#قصه_متنی
قصه ی توپ قرمز🔴
مشکی یک مورچه ی سیاه مهربان بود.او با مورچه ی قرمزی به نام سرخک دوست بود. مشکی می خواست به جشن تولد سرخک برود اما نمی دانست چه هدیه ای برای او ببرد. پیش مادرش رفت و به او گفت:« مامان من برای سرخک چی هدیه ببرم؟»
🐜🔴
مادرش فکری کرد و گفت:«فکر می کنم اگر یک اسباب بازی برایش ببری خیلی خوشحال شود.»
🐜🔴
مشکی نمی دانست چه جور اسباب بازی ای برای سرخک ببرد. تا این که فکری به نظرش رسید. او به باغ رفت و یک دانه ی گُیاهِ گِرد پیدا کرد.دانه را برداشت و آن را شست و تمیز کرد. بعد با گلبرگ های گل سرخ آن را رنگ کرد.حالا او یک توپ کوچولوی قرمز رنگ داشت.مشکی توپ قرمز را به سرخک هدیه داد.سرخک از توپ قرمز خیلی خوشش آمد و از مشکی تشکر کرد. از آن روز به بعد مشکی و سرخک هر روز با هم توپ بازی می کردند و از این بازی لذّت می بردند.
🐜🔴
نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_کودکانه
جوجه اردک زشت 🦆🦆
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
هکلبریفین.pdf
4.48M
#کتاب_بخونیم
هکلبریفین داستانی جذاب درباره پسر نوجوانی است که از خانه اش دور می شود و ماجراهای زیادی را پشت سر می گذارد
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عمو_پورنگ
😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
کلیپ قشنگه
آسیاب بچرخ 🌸
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لالایی😴😴
"شب بخیر کوچولو"👼🏻💚
با صدای #پرشاد_پیروزکار
شعر: #مصطفی_رحماندوست
آهنگ: #محمود_منتظم_صدیقی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_صوتی👼🏻
درخت بخشنده 🌲🌴
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
🚨 اگر قرار باشد تنها يك مورد تربيتي كودك داشته باشيم اينه که؛ دوست خوب براي فرزندمان بخريم، يعني خرج كنيم تا دوست خوب برایش پيدا كنيم تا با هم درگير بازي و ورزش بشن.
این ظلم به كودك است که جلویش اسباب بازي بريزيم تا تنهايي ساعتها بازي كنه يا بذاريم ساعتها پاي تلويزيون يا كامپيوتر باشه.
#تربیت_فرزند
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_کودکانه
موش کوچولو🐭🐭🐭
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قصه_متن ی
داستان قشنگ جینگیلی و فینگیلی👶🏻👼🏻
در ده قشنگی دو برادر زندگی میکردند .اسم یکی ازآنها فینگیلی و دیگری جینگیلی بود.
فینگیلی پسر شیطون و بی ادبی بود وهمیشه بقیه مردم ده را اذیت میکرد.اما برادرش که اسمش جینگیلی بود پسر با ادب و مرتبی بود هیچ وقت دروغ نمیگفت و به مردم کمک میکرد.
یک روز فینگیلی و جینگیلی به ده بالا رفتند وبا بچه های انجا شروع به بازی کردند. بازی الک دولک ،طناب بازی و توپ بازی.در همین وقت فینگیلی شیطون و بلا یک لگد محکم به توپ زد و توپ به شیشه خورد و شیشه شکست .بچه ها از ترس فرار کردند و هرکس به سمتی دوید .
ننه گلی از خونه بیرون اومد،این طرف واون طرف رو نگاه کرد،اما کسی رو ندید. ننه گلی در رابست دوباره بچه ها جمع شدندو شروع به بازی کردند.
ننه گلی یواش درو باز کردو صدازد آی فینگیلی،آی جینگیلی،آی بچه ها
کی بود که زد به شیشه ها؟؟؟
جینگیلی گفت:من نبودم!
فینگیلی گفت:من نبودم!
ننه گلی از فینگیلی پرسید:پس کی بوده؟
فینگیلی که ترسیده بود گفت:کا کا کار قلی بوده
قلی با ترس جلو اومد و گفت که کار اونبوده
یکی از بچه ها گفت اگه کسی که این کارو کرده راستشو نگه اورا دیگه بازی نمیدهیم.
جینگیلی گفت:راست بگو همیشه؛دروغگو چیزیش نمیشه
فینگیلی گفت از حرف بچه ها پند گرفت و گریه اش دراومد و گفت:ننه جان شیشه رو من شکستم؛بیابزن به دستم
ننه گلی مهربون گفت:فینگیلی عزیزم حالا که متوجه اشتباهت شدی تو را میبخشم.
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
py_py_jvrab_blnd.pdf
7.98M
#کتاب_بخونیم
#رمان_کودک
پی پی جوراب بلند داستان معروفی از نویسنده کودکان یعنی آسترید لیندگرن است که درباره دختری عجیب و غریب اما بامزه به اسم پی پی است.
