taheri-Shahadat-emam-kazem-02.mp3
1.99M
•
میون غل و زنجیر ..
#زمزمه و توسل ویژۀ شهادت #امام_کاظم علیه السلام _حاج محمد طاهری
●━━━━━━───────
حُرمتمُ شکستن
بال و پرم رو بستن
میون این سیه چال
خدا خودش میدونه
که زیر تازیونه
دارم میرم من از حال
میسوزم من با این ساق شکسته
میون غل و زنجیر با این دستای بسته، اما
ناموسم نیست اما میون اغیار
خواهرمُ ندیدم میونِ کوچه بازار
ایوای ایوای، امون از این غریبی ..
با دست بسته بیشتر
برای حال حیدر
این شبا گریه کردم
شبا با درد پهلو
با کبودی بازو
بی صدا گریه کردم
میسوزم من، تو اوج روضه هرشب
پیکر من نرفته، به زیر سم مرکب
حُرمتم رو اگه نگه نداشتن
بعد شهادتم اما برام کفن گذاشتن
*آری گرون ترین کفنها، قیمتی ترین کفنها را آوردن بدن موسی بنجعفر علیه السلام رو با احترام کفن کردن و دفن کردن .. بمیرم برا اون آقایی که هنوز مادرش زهرا مثل یه همچین شب جمعه ای اگه میره کربلا اولین سؤالش از پسر اینه :
حسینم؛*
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صد چاکت نکردن
اگر کشتن چرا آبت ندادن
تو را زان دُّر نایابت ندادن
السلام علیک یا سیدنا المظلوم یا ابا عبدالله ..
ــــــــــــــــــ
#زمزمه
#شهادت_امام_کاظم
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
بهترین مداحی های روز
@qwehgm ⏪⬅️⏪
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
♬✿ مـَــدٰاحیــــْــوٖن ✿♬
⇦•توی کاسه آب می دید... #روضه و توسل به امام سجاد علیه السلام اجرا شده #شب_چهارم_رمضان ۱۴۰۰ به نفس
.
|⇦•توی کاسه آب می دید...
#روضه و توسل به امام سجاد علیه السلام اجرا شده #شب_چهارم_رمضان ۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا طاهری
●━━━━━━───────
اینکه دعامون مستجاب نمیشه، کسی نیست مثل اون غلامِ زین العابدین تا دعاش مستجاب بشه، خشکسالی شده بود مدینه، برای اینکه بارون بباره نماز بارون بخونن، دعا بخونن، همه اومدن، میگه: دیدم یه غلامِ سیاهی راهش رو کج کرد از میونِ مردم کنار رفت، رفت یه گوشه ای خلوت کرد، همچین که دستش روبه گدایی بلند کرد، همچین که چند قطره روی صورتش جاری شد، یه مرتبه دیدن بارانِ مرحمت الهی نازل شد، گفتم: چه آبرو داری بود دَرِ خونه ی خدا...میگه: دنبالش رفتم ببینم خونه اش کجاست، دیدم رفت تو کوچه ی بنی هاشم، رفت تو خونه ی آقا زین العابدین، گفتم: از این آقا همچین غلامی هم بر میآد...فرداش رفتم دَرِ خونه ی زین العابدین، گفتم: آقاجان! یه درخواستی از شما دارم، اومدم یکی از غلاماتون رو خریداری کنم، امام فرمود: چرا بخری، تو دوستِ مایی، یه بار از ما یه چیزی خواستی، کدومشون رو میخوای؟ همه رو جمع کردن، دید تویِ جمع غلاما نیست، گفتن: آقاجان! یکی هست رسیدگی به اسب ها میکنه، حضرت فرمود: به اونم بگید بیاد، تا اومد، آقا فرمودن: غلام! ما تورو مرخص کردیم، از این به بعد اربابت این رفیقِ ماست، یه مرتبه شروع کرد گریه کردن، گفت: آقاجان! مگه من خطایی کردم، مگه من اشتباهی کردم، مگه من بد غلامی کردم، حضرت فرمود: نه! این دوستِ ماست، یه خواهشی از ما کرده، گفت: آقا!: چرا بینِ ما و امامم جدایی میندازی؟...*
من و جدا شدن ازکویِ تو خدا نکند
خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند
*روایت میگه این غلام شروع کرد گریه کردن، زین العابدین شروع کرد باهاش گریه کردن، همه ی اون اهل مجلس شروع کردن گریه کردن، گفت: حالا برا چی میخوای من رو از آقام جدا کنی؟ گفت: دیروز دیدم چطور با خدا مناجات کردی، دیدم چقدر پیشِ خدا آبرو داری... عزیزم نمیخوای بیایی غلامی، من میخوام غلامیت رو بکنم...یه وقت غلام سرش رو بالا گرفت، گفت: خدا این سِرِّ بینِ من و تو بود، نمیخوام دیگه زنده بمونم...میگه: با گریه از هم جدا شدیم، دَرِ خونه هنوز نرسیده بودم، یه وقت از طرف زین العابدین علیه السلام پیامی آوُردن، گفت: حضرت بهت سلام رسونده، گفت: دوست ما حاجتش برآورده شد ازدنیا رفت، برا تشییع جنازه اش خودت رو برسون...حالا آماده ای بریم دَرِ خونه ی امام سجاد؟...
توی کاسه آب می دید گریه می کرد
بچه ای رو خواب می دید گریه می کرد
یه نگاه به دور دستاش مینداخت
هر موقع طناب می دید گریه می کرد
تا که جنجالی می دید گریه می کرد
رفته از حالی می دید گریه می کرد
دیگه این آخرا طوری شده بود
هر جا گودالی می دید گریه می کرد
آسمون و تار می دید گریه می کرد
باغ می دید بهار می دید گریه می کرد
پاهای رقیه یادش می اومد
توی صحرا خار می دید گریه می کرد
گریبان پاره می دید گریه می کرد
یا که گوشواره می دید گریه می کرد
گریه ی رباب و هم در می آورد
هر جا گهواره می دید گریه می کرد
تا که مهمونی می دید گریه می کرد
پیرهنِ خونی می دید گریه می کرد
هی می گفت بهش یه خورده آب بدید
هر جا قربونی می دید گریه می کرد
#شاعر حامد خاکی
*بارها تویِ بازارِ قصاب ها حضرت رد میشد، میدید یه حیوانی رو دارن ذبح می کنن، آقا یه سئوالی می کرد، اما مجلسِ روضه بپا میشد، حضرت می فرمود: بهش آب دادید یا نه؟ می گفتن: آقا! چه سئوالی است؟ دستورِ دینِ ماست، مگه میشه آب ندیم، یه وقت امام سر به دیوار میگذاشت، شروع می کرد به بلند بلند گریه کردن، میگفتن: آقا چی شده؟ هی صدا میزد: "قتل الحسین بکربلا ، ذبح العطشان بنینوا"...حسین...
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#ماه_مبارک_رمضان
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
بهترین مداحی های روز
@qwehgm ⏪⬅️⏪
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