eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
547 دنبال‌کننده
263 عکس
861 ویدیو
173 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠او یک زن بود! فصیحه، بلیغه عالمه، عاقله، فهیمه صفات بانویی در جزیره العرب است. بیشترین خاطره تاریخ از خانم زینب کبری سلام الله علیها ظلم ستیزی و شجاعت و کنشگری به موقع و اثرگذار او در مقطعی از تاریخ است که شاید انسان دیگری در جایگاه و شرایط او، نمیتوانست با این دقت و درایت و عقلانیت نقش آفرینی کند و در مقام الگویی برای همه آزادگان باشد. تحجر باقی مانده از جاهلیت، زن را از حقوق انسانیش به دلیل جنسیت محروم کرده بود و او را در کنار سایر اموال مرد مایملک تلقی می کرد. برای شکست این گفتمان ناشایست و برتری گفتمان حقِ _ آن هم در جامعه تماما عوام و بی سواد_می بایست الگویی عملی و تابلویی که گوشها و چشمها آن را لمس کنند، خلق و ترسیم می کرد. زینب در مکتب پدر و مادر و هم دوش برادرانی که قوام عالم را و دوام انسانیت را با وجود واقعی جنسیت به مشارکت انسانی زن و مرد می دانستند، پرورش یافت. در گاهِ عطفی از تاریخ نیزهمزمان بر بلندی ایستاده، گفتمان حق وباطل را نظاره کرد که حسین علیه السلام در مصاف با باطل و  برای استقرار کلمه حق و باقی ماندن طریق درست، سر مبارک خویش را وثیقه گذاشت. بدون تعلل و توجه به انگاره های غلط جاهلی و نشستن در پستو، ایستاده قامت در میان خیل مردمان ،بلیغ وفصیح در انتقال جانِ قیام حسین علیه السلام ،  در مقابل بزرگِ جبهه باطل راوی درست جبهه حق و باطل شد تا حسین وقیامش بازنده جنگ روایت ها نشوند . شاید برای همین رسالت زینب امشب متولد شد. آثار پر رنگ حضور سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حضرت زینب سلام الله علیها خطی بر بطلان تفسیرهای غلط طالبانیسمی از اسلام و قرائت غلطی است که زنِ مطلوب را دور از جمع و در پستوها تعریف می کند. در این قرائت ناصواب ،زن  تمدن ساز نیست چون در دل حوادث حضور ندارد و حتی در نقش ذاتی مادری نیز ناموفق است چون تربیتش با مقتضیات زمان فاصله دارد و این فاصله حاصل دور بودن او از متن است. زن هم تراز زینب در جنگ حضور دارد ، حقوق زنان و کودکان را می شناسد و حق مطلب را هم در کنار مبارزان اداء می کند. همزمان رهبری و مرجعیت و کانون تبیین هدف جهاد می شود؛ نه مادری زینب او را از همراهی قیام و مشارکت منع کرد و نه زن بودنش در نطق آتشین مقابل مردان وحشی مانعی ایجاد کرد. چنانکه تاریخ گواهی می دهد زینب سلام الله علیها در تبیین مبانی قیام چنان مستدل و مستند و بلیغ سخنرانی کرد که کسی جنسیت اورا ندید ولوله به پا شد که علی به منبر رفته است... ✍ساراسادات پاد @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آتش‌بس جنگ غزه؛ کدام پیروزی؟ کدام شکست؟ در اینکه اسرائیل به طور معجزه‌آسایی با شکست در تحقق تمامی اهدافش برای آغاز جنگ علیه غزه روبه‌رو شد شکی نیست. به جز چند اسیر معدود، اسرائیل زنده و مرده‌ اسرایش را فقط از طریق مبادله اسرا توانست آزاد کند. اسرائیل مقاومت را نابود نکرد و بیش از همه تلفاتی که از مقاومت گرفت باعث شد جوانان غزاوی به مقاومت بپیوندند. حلقه رهبری حماس با حضور محمد سنوار و محمد ضیف و محمود الزهار و ابوعبیده هنوز زنده‌اند. هیچ کجای غزه تخلیه نشد و قرار هم نیست تخلیه شود. حاکمیت غزه هم از دست حماس خارج نشد! اسرائیل تلاش می‌کند پیروزیش را در جایی بیرون غزه نمایان سازد که آن هم درست نیست. حزب‌الله جلوی پیش‌روی نظامی اسرائیل را گرفت و حتی ورای رود لیطانی می‌تواند به اسرائیل ضربه بزند. عقبه سوریه هم هرچند از دست رفت اما دست ایران از حزب‌الله کوتاه نیست. در عوض یمن به مثابه قدرتی نوظهور در محور مقاومت خود را نمایاند و ایران هم ضعف و ضربه‌پذیری اسرائیل به همه دنیا نشان داد. اما همه آن‌چه گفتیم دلیلی بر پیروزی طرف فلسطینی نیست. به عبارت دیگر، تلازمی بین شکست اسرائیل و پیروزی فلسطین لزوماً برقرار نیست و اثبات پیروزی فلسطین نیازمند تحلیلی دیگر گونه است: اولاً فلسطین در موقعیت جهانی بالاتری از قبل هفت اکتبر قرار گرفت. رأی‌گیری‌های صورت پذیرفته در سازمان ملل که با اکثریت قاطع به نفع کشوری به نام فلسطین انجام شد دستاوردی جدید برای فلسطین بود. ثانیاً مشروعیت‌زدایی انجام شده