eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
4.6هزار ویدیو
108 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @admin1_Markaz لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_هشتاد خورشید بی وقفه می تابد. هوا بسیار گرم شده و صحرای کربلا، غرق تشنگی ا
شب روایی نیمه های شب است. صحرای کربلا در سکوت است و لشکر کوفه در خواب هستند. آنجا را نگاه کن! سه نفر به این طرف می آیند. خدایا، آنها چه کسانی هستند؟ او وَهَب است که همراه همسر و مادر خود به سوی کربلا می آید. آیا می دانی این سه نفر، مسیحی هستند؟ زمانی که یک صحرا مسلمان جمع شده اند تو امام حسین 'علیه السلام' را بکشند، این سه مسیحی به کجا می روند؟ همسفرم! عشق، مسیحی و مسلمان نمی شناسد. اگر عاشق آزادگی باشی، نمی توانی عاشق امام حسین 'علیه السلام' نباشی. آنها که به خون امام حسین 'علیه السلام' تشنه اند همه اسیر دنیا هستند، پس آزاد نیستند. آنها که آزاده اند و دل به دنیا نبسته اند به امام حسین 'علیه السلام' دل می بندند. من جلو می روم و می خواهم با وَهَب سخن بگویم: _ ای وَهَب! در این صحرا چه می کنی؟به کجا می روی؟ _ به سوی حسین 'علیه السلام' فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله شما می روم. _ مگر نمی بینی که صحرا پر از آشوب است. سربازان ابن زیاد همه جا نگهبانی می دهند. اگر شما را دستگی دستگیر کنند کشته خواهید شد. _ این راه عشق است. سود و زیان ندارد. _ آخر شما مولای ما، حسین 'علیه السلام' را از کجا می شناسید؟ _ این حکایتی دارد که بهتر است از مادرم بشنوی. من نزد مادرش می روم و سلام می کنم.‌ او برایم چنین حکایت می کند: ما در بیابان های اطراف کوفه زندگی می کردیم. چند هفته گذشته چاه آبی که کنار خیمه ما بود خشک شد. گوسفندان ما داشتند از تشنگی می مردند. فرزندم وهب همراه همسرش، برای پیدا کردن آب به بیابان رفته بودند، امّا آنها خیلی دیر برگشتند و من نگران آنها بودم. آن روز، کاروانی در نزدیکی خیمه ما منزل کرد و آقای بزرگواری نزد من آمد و گفت:《مادر اگر کاری داری بگو تا برایت انجام دهم》. متانت و بزرگواری را در سیمای او دیدم. به ذهنم رسید که از او طلب آب کنم چرا که بی آبی، زندگی ما را بسیار سخت کرده بود. در دل خود، آرزوی آبی گوارا کردم. ناگهان دیدم که چشمه زلالی از زمین جوشید. باور نمی کردم، پس چنین گفتم: _ کیستی ای جوانمرد و در این بیابان چه می کنی؟ چه قدر شبیه حضرت مسیح علیه السلام هستی! _ من حسینم، فرزند آخرین پیامبر خدا. به کربلا می روم. وقتی فرزندت رسید؛ سلام مرا به او برسان و بگو که فرزند پیامبرِ آخرالزّمان، تو را به یاری طلبیده است. و بعد از لحظاتی کاروان به سوی این سرزمین حرکت کرد. ساعتی بعد پسر و عروسم آمدند. چشمه زلال آب چشم آنها را خیره کرده بود و گفت: _ اینجا چه خبر بوده است مادر؟ _ حسین فرزند آخرین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اینجا بود و تو را به یاری فرا خواند و رفت. فرزندم در فکر فرو رفت. این حسین 'علیه السلام' کیست که چون حضرت عیسی علیه السلام معجزه می کند؟ باید پیش او بروم. پسرم تصمیم خود را گرفت تا به سوی حسین 'علیه السلام' برود. او می خواست به سوی همه خوبی ها پرواز کند. دل من هم حسینی شده بود و می خواستم همسفر او باشم. برای همین به او گفتم:《پسرم! حق مادری را ادا نکرده ای اگر مرا هم به کربلا نبری》. فرزندم به من نگاهی کرد و چیزی نگفت. آن گاه همسرش جلو آمد و به او گفت:《همسر عزیزم! مرا تنها می گذاری و می روی. من نیز می خواهم با تو بیایم》. وهب جواب داد:《این راه خون است و کشته شدن. مگر خبر نداری همه دارند برای کشتن حسین 'علیه السلام' به کربلا می روند، امّا همسر وهب اصرار کرد که من می خواهم همراه تو بیایم. و این چنین بود که ما هر سه با هم حرکت کردیم تا حسین 'علیه السلام' را ببینیم. من با شنیدن این حکایت به این خانواده آفرین می گویم و تصمیم می گیرم تا در دل تاریکی شب، آنها را همراهی می کنم. گویا امام حسین 'علیه السلام' می داند که سه مهمان عزیز دارد. پیش از اینکه آنها به کربلا برسند خودش از خیمه بیرون آمده است. زینب علیهاالسلام هم به استقبال میهمانان می آید. اکنون وهب در آغوش امام حسین 'علیه السلام' است و مادر و همسرش در آغوش زینب علیهاالسلام. به خدا سوگند که آرامش دو جهان را به دست آورده ای، ای وهب! خوشا به حال تو! و دین سه کافر به دست امام حسین 'علیه السلام' مسلمان می شوند. <<اَشهَدَ اَن لا اِله اِلا الله وَ اَشهَدَ اَن مُحَمَّداً رَسولَ الله>> خوشا به حال شما که مسلمان شدنتان با حسینی شدنتان یکی بود. ایمان آوردن شما در این شرایط حساس، نشانه روحیّه حق طلبی شماست. 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈 روش مبارزه در قرآن 1⃣يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْه (حج/ 73) 2⃣ لنْ يَضُرُّوكُمْ إِلاَّ أَذىً وَ إِنْ يُقاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ (111/ آل عمران) 3⃣لا يُقاتِلُونَكُمْ جَميعاً إِلاَّ في قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَديدٌ تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (14/حشر) ✅سه درس برا ی مبارزه با دشمن ✅اولا: مستکبران اگر همه اجتماع کنند زورشان به یک مگس نمی رسد ✅دوما : اگر اقدامی هم بکنند جز اذیت مختصری نخواهند داشت واگر با شما روبرو شوند پا به فرار می گزارند ✅سوما :از راه دور با شما درگیر می شوند ولی جرات نمی کنند با شما رودر رو شوند و روی زمین با شما درگیر شوند ‼️مراحل و مراتب امر به معروف و نهی از منکر 1⃣ امر و نهی قلبی 🔷 مقصود از امر و نهی قلبی، اظهار کراهت قلبی است؛ یعنی مکلف باید تنفر و انزجار درونی خود را نسبت به انجام منکر و ترک معروف، آشکار سازد. 💞@MF_khanevadeh
بیشترین نارضایتی مردان از زنان شامل تكرار مسائل گذشته و غر زدن آن هاست بیشترین نارضایتی زنان شامل بی توجهی بیش از حد مردان به کار و ضعیف بودن در روابط جنسی است . 💞@MF_khanevadeh
🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚 🤍 💚 ماه، فرو مانَد از جمال محمّد سرو نباشد به اعتدال محمّد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر، با کمال محمّد وعدة دیدار هر کسی به قیامت لیلة اسری، شب وصال محمّد اعلام منتخبین 🎁🤍🎁 پـــــویش بـــزرگ هفته وحـــــدت 💚فاطمه سعداللهی 🤍مهدیه رجب خوانی 💚طاها خلیلی 🤍محمدامین پور احمد 💚نازنین زهرا بابایی 🤍کیانا رومانی 💚فاطمه علی محمدی 🤍علی اکبر اقسام 💚امیرمهدی اکبری <<برندگان محترم جهت دریافت جوایز خود به ادمین 2مراجعه نمایید>> 👇 @admin2_Markaz <<<<سپاس از همراهی مخاطبین همیشه همراه>>> 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بادمجان پنیری 😍😋 مواد لازم: بادمجان🍆 پنیر ورقه ای 🧀 روغن زیتون 🫒 پنیر لبنه🧀 کنجد جعفری خرد شده 🍀 پنیر پیتزا 🧀 آرد سوخاری 🍘 سس گوجه فرنگی یا مارگاریتا🍅 💞@MF_khanevadeh
