#بازی
✅ تانکبازی
🔹یک کاغذ را از وسط تا میزنید تا به دو قسمت مساوی، تقسیم شود. هر کدام از دو طرف، منطقۀ یکی از افراد میشود.
🔸به قید قرعه، یکی از دو نفر، یکی از ادوات جنگی مثل تانک، کشتی و ... را در زمین خود میکِشد. علاوه بر ادوات جنگی، شکل آدم را هم میتوان کشید.
🔰نفر دوم با نگاهی دقیق به مکان نقّاشی کشیده شده، با خودکار، دایرۀ کوچکی را در منطقۀ خود کشیده، پُررنگ میکند. مکان کشیدن دایرۀ کوچک، باید به گونه ای باشد که وقتی کاغذ را از همان خطّ وسط تا کردیم، رنگ دایره روی شکل کشیده شده بیفتد که در این صورت، طرف مقابل، میبازد و شخص پیروز، باید شکلی را در منطقۀ خود بکشد و حریفش با دایره ای آن را مورد اصابت قرار دهد؛ امّا اگر دایره روی شکل نیفتد، حریف باید یک شکل دیگر بکشد تا دوباره نشانهگیری انجام شود.
⚠️ این بازی تا وقتی که منطقۀ یکی از دو طرف، جایی برای کشیدن نقّاشی نداشته باشد، ادامه مییابد.
✅ شکل دیگر این بازی، آن است که از همان ابتدا دو طرف به تعدادی توافقی در منطقۀ خودشان شکل های مختلف میکشند و بازی را شروع میکنند. کسی که ادوات و نفراتش زودتر مورد اصابت قرار میگیرد، بازنده است.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
آکواریوم دریایی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیاین_باهم_نقاشی_بکشیم😁🖌
تابستون و دریا☺️
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تربیت_کودک
تکنیک های تربیت کودک منضبط
در بحث ها معتدل باشید.
با کودکی که به حرف شما گوش نمی دهد و بحث می کند چگونه برخورد می کنید؟ مراقب باشید که از بحث و جدل های بیهوده دوری کنید.
مثلا اگر فرزند شما بگوید :"این عادلانه نیست."فقط بگویید:"میدانم."
یا اگر گفت:"همه دوستانم فلان اسباب بازی را خریده اند."فقط بگویید:"میدانم." یا می توانید بگویید:"و من به تو چه گفتم؟"
برای اینکه حد و قانونی که قبلا برایش مشخص کرده بودید یادآوری کنید. گاهی هر چه واضح تر و کمتر حرف بزنید نتیجه بهتری می گیرید.
برای خودتان وقت بخرید. ممکن است خوانده باشید که بچه ها باید عکس العمل کارشان را هر چه سریعتر ببینند. یا شنیده باشید که والدین باید هنگام تربیت فرزندان آرامش خود را حفظ کنند.
اما در واقعیت، ممکن است گاهی نتوانید خونسردی خود را حفظ کنید و درست رفتار کنید.در چنین شرایطی بهتر است برای خودتان وقت بخرید تا بتوانید عکس العمل درستی از خود نشان دهید.می توانید به او بگویید که کار درستی انجام نداده است و برای تصمیم گیری در مورد او احتیاج به چند دقیقه تامل دارید .با این کار هم خودتان آرامشتان را بدست می آورید و هم به فرزندتان اجازه می دهید تا به کار خود بیشتر فکر کند.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش رنگ ها و تقویت تمرکز با بازی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هدایت شده از قاصدک
🏴نهضت نوجوانان اربعین
🔸فرصت ویژه برای کاروان نوجوانان زیارت اربعین
🔹اگر مسئول هیئت و یا کاروان زیارتی هستید پیشنهاد می کنم عضو این کانال بشید تا از برنامه فوق العاده این مجموعه برای جوانان استفاده کنید
🏴 @nn_arbaeen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی
زنبور
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون
کندویی ها
این قسمت مادر بزرگ رانندگی یاد میگیرد
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
ماشین مسابقه - @mer30tv.mp3
3.48M
#قصه_شب
ماشین مسابقه
😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱🥱🥱
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
صبحتون🕊🌸
دلچسب و زیبـا🕊🌸
ان شـاءالـله امـروز 🕊🌸
در پنـاه خـالـق هستی
حال دلتون خوب خوب🕊🌸
رزق و روزیتون زیاد
تـن و جـانتون سـلامت🕊🌸
و زنـدگیتون غرق در🕊🌸
خوشبختی باشه🕊🌸
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸شعر علمدار کربلا
🌸تو دفتر نقاشیم
🌱عکس یه مرد کشیدم
🌸 صورتش رو پر از نور
🌱با رنگ زرد کشیدم
🌸تو دست اون یک عَلَم
🌱با قهوهای کشیدم
🌸دشمنا رو با سیاه
🌱یا خط خطی کشیدم
🌸پشت سرش بچهها
🌱پناه گرفتهبودند
🌸یه وقت نیاد نیزهها
🌱عمو رو سفت گرفتهبودند
🌸میگن که صورت او
🌱مثل یه قرص ماهه
🌸قلبش ولی قشنگتر
🌱مثل یه تکیهگاهه
🌸اسم قشنگ این مرد
🌱مثل گلهای یاسه
🌸علمدار کربلاست
🌱اسمش عمو عباسه
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قصه_کودکانه
🐺🟢گرگ گرسنه🟢🐺
یکی بود یکی نبود. روزی گرگ گرسنه ای برای پیدا کردن غذا به جنگل رفت. همین طور که میرفت سر راهش بزی را دید که علف می خورد.
با خوشحالی پیش او رفت و گفت:”آخ جان، چه غذای خوشمزه ای پیدا کردم! الان می آیم و می خورمت.”
بز که ترسیده بود با دستپاچگی گفت:” آقا گرگه عیبی ندارد! اگر می خواهی مرا بخوری بخور، اما می دانی که پشم های من زبر و کلفتند و اگر آنها را بخوری لای دندان هایت گیر می کنند. “
گرگ کمی فکر کرد و گفت:” حق با توست، حالا بگو چه کار کنم؟ ”
بز گفت:” صبر کن من یک قیچی بیاورم و تو پشم مرا بچین، بعد مرا بخور.”
گرگ قبول کرد و گفت:” زود برو قیچی را بیاور که طاقت گرسنگی ندارم. “
بز که در دل به ساده لوحی گرگ می خندید، رفت و دیگر برنگشت. گرگ صبر کرد و صبر کرد، اما دید از بز خبری نشد. با ناراحتی به راه افتاد و رفت تا شکار دیگری پیدا کند. از دور بره کوچکی را دید که به تنهایی بازی می کرد.
به او نزدیک شد، دندان های تیزش را نشان داد و گفت:” ای بره کوچولو تکان نخور که الان می خورمت. ”
بره این طرف و آن طرف پرید و گفت:” باشد، مرا بخور، اما گوشت من فقط با نمک خوشمزه است.”
گرگ که کلافه شده بود، گفت:”حالا که نمک پیدا نمی شود.”
بره کوچولوی زبر و زرنگ گفت:” این نزدیکی چوپانی زندگی می کند. من می روم و از او نمک می گیرم، چون حیف است که گوشت مرا بدون نمک بخوری. “
گرگ ساده لوح هم قبول کرد و بره کوچولو رفت و او هم برنگشت. گرگ که دید از بره هم خبری نشد، بسیار عصبانی شد و راه افتاد. در راه چشمش به الاغی افتاد.
با خودش گفت:” دیگر فریب این حیوان را نمی خورم. ”
سپس پیش او رفت زوزه ای کشید، دندان های تیزش را به الاغ نشان داد و گفت:” ای الاغ، دراز بکش و آماده باش که می خواهم بخورمت. “
الاغ روی زمین دراز کشید و خودش را حسابی خاکی کرد. گرگ گفت:” این چه کاری است؟ چرا خودت را خاکی می کنی؟ ”
الاغ جواب داد:” مگر نمی بینی اینجا پر از خاک است، اگر تو بخواهی مرا بخوری، گوشت من خاکی و بدمزه است.”