از اسرائیل در این جنگ بی‌بدیل بود. در عرصه عمومی موج گسترده تنفر از اسرائیل و در عرصه حقوقی قرار جلب صادر شده توسط دیوان کیفری بین‌المللی برای مقامات اسرائیل رخدادهای بی‌بدیلی بودند که موقعیت فلسطین را متفاوت ساخته. از یاد نبریم که پایان جنگ اثری بر پیگرد حقوقی علیه مقامات اسراییل ندارد. به علاوه اقدامات حقوقی علیه سربازان اسرائیلی که در کشورهای متعددی اجرا شد هم بی‌بدیل بود. ثالثاً و از همه این موارد مهم‌تر اینکه رژیم اسراییل در شرایط پیش از ۷ اکتبر اساساً در پی فراموش‌سازی مسئله فلسطین از اذهان جامعه مردم منطقه و جهان بود. سرمای بی‌تفاوتی جهانی به مساله فلسطین ما را در خوابی فرو برده بود که رو به مرگ بودیم. هفتم اکتبر این جنازه‌ی رو به موت جامعه جهانی - که من و شما هم جزیی از آن بودیم و هستیم - را دچار شوک و حالا احیا کرد. استمرار این مجاهدت با تداوم مشروعیت‌زدایی از اسرائیل و مشروعیت‌زایی برای فلسطین ممکن مقدور است. ✍سید سرباز روح‌الله رضوی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠فصل سی و یکم خار و میخک روزی که سنوار فصل سیم و آخر رمان خار و میخک را در زندان تمام کرد، هیچ نشانی از پیروزی نبود. ۱۶ سال در زندان مانده بود و تازه بعدش هم شش سال دیگر در زندان ماند. اگر او مثل ما بود در امکان صفر، به زندان‌بانش وعده طوفان الاقصی نمی‌داد: روزی ما شما را اسیر خواهیم کرد! دوستی می‌گفت خدا اصلا داستان‌نویس خوبی نیست! داستان را به بن‌بست می‌کشاند و زمانی که هیچ امکانی نمانده، با یک حرکت شگفت‌انگیز گره را می‌گشاید! اصلا هیچ منطقی در داستانهایش حاکم نیست! به حدی فاش، در آخر داستان‌ها با دست خدا، همه چیز حل می‌شود که اصلا در منطق انسان نمی‌گنجد! به داستان گشودن نیل برای موسی، سرد کردن آتش برای ابراهیم، به معراج بردن عیسی نگاه کنید! راست می‌گوید! فصل سی و یکم خار و میخک را باید امشب نوشت. آقای سنوار تو راست می‌گفتی! در زمانی که بزرگترین رهبران مقاومت به شهادت رسیدند، در زمانی که غزه تقریبا با خاک یکسان شده، در زمانی که صهیونیستها خیلی مقاوم‌تر از آن چه فکر میکردیم عمل کردند و دوستان کند‌تر از آنچه انتظار داشتیم حرکت کردند، هر آنچه تو می‌خواستی محقق شد. در زمانی که حتی نیستی که ثمره طراحی طولانی‌ات را بچشی، خدا کار را تمام کرد و همان طرحی که تو و اسماعیل هنیه برای آتش‌بس نوشتید، اجرا شد! 🔗پ ن: غزه پیروز شد به رغم تمام کیدی که دشمن نشان داد. الان فقط گریه میکنم حس آن نوجوانی را دارم که ۱۲ بهمن ۵۷ در گروه سرود جلوی امام می‌خواندند برخیزید برخیزید برخیزید ای شهیدان راه خدا! روایت است که لایزال الله یوید هذا الدین بالرجل الفاسق سنت خداست که دینش را به وسیله مرد فاسق یاری میکند! این هم برای آنها که میگویند اگر ترامپ نبود این جنگ تمام نمیشد. خدا آتش‌بس را به نهایت رساند! آتش‌بس مبارک مردم غزه! مبارک قاسم سلیمانی، مبارک سید حسن نصرالله و یاران شهیدش، مبارک یحیی سنوار و اسماعیل هنیه و صالح عاروری، مبارک تمام مردان انصارالله آتش بس مبارک سید مقتدر مظلوم ما! آتش بس مبارک سید علی خامنه‌ای! فراموش نمیکنیم: آتش بس شده است اما آتش، بس نیست! چون هنوز قدس آزاد نشده است. ✍حمید آقانوری @Kolbe_Andishe_Farhang
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ای زینب! ای زبان علی در کام! با ملت خویش حرف بزن 🎥دل‌گویه‌ دکتر علی شریعتی با حضرت‌ زینب(س) ای زن! ای که مردانگی در رکاب تو جوانمردی آموخت! زنان ملت ما، اینان که نام تو آتش عشق و درد بر جانشان می‌افکند، به تو محتاج‌اند. بیش از همه وقت... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آماده باش ملی این یادداشت را اول آذرماه یعنی حدود دوماه پیش نوشته بودم که شاید بازنشر آن خالی از فایده نباشد. شواهد امر نشان می دهد که روند تحولات منطقه و جهان چندان به سود ایران نیست. به نظر می رسد در آینده نزدیک آتش بس ناپایداری بر روابط رژیم صهیونیستی با لبنان و غزه حاکم خواهد شد و با فراغت این رژیم از جنگ در حیاط خلوتش، بزودی متوجه ایران شده و تلاش های زیادی برای جبران آنچه طی بیش از یکسال بر آنان گذشته خواهد داشت. به روشنی می توان تصور کرد که اگر روزها یا هفته های اینده پایان ماجرای تلخ غزه و لبنان باشد، تازه آغاز