eitaa logo
کانون علمی منطق و فلسفه (شیراز)
1.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
123 ویدیو
972 فایل
کانون علمی منطق و فلسفه موسسه آموزش عالی امام خمینی (ره) فارس پیشنهادات و انتقادات @Avicenna
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فلسفه نظری
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : من از چندین نفر پرسش داشتم همه عنوان می‌کنند که و ،استدلالی تر از هستند و یا فلسفه رو همون مطالب و حالا به نحو فلسفی میدونند چرا این برداشت رو دارند و میگن ملاصدرا بدون عرفان از کار میفته ؟ مگه ملاصدرا چه فرقی با ابن سینا داره؟ ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : باید بین مسائل فلسفی و طریق اثبات آنها تفاوت قائل شد توضیح آنکه: فلسفه حائز دو مقام است. ۱_مقام جمع آوری ۲_مقام داوری. در مقام جمع آوری فیلسوف صاحب ایده‌ و نظریات و مسائل خاص میباشد. و در مقام داوری فیلسوف سعی میکند آن ایده و فکری که دارد را با روش استدلال و قیاس و برهان اثبات کند. نکته اینجاست که جناب مسائل فلسفی که طرح می کند به تبع فضای مشائی، مسائلی است که حال و هوای امور طبیعی دارد یعنی بیشتر به مسائلی مانند حرکت و سکون، جوهر و عرض، مقولات عشر، نفس افلاک، نفوس فلکی، قوای ادراکی وجود ومساوقاتش و....میپردازد. البته در چند اثر مانند نمطهای آخر کتاب الاشارات یا در کتاب حی بن یقظان وارد مسائل عرفانی نیز می شود. اما بطور کلی مسائل و ایده‌هایی کلی و آنچه جناب بوعلی در مقام جمع‌آوری مطرح می‌کند حال و هوای عرفانی ندارد. اما ایده های فلسفی بیشتر حال و هوای عرفانی دارد یعنی صدرا در مقام جمع‌آوری توجه زیادی به قرابت و نزدیکی مسائل فلسفی با مسائل عرفانی دارد. ایده‌های را از عرفان اخذ کرده. وسعی در اثبات استدلالی وفلسفی آنها دارد. اما هر دو در مقام داوری به شدت مقید به ارائه استدلال و قیاس منطقی و فلسفی می باشند. این نکته قابل طرح است که ملاصدرا در هیچ اثر و کتاب فلسفی برای اثبات مسائلش به امور غیر استدلالی نظیر عرفان اشاره نکرده است. اتفاقاً به نظر من جنبه استدلالی ملاصدرا به مراتب قوی‌تر از بوعلی می باشد. بر این اساس نمی‌توان مکتب فلسفی ملاصدرا را ضعیف و ناقص دانست چرا که فلسفه عبارت است از شهود عقلی فیلسوف نسبت به حقیقت. وقتی فیلسوف از فطرت اول که مقام تدبیر امور روزمره است منقطع میشود و به مواجهه با هستی میپردازد و دچار حیرت میشود... درواقع فلسفه آغاز میشود. هر فیلسوفی در این مقام به بُعد وحیثیتی از حقیقت توجه میکند. برخی به بُعد طبیعی هستی توجه میکنند مانند مشائیان و برخی مثل ملاصدرا به حیث عرفانی وشهودی هستی توجه میکند. لذا هر فیلسوفی ایده و کشفی از حقیقت دارد و نمیتوان او را به این خاطر توبیخ کرد. آنچه که مهم است مقام داوری می باشد این مطلب خیلی مهم است که آیا فیلسوف میتواند یافته حضوری و آن کشف عقلی خود از هستی و واقعیت را با زبان عقل و برهان برای دیگران توضیح داده و اثبات بکند؟؟ یا نه؟؟ که البته صدرا در این زمینه بسیار موفق عمل کرده البته ما منکر وجود نقد به حکمت متعالیه نیستیم اما دستاورد کلی فلسفه صدرایی توجه زیاد به عقل می باشد 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
4_5771736558860242635.ogg
29.86M
◍⃟﷽˼ 🎙ویس چت گروه الهیات اسلامی ↡↡ با عنوان: درباره فلسفه اسلامی جلسه ۱ استاد محسن بهرامی https://t.me/Islamic_Theology0 ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ 📌نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه غرب در ایران |↫ |↫ |↫ |↫ |↫ |↫ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 💠اشراق @bahrami_eshragh