دوباره خودش را خاکی تر کرد و گفت:” تنها راه این است که یک لحاف و تشک بیاورم و روی آن بخوابم تا گرد و خاکی نشوم. ”
گرگ پرسید:” حالا لحاف و تشک از کجا می آوری؟ ”
الاغ جواب داد:” از آن کلبه ای که می بینی. ”
گرگ زوزه ای کشید و گفت:” قبول! اما اگر برنگردی، به آن کلبه می آیم و همان جا می خورمت. “
الاغ رفت و دیگر برنگشت. گرگ به سوی کلبه رفت، اما همین که نزدیک شد، صاحب الاغ که در آنجا مشغول به کار بود با چوب به جان گرگ افتاد. گرگ بیچاره هم لنگان لنگان پا به فرار گذاشت، همان طور که می دوید، گوسفند چاق و چله ای دید که از گله دور افتاده بود.
گرگ به او حمله کرد، همین که خواست او را بخورد، گوسفند گفت:” صبر کن، صبر کن، مرا نخور، چون رنگت خیلی پریده است. اگر مرا بخوری، لذت نمی بری! کمی بنشین و استراحت کن تا حالت خوب شود، وقتی سرحال شدی، آن وقت با خیال راحت مرا بخور “
گرگ کمی فکر کرد و گفت:”درست است، واقعا خسته ام. اول باید کمی استراحت کنم. بعد تو را بخورم. پس زود باش مرا سرگرم کن.”
گوسفند با خوشحالی بلند شد و کمی بالا و پایین پرید، جست زد و شروع کرد به رقصیدن برای گرگ. همان طور که می رقصید از آنجا دور می شد. گرگ که سرگیجه گرفته بود، وقتی به خود آمد، دید گوسفند در حال فرار است. به دنبالش دوید تا او را بگیرد، ولی گوسفند به گله نزدیک شده بود و سگ گله هم پارس کنان به دنبال گرگ دوید تا او را از گله دور کرد.
گرگ که دیگر طاقتش را از دست داده بود، با خودش تصمیم گرفت اگر حیوان دیگری پیدا کرد او را بخورد و دیگر به حرفش گوش ندهد. ناگهان اسبی را دید و با خوشحالی گفت:” این یکی دیگر نمی تواند مرا فریب دهد، الان روی آن می پرم و میخورمش. ”
پس جلو رفت و گفت:” صبر کن که الان میخورمت. تو دیگر نمی توانی مرا گول بزنی “
اسب به آرامی گفت:”برای چه گولت بزنم، خوشحال می شوم مرا بخوری، چون بسیار خسته ام، هر روز باید نامه های مردم را به دستشان برسانم و این کار برایم خسته کننده است. پس بیا مرا زودتر بخور! فقط قبل از خوردن، پاکت هایی را که پشت پای من بسته شده اند، باز کن و وقتی مرا خوردی این نامه ها را به صاحبان آنها برسان. ”
گرگ که خوشحال شده بود، گفت:” حتما این کار را می کنم. “
وقتی داشت پاکت ها را از پای اسب باز می کرد، اسب پایش را بلند کرد و محکم به دهان گرگ کوبید و بعد پا به فرار گذاشت. گرگ که همه دندان هایش خرد شده بود، از شدت درد و ناراحتی زوزه ای کشید و از آنجا فرار کرد و رفت و دیگر هم برنگشت.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تغذیه
🔸گیاه کرفس جریان خون را افزایش می دهد. همچنین ماهیچه های صاف رگ های خونی را منبسط می کند و به کاهش فشار خون کمک می کند.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#بازی
✅ بازیهای مناسب برای نونهالان:
۱. بازی با ظرفهای رنگی پلاستیکی داخل کابینتها: یکی از بازیهای همیشه جذاب برای بچه ها سرگرم شدن با ظرف و ظروف داخل آشپزخانه است.
۲. بازی با گل رس بهداشتی (قابل تهیه از لوازم التحریرها) یا بازی با خمیر آرد یا نهایتا خمیر بازی های آماده و درست کردن اشکال مختلف.
۳. توپ بازیهای مختلف، از شوت کردن با پا، تا پرتاب کردن داخل سبد، بادکنک بازی ، والیبال بچگونه و...
۴. نگاه کردن به تصویر حالات مختلف چهره و گرفتن همان حالت در صورت.
