❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚 کتاب #نامیرا (قسمت شانزدهم) شریح وارد قصر شد، عبیدالله گفت چه شد؟ شریح گفت: #عمروبنحجاج را به قص
📚 کتاب #نامیرا (قسمت هفدهم)
#عبدالله_بن_عمیر وارد قصر ابن زیاد شد و از دیدن نیروهای عمر و در داخل قصر تعجب کرده بود.عمرو و عبدالله آرام به هم نزدیک شدند. #عمروبنحجاج بالبخند گفت:
باز هم در زیرکی و کیاست از من پیشی گرفتی! عبدالله منظور او را نفهمید. عمرو سخن خود را ادامه داد:
اکنون با دیدن هانی، چیزی را درک کردم که تو پیش از این میگفتی و من لجاجت می کردم.
عبدالله گیج به او نگاه کرد. عبدالله کنار دیوار به تماشای مردان مذحج ایستاد که شادمان با هم گفتگو می کردند و میرفتند. سپس سوی در بزرگ تالاری رفت که ابن زیاد و هانی در آن بودند. عبدالله وارد تالار شد. ابن زیاد و هانی را کنار یکدیگر دید، عبدالله انگار تازه معنای سخن عمرو را دریافته بود. خیره به هانی نگریست. ابن زیاد از جا بلند شد و با آغوش باز به سراغش رفت.
خوش آمدی عبدالله، آنها که در لحظه های حساس به یاری ما می آیند، پیش و بیش از دیگران به عطایای ما دست می یابند. عبدالله گفت: «پس عمرو بن حجاج هم مردان قبیله اش را برای یاری امیر به قصر آورده؟»
هانی از این حرف جا خورد.
ابن زیاد با تندی رو به عبدالله کرد و گفت: ام تو با این مرد(هانی) صحبت کن و از عاقبت فتنه ای که به پا کرده آگاهش کن تا بداند که امیر مؤمنان یزید، تاب تحمل آشوب و خیانت را ندارد.»
عبدالله و هانی تنها در تالار پذیرایی مانده بودند. هانی حیرت زده به عبدالله نزدیک شد و خیره در چشمان او نگریست. عبدالله گفت:
تو به عمرو بن حجاج چه گفتی که این گونه از تو به خشم آمده است؟
هانی با خشم گفت:
اگر عمرو حال مرا بداند، لحظهای درنگ نخواهد کرد و مردان مذحج چنان بر پسر زیاد فرود می آیند که مهلت نکنند، شمشیر از غلاف بیرون بکشند.»
عبدالله از سخن او تعجب کرد و دریافت موضوع پیچیده تر از آن است که او تصور می کرده است. گفت:
تو اکنون با عمرو دیدار نکردی؟!»
هانی گفت: «به خدا سوگند من هرگز فریب تو و پسر زیاد را نخواهم خورد. _فریب؟!
عبدالله لحظه ای اندیشد. بعد گفت:
تو برای من عزیزتر از آن هستی که بخواهم فریبت دهم، اما.... اما گمان می کنم، پسر زیاد از هم اکنون حکومت خویش را بر فریب استوار کرده که اگر چنین باشد، وای بر ما
عبدالله نگاهی به هانی انداخت که
سربازان او را بر زمین کشیدند و پای تخت بردند و جلو پای ابن زیاد رهایش کردند. عبدالله بن عمیر نیز به دنبال او آرام وارد شد و روبروی ابن زیاد ایستاد. ابن زیاد یکباره از تخت بلند شد و با تازیانه به سراغ هانی رفت. بالای سرش ایستاد و کینه جو تازیانه را بالا برد و گفت:
مردک، مردان قبیله ات را به رخ من میکشی و تازیانه را فرود آورد.
عبدالله تاب نیاورد و جلو رفت گفت:
امير رفتار تو مرا به یاد قیصر روم میاندازد، در حالی که انتظار داشتم روش رسول خدا را به یادها بیاوری!
ابن زیاد که انتظار مخالفت نداشت، يکباره دست از هانی برداشت و آرام و کینه مند به عبدالله نزدیک شد. گفت:
اگر دشمن رسول خدا در خانه ی این مرد پناه گرفته بود، آیا با نوازش با او رفتار می کردی؟
عبدالله گفت: مسلم پسر عقیل، فرستادهی پسر فاطمه، دشمن رسول خداست؟!
ابن زیاد تهدید آمیز به عبدالله نگریست و گفت:
اگر دل به مسلم داده ای، پس بر ماشوریدهای و خونت بر خلیفه ی مسلمانان حلال است و اگر قصد اصلاح داری، پس خلیفه را یاری کن که او در جایگاه رسول خداس
خشم ابن زیاد هر چه بیشتر می شد، آرامش عبدالله هم بیشتر میشد عبدالله گفت: به خدا سوگند اگر به راهی که مسلم رفت ایمان داشتم، لحظه ای در یاری اش درنگ نمیکردم
🔻🔻🔻
ابوثمامه روبروی خانه هانی عبدالله بن عمیر را دید که اصرار داشت، وارد خانه ی هانی شود. عبدالله گفت: ابوثمامه، من باید مسلم را ببینم، هم اکنون!» ابو ثمامه به کنایه گفت:
از ابن زیاد برای او پیغام داری؟!» بعد نزدیک تر آمد و گفت:
یک بار فریب همراهان دروغین را خوردیم و هانی گرفتار شد، این بار عبیدالله تو را برای فریب یاران مسلم فرستاده است؟
عبدالله گفت: «من هم می خواهم از نیرنگ ابن زیاد با مسلم بگویم. او عمرو و یارانش را فریب داده و هانی را در بند نگه داشته
ابو ثمامه که هنوز حس عصبی برخورد با عمرو را داشت، می خواست هرچه زودتر از دست عبدالله خلاص شود. گفت:
عمرو فریب نخورده، وسوسه های پسر زیاد در نظرش خوشایند آمده و اما تو... بهتر است به افتخارات خود در فارس دلخوش داری و مسلم را با نیرنگ های ابن زیاد رها کنی که او بهتر از تو عبیدالله را می شناسد و پیش از تو خبرها را می داند.»
