✅ رسالة العشق
به اعتقاد #حکماء ترتیب عالم جسمانی بدین نحو است که زمین خاکی را کره آب دربر گرفته و سپس کره هوا و آنگاه کره آتش همگی را احاطه کرده البته #شیخ_اشراق قائل بود کره آتش وجود ندارد بلکه سطحی از هوای اطراف زمین داغ است و #مشائیون گمان کردهاند که کره مستقلی به نام آتش است. الغرض این سه کره بعلاوه کره خاک را #عناصر_اربعه نامیدهاند که همگی بسیط میباشند. بالاتر از کره هوا (به تعبیر امروزیها جو واتمسفر) جهان #افلاک است. #فلک ، کره جسمانی شفافی است که زمین را احاطه کرده و ماه چون میخ درآن فرو رفته وبراثر گردش فلک، ماه نیز اطراف زمین میچرخد. لذا #فلک_قمر اولین فلک احاطه کننده زمین است سپس #فلک_عطارد قرار دارد که قضیه آن نیز مانند ماه است یعنی چون فلک میچرخد سیاره عطارد که چون میخ در آن فرو رفته هممیچرخد. پس فلک است که سبب گردش وحرکت سیارات وکواکب است. #فلک_زهره #فلک_شمس #فلک_مریخ #فلک_مشتری #فلک_زحل افلاکی هستند که به ترتیب چون مدارهای مشخصی زمین را فراگرفتهاند سپس #فلک_ثوابت است که مدار حرکت تمام ستارگان آسمان است ودرنهایت #فلک_اطلس که تمام عالم جسمانی را احاطه کرده وبراثر حرکت آن همه چیز حرکت میکند. براین اساس عالم تحت فلک قمر را عالم عناصر، عالم کون وفساد، و عالم فراتر از فلک قمر را عالم افلاک وفلکیات میخواندند.
افلاکی که حامل سیاره هستند(به جز فلک ثوابت وفلک اطلس) هفت فلک میباشند که به #افلاک_سبعه معروف هستند.
به اعتقاد قدماء حرکات افلاک سبعه وستارگان وکرات دیگر تاثیر مستقیمی بر عناصر وموجودات زمینی دارد. از این رو به افلاک که تاثیر گذار هستند، آباء سبعه و به عناصر اربعه که تاثیرپذیر هستند، اُمهات اربعه میگفتند. اماحاصل این تاثیر و تاثر افلاکی و زمینی موالید ثلاث یا عناصر مرکبه است.یعنی بر اثر این فرآیند آسمانی و زمینی عناصر اربعه بسیط با یکدیگر ترکیب میشوند و سه موجود معدنیات(سنگ وکوهها) نباتات(گیاهان) حیوانات(موجود متحرک الاراده و حساس که مصداقش انسان و سایر حیوانات است) پدید میآیند.
لازم به ذکر است که مفهوم نظریه افلاک اشاره به این دارد که همه سیارات و ستارگان آسمان براساس نظم و قاعدهای حرکت میکنند که این نظم براساس حرکت یک جسم شفاف به نام فلک است، البته در نجوم جدید به جای افلاک، نظریه مدارها وجود دارد یعنی هر جسم آسمانی براساس مداری غیرجسمانی حرکت میکند. لذا فرق نجوم قدیم وجدید در آن است که نجوم قدیم یک جسم شفاف به نام فلک را عامل نظم سیارات وسنارگان در حرکات خود میدانستند ولی علم جدید عامل نظم وحرکت را امری غیر جسمانی به نام مدار میداند بلکه از سنخ انرژی ویا نیروی مغناطیسی ویا نیروی گریز از مرکز هستند. با این حساب اصل نظریه افلاک باپیدایش علم جدید باطل نشده بلکه مصداق نظریه افلاک که جسم شفاف است باطل شده.
براساس آنچه پیشتر گفته شد تصویری که از زمین و افلاک، آسمان و فرش ترسیم شد همه آنها مانند یک پیکر واحد هستند که در ارتباط با یکدیگر خود را بسط داده و حیات وبقاء را ادامه میدهند. #شیخ_الرئیس_ابوعلی_سینا در کتاب
رسالة العشق میگوید در تمام اجزاء عناصر بسیط ومرکب ودر تمام ابعاد افلاک وآسمانها، از سنگ گرفته تا زحل ومشتری، از قمر تا فلک محیط #شوق و #عشق جریان دارد. از فرش تا عرش همه عاشق وجوینده عشق میباشند. این طلب کمال و شوقِ عشق در ارکان تمام موجودات عالم درجریان است. با عشق زنده میشوند باعشق باقی میمانند و با عشق به سمت کمال حرکت میکنند. شور عشق است که سبب چرخش افلاک و ستارگان و ترکیب عناصر و تولید و توالد گیاهان و حیوانات میشود.