دور جدید ایران خواهد بود. چالشی که یکسوی آن های جدی تر اقتصادی و محدودیت های گسترده تر دسترسی به منابع مالی، محدودیت های ارتباط هوایی و دریایی با جهان، محکومیت های گسترده تر بین المللی و حتی ارجاع به شورای امنیت، تورم فزاینده داخلی و نارضایتی های میدانی ناشی از آن، تقویت گروه های معارض مرزی در داخل و خارج و فعال سازی ، در تاسیسات زیربنایی و احتمالا برخی مقامات کشور، احتمالاتی است که می توان در یک سناریوی بدبینانه تصور کرد. روشن است که وقوع این چالش های ترکیبی به معنای پایان فرایند حکمرانی نبوده ضروری است سازوکارهای در عرصه های گوناگون بروزرسانی شود. آنچه بیش از هر چیز در این عرصه دشوار، چاره ساز است تقویت سرمایه اجتماعی حکمرانی و پذیرش چالش های احتمالی پیش رو به عنوان یک است. این امر نیازمند گفتگو و تفاهم دوجانبه ملی میان دولت و ملت از یکسو و تقویت گفتمان تاب آوری ملی است که خود، مستلزم یک است. تردیدی نیست که در صورت تحقق این سناریوی چالشی و البته‌محتمل، شاهد رویدادهای تلخ و مستمری خواهیم بود که روان جامعه را روزانه می خراشد و احتمال کم آوردن برخی افراد و گروه های اجتماعی زیر این بار سنگین را افزایش می دهد. تا رسیدن به روزهای اکران این سناریوی دشوار، هنوز فرصت باقی است و لازم است بسته ای جامع از راهکارهای سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را تدوین و با آموزش مویرگی به همه ارکان و اجزای حکمرانی، عملیاتی نمود تا در شرایط پیش رو دچار غافلگیری مدیریتی نشویم. ✍محمدرضا اخضریان کاشانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠کدام‌یک جمهوری اسلامی است؟ مصائب انسانی در تضادهای رفتاری و رویه‌های دادخواهی یک نظام سیاسی تأثیر شگرفی بر مقبولیت آن دارد؛ به‌ویژه جوانان از این حیث آسیب‌پذیرند. اگر مدیران دستگاه‌های قضائی و سیاسی یک کشور در حصار تنگی گرفتار شده باشند که فقط رضایت اطرافیان و مقامات بالاتر از خود را در تصمیم‌گیری‌هایشان در نظر بگیرند، از جامعه و از جوانان غافل شده و بنای مقبولیت نظام سیاسی را ویران می‌کنند. این حصار تنگ آسیب مهم دیگری نیز دارد و آن تعلل و تعطیل تصمیم‌گیری در درون حکومت است. مرحوم ابراهیم نبوی در یکی از مصاحبه‌هایش از تمایل بازگشت به ایران و حتی آمادگی برای مجازات سخن می‌گوید. او به نکته‌ای ظریف اشاره می‌کند و می‌گوید حاضرم به زندان هم بروم ولی مسئله این است که حتی آن هم معلوم نیست. او از مجازات هم ابایی ندارد، بلکه آنچه او را رنج می‌دهد این است که هیچ تصمیم‌ و ‌فرایند روشن دادرسی هم جلوی پای او گذاشته نمی‌شود. یعنی تصمیم در باره یک متهم و حتی یک مجرم در تعلیقی مبهم و رازآلود است. این همان معطلی تصمیم است که از آن بارها سخن گفته‌ام. حکایت ابراهیم نبوی پرسشی مهم پدید می‌آورد و آن اینکه ماهیت تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی چیست و چگونه قابل تحلیل است؟ به راستی کدام یک از رویکردهای زیر تعریف جمهوری اسلامی است؟ 1.از رفتارهای شهید بزرگوار دکتر بهشتی، نخستین رئیس قوه قضائیه‌ تا صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب، رویه‌هایی کاملا متضاد مشاهده شده است؛ یکی پایبند به اصول، کرامت و آزادی انسان و دیگری مشهور به اعدام. 2.نمونه دیگر مازیار ابراهیمی است که ابتدا توسط یکی از دستگاه‌های امنیتی به‌عنوان عامل جاسوسی برای شهادت حسن تهرانی‌مقدم معرفی و سپس توسط یک دستگاه امنیتی دیگر بی‌گناه شناخته می‌شود و جمهوری اسلامی، در رفتاری کاملا مترقیانه و عادلانه، به او غرامت نقدی نیز پرداخت می‌کند. 3.برخی از فعالان محیط زیست متهم به جاسوسی می‌شوند و پس از پنج سال از زندان آزاد می‌شوند. و مگر می‌شود کسی جاسوس باشد و مجازات او فقط پنج سال باشد؟ 4.نمونه‌ای دیگر از تضادهای مبهم رفتاری این است که خواننده‌ای به اعدام محکوم می‌شود و پس از مدت کوتاهی آزاد می‌شود؛ یعنی فاصله اعدام تا رهایی در درون نهادهای رسمی فقط چند ماه است. 5.از وقایع تلخ زندان کهریزک تا دستور رهبری برای رسیدگی به آن و در نهایت تعلیق قاضی مرتضوی به‌عنوان مجرم، هر دو در جمهوری اسلامی رخ می‌دهد. 6.برخورد دو‌گانه‌ای که با مهدی نصیری و مصطفی تاجزاده می‌شود نیز از همین شمار است؛ تسامح با یکی و نابردباری با دیگری؛ «گاهی نظری حرام کردیم و گاه دیگر، هزار جان معطل». پرسش این است که کدام‌یک جمهوری اسلامی است؟ و این تصمیمات متناقض نشانه چیست؟ «روز می‌دوزید و شب بر‌می‌درید/ بر کدامین صورت و سیرت روید؟». آیا اینها نشانه واگرایی یا بی‌حساب‌و‌کتابی تصمیم‌گیری سیاسی-قضائی و وجود خودسری در سیستم است یا اینکه هدفمند و حساب شده است؟ آیا این پدیده ساختاری است‌ یا سایه‌ای عَرَضی است بر آفتاب حقیقت؟ آیا برخوردهای قهرآمیز، ذاتیِ سیستم است یا برخوردهای قانونمند؟ آیا شماری در درون نظام با چنین برخوردهایی حکومت را به گروگان افراط‌گری‌های خود در می‌آورند یا...؟ آیا نظام جمهوری اسلامی از حیث نیروی انسانی-مدیریتی یکپارچه است یا پدیده‌ای دو‌پاره است با دو روحیه و دو رویکرد متفاوت؟ اینها پرسش‌های بسیار مهمی هستند و هر یک از این روایت‌ها را که بپذیریم، شیوه متفاوتی در مواجهه با آن در پیش گرفته می‌شود. اگر چنین برخوردهایی ذاتی نظام جمهوری اسلامی باشد، به آن معناست که نوع برخورد با مخالفان و زندانیان یک پدیده ساختاری است و از بنیان‌های سیاسی-ایدئولوژیک برخوردار است که حمایت قضائی و دستاویز حقوقی لازم هم برای آن فراهم می‌شود. اگر بپذیریم که این یک پدیده ساختاری است، به آن معناست که کلیت قوه قضائیه و دستگاه‌های امنیتی در جمهوری اسلامی پیکره‌ای واحد و سیاستی واحد دارند. چنین مدعایی نیازمند آن است که با همگان یکسان برخورد شده باشد و این همه تناقض در آن دیده نمی‌شد و شواهد کافی از حکایت‌های زندانیان با یکدیگر تعارض وجود نداشت. یا اینکه عاملان و آمران چنین برخوردهایی از مصونیت برخوردار بوده و مثلا همچون قاضی مرتضوی تحت تعقیب قانونی قرار نمی‌گرفتند یا اینکه همه قضات قوه قضائیه از سیاست یکسانی در این امور پیروی می‌کردند. اما اگر چنین نباشد، گزینه دیگری نیز مطرح می‌شود؛ یعنی نیروی انسانی حامل جمهوری اسلامی از حیث رویکرد و رفتار و مدنیت دوپاره و بلکه چندپاره است و از این‌رو است که عزم تصمیم و دل یقین را پاره‌پاره کرده است. ملاحظات انسانی، قانونمندی حکومت و مقبولیت نظام در میان جوانان در گرو رفع این‌گونه تناقضات است؛ «قول و فعلِ بی‌تناقض بایدت/ تا قبول اندر زمان پیش آیدت» (مولوی). ✍کیومرث اشتریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠توقف ظلم یا توقف چرخه خشونت، کدام درست است؟ ۱- بعد از ترورهای اخیر قضات دیوان عالی کشور، شعاری مطرح شده است که بر توقف چرخه خشونت تاکید دارد. این در بدو امر یادآور آیین نیکوی «خون بس» در برخی اقوام و مردمان ایران زمین است که برای جلوگیری از چرخه انتقام استفاده می شده است، اما کاربرد آن در مقام سیاست و حکومت محل تامل است. ۲- چرا به جای توقف ظلم از توقف چرخه خشونت استفاده می شود، مگر هر نوع خشونتی نامطلوب و ظالمانه است؟ منظور از ظلم در اینجا ممانعت از استعفای حقوق اساسی و طبیعی مردم است. ۳- احتمالا منظور از این شعار توقف چرخه خشونت، هر نوع خشونتی نباشد؛ مثلا میشود فرض کرد که منظور عدم کاربرد زور در برابر مخالفان سیاسی نظام باشد نه افراد مخل نظم اجتماعی مثلا توزیع کنندگان مواد مخدر. اگر مقصود عدم کاربرد هر نوع خشونت باشد، دیر یا زود کنترل نظم اجتماعی دست مجرمان خواهد افتاد. ۴- در مورد مخالفان سیاسی نظام مثل کسانی که در شبکه اجتماعی مشغول مخالفت آشکار هستند، نظام سیاسی خشونتی را به کار نمی برد مگر آنکه آنها مرتکب یک عنوان مجرمانه به خصوص نظیر اشاعه کذب، توهین و افترا شده باشند. ضمنا حکومت به خصوص در سال های اخیر نظیر بهمن ۱۴۰۱ کوشیده تا مخالفان سیاسی را عفو کند یا با آنها به مثابه مجرمان شدید اجتماعی برخورد نکند. ۵- در خصوص استیفای حقوق شهروندی باید توجه داشت که همزمان حکومت اجازه انجام برخی کارها نظیر تجمع خیابانی را نمی دهد. مکرر گفته ام اجرای اصل ۲۷ جهت آزادی برگزاری تجمع قانونی، امکان تفکیک معرض از اغتشاشگر را فراهم می کند و ضرورت دارد. ۶- برفرض حکومت به مخالفان اجازه دهد که به شیوه قانونمند اقدام کنند. در برابر کسانی که به قصد براندازی یا تضعیف نظام از زور استفاده می کنند یا دست به دروغگویی و افترا می زنند، حکومت چه باید بکند؟ آیا در برابر خشونت عملی را کلامی این افراد باید خشونت متقابل را متوقف کند؟ اینجاست که شعار «توقف چرخه خشونت» به یک ابهام می رسد. ۷- متقابلا برای مخالفان نظام هم این فرض مطرح است که اگر جایی حکومت ظلمی در سلب حقوق آنها بکند تا چه حد مخالفت بدون کاربرد زور قابل استفاده است؟ یعنی آیا باید به شیوه گاندی حداقل کاربرد زور و خشونت را علیه یک نظمی که آن را ظالمانه می دانند، به کار ببرند؟ باز هم اینجا این شعار توقف چرخه خشونت به ابهام می رسد. ۸- به نظر می رسد آن چیزی که اصل است استیفای حقوق، رواداری با مخالفان و مقابله با ظلم از جمله ظلم به کشور و حکومت باشد و طبعا اگر جایی برای آن نیاز به خشونت هم باشد، استفاده ضابطه مند از آن می تواند موجه باشد. ۹- با توجه به اینکه ما در شرایط دهه ۶۰ نیستیم و گروه مسلح برانداز مهمی هم وجود ندارد ، فکر میکنم در حال حاضر آن کسی که ذی نفع اصلی این شعار در جامعه ما باشد، اسراییل است. یعنی اسراییل از یک سو ناامنی و خشونت را علیه کشور و نظام دامن می زند و از طرف مقابل می خواهد تفکر مقابله را در اذهان مسئولان و مردم تضعیف کند. ✍سید آرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مردم غیور در غزه مردم رو التماس میکنن به خونه هاشون برنگرندن تا از مواد منفجره و کمینهای محتمل پاکسازی بشه. اما اونطرف مرز رژیم جنایتکار مردمشون رو التماس میکنه تا به فکر برگشتن به خونه‌هاشون باشن. ✍صالح غزه ای @Kolbe_Andishe_Farhang
💠غزه و اسرائیل و دو تصویر متفاوت! صبح امروز قبل آتش‌بس در باریکه غزه آغاز شد و جنگ ویرانگر 15ماهه در این منطقه متوقف شد. لحظه توقف این جنگ نه فقط برای مردم غزه بلکه برای منطقه و جهان نیز مسرت‌بخش است و دستکم برای مدتی و لو چند ماه یا چند سال صحنه‌های نسل‌کشی و قتل عام آنلاین کودکان و زنان از صفحات شبکه‌های تلویزیونی کنار می‌رود. بازگشت آرامش به غزه کلید بازگشت آرامش به منطقه است و متعاقب آن هم حملات حوثی‌های یمن به اسرائیل نیز متوقف می‌شود و آب‌های دریای سرخ و باب المندب هم «فعلا»آرام می‌گیرند. به طور حتم مواردی از نقض آتش‌بس در سطحی محدود رخ می‌دهد و به احتمال زیاد هم بعد از مرحله نخست آن مرحله دوم شروع خواهد شد؛ هر چند ممکن است که مذاکرات آتی ظرف دو هفته آینده درباره این مرحله با دشواری‌ها و مشکلاتی و حتی تا سر حد انفجار مواجه شود. در کل چنان که قبلا هم در یادداشتی گفته شد، جنگ بعد از سه مرحله آتش‌بس به دو دلیل بعید است از سرگرفته شود؛ نخست مخالفت دونالد ترامپ و دیگری این که بازگشت اسرائیل به جنگ در واقع به معنای افتادن دوباره در «چرخه فرسایشی» و «بن‌بستی راهبردی» است. پیام دیشب دونالد ترامپ در تایید مدعای پیشگفته روشن بود. وی به شبکه «ان بی سی» گفت که «معنای احترام به ما پایداری آتش‌بس است و عکس آن یعنی جهنمی که برپا خواهد شد.» این سخنان او در حالی است که برخی منابع اسرائیلی از وعده نتانیاهو به شرکای اولتراراست خود مبنی بر بازگشت به جنگ در آینده خبر داده بودند. قبل از توافق آتش‌بس نیز دو بار ترامپ این «تهدید جهنمی» خود را تکرار کرد و همان زمان هم بیان شد که مقصود او نتانیاهو است؛ به این علت که ترامپ این آتش‌بس را برای آغاز سیاست خاورمیانه‌ای خود ضروری می‌داند، اما ابزار فشاری بر حماس برای به تسلیم واداشتن آن نداشت؛ ولی در مقابل بر نتانیاهو فشار آورد و احیانا جنبه رسانه‌ای هم به آن داد‌. این مواجهه واقع‌بینانه ترامپ با جنگ غزه مولود این باور بود که اهداف جنگ پس از 15ماه دیگر قابل تحقق نیست. حالا هم تهدید جهنمی جدید ترامپ بعد از توافق می‌تواند ضامن عدم از سرگیری جنگ شود. ناگفته هم نماند که اقتضای شخصیت خودشیفته ترامپ کار با رهبران «قوی و مقتدر» است؛ اما به نظر می‌رسد که بی‌بی از نظر او دیگر چنین خصوصیتی ندارد و دستکم این که آینده‌‎ای سیاسی برای او در اسرائیل نمی‌بیند که خود را در گیر و دار کار با او ببیند. از این منظر می‌توان گفت که همین رویکرد ترامپ در صورت استمرار بعید نیست که پایان عمر سیاسی نتانیاهو و دولت راستگرایان تندرو را نزدیک‌تر کند. این که ترامپ «بهترین»رئیس جمهور آمریکا برای اسرائیل باشد، لزوما به این معنا نیست که برای نتانیاهو نیز چنین باشد. این موضوع را در آینده بیشتر می‌توان شکافت. در این میان، دیروز نتانیاهو پس از چند روز از اعلان توافق آتش‌بس، سکوت خود را شكست و سخنرانی کرد که«ضعیف‌‌ترین» سخنرانی او از آغاز جنگ غزه تاکنون