کانون علمی منطق و فلسفه (شیراز)
◍⃟﷽˼ 🎙ویس چت گروه الهیات اسلامی ↡↡ با عنوان: درباره فلسفه اسلامی جلسه ۲ استاد محسن بهرامی https:
record (1).ogg
26.54M
◍⃟﷽˼ 🎙ویس چت گروه الهیات اسلامی ↡↡ با عنوان: درباره فلسفه اسلامی جلسه ۳ استاد محسن بهرامی https://t.me/Islamic_Theology0 ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ 📌ماهیت وصدق معارف کشف وشهودی نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه یونان |↫ |↫ |↫ |↫ |↫ |↫ 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 💠اشراق @bahrami_eshragh
هدایت شده از فلسفه نظری
🔻 در باب عشق همانطور که در مطالب پیشین گفته شد، به اعتقاد موجودات نسبت به عشق دو حالت دارند: ۱_یا دارای و هستند. یعنی فاقد کمال مطلوب بوده و نسبت به اخذ آن حالتی به نام شوق دارند و هنگامی که آن کمال را به دست آوردند نسبت به آن بهجت و سرور داشته لذا در حفظ وارتقای آن میکوشند، که این حالت را عشق می‌گویند. ۲_ و یا صرفاً دارای عشق بوده و فاقد شوق می‌باشند(زیرا کمال معطله ندارند) در این حالت موجود نسبت به ذات و کمالات خود عشق دارد.مانند عشق به ذات خود و یا عشق و نسبت به کمالاتشان. اما حکیم بزرگ در تکمیل سخنان پیرامون عشق، در جلد هفتم کتاب شریف چنین می‌گوید که موجودات نسبت به عشق دو حالت دارند: اول: موجوداتی که واجد عشق و مجرد از شوق هستند دوم: موجوداتی که واجد عشق و شوق هستند به اعتقاد موجودات دسته دوم دارای حرکت می‌باشند. زیرا در طلب رسیدن به کمال و نیل به مطلوب و معشوق سراسیمه در حال حرکت هستند که البته این حرکت به تناسب شوق آنها متفاوت است. لذا شوق و طلب چنین موجوداتی یا به نحو ارادی است ویا غیر ارادی. اگر ارادی باشد به این معناست که حرکتشان به سمت کمال و معشوق به واسطه وجود نفس مجرد است لذا حرکت شوقی آنها، آگاهانه و نفسانی است. آگاهانه در پی معشوق میدوند و سراسیمه طلب کمال ویار میکنند...و چون به اخذ کمال که همان رویت یار است نائل شوند در حفظ ونگه داری آن سَروِ سَهی میکوشند و اجازه اطاله کمالات نفسانی را نمیدهند. و یا شوق وحرکت آنها غیر ارادی است که در چنین حالتی شوق آنها طبیعی_غریزی میباشد....یعنی گرچه از اَمارات ونشانه‌های آفاقی کمالات وجودی یار ونگار و آن محبوبه قدسی بی‌خبرند واز خط وخال حضرتش غافل....اما در جذبه وتلاطم آن سیل عظیم افتاده و ناخودآگاه به سمت مبدا کمالات در حرکتند.... بنابراین طبق سخن صدرا خداوند برای ملائکه یا عقول مفارقه دو امر را مقرر فرموده است که عبارتند از عشق و کمال. و برای سایر موجودات چهار امر را ایجاد کرده است که عبارتند از: ۱_کمال ۲_عشق ۳_شوق ۴_حرکت بدین معنا که موجودات فاقد کمال، در طلب و شوق دائمی رسیدن به کمالات ومطلوبی که برای آنها حکم معشوق را دارد، در حرکت دائمی میباشند. این حرکت یا از روی اراده است وعاشق باپای خود منزل معشوق را می‌پیماید و یا به طبع و سرشت غریزی که دارد به نحو غیر ارادی به سمت کوی دوست در سیر وتلاطم‌اند. شاید بتوان سخن صدرالمتالهین را در این بیت خلاصه کرد: چندین هزار ذره سراسیمه می‌دوند در آفتاب و غافل از این کافتاب چیست براین اساس شوق وعشق وحرکت به سمت کمالات و مبدا آنها که معشوق حقیقی است در تمام ارکان هستی موجود است...عشق چون خون در رگ وجود جریان دارد ونبض او سبب حیات است وممات....یا آگانه به سرمنزل یار میرویم...ویا ما را به جبر واقتضای طبیعت خواهند برد... @falsafeh_nazari