حتما بخونید
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
قصه ابر کوچولو و مامانش.mp3
4.26M
#قصه_شب👼🏻
قصه ابر کوچولو و مامانش☁️💨
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#قصه_متنی
قصه ی مار زنگی 🐍🦎🐉
یک روز گرم تابستان ،خانم مار زنگی از خواب بیدارشد.دمش را تکان داد و راه افتاد تا برود و کمی گردش کند.همین طور که بدنش را روی زمین می کشید و جلو می رفت، به تخته سنگی رسید که مامان مارمولک و پسرش روی آن نشسته بودند.
🐍🦎🐉
مامان مارمولک همین که چشمش به مارزنگی افتاد،صدا زد:« سلام مار زنگی،داری کجا میری؟»
مار زنگی فش فشی کرد و جواب داد:«علیک سلام، میرم کمی گردش کنم.»
مارمولک گفت:«پسرکوچولوی من امروز خیلی بداخلاقه،ازخواب که بیدارشده،اخم کرده و حرف نمی زنه.یه کم دُمت را برایش تکان بده شاید خوشحال شود و بخندد.»
🐍🦎🐉
خانم مارزنگی روبروی آنها کنار تخته سنگ ایستاد.دم زنگوله دارش را تکان داد.زنگوله های دمش مثل جغجغه صدا کردند.بچه مارمولک به دم او نگاه کرد و به صدای زنگوله ها گوش داد و از آن صدا خوشش آمد.از سنگ پایین پرید و کنار دم مارزنگی ایستاد و شروع کرد به خندیدن و شادی کردن.
🐍🦎🐉
مارزنگی از او پرسید:«مارمولک کوچولو، از دمم خوشت آمد؟»
مارمولک جواب داد:«بله،دم شما خیلی قشنگه،صدای خوبی هم داره.»
مامان مارمولک گفت:«دستت دردنکنه خانم مارزنگی! بچه ام را خوشحال کردی.»
🐍🦎🐉
مارزنگی خنده اش گرفت.بچه مارمولک هم خندید. مامان مارمولک گفت:« شما دوتا به چی می خندید؟» اما وقتی چشمش به بدن مارزنگی افتاد،خودش هم خنده اش گرفت. مارزنگی دست نداشت پا هم نداشت .مامان مارمولک گفت:«ببخشید به جای دستت درد نکنه،بهتره بگم خیلی ممنون.»
🐍🦎🐉
خانم مارزنگی با خنده از آنها دورشد و به سمت صخره ها رفت تا زیر یکی از تخته سنگ ها استراحت کند. روی یکی از صخره ها یک آفتاب پرست نشسته بود.آفتاب پرست به مارزنگی سلام کرد و گفت:«خانم مارزنگی میدونستی که خیلی قشنگی؟دمت صدای قشنگی داره.بدنت هم پر از خال ها و نقش و نگاره.»
🐍🦎🐉
مارزنگی گفت:«سلام توهم خیلی قشنگی.» و زنگوله های دمش را به صدا درآورد.
آفتاب پرست گفت:«من گاهی رنگم را عوض می کنم.»
مارزنگی پرسید:«چه وقت رنگ عوض می کنی؟»
آفتاب پرست جواب داد:« وقتی عصبانی باشم یا ترسیده باشم، رنگ پوستم را عو
ض می کنم و به رنگ محیط اطرافم درمیام.»
🐍🦎🐉
مارزنگی گفت:«آه! چه جالب!» و از آفتاب پرست خداحافظی کرد و به زیر یک تخته سنگ بزرگ خزید.او بدنش را جمع کرد سرش را روی دمش گذاشت و به خواب عمیقی فرو رفت.
او خواب آفتاب پرستی را می دید که رنگش مرتب عوض می شد و به رنگهای مختلف در می آمد و خواب مارمولک کوچولویی که با شنیدن صدای جغجغه مانند دم او، می رقصید و می خندید و شادی می کرد.
🐍🦎🐉
نویسنده:مهری طهماسبی دهکردی
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#كارتون_ريرا
#كمك_زيادي_كردن💚💚🦋🦋
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
به جای نابغه، خوشبخت تربیت کنید.
خانواده ها می خواهند کودکشان را فلان کلاس و موسسه ثبت نام کنند تا نابغه شود و بعد از کلی رفت و امد ، نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد.
گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا شود آیا آن وقت می تواند درست زندگی کند؟ از زندگی لذت ببرد؟ مسایلش را حل کند؟ درست تصمیم بگیرد؟ دوست پیدا کند؟ اصلا می تواند بخندد؟
کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند.
#تربیت_فرزند
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی_بازی_آموزشی
بازی سرگرم کننده و مهیجی برای یادگیری اعداد و افزایش تمرکز
👶🏻 @Koodakane1 👧🏻