eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_هشتاد_و_شش مذاکره در ظاهر کاملاً مخفیانه است. تو همین جا بمان، من جلو می ر
همسفرم! به نظر من یکی از مهم ترین برنامه های امام حسین 'علیه السلام' در کربلا، مذاکره ایشان با عمرسعد بوده است. امام حسین 'علیه السلام' در هر لحظه از قیام خود همواره تلاش می کرد که از هر موقعیتی برای هدایت مردم و دور کردن آنها از گمراهی استفاده کند، امّا افسوس که عمرسعد وقتی در مهم ترین نقطه تاریخ ایستاده بود، بزرگترین ضربه را به حق و حقیقت زد، آن هم برای عشق به حکومت عمرسعد به خیمه خود بازگشته است. در حالی که خواب به چشم او نمی آید. وجدانش با او سخن می گوید:《تو می خواهی با پسر پیامبر بجنگی؟ تو آب را بر روی فرزندان زهرا علیهاالسلام بسته ای؟》. به راستی، عمرسعد چه کند؟ عشق حکومت ری، لحظه ای او را رها نمی کند. سرانجام فکری به ذهن او می رسد:《خوب است نامه ای برای ابن زیاد بنویسم》. او قلم و کاغذ به دست می گیرد و چنین می نویسد:《شکر خدا که آتش فتنه خاموش شد.‌ حسین به من پیشنهاد داده است تا به او اجازه دهم به سوی مدینه برگردد. خیر و صلاح امّت اسلامی هم در قبول پیشنهاد اوست》. عمرسعد، نامه را به پیکی می دهد تا هر چه سریع تر آن را به کوفه برساند. امروز پنجشنبه، نهم محرّم و روز تاسوعاست. خورشید بالا آمده است. ابن زیاد در اردوگاه کوفه در خیمه فرماندهی نشسته است. امروز نیز، هزاران نفر به سوی کربلا اعزام خواهند شد. دستور او این است که همه مردم باید برای جنگ بیایند و اگر مردی در کوفه بماند، گردنش زده خواهد شد. فرستاده عمرسعد نزد ابن زیاد می آید. _ هان، از کربلا چه خبر آورده ای؟ _ قربانت شوم، هر خبری که می خواهید داخل این نامه است. ابن زیاد نامه را می گیرد و آن را باز کرده و می خواند. نامه بوی صلح و آرامش می دهد. او به فرماندهان خود می گوید:《این نامه مرد دلسوزی است. پیشنهاد او را قبول می کنم》. او تصمیم می گیرد نامه ای به یزید بنویسد و اطّلاع دهد که امام حسین 'علیه السلام' حاضر است به مدینه برگردد. ریختن خون امام حسین 'علیه السلام' برای حکومت بنی اُمیّه، بسیار گران تمام خواهد شد و موج نارضایتی مردم را در پی خواهد داشت. او در همین فکر هاست که ناگهان صدایی به گوش او می رسد:《ای ابن زیاد، مبادا این پیشنهاد را قبول کنی!》. خدایا، این کیست که چنین گستاخانه نظر می دهد؟ او شمر است که فریاد بر آورده:《تو نباید به حسین اجازه دهی به سوی مدینه برود. اگر او از محاصره نیروهای تو خارج شود هرگز به او دست پیدا نخواهی کرد. بترس از روزی که شیعیان او دورش را بگیرند و آشوبی بزرگ تر بر پا کنند》. ابن زیاد به فکر فرو می رود. شاید حق با شما باشد. او با خود می گوید:《اگر امروز، امیر کوفه هستم بخاطر جنگ با حسین است. وقتی که حسین، مسلم را به کوفه فرستاد، یزید هم مرا امیر کوفه کرد تا قیام حسین را خاموش کنم》. آری، ابن زیاد می داند که اگر بخواهد همچنان در مقام ریاست بماند، باید ماموریّت مهمّ خود را به خوبی انجام دهد. نقشه کشتن امام حسین 'علیه السلام' در مدینه، با شکست رو به رو شده و طرح ترور امام در مکّه نیز، موفق نبوده است. پس حال باید فرصت را غنیمت شمرد. اینجاست که ابن زیاد رو با شمر می کند و می گوید: _ آفرین! من هم با تو موافقم. اکنون که حسین در دام ما گرفتار شده است نباید رهایش کنیم. _ ای امیر! آیا اجازه می دهی تا مطلبی را به شما بگویم که هیچ کس از آن خبری ندارد _ چه مطلبی؟ _ خبری از صحرای کربلا. _ ای شمر! خبرت را زود بگو. _ من تعدادی جاسوس را به کربلا فرستاده ام. آنها به من خبر داده اند که عمرسعد شب ها با حسین ارتباط دارد و آنها با یکدیگر سخن می گویند. ابن زیاد از شنیدن این خبر آشفته می شود و می فهمد که چرا عمرسعد این قدر معطّل کرده و دستور آغاز جنگ را نداده است ابن زیاد رو به شمر می کند و می گوید:《ای شمر! با باید هر چه سریع تر جنگ با حسین را آغاز کنیم. تو به کربلا برو و نامه مرا به عمرسعد برسان. اگر دیدی که او از جنگ با حسین شانه خالی می کند بی درنگ گردن او را بزن و خودت فرماندهی نیروها را به عهده بگیر و جنگ را آغاز کن》. ابن زیاد دستور می دهد نامه ماموریّت شمر نوشته شود. شمر به عنوان جانشین عمرسعد به سوی کربلا می رود. مایلی نامه ابن زیاد به عمرسعد را برایت بخوانم:《ای عمرسعد، من تو را به کربلا نفرستادم تا از حسین دفاع کنی و این قدر وقت را تلف کنی. بدون درنگ از حسین بخواه تا با یزید بیعت کند و اگر قبول نکرد جنگ را شروع کن و حسین را به قتل برسان. فراموش نکن که تو باید بدن حسین را بعد از کشته شدنش، زیر سمّ اسب ها قرار بدهی زیرا او ستمکاری بیش نیست شمر یکی از فرماندهان عالی مقام ابن زیاد بود و انتظار داشت که ابن زیاد او را به عنوان فرمانده کلّ سپاه کوفه انتخاب کن به همین دلیل، از روز سوم محرّم که عمرسعد به عنوان فرمانده کل سپاه معیّن شد، به دنبال ضربه زدن 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅به چه جرمی؟ وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ «6» وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ «7» وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ «8» بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ «9» وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ «10» وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ «11» وَ إِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ «12» وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ «13» عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ «14» و آنگاه كه درياها به جوش آيند. و آنگاه كه جانها جفت و قرين شوند. و آنگاه كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود. كه به كدامين گناه كشته شده است؟ و آنگاه كه نامه‌هاى عمل گشوده شود. و آنگاه كه آسمان از جاى كنده شود. و آنگاه كه دوزخ شعله‌ور شود. و آنگاه كه بهشت (براى اهلش) نزديك آورده شود. هر كس بداند كه چه حاضر كرده است. 🍃هر صبح ، یک حدیث🍃 💠 امام حسین علیه‌السلام: ✨ کسی که دوست دارد اجلش به تأخیر افتد و روزی‌اش افزایش یابد، صله رحم به جا آورد. 📚بحار الانوار، ج ۷۱ ص ۹۱ ┈••✾•▪️🏴▪️•✾•• 💞@MF_khanevadeh
🌷 دنده و کلاچ زندگی!!! برای حرکت یا توقّف ماشین، هماهنگی بین دنده، کلاچ، ترمز و گاز الزامی است. وگرنه حرکت نمی‌کند و یا خاموش می‌شود. در آموزش رانندگی، افراد ناشی، هنگام آموزش به دنده یا کلاچ و ترمز نگاه می‌کنند امّا پس از تمرین زیاد حتی اگر مشغول صحبت و یا در حال تفکّر باشند طبق عادت، دنده را کم یا زیاد می‌کنند و پای خود راخودکار به سمت گاز، ترمز یا کلاچ می‌برند چرا که با تمرین زیاد، قلقِ کار با ماشین دستشان آمده است. زن و مرد در زندگی، هرکدام باید خود را راننده و محرّک رفتار، گفتار و حالات روحی همسر خود بدانند. لذا ابتدا باید قلقهای یکدیگر و تفاوتهای کلی و روان‌شناسی زن و مرد را که نقش همان دنده، ترمز، گاز و کلاچ را دارند بشناسند که از راه مطالعه و مشاوره به دست می‌آید. در مرحله بعد باید تلاش کنند در عمل مثل تمرین داخل شهریِ رانندگی، رفتار، گفتار و افکار خود را با تفاوتهای همسر، هماهنگ کرده و مدارا، سازگاری و درک جنس زن یا مرد را تمرین کنند. عمل به توصیه‌های زندگی‌ساز مانند گذشت، تغافل، خوش خُلقی، صبوری، دلسوزی، احترام، خدمت به یکدیگر و ...از الزامات اخلاقی راننده است تا ماشین زندگی با امنیت حرکت کرده و حرکتی هموار و متناسب با شرایط سخت و پیچ و خم زندگی داشته باشد. 💞@MF_khanevadeh
