eitaa logo
کودکانه
46.2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
324 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
Bacheye Zerang - Bachehaye Rangin Kaman.mp3
263.3K
🌸 🎈ترانه بچه ی زرنگ 📢با صدای چرا 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
آشنایی با اماکن ❇️عظمت معدن نمک گرمسار ✳️نمک از 6000 سال قبل در ایران استفاده می شود و معادن نمک زیادی در ایران وجود دارد. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
« نهال ولایت در خانواده » استاد پناهیان : ✨ اولیا خدا هم در خانه تربیت می شوند ✨ 🍃 هیچ پیامبری فرستاده نشد، مگر اینکه اطاعت و ولایت او واجب شمرده شد. مطالعه داستان‌های پیامبران در سراسر قرآن، به صراحت می‌گوید که مشکل بشر با دعوت انبیاء، عدم پذیرش ولایت انبیاء از سوی مردم بوده است. اما ولایت‌مداری را از کجا باید آغاز کرد؟ کجا آموزش دید و کجا تمرین کرد؟ ریشۀ ولایت‌مداری در خانواده شکل می‌گیرد و بارور می‌شود . 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
همسر ماهیگیر.pdf
19.78M
-بخونیم 📚 همسر ماهیگیر 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
17.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡خانواده دکتر ارنست♡ ♧قسمت نهم♧ 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
22.mp3
4.44M
👼🏻🌜 سنجاب کوچولو به کلاس اول میره 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
@childrin1.کانال دُردونه..mp3
3.99M
"با صدای عمو پورنگ" 👆👆👆 💜 🐞💜 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
💚ســـلام 🐸به دلهای گرمتان 💚سلامی به 🐸قلب پاک و پر مهرتان 💚آرزو میکنم امروزتون 🐸از شوق سر ریز باشید 💚و لبخندی به بلندی آسمان 🐸رو لبهاتون نقش ببندد 💚صبح زیبـاتـون بـخیر 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
16.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اوگی این قسمت رعد و برق 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
آشپزخانه_خرسها یک روز زمستانی، برف همه ی جنگل سبز را سفید کرده بود طوری که دیگر هیچ گیاه و سبزه ای دیده نمی شد و تقریبا هیچ چیزی برای خوردن پیدا نمی شد. هوا آنقدر سرد بود که برفها و آبهای رودخانه یخ زده بودند. خرسها در خواب زمستانی بودند. پرنده ها به سرزمینهای گرمسیر مهاجرت کرده بودند و… اما حیوانات دیگری هم مثل خرگوش و سنجاب هنوز در جنگل سبز بودند که خیلی گرسنه بودند. آنها دلشان می خواست یک غذای گرم بخورند. اما مدتها بود که از غذای گرم خبری نبود تا اینکه یک روز، که از همه ی روزها سردتر بود، اتفاق عجیبی افتاد. آن روز از دودکش خانه ی خرسها دود بلند شد، بعد از آن طولی نکشید که بوی آش همه ی جنگل سبز را پر کرد. اما این ماجرای عجیبی بود چون خرسها در این وقت زمستان باید خواب خواب باشند. چطور ممکن بود در این سرمای زمستان از خواب بیدار شوند و غذا درست کنند؟! خرگوش و سنجاب، آهسته آهسته به خانه ی خرسها نزدیک شدند. وقتی نزدیک در شدند متوجه شدند در خانه کمی باز است. خرگوش در را هل داد و به داخل خانه سرک کشید. آنها از خرسها می ترسیدند اما آنقدر از بوی آش خوششان آمده بود که نمی توانستند آن را فراموش کنند و برگردند. خرگوش و سنجاب نگاهی داخل اتاق انداختند. داخل اتاق میز غذاخوری چیده شده بود ولی کسی نبود. خرگوش و سنجاب به سمت آشپز خانه رفتند کسی در آشپزخانه نبود ولی آش روی اجاق بود و چه بوی خوبی هم می داد. خرگوش و سنجاب می خواستند به سمت دیگ آش بروند که یک دفعه احساس کردند کسی پشت سرشان است. آنها به عقب برگشتند و دو خرس پشت سرشان دیدند. خرگوش و سنجاب از ترس جیغ کشیدند و نزدیک بود بیهوش بشوند آنها همدیگر را بغل کردند در حالیکه از ترس می لرزیدند. خرسها کمی با تعجب به آنها نگاه کردند و با زبان خرسی چیزهایی به هم گفتند. بعد خانم خرسه لبخند زد و گفت شما هم بفرمایید با ما آش بخورید. خرگوش و سنجاب هنوز می ترسیدند تا اینکه آقا خرسه هم به آنها تعارف کرد که سر میز غذا بنشینند. خرگوش و سنجاب خیالشان راحت شد و نفس راحتی کشیدند. آنها می خواستند به خانه برگردند اما خانم و آقای خرس اصرار کردند که اول آش بخورید بعد برگردید. خرگوش و سنجاب با خوشحالی سر میز غذا نشستند. خانم خرسه یک بشقاب آش برای خرگوش و یک بشقاب آش برای سنجاب کشید. خرگوش و سنجاب دلشان تالاپ تولوپ می کرد و برای خوردن آشها لحظه شماری می کردند. اما خانم خرسه رفت توی اتاق و چند لحظه بعد با یک خرس کوچولوی تازه به دنیا آمده برگشت. خرگوش و سنجاب متوجه شدند که خرسها به تازگی صاحب فرزند شدند. آنها تولد خرس کوچولو را به پدر و مادرش تبریک گفتند. خرسها گفتند ما به خاطر تولد این خرس نازنازی از خواب بیدار شدیم و تصمیم گرفتیم برای او آش درست کنیم. حالا از اینکه دو تا مهمان هم داریم خوشحالیم و دوست داریم با حضور شما جشن بگیریم. حالا بفرمایید آشتان را میل کنید. خرگوش و سنجاب با اشتهای زیادی سه تا بشقاب آش گرم خوردند و سیر سیر شدند. بعد از خرسها خداحافظی کردندو رفتند. لحظه ی آخر، خرسها از خرگوش و سنجاب خواستند که باز هم به آنها سر بزنند و با خرس کوچولو بازی کنند. 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