمی رفسنجانی #ایست_قلبی مکان، استخری دریکی ازمکانهای مصادره از رژیم پهلوی،مشهوربه #استخر_فرح هفته دولت گرامی باد
هدایت شده از موسسه مصاف
⭕️ چرا از استخر فرح پیرهن عثمان ساختن؟! ✅ @masaf
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹حداقلی ترین کاری که برای احیای عید غدیر میتونیم بکنیم اینه که این کلیپ را با تمام توان انتشار بدیم تا بدست همه برسه Www.ghadir123.ir @Panahian_ir
"نابـودی زنـدگـی مشتـرک...!" 🍃 یکی از سریع‌ترین و قطعی‌ترین راههای نابود کردن زندگی مشترک‌تان این است که همسرتان را تنها بگذارید...! 👈 یعنی ساعت‌های زیادی را مشغول کارتان هستید و اوقات فراغت خود را هم با دوستان‌تان می‌گذرانید. 👈 وقتی هم که به خانه برمی‌گردید، ارتباط با کیفیتی با همسر و فرزندان برقرار نمی‌کنید و غرق تماشای فوتبال یا اخبار می‌شوید. 👈 روزهای آخر هفته نیز از بهم ریختگی خانه شاکی هستید و باز هم ترجیح می‌دهید سر قرار با دوستان‌تان حاضر شوید. 👈 یکی از ناخوشایندترین تجربیات برای یک زن، این است که با وجود شوهر داشتن، از لحاظ روحی و عاطفی احساس تنهایی کند. 👈 درست است که او هم دوستان یا کار خودش را دارد، مسئولیت بچه‌ها با اوست و ...، اما هیچکدام اینها جای رابطه با همسرش را نمی‌گیرند. 👈 او دوست دارد با شما وقت صرف کند؛ با مردی که دوستش دارد. وقتی همسرتان را نادیده می‌گیرید و او را تنها رها می‌کنید، قلب او را آزرده می‌کنید. ✅ برای بیشتر خانم‌ها، بزرگ‌ترین ترس، نادیده گرفته شدن و محرومیت عاطفی است. ❤️❤️❤️ @KhanevadehMontazeran
#هر_دو_بخوانیم ✅ بعد از ازدواج، همسرتان مهمترین شخص در زندگی‌تان و مهم‌ترین دغدغه ذهنی‌تان است. 👈 شما باید کمی ‌مرزهایتان را با خانواده، دوستان و همکارانتان پُر رنگ کنید تا در آن میان یک سرزمین با مرزهای مشخص برای خودتان و همسرتان داشته باشید. @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد. 💑
#هردو_بخوانیم ❌اگر به #تفاوتها احترام نگذاریم، جنگ رو به روابطمون دعوت کرده ایم 👈 #قرار_نیست آنچه که من در دنیا دوست دارم، همسرم هم دوست داشته باشد 👈 #قرار_نیست آنطور که من به مسائل نگاه میکنم او هم با همان دید نگاه کند 💯تفاهم یعنی #درک تفاوت ها... @KhanevadehMontazeran @BanovaneMontazer #انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد. 💑