ادامه دارد...
@MF_khanevadeh
روزمان را با #قرآن آغاز کنیم
👇🌲فساد ستیزی شرط تحقق دولت مردم و قوی (۴)
النساء
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! کاملاﻗﻴﺎم ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ، ﻭ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﻴﺪ ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻳﺎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻳﺎ ﺧﻮﻳﺸﺎﻧﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ . ﺍﮔﺮ [ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﻧﺰﺍﻉ ] ﺗﻮﺍﻧﮕﺮ ﻳﺎ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎﺷﺪ [ ﺑﺎ ﻟﺤﺎﻅ ﻛﺮﺩﻥ ﻭﺿﻊ ﺁﻧﺎﻥ ، ﺑﺮ ﺧﻠﺎﻑ ﺧﺪﺍ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻧﺪﻫﻴﺪ ; ﺯﻳﺮﺍ ] ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻭ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺳﺰﻭﺍﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ . ﭘﺲ [ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎم ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻥ ] ﺍﺯ ﻫﻮﺍﻱ ﻧﻔﺲ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺷﻮﻳﺪ . ﻭ ﺍﮔﺮ ﺯﺑﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﻧﺎﺣﻖ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ] ﺑﭙﻴﭽﺎﻧﻴﺪ ، ﻳﺎ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭﻱ ﺑﺮﺗﺎﺑﻴﺪ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﻫﻴﺪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ .(١٣٥)
عدالت بايد در تمام ابعاد زندگى باشد. در اقامه عدل نام مورد خاصّى برده نشده است. «قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ»
۱- گواه شدن و گواهى دادن به حقّ، واجب است. كُونُوا ... شُهَداءَ لِلَّهِ
۲- نبايد هدف از گواهى دادن، دستيابى به اغراض دنيوى باشد. «شُهَداءَ لِلَّهِ»
۳- اقرار انسان عليه خودش معتبر است. «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ»
۴- ضوابط بر روابط مقدّم است. «وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ»
۵- رعايت مصالح خود و بستگان و فقرا، بايد تحت الشعاع حقّ و رضاى خدا باشد. شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ ...
۶- سود و مصلحت واقعى فقرا و اغنيا از طريق شهادت به ناحقّ تأمين نخواهد شد. «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما»
۷- همه در برابر قانون مساويند. «غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً»
۸- پيروى از هواى نفس مانع اجراى عدالت است و ملاحظه فاميل و فقر و غنا نشانهى هوى پرستى است. «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا»
۹- اداى شهادت واجب است وكتمان وتحريف آن ممنوع. «إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا»
۱۰- هر نوع كارشكنى، تأخير وجلوگيرى از اجراى عدالت، حرام است. «إِنْ تَلْوُوا»
۱۱- ضامن اجراى عدالت، ايمان به علم الهى است. «فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ
✍ #رجبعلی_ بازباد
@MF_khanevadeh
✍امام رضا علیه السلام
بهترین زنان شما آن زنی است که خوش اخلاق وبردبار باشد وهرگاه شوهرش بروی خشمگین شد با نظر غضب به شوهرش نگاه نکند تا هنگامی که از وی خشنود گردد و هرگاه شوهرش از وی غایب شد حقوق شوهر را حفظ کند این چنین زنی از کارگزاران الهی است و عاملان خداوند از رحمت او ناامید نیستند
📚کلینی ج5ص325
@MF_khanevadeh
#خدا_نوشت
(شرحی عاشقانه بر احادیث قدسی)
- گاهی مینشینی و با دستانت گیاهی را به بار مینشانی، دستنوشتهای مینویسی، نقشی میزنی، چیزی میسازی، و ....
همه میشوند مخلوق تو / تکهای از وجود تو / و شاید خود تو ....
و تو تا همیشه برای تکههای خودت دلواپسی!
✦ و خداوند روزی قصد کرد که با دو دستش، شبیهترین مخلوق به خودش را، نقش بزند...
برای همین هم هست که تو و تمام آنان که مخلوق اویند؛ شبیه تکهای از جانش هستند!
و بهتر بگویم؛ خود او هستند.
- از مردمک چشمان خدا به بندگانش که نگاه کنی؛ دیگر همه برایت آشنایند، و شاید خود تواند، یا خود خدایند!
نه موفقیتشان تنگ و منقبضت میکند،
و نه جاماندنشان خوشحالت ...
✦ و تو هرقدر مهربانتر میشوی؛ برای خدا، محبوبتر خواهی شد.
@MF_khanevadeh
● تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام
حضرت امام صادق علیهالسلام خطاب به یکی از اصحابشان فرمودند:
🔹 «يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ س كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِيَ»
🔸 ای ابا هارون! همانا ما کودکان خود را همانگونه که به نماز امر میکنیم به تسبیحات حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) نیز امر میکنیم،
پس همواره آن تسبیح را بجای آور؛ چرا که هرکس بر آن مداومت نماید، از بدبختی و شقاوت رهایی مییابد.
📚کافی ج3 ص343 ح13
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
@MF_khanevadeh
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اعتراض حاج آقا پناهیان به وزیر بهداشت جدید
🔴 شما شمشیر از رو کشیدید...
@MF_khanevadeh