#حدیث🎈
-امام صادق (ع):
هیچ تنگنا و گشایشۍ نیست..
مگࢪ آنڪه مشیت و قضا و امتحان الهۍ در آن نهفته است..'
《 #اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ ♥️🌱》
ᴍᴀʜᴅɪ
[ اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِکَاَلْفَرَجْ ]
-✋♥️-
'🌧'
•
•
-باز دلم رفته کنج شش گوشه زانو بغل گرفته و روضه ی عطش را زار می زند …
*انگار همه روضه ی تو را می خوانند حسین ..
•
•
'🦋'
ᴍᴀʜᴅɪ
هدایت شده از «مَشْقوَسَرمَشْق»
{☃❄️}
•
•
#تلنگرانه
گفت:
دوماہمنتظرم
تاآهنگفلاڹخوانندهکهگفتهبود..
منتشر بشه
میدونیچندینوقتھ منتظرمتولدمبشه
تابرمکنسرت ...؟!
میدونےمنتظرم فیلم...شروعبشه
اخهفلانبازیگرداخلشبازیمیکنه کارگردانشهمونمعروفهاست...
خیلیدلممـــیخوادمثلاونمجریهباشم
گفتم:
ایڪاشیکممنـتظرصاحبالزمانبودی
اگھ انـقدرمشــتاقومنتظـــرشبودیمالان
دولت،دولتحضـــرتقائمبود...
#امام_زمان
#حدیث🎈|#دورانغـیـبـت🕊
-پیامبر خدا (ص) فرمود:روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند . مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است . در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد . 《 #اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ ♥️🌱》 ᴍᴀʜᴅɪ
---|♥️|---
#دعاۍ_فࢪج🌱 | #التماس_دعا🍃
#قرار_هر_روز_مون✌️🦋
صوت دعا رو براتون میذارم↯
#اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ
#شهیدانہ🦋
*خاطرهای از شهید حسنعلی احمدپور
-روزهای اول ماه مبارک رمضان بود، من هم از جمع گردان همیشه پیروز مسلمابنعقیل از لشکر ویژه ۲۵ کربلا بودم، تازه چند صباحی بود شلمچه، خط تحویل گرفته بودیم، بچههای بابل، گرگان و بهشهر زیاد بودیم، فرمانده گردان حاج تقی ایزد بود، همیشه تو سنگر از شجاعتهای حاج تقی و سردار شهید سیدعلی دوامی میگفتیم و افتخار میکردیم، دنیا، دنیای دیگری بود. سیدعلی از گشت آمده بود، وقت رفتن به یکی از بچهها سپرده بود که موقع برگشت هوایش را داشته باشد، خیلی راحت برخورد میکرد، اما در شلمچه حتی اگر برای چند ثانیه سرت را از خاکریز بالا میگرفتی خطرناک بود، وقتی برگشت تو سنگر نگهبانی با چند تا از دوستان و رزمندهها گرم صحبت شد تا اذان شود و نماز اول وقت رو بخواند، روی گونیهای سنگر نشسته بود که یکی از بچهها گفت: «سید! ببخشید خطرناک است». اما سید گفت: «شما سرتان را بیارید پایین، من الان چیزیم نمیشود». همه تعجب کردند، سید گفت: «من ۲۱ رمضان به دنیا آمدم و ۲۱ رمضان هم شهید میشوم. راست میگفت، ۲۱ رمضان بر اثر جراحات خمپاره ۶۰ به شهادت رسید. تو سنگر بودیم، شهید مصطفی کلاهدوز سراسیمه آمد، بچهها دعا کنید، سیدعلی مجروح شده، واقعاً چه سِرّی را سیدعلی میدانست؟ سیدعلی مگر چه کسی بود؟ به چه درجهای رسید که حتی تاریخ شهادتش را میدانست، اما قبل شهادت به خودش نگفت حالا زوده! باشه کمی پیرتر بشوم و ماند و جاودان شد،ای کاش کمی بیشتر حواسمان بود. یادباد خاطرات همه شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا و شهدای گردان مسلم که تا آخرین روزهای جنگ حماسهها آفریدند و جزیره مجنون را برای همیشه باخونشان رنگین کردند.
💌|#اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ
ᴍᴀʜᴅɪ