🎗️همسرانه🎗️ 🔴 تشویق شغلی 💠 مردها دوست دارند بدانند که شغل و فعالیت روزانه‌ی آنها تاثیر مثبتی بر جای می‌گذارد و با رضایتِ کاری است که آنها انرژی و اعتماد به نفس خود را به دست می‌آورند. 💠 وظیفه‌ی شما این است که هم در داخل و هم خارج از منزل، او را برای کاری که انجام می‌دهد و برای تلاشی که می‌کند تشویق کنید. 💠 این کار، مرد را در کار خود با انگیزه کرده و ابهت و اقتدار او را تقویت می‌کند. مطمئن باشید بازتابِ حفظ ابهت مرد، شیرین و لذت‌بخش است. 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☕🍁 🎁 مشغول بازی کردن با حليم بود، لبخندی زد و گفت: به من نزدیک نمی شی ها! مثل اینکه برادرش متوجه حرفش شده بود که با لبخند دستش را که پر از حلیم بود به طرف لباس او گرفت که عاطفه گفت: مامان این که نمی خوره، چرا برکت خدا رو حروم می کنین؟ سکینه خانم اخمی کرد و گفت: چی کار کنم؟ بچه به این گندگی رو بذارم روی پام بهش غذا بدم؟ بچه ست دیگه، بزار بازیش رو بکنه مثل همیشه از حرف های مادرش ناراحت شده و چیز دیگری نگفت. بعد از تمام کردن صبحانه اش، تشکری کرد و زیر لب "خدا یا شکرت را زمزمه کرد که محمد آقا با شنیدنش لبخند کوچکی زد. به طرف اتاقش رفت و موبایلش را برداشت، به مبینا زنگ زد و از او پرسید که آیا همراه او به نماز جمعه می آید یا خیر؟ مبینا که همیشه مشتاق نماز جمعه و مراسمات مذهبی بود آن هم همراه عاطفه، پس قبول کرد. ساعت ده و نیم سر چهار راه محله شان قرار گذاشتند. نگاهی به عقربه های ساعت انداخت که نزدیک هشت بودند. لباس هایش را روی تخت آماده کرد و حوله به دست به طرف حمام رفت. *** وسایلش را در کیف کوچکش گذاشت و بار دیگر چک کرد که چیزی را جا نگذاشته باشد، با خودش مرور کرد: گوشی، کیف پول، کارت عضویت، خودکار، دفترچه و کلید. زیپ کیفش را بست بعد چادر، روسری، طلق روسری و گیره اش را | برداشت و به طرف آیینه قدی اتاق پذیرایی رفت و مشغول درست کردن طلقش شد. بعد از کلی کلنجار رفتن، آن را به صورت لبنانی بست و گیره ای که خودش درست کرده بود را روی آن زد...... 💞@MF_khanevadeh
💚🤍❤️ و زن ‏زندگی‌اش را داد ‏تا ما آزادی داشته باشیم 💚🤍❤️ ای چرٖاغِ دل تاریکم از این خانه مرو آشنای تو منم ، بر درِ بیگانه مرو شمع من باش و بمان نور ز تو اشک ز من 💚🤍❤️ جان فشان تو مَنم، در بر پروانه مرو... 💚🤍❤️ 💞@MF_khanevadeh
🔰 لوح | دانشگاه تعطیل؟! پیشرفت تعطیل!! 🔻 رهبر انقلاب در دیدار اخیر نخبگان علمی: یک رکنِ مهمّ پیشرفتِ کشور، دانشگاه و در دانشگاه هم عمدتاً نخبگان علمی هستند. اینکه شما می‌بینید در مقاطع مختلف تلاش شده که دانشگاه‌ها و کلاس‌ها تعطیل بشود، ناشی از این است. هر چه دانشگاه را بتوانند خراب و ناقص کنند، برای دشمنان پیشرفت کشور مغتنم است. ۱۴۰۱/۰۷/۲۷ 💞@MF_khanevadeh