۵. مطالعه کتابهای انگشتی و یا نمایش عروسکی داستانهای کودکانه با عروسکها یا انگشتیهای کودکانه.
۶. دنبال بازی با کودک بخصوص در طبیعت
۷. آب بازی در حمام، مثلا شستن عروسکهای پلاستیکی در حمام بعنوان بازی، یا آب پاشیدن به همدیگه در حمام.
۸. بازی با لگوها به صورتهای خیلی متنوعی که هم اجازه بدید خودش خلاقیت به خرج بده و اگر خسته شد با یه جستجوی چندین بازی مختلف با لگوها رو میتونید پیدا کنید، مثلا جدا کردن رنگهای مختلف، درست کردن اشکال مختلف، حتی استفاده از لگو ها برای بازی هایی مثل پرتاب لگو در سطل.
۹. یه عالمه دکمه های متنوع یا هر وسیله نسبتا ریز متنوع دیگه رو که جفت از هر مدل توش موجوده رو بیارید جلوی فرزندتون و بگید شبیه به هم ها رو جدا کنیم با هم. مثلا درباره جوراب هم میشه انجام بدیم. یا حتی با لگو های شکل های متنوع یا همرنگ.
۱۰. بازی با غذاهای مختلف، کیک و نان درست کردن همراه بچه ها، سالاد درست کردن با بچه ها هم خیلی براشون جذابه، از فرصت های در آشپزخانه بودن یا هنگام صرف غذا برای این بازی ها استفاده کنید (البته خودتان باید بازی را مدیریت کنید که خیلی هم کثیف کاری و اسراف نشود).
۱۱. سه چرخه بازی، تاب بازی یا بازی های حرکتی بخصوص خارج خونه مثلا در حیاط یا پشت بام خونه یا پارک هم خیلی براشون جذابه.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#لجبازی
لجبازی كودكان بهترين فرصت
برای تربيت آنهاست.
وقتی مثل هميشه آرام و محكم
باشيد فرزندتان ميفهمد قادر به
كنترل كردن شما نيست.
اگر عصبانی بشويد يعنی
فرزندتان در كنترل شما موفق بوده.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوریگامی
کلاه
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساخت سرمدادی ستاره
با استفاده از کمی مقوای ضخیم، چسب و مقوای کاردستی این ستاره ی قشنگ رو برای سر مدادت درست کن.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون
کوچولوهای کنجکاو
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
خورشیدمهربون - @mer30tv.mp3
4.3M
#قصه_شب
خورشید مهربون
🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جالبه که طرف یه محصول لاغری خریده ، بعد بیشتر از اون چیزی که بهش گفتن لاغر شده😁
ترسیده رفته پیش دکتر که بلایی یسرش نیاد😐
یکی نیست بگه همه ارزوشونه که بیشتر لاغر بشن😉
❌اگه تو هم اگر اضافه وزن داری و میخوای خیلی سریع و آسون وزن کم کنی👌🏻
بزن رو لینک و از این چربی سوز سفارش بده👇🏻
https://landing.saamim.com/1LeVz
https://landing.saamim.com/1LeVz
راستی تا 24 ساعته دیگه 50% تخفیف خورده😍
هدایت شده از قاصدک
خیلی به پول احتیاج داشتم ولی هیچ
منبع درآمدی نداشتم😔
شرایط بیرون رفتن از خونه هم نداشتم
تا اینکه خواهرشوهرم بهم گفت
با بافتنی و گلدوزی از تو خونه...
میلیونی درآمد داره😳😳😳
منم از این کانال یادگرفتم به جای وقت هدر دادن و اینترنت مصرف کردن با هنرم پول دربیارم و با مسیرطلایی زندگیم عوض شد😍💰
لینک کانالش رو براتون میذارم💵
https://eitaa.com/joinchat/3394502966C379fb7f8b5
.