بود و برونداد بدترین روزهای بی‌بی است که با پذیرش توافق آتش‌بس شروع شده است. اجماع اسرائیلی مبنی بر شکست جنگ غزه در تحقق اهدافش روزهای پرفشار و پردردسری برای او رقم خواهد زد. چه بسا گریه دیروز برخی وزرای اسرائیلی پس از تصویب توافق آتش‌بس تصویری سوررئال در اسرائیل درباره پایان جنگی است که غزه را با خاک یکسان کرد؛ با این حال طرف قوی معادله احساس شکست می‌کند و طرف مقابل با وجود این حجم تاریخی ویرانی احساس پیروزی می‌کند. در این باره هم آنچه فشار روانی توافق را بر نتانیاهو مضاعف کرده است این که اسرائیل هنوز نمی‌داند که چه تعداد از 33گروگانی که قرار است در مرحله اول آزاد شوند، زنده و چه تعدادی مرده هستند. به احتمال زیاد از امروز هم فشار افکار عمومی، مخالفان و شرکای او با انتشار تصاویر جشن ساکنان نوار غزه و بازگشت نیروهای پلیس حماس به خیابان‌های غزه مضاعف شود. تحلیلگران اسرائیلی از جمله امیحای استاین این بازگشت را به معنای تداوم حکمرانی حماس و شکست ایجاد جایگزینی برای آن دانسته و نوعم امیر تحلیل‌گر اسرائیلی هم این پرسش را مطرح کرد که پس از 15ماه جنگ چرا باید جیپ‌های نظامی حماس همچنان در خیابان‌های غزه بچرخند؟ البته این حکمرانی هم در سایه پیامدهای انسانی و اقتصادی سنگین جنگ از جمله ویرانی بی‌سابقه باریکه غزه و مانع‌تراشی‌ها برای بازسازی آن با چالش‌های بزرگی مواجه خواهد بود. گفته می‌شود که قطر و کشورهای دیگری برای بازسازی غزه وعده داده‌اند، اما در سایه تداوم حکمرانی حماس در این منطقه احتمالا، اسرائیل در آینده به اهرم‌های فشار دیگری به ویژه تشدید محاصره اقتصادی برای جلوگیری از بازسازی غزه روی آورد. حالا باید دید که کمیته مشترک میان فتح و حماس برای اداره نوار غزه تشکیل می‌شود یا خیر و حماس به تنهایی به مواجهه با این معضل خواهد رفت. ✍صابر گل عنبری @Kolbe_Andishe_Farhang
💠حالا این کرگدن را قورت بده! بهانه؛ مدت اخیر مخاطب سریال مولانا ساخت ترکیه بودم. غیر نقدهایی که به آن می‌توان داشت خوش ساخت بود و بر روی الگوی صحیحی از خط روایی استاندارد جهانی حرکت می‌کرد. قبلا هم در رصدی که داشته‌ام دیده‌ام که سریال‌های ترکی‌ نمرات بسیار خوب و بعضا بالایی در سایت‌های سنجش کیفیت مثل IMDB پیدا کرده‌اند. رتبه‌هایی که بسیار سخت می‌شود به آنها دست پیدا کرد. اشاره؛ ایران پیشرو‌ترین کشور در حوزه‌ی توسعه‌ی ادبی و توسعه‌ی هنری منطقه بوده. رشد قوی درخت داستان نويسی (متاثر از فضای چپ) در صد سال گذشته‌ی ایران تعجب آور و ثمرات آن بیشمار است‌. تا جایی که می‌شود انقلاب ١٣٥٧ را انقلابی روانی، محصول تولیدات ادبی و باز سازی زبانی چند دهه قبل آن دانست. (پس‌لرزه‌های این زلزله‌ی معرفتی تا اواخر دهه شصت نیز ادامه داشت) مقدمه؛ ایرانی امروز از کیفیت زیست و توسعه‌ی خود به شدت ناراضی است. این نارضایتی عینی و واقعی است یعنی سطح کیفی خدمات (جاده، اینترنت، بانکداری، شهرسازی، درمان و...) و تولیدات (مسکن، خودرو، پوشاک، و ...) را در تناسب به وضعیتی که باید داشته باشد، بسیار پائين ارزیابی می‌کند. سوال؛ از آنجا که با ورود به قرن ٢١ جهان به تدریج از ایدئولوژی به تکنولوژی عبور کرده است بسیاری بر این باورند که اگر ما نیز وارد زیست جهان تکنولوژیک می‌شدیم الان در شرایط مطلوب به سر می‌بردیم. اما سوال اینجاست که قله‌های ادبی ما (که امروزه نزدیک شدن به آنها نیز به رویا می‌ماند) در قرن هفت و هشت هجری‌ سر برآورده‌اند زمانی که از گفتمان رفاه اثر چندانی دیده نمی‌شده و به عکس زیست جهان ایشان غرق در آتش نابسامانی‌ها بوده است. همچنین در جهان تکنولوژیک، صنعت-هنر امروز ما (چون سینما) ده‌ها بار پيشرفته از چند دهه‌ی گذشته است! اما چه می‌شود که نه بازيگرانی (١. نیروی انسانی) چون عزت الله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز، ژاله علو، و ... پا به عرصه گذاشته و نه متن‌هایی (٢. تولید ادبیات) چون کلیدر، آتش بدون دود، چشمهایش، برجاده‌های آبی سرخ، عزاداران بیل، من و او و ... نگارش شده، و نه فیلم‌ و سریال‌هایی (٣. اثرنهایی) چون مرگ‌یزدگرد، سربداران، هزار دستان، و روزی روزگاری تولید نمود؟ طرفه آنکه (به نظر نگارنده) حتی اگر همان  بازیگران، مدیران فرهنگی، نویسندگان (که برخی چون بهرام بيضايی زنده و سلامت هستند) را دوباره به جادویی در این ساعت《احضار》کنیم نخواهند توانست اثری که در آن زمان توسط خودشان ساخته شده‌ را با همان کیفیت تولید نمایند! (شاهد مثال این عقب‌گرد مسعود کیمیایی که روزگاری قیصر را ساخته بود و نمونه بارز روزمرگی ایشان جناب حسن فتحی است!) جمع‌بندی؛ چیزی از روح ایران در حال پرکشیدن است که نه رهبر و نه ریس‌جمهور و نه مسئولین فرتوت فرهنگی، و نه روشنفکران و نه اپوزسیون قادر به دیدن و یا گذاشتن نام روی آن نیستند. (نام گذاری به معنی فهم حدود، عمق و اضلاع یک پدیده) پس موضوع فقط خودروی ایرانی نیست. سی سال معطل ماندن پل اتصال جزیره قشم به سرزمین اصلی نیست. کیفیت داغان سیستم آموزشی ما نیست. نابودی محیط زیست سرزمین ایران نیست‌. بلکه ما در تولید، ارتقا و یا حفظ با کیفیت《روایت ایران》 و 《داستان ایرانی》هم ناتوان شده‌ایم. من به سعی و به زعم خود دلیل این پس رفت (که آن را《زوال ایران》نام گذاشته‌ام) نیست شدن خیال ایرانی دانسته و‌ بر این باورم که خیال ایرانی در چند صد سال گذشته معطل مانده و امکان پرورش نداشته. حتما حضور حکومت‌ها و سیاست‌های ایدئولوژیک در ساخت چنین جهان بی رویایی موثر است اما یکی از مهمترین دلایل ایجاد چنین حکومت‌ها و دولت‌هایی باز فقدان خیال‌پرنده‌ایرانی است. (خیالی که امکان ابداع ساختاری منحصر به فرد از دولت_ملت برای خودش را نداشته و ندارد!) 🔗پ.ن: خودرو انضمامی و قابل لمس است. قیمت و کیفیت عینی و متولی‌مشخص دارد. می‌شود از او مطالبه بالا بردن کیفیت، پایین آوردن قیمت یا واردات کرد. خیال ایرانی انتزاعی است. متولی خاصی ندارد. وارداتی هم نیست! نظامی که خیال ندارد بی روایت است و در این جهان تنها روایت و متعلقات روایت است که می‌ماند! ✍یاسرعرب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠هالیوود در آتش: ناکامی دموکراسی آمریکایی در مواجهه با بحران ها آتش‌سوزی‌های گسترده در لس‌آنجلس خسارات زیادی به مردم آمریکا وارد کرده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که بسیاری از مردم و افراد مشهور املاک خود را در‌ پی این آتش‌سوزی‌های ویرانگر از دست داده‌اند. خسارت‌های مالی ناشی از این آتش‌سوزی‌ها حداقل ۱۳۵ میلیارد دلار برآورد می شود. یکی از نکات قابل توجه در آتش‌سوزی شهر لس آنجلس، سبک مدیریت بحران در کشورهای لیبرال دموکرات است. کاترینا، سندی، هاروی، ماریا، پورتوریکو و ده‌ها توفان و سیل دیگر نشان از مدیریت ناکارآمد بحران‌های طبیعی در آمریکا را دارد. در کشور ما چنین بحران‌هایی با همکاری «تشکل‌های مردم نهاد» مانند بسیج، هیئات مذهبی و دیگر گروه های مردم نهاد، بهتر مدیریت شده است. به عنوان مثال نقش هیات مذهبی، و نیروهای بسیج در مدیریت میدانی سیل گلستان، زلزله بم، زلزله رودبار، و زلزله کرمانشاه بسیار مشهود بوده و این مدل آنقدر موفق عمل کرده که با همین ساختار در سیل خوزستان علاوه بر نیروهای مردمی، نیروهای حشدالشعبی و موکب های عراقی هم حاضر شدند. از طرفی لازم به ذکر است که اگر چه صندوق رای، نماد دموکراسی‌ و مردم سالاری است ولی تنها مظهر آن نیست یکی از مظاهر دموکراسی به خصوص نسل دوم دموکراسی، "متشکل سازی مردمی" به منظور نقش آفرینی در شئون مختلف حکمرانی مانند تقنین، اجرا و نظارت است. رهبر معظم انقلاب هم در این خصوص می فرمایند « بسیج تحقّق مردم‌سالاری دینی است. ما که می گوییم مردم‌سالاری دینی یا مردم‌سالاری اسلامی، بعضی خیال می کنند این مردم‌سالاری فقط پای صندوق رأی و انتخابات است؛ آن [تنها] یکی از جلوه‌های مردم‌سالاری دینی است. مردم‌سالاری یعنی بر اساس دین و بر اساس اسلام، سالارِ زندگیِ جامعه، خود مردمند؛ مردم‌سالاری یعنی این؛ این معنای مردم‌سالاری اسلامی است. بسیج در همه‌ی عرصه‌ها مظهر مردم‌سالاری دینی و مردم‌سالاری اسلامی است ۱۳۹۵.۹.