🍁🤍🍁🤍🍁🤍🍁🤍🍁🤍 ❓آيا مى‌دانيد كه هر زنى نياز دارد كه حداقل روزى سه بار اين جمله‌ها را بشنود؟!!! دوستت دارم! 🤍 دوستت دارم! 🤍 دوستت دارم! 🤍 ❤️پس هيچ گاه اين جملات سحرآميز و جادويى را از همسرت دريغ مكن! ❤️و اين را باور كن كه هيچ گاه همسرت از شنيدن اين جمله خسته نمى‌شود. 💞@MF_khanevadeh
پیام رهبر انقلاب برای حادثه تروریستی حرم شاهچراغ 🔹جنایت شقاوت‌آمیز در حرم مطهّر حضرت احمد بن موسی علیهماالسلام که به شهادت و مجروح شدن دهها مرد و زن و کودک بی‌گناه انجامید، دلها را اندوهگین و داغدار کرد. 🔹عامل یا عاملان این جنایت اندوهبار یقیناً مجازات خواهند شد ولی داغ عزیزان و نیز هتک حرمت حرم اهل بیت علیهم‌السلام جز با جستجو از سررشته‌ این فاجعه‌آفرینی‌ها و اقدام قاطع و خردمندانه درباره‌ی آن، جبران نخواهد شد. 🔹همه در مقابله با دست دشمن آتش‌افروز و عوامل خائن یا جاهل و غافل او وظائفی برعهده داریم؛ از دستگاه‌های حافظ امنیت و قوه‌قضاییه تا فعالان عرصه‌ فکر و تبلیغ و تا آحاد مردم عزیز باید ید واحده‌‌ای باشند در مقابل جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بی‌اعتنائی و بی‌احترامی روا می‌دارد. 🔹ملت عزیز و دستگاه‌های مسئول یقیناً بر توطئه‌ خباثت‌آمیز دشمنان فائق خواهند آمد، انشاءالله. 🔹اینجانب به خانواده‌های عزادار این حادثه و به مردم شیراز و به همه‌ ملت ایران تسلیت می‌گویم و شفای مجروحان را از خداوند متعال مسألت می‌کنم.  💞@MF_khanevadeh
✨تربیت فرزند✨ ❇️اگر سطح توقع خود را از کودک کم کنید، درخواست هایتان را محترمانه و به صورت پیشنهاد ارائه دهید و بر آن ها اصرار نورزید، و خودتان الگوی خوبی برایش باشید، 🔴کودک به مرور زمان منظم خواهد شد. 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☕🍁 🎁 الله الله برس سم سی س ریسه سر در بر توجه به سوسن خانم و دخترش راهشان را رفتند. کمی جلوتر وقتی که از آن دو دور شده بودند مبینا با حرص سمت عاطفه برگشت و گفت: وای وای این دختره چقدر پرو عه! وای عاطی اصلا فهم و شعور نداره، جلوی من هرچی از دهنش در میاد به بابام می گه. -مبينا اگه دفعه اول که گفته بود، این رو سر جاش می نشوندی، دیگه از این حرف ها نمی زد. راست می گی؛ ولی دیگه باهاش نمی رم مدرسه، بابام من رو می رسونه. بابای اون هم زهرا رو می رسونه. - خوبه. سر جاده که رسیدند هر دو حسابی عرق کرده بودند. مبينا بسته ای دستمال از کیفش در آورده و یکی از آن ها را به عاطفه داد. -بگیر صورتت رو پاک کن، کلی عرق کردی. - دستت درد نکنه. ماشینی چراغ زد که عاطفه دستش را تکان داد، ماشین کمی جلو تر ایستاد. مبينا گفت: خب می مرد همین جا می ایستاد؟ عاطفه همین طور که به غر غر های مبینا می خندید در ماشین را باز کرد و بعد از گفتن سلام و خسته نباشیدی سوار شد. مبينا هم سلام کوتاهی زیر لب گفت و کنار عاطفه جای گرفت. هر دو بی حرف به پنجره نگاه می کردند. که می دانست در دل هر یک چه می گذرد؟ شاید عاطفه در فکر آقای میمش بود و مبینا در فکر امتحانات فردایش. با بلند شدن صدای آهنگ هر دو نگاهی به هم انداختند و اخم کردند، مبينا با اخم رو به راننده گفت: ببخشید آقای محترم امروز روز اول محرمه، می شه آهنگ رو خاموش کنین؟ - چهارصد سال از این اتفاق می گذرد 💞@MF_khanevadeh
✒📜دست خط فوق كه به زبان عربى نوشته شده چندسال قبل، از يك كتاب خطى قديمى استخراج شده بود. محتواى متن به شرح زير است: "اطبای هند و روم و فارس به اتفاق، منبع تمام امراض را شش چیز می دانند: ١-کم خوابی در شب ٢-زیاد خوابی در روز ۳-نوشيدن آب در شب ۴-نگهداشتن ادرار ۵-خوردن غذا وقت سیری ۶-افراط در رابطه پس عمل کن.... 💞@MF_khanevadeh