فرصتُ از دست نده، پیوستن رو بزن👇
چون از فردا مینیدوره رایگان کسب درآمد در منزل شروع میشه👆
🌸صبحتـون شــاد و پـر انـرژی
🌸الهی عطر گلها دل آرای زندگیتون
🌸و شـادی نقل لحظه هاتون باشه
🌸امروزتون پر از خبرهای خوب
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🔸️شعر قهرمان کوچک
🌸یه قهرمان کوچک
🌱که توی کربلا بود
🌸اسمش علی اصغر ع
🌱نور دل بابا بود
🌸دشمنای خداوند
🌱که خشم و کینه داشتن
🌸اصغر شش ماهه رو
🌱اصلا بش آب ندادن
🌸به روی دست بابا
🌱کودک او فدا شد
🌸سرباز کوچک ما
🌱شهید کربلا شد
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قصه_کودکانه
🦔🌵کاکتوس و جوجه تیغی کوچولو🌵🦔
یک روز سولماز کوچولو و مادرش به بازار رفتند. سر راهشان یک گل فروشی بود. جلوی گل فروشی ایستاد. دست مادر را کشید و گفت:« مامان... مامان... از این گل های خاردار برایم می خری؟»
مادر به گل های پشت شیشه نگاه کرد و گفت:« اینها را می گویی؟ اینها کاکتوسند.»
بعد هم به داخل گل فروشی رفتند و یکی از آن گلدان های کوچولوی کاکتوس را خریدند. مادر گفت:« هفته ای یکی دو بار بیشتر به آن آب نده. خراب می شود.»
آن وقت رفتند، خریدشان را کردند و به خانه برگشتند. سولماز کوچولو خوشحال بود. از گل کاکتوس خیلی خوشش آمده بود. او در خانه یک جوجه تیغی کوچولو هم داشت. جوجه تیغی سولماز را دید که گلدان کوچولوی کاکتوس را به خانه آورد و گوشه اتاقش توی یک نعلبکی گذاشت. بعد هم با یک استکان به آن آب داد. جوجه تیغی کوچولو با تعجب به گل کاکتوس نگاه می کرد. او نمی دانست که آن یک گل است. با خود گفت:« چه جوجه تیغی مسخره ای! چطوری آب می خورد!» دو روز گذشت. جوجه تیغی کوچولو گفت:« باید بروم نزدیک، شاید بتوانیم با هم دوست شویم. فکر می کنم خیلی خجالتی است!»
بعد هم یواش یواش به گل کاکتوس نزدیک شد. جلوی آن ایستاد و گفت:« سلام... من تیغی هستم. تو اسمت چیست؟» ولی هیچ جوابی نشنید.
جوجه تیغی کوچولو باز هم با کاکتوس حرف زد، ولی هر چه می گفت، بی فایده بود. جوابی در کار نبود. بالاخره جوجه تیغی عصبانی شد، جلو رفت، دستش را به کاکتوس زد و گفت:« با تو هستم... چرا جواب نمی دهی؟»
ولی ناگهان فریادش بلند شد؛ چرا که تیغ های نوک تیز کاکتوس توی پنجه های کوچولویش فرو رفته بود.
جوجه تیغی کوچولو آخ و واخ کنان گفت:« تو دیگر چه جور جوجه تیغی ای هستی؟ چقدر بد جنسی!»
سولماز از دور دید که جوجه تیغی کوچولو دستش را به کاکتوس زد و دردش گرفت. تیغی کوچولو با کاکتوس قهر کرده بود و خودش را مثل یک توپ، گرد کرده بود.
سولماز جلو رفت و گفت:« ناراحت نشو جوجه تیغی کوچولو... قهر نکن... این یک گل است. اسمش هم کاکتوس است. فقط گلی است که مثل تو تیغ دارد. تو با یک گل قهر می کنی ؟»
جوجه تیغی کوچولو دوباره مثل اول شد. سولماز خندید و جوجه تیغی کوچولو با خود گفت:«هر گلی می خواهد باشد. هر جوری هم که می خواهد، آب بخورد؛ ولی من دیگر فقط از دور نگاهش می کنم.» و راهش را کشید و رفت.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#تغذیه
با اضافه کردن مقداری سیر و پیاز به وعده های غذایی خود میتوان از مسمومیت غذاهای پرچرب پیشگیری کرد.
سیر، گلابی، ڪرفس و پیازچه در این حیطه می گنجند
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
این بازی دو نفره هم ساده و نیاز به هزینه ای نداره 😍
چند نفره هم میشه برگزار کرد.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
📌ایده اشکال هندسی برای تزیین کلاس🟠🔸🟧◻️◻️