۳» اما "مردم سالاری دینی" در نتیجه و همراه با تجلی نگاه زیست بومی به حکمرانی حاصل می شود. در این تصویر، عاملیت پیشرفت، از آن مردم است و این دولت است که نقش خود را به کنش‌گری فعال در شبکه دیگر کنشگران در جهت تسهیل‌گری برای هم‌آفرینی اجتماعی ارتقاء می دهد. در این تصویر رویکرد «مردم‌پایگی» به معنای تکثیر و تقویت بازیگران و نهادهای مردمی مختلف و مواجهه غیرمتمرکز آنها در جهت حل مسائل کشور است. در جهت ساماندهی تشکل‌های مردمی رکن اصلی "حلقه های میانی" هستند. با درک صحیح از فرمایشات رهبر معظم انقلاب در این خصوص می توان گفت که مسئولیت هدایت و برنامه ریزی گروه های مردمی در موضوعات مختلف بر عهده جریان حلقه های میانی است و نه بر عهده دولت. زیرا تصدیگری دولت افزایش پیدا خواهد کرد. باید تاکید کرد که ظرفیت "حلقه های میانی" بصورت تاریخی در ایران وجود داشته و پس از انقلاب اسلامی ، شبکه مساجد و بسیج آن را تقویت کرده است و این چنین می شود که تشکل های بسیجی با اشتیاق به استقبال خطرات در بحران های طبیعی می روند. در حالی که در آمریکا چون نتوانسته اند تشکل های مردمی را سازماندهی کنند و از ظرفیت حلقه های میانی برخوردار نبوده اند، دست به دامن زندانیان برای مهار آتش شده اند. ✍ علیرضا نصر اصفهانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠جنگیدن در چند جبهه؟ چرا؟ اگرچه ظاهر زندگی چنین نشان میدهد که چاره ای جز جنگیدن در چند جبهه وجود ندارد اما چیزی پنهان در این وضعیت هست که به نظرم نادرست میرسد. ما در تمام زندگی در واقع سه جبهه جنگ اصلی بیشتر نداریم: مسائل عاطفی، مسائل اجتماعی و مسائل فکری. خیلی از آدمهای بزرگی که میشناسیم در واقع فقط در یک جبهه جنگیده اند و شاید به خاطر همین جنگیدن در یک جبهه واقعا به پیروزی هایی دست یافته اند. مثلا نیچه مشخصا فقط در جبهه مسائل فکری شمشیر زده و مطلقا خودش را درگیر مسائل خانوادگی و مسائل اجتماعی نکرده است. مصطفی چمران یکهو کل مسئله خانواده را یک جا رها کرده و برای مسائل اجتماعی جنگیده. بیشمار آدم در سراسر تاریخ روی کره زمین هم فقط برای مسائل خانوادگی، اعم از معیشتی و عاطفی عمر و ذهن شان را گذاشته اند. چطور میشود گفت کار کدام یک ارزشمندتر بوده؟ اگر بر اساس قانون اخلاقی مطلق کانت به ماجرا نگاه کنیم کار هر سه دسته یک اندازه ارزش دارد. سوال من هم این نیست که کدام باارزش تر است؟ چیزی که نمیتوانم برای خودم حل کنم این است که چرا باید در چند جبهه جنگید وقتی برای انسان بودن و انجام دادن وظیفه اخلاقی جنگیدن در یک جبهه کفایت میکند؟ جنگیدن در چند جبهه احتمالا فقط باعث میشود کیفیت جنگیدن کاهش پیدا کند. در مورد مبارزانی که در زندگی خانوادگی موفق یا نسبتا موفق بوده اند هم نباید پشت صحنه را از یاد برد: همسری که مطلقا از نقش اجتماعی خودش چشم پوشی کرده (و ممکن است بغضش را تا پایان عمر پنهان کند یا حتی به خودش هم اعتراف نکند)، فیلسوفی که عقده یک رابطعه عاطفی را به گور میبرد (مثل جان استیوارت میل و ...) و... میگویند کانت که تمام عمرش در خلوت و اندیشه میگذشت یک بار به یک تفریح و گردش رفت و آنچنان آشفته شد که این در زندگینامه اش ثبت شده. من هم مثل خود کانت معتقدم کاش او این هوس را در خودش میکشت (و کسانی که به او توصیه میکردند کمی از اتاق کارش بیرون برود لال میشدند) تا مگر او یک خط دیگر با شفافیت حیرت انگیزش به گنجینه فلسفه اخلاق بشریت اضافه میکرد. یا چطور میشود پدر خانواده را که خسته و کوفته از سر کار برمیگردد و در فاصله خنک شدن چایش روی مبل بیهوش میشود سرزنش کرد که چرا مطالعه نمیکند؟ یا اگر چگوارا زن اولش را طلاق نمیداد و انقلاب کوبا ناکام میماند حیف نبود؟ من از اولین کلمه این متن مدام دارم به زندگی امیرالمومنین علی ع فکر میکنم که در هر سه جبهه به تمامی جنگیده و پیروز شده. اما به قول دکتر شریعتی علی حقیقتی بر گونه اساطیر است. با یکی از رفقا گاهی به این مسئله نوک میزنیم و میبینیم چاره ای نیست و آدم مسلمان شیعه خواه ناخواه باید بین این سه مقوله له و لورده بشود ولی هیچ کدام را رها نکند. علی، این الگوی غیر قابل انکار که مثل یک فانوس دریایی از دوردست ها مسیر پارو زدن را به من بیچاره اسیر بیم موج و گردابی چنین هائل نشان میدهد تکلیف را یکسره کرده. ولی آن وسواس لعنتی هم رها نمیکند. باید ماجرا روی کاغذ یک طوری درست بشود. برای من، این موجود ناکافی ناتوان باید راه درست تری وجود داشته باشد. نمیخواهم مبارز نستوهی مثل مصطفی چمران باشم که دخترش الآن در آمریکا چاق و وارفته روی کاناپه افتاده و دوست ندارد اسم پدرش را بشنود. دوست هم ندارم جان استوارت میل یا هر استاد و اندیشمند بزرگ دیگری باشم که میراث فکری اش شادی و رضایت را برایش به ارمغان نیاورد. ✍مجید اسطیری @Kolbe_Andishe_Farhang