همه آبهای دریاها هم نمی توانند
یک کشتی را غرق کنند مگر اینکه
در داخل کشتی نفوذ کنند
پس تمام نکات منفی دنیا
روی شما تاثیر نخواهد داشت
مگر اینکه شما اجازه بدید!
@Loveyoub
زمان دارایی ارزشمندی است که
نمی توان از خرج شدنش جلوگیری کرد،
فقط می توان
آن را با تبدیل به مهارت و تجربه،
پس انداز کرد.
@Loveyoub
🔺هرگز تسلیم نشوید
امروز سخت است و فردا سخت تر، اما پس فردا روز روشنی برای تان خواهد بود.
همه انسان ها نابغه هستند، اما اگر برای سنجش میزان نبوغ یک ماهی، توانایی او در بالا رفتن از درخت را ملاک قرار دهید، آن ماهی در تمام مدت زندگی اش حس خواهد کرد که یک احمق است.
@Loveyoub
ناگهان آمد خیالت نیمه جانم را گرفت
ابر غم آمد دوباره آسمانم را گرفت
هر چه کردم تا بگویم دوستت دارم، نشد
بغض آمد، راه گفتن از زبانم را گرفت
شانه ی دیوار بود و هق هق بی تاب من
درد دوری آمد و تا استخوانم را گرفت
گریه هایم پیش دل شد بی اثر هر شب ولی
شعله های اشک عشقت دیدگانم را گرفت
رنگ غم پاشید خودکارم به روی دفترم
این پریشان حالیم شعر و بیانم را گرفت
#موسی_رئیسی
@Loveyoub
نمیگنجد خیال دیگری در سینهی تنگم
نگینِ دل ندارد جای نقشی غیرِ نام تو
#حزین_لاهیجی
@Loveyoub
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دوستان عزیز
🍃🌼عصرتون خوشبوتر از هرگل
🌷عصر تون به خيـر
🍃🌼عصرتون سرشار از آرامش
🌷عصرتون پراز مهربانى
🍃🌼عصرتون پر از عطر خدا
🌷عصرتون به زيبايى گلها
🍃🌼و زندگیتون پراز
🌷آرزوهای برآورده شده
✨💞@Loveyoub
دنیای من دنیای تفریح و تماشا نیست
دنیای من دنیای آدم های زیبا نیست
تقصیرهای دیگران بر گردنم افتاد
دیوارهای خانه ام هم قد حاشا نیست
#سعید_حیدری_ساوجی
@Loveyoub
به مجنون گفت روزی عیب جویی
که پیدا کن به از لیلی نکویی
که لیلی گر چه در چشم تو حوریست
به هر جزوی ز حسن او قصوریست
ز حرف عیبجو مجنون برآشفت
در آن آشفتگی خندان شد و گفت
اگر در دیده مجنون نشینی
به غیر از خوبی لیلی نبینی
تو کی دانی که لیلی چون نکویی است
کزو چشمت همین بر زلف و روی است
تو قد بینی و مجنون جلوه ناز
تو چشم و او نگاه ناوک انداز
تو مو بینی و مجنون پیچش مو
تو ابرو، او اشارتهای ابرو
دل مجنون ز شکر خنده خونست
تو لب میبینی و دندان که چونست
کسی کاو را تو لیلی کردهای نام
نه آن لیلیست کز من برده آرام
اگر میبود لیلی بد نمیبود
تو را رد کردن او حد نمیبود
#وحشی_بافقی
@Loveyoub
💠 #حکایت
پادشاهی را شنیدم به کشتنِ اسیری اشارت کرد.
بیچاره در آن حالتِ نومیدی مَلِک را دشنام دادن گرفت و سَقَط گفتن، که گفتهاند: هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.
وقت ضرورت چو نماند گریز
دست بگیرد سرِ شمشیرِ تیز
مَلِک پرسید: «چه میگوید؟»
یکی از وزرایِ نیکمحضر گفت: «ای خداوند! همیگوید: وَ الْکاظِمِینَ الغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ».
مَلِک را رحمت آمد و از سرِ خونِ او درگذشت. وزیرِ دیگر که ضدّ او بود گفت: «ابنای جنسِ ما را نشاید در حضرتِ پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این مَلِک را دشنام داد و ناسزا گفت».
مَلِک روی از این سخن در هم آورد و گفت: «آن دروغِ وی پسندیدهتر آمد مرا زین راست که تو گفتی، که رویِ آن در مصلحتی بود و بنایِ این بر خُبْثی».
و خردمندان گفتهاند: «دروغی مصلحتآمیز به که راستی فتنهانگیز».
هر که شاه آن کند که او گوید
حیف باشد که جز نکو گوید
بر طاقِ ایوانِ فریدون نبشته بود:
جهان ای برادر نمانَد به کس
دل اندر جهانآفرین بند و بس
مکن تکیه بر مُلْکِ دنیا و پشت
که بسیار کس چون تو پرورْد و کُشت
چو آهنگِ رفتن کند جانِ پاک
چه بر تخت مردنْ، چه بر رویِ خاک
#گلستان_سعدی
#باب_اول
#در_سیرت_پادشاهان
@Loveyoub
به روزگارِ بی کسی ترانه خاک میخورد
قلم به قحطِ جامِ مِی درختِ تاک میخورد
غزل که خشک گشت و پُرترک کویرِ سینه ها
در انتظارِ شعرِ تر لبی که چاک میخورد
صدایِ تیشه ها شبیه مردِ بیستون نبود
که نعره هایِ او به زهریِ هلاک میخورد
غریبه هایِ هولناکِ چشم هایِ دلبری
چو نیزه ای به قلبِ یک نگاهِ پاک میخورد
چقدر شعرِ شاعرانِ دوره هایِ قبلِ ما
به دردِ لحظه هایِ سردِ اشتراک میخورد
اگر چه نیمه شاعرم بسایم این جُوین قلم
امید دارد این ورق از آن خوراک میخورد
حرام یا حلالِ این غزل برایِ شاعرش
بقا شود اگرچه جامِ شُبه ناک میخورد
در انتها قیافه ام چقدر دیدنی شده
به یک سکانسِ پرغرورِ هیچکاک میخورد
#میثم_علی_یزدی 🪷
@Loveyoub
از خیال نرگس جادوی تو
در چمن ها چشم نرگس بر گل است!
از نسیم صبح کی بیرون رود
بوی گل کاندر دماغ بلبل است!
#امیرخسرو_دهلوی
@Loveyoub