هدایت شده از 'مجࢪوح'
-سه بیت، سه نگاه!🌱
موسی خطاب به خداوند در کوه طور: اَرَنی
(خود را به من نشان بده)
خداوند: لن ترانی (هرگز مرا نخواهی دید)..
سعدی:
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"
-
حافظ:
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"
-
مولانا:
"ارنی" کسی بگوید که تورا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه "لن ترانی"
مادرم هرگز نکند که براى من گریه کنى! چون مىدانى که حضرت زینب(س) در روز عاشورا وقتى به قتلگاه رسید، به پیکر برادر و برادر زادهها نگاه کرد سر را به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا این قربانیان را به درگاهت قبول بفرما
و از شما پدر و مادر بزرگوارم مىخواهم که وقتى بر بالینم حاضر شدید چنین دعایى که حضرت زینب(س) با آن حال پرشور و هیجان گفت شما هم بگویید
#شهید_علی_صالحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صدای #شهیدمدافعحرمبهراممهرداد
هدیه محضر همه شهدا صلوات 🌱
بارها میدیدم ابراهیم، با بچههایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق میشد. آنها را جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت میکشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! اصلا چیزی از دین نمیدانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد. حتی میگفت: تا حالا هیچ جلسهی مذهبی یا هیئت نرفتهام. دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همهی کارهای اشتباهش را کنار گذاشت. او یکی از بچههای خوب ورزشکار شد. ابراهیم یکی یکی بچهها را جذب ورزش میکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هیئت میکشاند و به قول خودش میانداخت تو دامن امام حسین (ع).
#شهید_ابراهیم_هادی
#هر_روز_با_شهدا
🌷شهید چمران میگفت:
✍ "من سختترین کار زندگیام درس خواندن است! از درس متنفرم!
اما چه می شود کرد که
این درس خواندن تکلیف من است!
و قطعاً همه تکلیفهای انسان سخت و طاقتفرساست...
پس من برای مبارزه با نفسم، میجنگم و درس میخوانم و این تلخی و سختی را تحمل میکنم تا تکلیفم را انجام داده باشم".
این یعنی چی؟! یعنی قرار نیست
از همه چی خوشت بیاد، خیلی از
کارا وظیفته، دوست ندارم و اراده
ندارم و . . همش کشکه چون وظیفته
به خاطر خدا انجامش بده
💢 پس بیایم گناه نکنیم
هرگاه نوبت حضورش در محورهای پدافندی تمام میشد، به مقر میآمد و کارها را سر و سامان میداد. از شستن ظرفها تا آب و جاروی محل استراحتمان. با اینکه لوح نظافتی برای تقسیم وظایف و کارهای خدماتی مقر تهیه کرده بودیم ولی نوید بدون توجه به نوبت، کارها را انجام میداد.
#شهید_نوید_صفری
رفقایم توی بسیج فهمیده بودند مصطفی ازم خواستگاری کرده.
از این طرف و آن طرف به گوشم می رساندند که «قبول نکن، متعصبه».
با خانمها که حرف میزد، سرش رو بالا نمیگرفت.
بعد از ازدواج، محبتش به من آنقدر زیاد بود که رفقایم باور نمی کردند این همان مصطفایی باشد که قبل از ازدواج می شناختند.
طاقت نداشت سردرد من را ببیند.
👤شهید مصطفی احمدی روشن•.