✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
#هفت_شهر_عشق #قسمت_سی_و_هشت آیا به امام حسین'علیه السلام' خواهیم رسید؟ این سوالی است که ذهن مُنذر
#هفت_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_نه
_ " اِنّا لِله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون" . بگو بدانیم چه روزی مسلم شهید شد؟
_ دوازده روز قبل، روز عرفه.
_ مگر هجده هزار نفر با او بیعت نکرده بودند، پس آنها چه شدند و کجا رفتند؟
_ کوفیان بی وفایی کردند. از آن روزی که ابن زیاد به کوفه آمد ناگهان همه چیز عوض شد. ابن زیاد وقتی که فهمید مسلم در خانه هانی منزل دارد، با مکر و حیله، هانی را به قصر کشاند و او را زندانی کرد و هنگامی که مسلم با نیروهای خود برای آزادی هانی قیام کرد، ابن زیاد با نقشه های خود موفق شد مردم را از مسلم جدا کند.
_ چگونه هجده هزار نفر بی وفایی کردند؟
_ آنها شایعه کردند که لشکر یزید در نزدیکی های کوفه است. با این فریب مردم را دچار ترس و وحشت کردند و آنها را از مسلم جدا کردند. سپس با سکّه های طلا، طمع کاران را به سوی خود کشاندند. خدا می داند چقدر سکّه های طلا بین مردم تقسیم شد. همین قدر برایت بگویم که مسلم در شب عرفه در کوچه های کوفه تنها و غریب ماند و روز عرفه نیز، همه مردم او را تنها گذاشتند. نه تنها او را تنها گذاشتند بلکه به یاری دشمن او نیز، رفتند و از بالای بام ها به سر و صورتش سنگ زدند و آتش به طرف او پرتاب کردند. فردای آن روز بعد از ساعتی جنگ نابرابر در کوچه ها، مسلم را دستگیر کردند و سرش را از بدن جدا کردند.
مرد عرب آماده رفتن می شود. او هم بر غربت مسلم اشک می ریزد.
_ صبر کن! گفتی که دیروز کاروان امام حسین'علیه السلام' را دیده ای؛ آیا تو این خبر را به امام داده ای یا نه؟
_ راستش را بخواهید دیروز وقتی به آنها نزدیک شدم، آن حضرت را شناختم. آن حضرت نیز کمی توقّف کرد تا من به او برسم. گمان می کنم که او می خواست در مورد کوفه از من خبر بگیرد، امّا من راه خود را تغییر دادم.
_ چرا این کار را کردی؟
_ من چگونه به امام خبر می دادم که کوفیان، نماینده تو را شهید کرده اند. آیا به او بگویم که سر مسلم را برای یزید فرستاده اند؟ من نمی خواستم این خبر ناگوار را به امام بدهم.
مرد عرب این را می گوید و از آنها جدا می شود. او می رود و در دل بیابان، ناپدید می شود.
#ادامه_دارد
#شبتون_مهدوی
💞@MF_khanevadeh