✨مرکز امور خانواده آذربایجانشرقی✨
#لیلی_سر_به_هوا ☕❄️ #قسمت_63 هانیه با حالت ضایعای نشانش داد و گفت: این؟ تنها سری تکان دادم و از کن
#لیلی_سر_به_هوا ☕❄️
#قسمت_64
صدایم را آرام کردم و گفتم گند زدم مبینا؛ معدلم رو نمی دونم ولی درس
های تخصصی رو کم گرفتم.
مثلا چند؟
- شیمی شدم نه فیزیک دوزاده ریاضی هفت
صدای خندهاش بلند شد که حرصم را بیشتر کرد.
- کوفت، نخند!
و با حالت زاری ادامه دادم.
حالا چه گلی به سرم بگیرم؟
برای ترم دوم بخون
با صدای لرزان :گفتم اون که حتما ولی یه دعوای حسابی رو افتادم. فردا
کارنامه ها رو میدن.
خنده اش تمامی نداشت.
- گاوت زاییده
کمی صحبت کردیم و من که با خودم عهد کرده بودم درس هایم را بخوانم، مشغول خواندن عربی شدم.
دلنوشته هایم را در اینستاگرام استوری کرده بودم که پیام می دادند و تعریف و تمجید میکردند پیام را باز کردم که در کمال تعجب آقای میم
مرا تشویق کرده بود.
“عالی بود، ممنون واقعا"
از شدت ذوق نمی دانستم چه کار کنم جیغ خفه ای کشیدم و جوابش را
دادم.
- خیلی ممنون که وقت گذاشتین و خوندین.
یادم آمد روز راهیان نور هم که من و دوست جدیدم روی تخت مشغول گردش در ایسنتاگرام بودیم پیام داده بود و چیزی از من پرسیده بود. کاش شد همیشه از این فرصتها وجود داشت در انتخاب پروفایل، پست و استمرى مسماس بنیادی به خرجم داده که از آن خوشش بیاید منظر
🌿
🍁🍁@MF_khanevadeh
🍂
❤🍁🍂🌿❤