🌷غایت حکمت از نظر ملاصدرا🌷
✍توغّل در فلسفه برای ملاصدرا فقط یک مشغله و سرگرمی عقلانی نیست. حتی تحصیل معرفت و کشف حقیقت هم بهتنهایی مقصود او نبوده است. غرض او صرف دانستن فلسفه هم نیست (فلسفه برای فلسفه)، بلکه برای رفع نقایص نفسانی و تحصیل کمال انسانی و کسب سعادت جاودانی است.
چنین غایتی تنها با تفکر نظری حاصل نمیشود. سلوک باطن هم بدون پشتوانه عقلانی و هدایت وحیانی کامل نیست. اینجاست که به حکمت متعالیه میرسیم.
در این مسلک هم تفکر لازم است و هم تعبد، هم فکرت و هم عزلت و عبادت، هم سلوک عقلانی و هم سفر روحانی. جمع غیب و شهود، معرفت به خدای سبحان و اسماء، صفات و افعال او، شناخت نفس، راه تکمیل آن، نهایت و رستاخیزش، و تهذیب آن، غلبه بر هوی، رهایی از تعلقات، انس با خدا، ریاضت، عبادت، تضرع و زاری در بارگاه حضرت باری است که طالب سالک را بهسوی آنچه که غایت حکمت است نزدیک میکند. درهای ملکوت را بهسوی سالک میگشاید و او را جلیس عرشیان میکند.
لذا در حکمت متعالیه صدرایی بین حکمت نظری و عملی پیوندی نظاممند و ضروری بر قرار است. فقر وجودی ماسوی مبنای فقر سلوکی عبد است. وحدت عینی هستی مبنای وحدت غایت و توجه به مراتب عالم، مبنای منازل و مدارج قرب است.
🍀🍀🍀
باید توجه داشت که حکیم اشراقی و بهرهمند از حکمت متعالیه کسی است که خود اهل شهود است، نه کسی که فقط فلسفه شیخ اشراق و ملاصدرا را خوب میداند و در آن صاحبنظر است. بنابر این نمیتوان گفت همه فیلسوفانی که پس از ملاصدرا آمدهاند و فلسفه او را پذیرفتهاند، حکیم اشراقی و دارای حکمت متعالیه هستند. حکیم اشراقی و صاحب حکمت متعالیه کسی است که علاوه بر قوت نظری، از تجربه شهودی نیز برخوردار است و دستکم حقایق کلان هستیشناختیاش را شهود میکند. اما کسی که خود اهل شهود نیست، بلکه حکمت متعالیه را میپذیرد و با آن موافق است و شهود را معتبر میداند و از شهود عرفا در فلسفهاش استفاده میکند، تنها میتوان گفت که پیرو و طرفدار حکمت اشراقی و متعالیه است.
💐💐💐
#ملاصدرا
#حکمت_متعالیه
🔰برگرفته از کتاب
تفکر فلسفی
نوشته محمد فنائی اشکوری
@dr_fanaei
رهاورد اسفار عقلانی و روحانی ملاصدرا
✍ازآنجاکه روش اتخاذشده توسط ملاصدرا در حکمت بدیع است، دستآوردهایش نیز بدیع است.
مهمترین نکته که به روش او مربوط میشود این است که او با سیره علمی و عملی خود به منازعات دیرینه «عقل و عشق»، «عقل و دین» و «تعقل و ایمان» پایان داد و نشان داد که نهتنها این روشها و منابع ناسازگار و متعارض نیستند، بلکه هماهنگ و مؤید یکدیگر بوده و نتایج و دستآوردهای آنها نیز با هم سازگار است.
تعارض «عقل و ایمان»، «عقل و عشق» و «علم و دین» که در برخی فرهنگها مطرح است، در حکمت اسلامی ملاصدرا جای خود را به هماهنگی و یگانگی داده است.
مبنای مابعدالطبیعی این تلفیق این است که جهان حقیقت واحدی است؛ هر چند چهرهها و مراتب مختلف دارد. یک حقیقت است که در مظاهر مختلف جلوه کرده است: «و کل الی ذاک الجمال یشیر».
بهحق باید گفت که روش ملاصدرا با روح تعالیم اسلامی بسیار نزدیکتر از سایر مشربهاست. قرآن بر عقل، قلب، تدبر در آفاق و انفس و تهذیب ظاهر و باطن و تبعیت از خدا و رسول تأکید میکند. این روشها را نه معارض، بلکه مؤید و مکمل یکدیگر میشمارد.
بسیاری از عناصر فلسفه ملاصدرا در مکتبهای پیش از وی دیده میشود. اما اینها اولاً در جایگاه طبیعی و واقعی خود نیستند، ثانیاً وحدت یگانه و نظاممندی را که در فلسفه او یافتند، در مکتبهای پیشین ندارند.
بسیاری از آراء ویژه ملاصدرا ملهم از تعلیمات عرفاست؛ اعم از تصریحات، فحاوی و استلزامات مقالات آنان.