برخلاف نگاه #مکانیستی و #ماتریالیستی عصر #مدرن که آسمان وزمین را حاصل اجتماع سنگها و گازها و عناصر شیمیایی میدانند که در ارتباطی انضمامی یک کل مکانیکی را تشکیل داده اند وفاقد هرگونه بُعد مجرد روحانی میباشند، در نگاه شرقی و حکمی عالم به مثابه کل واحد زندهای است که در حرکت حُبّی وشوق نیل به کمالات و رسیدن به خیر مطلق در حرکت وصیرورت است.
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸اشراق
@bahrami_eshragh
هدایت شده از فلسفه نظری
🔻 در باب عشق
همانطور که در مطالب پیشین گفته شد، به اعتقاد #شیخ_الرئیس موجودات نسبت به عشق دو حالت دارند:
۱_یا دارای #شوق و #عشق هستند. یعنی فاقد کمال مطلوب بوده و نسبت به اخذ آن حالتی به نام شوق دارند و هنگامی که آن کمال را به دست آوردند نسبت به آن بهجت و سرور داشته لذا در حفظ وارتقای آن میکوشند، که این حالت را عشق میگویند.
۲_ و یا صرفاً دارای عشق بوده و فاقد شوق میباشند(زیرا کمال معطله ندارند) در این حالت موجود نسبت به ذات و کمالات خود عشق دارد.مانند عشق #خداوند به ذات خود و یا عشق #عقول و #ملائکه نسبت به کمالاتشان.
اما حکیم بزرگ #صدرالمتالهین_شیرازی در تکمیل سخنان #ابن_سینا پیرامون عشق، در جلد هفتم کتاب شریف #اسفار چنین میگوید که موجودات نسبت به عشق دو حالت دارند:
اول: موجوداتی که واجد عشق و مجرد از شوق هستند
دوم: موجوداتی که واجد عشق و شوق هستند
به اعتقاد #صدرا موجودات دسته دوم دارای حرکت میباشند. زیرا در طلب رسیدن به کمال و نیل به مطلوب و معشوق سراسیمه در حال حرکت هستند که البته این حرکت به تناسب شوق آنها متفاوت است. لذا شوق و طلب چنین موجوداتی یا به نحو ارادی است ویا غیر ارادی.
اگر ارادی باشد به این معناست که حرکتشان به سمت کمال و معشوق به واسطه وجود نفس مجرد است لذا حرکت شوقی آنها، آگاهانه و نفسانی است. آگاهانه در پی معشوق میدوند و سراسیمه طلب کمال ویار میکنند...و چون به اخذ کمال که همان رویت یار است نائل شوند در حفظ ونگه داری آن سَروِ سَهی میکوشند و اجازه اطاله کمالات نفسانی را نمیدهند. و یا شوق وحرکت آنها غیر ارادی است که در چنین حالتی شوق آنها طبیعی_غریزی میباشد....یعنی گرچه از اَمارات ونشانههای آفاقی کمالات وجودی یار ونگار و آن محبوبه قدسی بیخبرند واز خط وخال حضرتش غافل....اما در جذبه وتلاطم آن سیل عظیم افتاده و ناخودآگاه به سمت مبدا کمالات در حرکتند....
بنابراین طبق سخن صدرا خداوند برای ملائکه یا عقول مفارقه دو امر را مقرر فرموده است که عبارتند از عشق و کمال.
و برای سایر موجودات چهار امر را ایجاد کرده است که عبارتند از:
۱_کمال ۲_عشق ۳_شوق ۴_حرکت
بدین معنا که موجودات فاقد کمال، در طلب و شوق دائمی رسیدن به کمالات ومطلوبی که برای آنها حکم معشوق را دارد، در حرکت دائمی میباشند. این حرکت یا از روی اراده است وعاشق باپای خود منزل معشوق را میپیماید و یا به طبع و سرشت غریزی که دارد به نحو غیر ارادی به سمت کوی دوست در سیر وتلاطماند.
شاید بتوان سخن صدرالمتالهین را در این بیت خلاصه کرد:
چندین هزار ذره سراسیمه میدوند
در آفتاب و غافل از این کافتاب چیست
براین اساس شوق وعشق وحرکت به سمت کمالات و مبدا آنها که معشوق حقیقی است در تمام ارکان هستی موجود است...عشق چون خون در رگ وجود جریان دارد ونبض او سبب حیات است وممات....یا آگانه به سرمنزل یار میرویم...ویا ما را به جبر واقتضای طبیعت خواهند برد...
#محسن_بهرامی
⌜@falsafeh_nazari⌟