در اینگونه موارد هنر او دریافت هوشمندانه، برهانی نمودن و تفسیر عقلانی کردن و در یک نظام منسجم فلسفی گنجاندن آنهاست.
اصالت وجود و وحدت آن اساس و استن مابعدالطبیعه ملاصدرا است.
سهروردی از مجعولیت ماهیات سخن میگوید و میرداماد به اصالت ماهیت قائل میشود. اما ملاصدرا اصالت را از آن وجود اعلام میکند. اصالت وجود رأی ابتکاری اوست.
وحدت وجود در عرفان ریشه کافی دارد، اما تفسیر ملاصدرا از وحدت وجود ویژه اوست.
تشکیک را سهروردی در نور مطرح میکند، اما ملاصدرا آن را تنقیح میکند و در وجود قرار میدهد. هر چند منطقاً اصالت وجود مقدم بر وحدت وجود است، اما شاید بتوان در مقام انتقال، اصالت وجود را از تأمل در وحدت وجود عرفانی استنباط کرد. اگر شهود عرفانی وحدت وجود را افاده میکند و کثرات را کسراب میبیند، پس آن حقیقت واحد اصیل وجود است (و ما سوی ذلک اسماء سمّیتموها انتم و آبائکم).
بهعبارت دیگر، اصالت ماهیت مستلزم تحقق کثرت محض است و چون عارف وحدت را دیده است، پس ماهیت نباید اصیل باشد.
🍀🍀🍀
#ملاصدرا
#حکمت_متعالیه
🔰برگرفته از کتاب
تفکر فلسفی
نوشته محمد فنائی اشکوری
@dr_fanaei
عرفان و حکمت متعالیه ۹.mp3
18.33M
درسگفتار روش شناسی حکمت متعالیه
محمد علی تولائی
جلسه نهم و پایانی
#فلسفه
#حکمت_متعالیه
#درسگفتار
#تولایی
💢 فهم کاریکاتوری از دریای حکمت متعالیه
استاد عبدالرسول #عبودیت:
دانشپژوهان کارشناسی ارشد و دکترای رشته فلسفه که چند واحد حکمت متعالیه، چند واحد مشاء و چند واحد اشراق میخوانند، تنها به اندازه برداشتن چند مشت آب از منبعی حجیم استفاده میبرند که این حد خواندن، برای متخصص شدن بسیار کم است.
برای نمونه، چقدر از #رحیق_مختوم در شرح جلد اول اسفار میتواند در دوازده واحد #حکمت_متعالیه گنجانده شود؟!
بیرغبتی شدیدی که الان نسبت به فلسفه هست به سبب روش مؤسسات علمی است که طبق مقررات آموزش عالی، با نظام ترمی و واحدی کار میکنند.
این مؤسسات باید در کنار کارشان، برای دانشپژوهان رشته فلسفه طوری برنامهریزی کنند که در طول دوره تحصیلی چنین #سیرمطالعاتی ای داشته باشند.
مثلا از همان ابتدای ورود دانشپژوه به دوره کارشناسی گفته شود که برای ورود به کارشناسی ارشد از الهیات #شفا و نفس شفا به صورت کتبی و شفاهی امتحان گرفته میشود
تا از همان ابتدا دانشپژوه در طول چهار سال دورهاش برای خواندن و مباحثه متن برنامهریزی کند و خوب یاد بگیرد
و نزدیک امتحان جزوهخوانی نکرده و نفهمیده مطالب را حفظ کند.
یا مثلا گفته شود برای ورود به دکترا، حکمت الاشراق استاد #یزدان_پناه و سه جلد اول #اسفار امتحان گرفته میشود و برای امتحان جامع سایر منابع یاد شده.
اگر این کار انجام شود، شخص در طول تقریبا نه سالی که درس خواندنش طول میکشد، با برنامهریزی روزی یک ساعت و نیم، این سیر مطالعاتی را خوب کار میکند و واقعا با سواد میشود.
به هر حال چارهای نیست، این برنامهریزی باید انجام شود گرچه یا استقبال نمیکنند یا اگر هم استقبال کنند، عملی نمیکنند و دانشپژوهان هم زیر بار نمیروند!
به نظر میرسد اگر کسی بر این دروس - به خصوص برخی از آنها که با عقائد دینی سر و کار دارد- تسلط لازم نداشته باشد و در عین حال عهدهدار تدریس فلسفه شود، ممکن است مخاطب آیه «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم» واقع شود [سوره اعراف، #آیه ۸۵] و ...؛
الان خیلی شایع است که شخص دکترا میگیرد، ولی آنچنان که شاید و باید از فلسفه اسلامی فرا نگرفته است. پیداست که نتیجه چنین تدریسی ارائه کاریکاتور مانندی از فلسفه اسلامی است.
📃 فرازی از #سیر_مطالعاتی استاد عبودیت
✅ @Islamicphilosophy_ir