eitaa logo
[ مُعیـد ]
380 دنبال‌کننده
85 عکس
26 ویدیو
0 فایل
و هـو المنهي ؛ هناك ضوء في قلبه :) اینجا ؟ ناگفته‌هایی از جنس ِشعر ؛ برای او (: + کمی حال ِدل ؛ کپی ؟ در شأن ِشما نیست سید .
مشاهده در ایتا
دانلود
چه هراسی‌ست مرا درد ِدمـادم بدهنـد ؟ خـو گرفته به غمم صرف ِشکیبایی ِخویش . .
صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم، تا به کجا کشد مرا مستی بی‌اَمانِ تو.
تـو در کنار خودت نیستی نمی‌دانی ، که در کنار تـو بودن چه عالمی دارد :)
🧑🏻‍🦯
واقعا آمادگی برگشت به خونه ، آلودگی ، شلوغی ، ترافیک ، درس و آدمـای تکراری رو ، ندارم🚶🏻.
من قصه‌ی فراق‌ تو را خاک کرده‌ام حاصل چه شد؟ جوانه زدی، بیشتر شدی
هرکسی پیر شود از بر ُرو می‌افتـد ، پیر ِمیخانهٔ ما اشـرف ِمخلوقات است :)
منم آن شاعر ِدرمانـدهٔ خودکار به‌دست ، که ندانـد به چه تشبیه کند دردش را . .
من تو رو در آسمان تیره شب دوست دارم ، مثل ستاره های درخشان :)
عشق از سر رفـت بیرون ُغرور ِاو نرفـت . . ناز ِمهمان را ز صاحب‌خانه می‌بایـد کشیـد !
چنانـت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتـد ، تـو صبر از من تـوانی کرد ُمن ، صبر از تـو نتـوانم ! :)
خوشا آن دل ، که دلـدارش تـو گردی . . خوشا جـانی ، که جانانش تـو باشی . . خوشا دردی ، که درمانـش تـو باشی :)
من ُتـو آن دو خطیم . . آری موازیـان به ناچـاری ، که هر دو باورمـان زآغـاز به یکدگـر نرسیـدن بـود :)
_
توصیف ِتـو برایم حکایتی‌ست ، که چشمانم برای شنیدن ِآن گوش می‌دهند و قلبم در آن زندگی می‌کنـد :)
دل شود کاغـذ ُاشکم چو قلم از عشقت ، می‌نویسم ز تـو ای ماه قشنگ ُنازم . . :)
عشق یعنی حسرت ِپنهان ِدل . . زنـدگی در گوشهٔ ویران ِدل . .
بر چشمانـم پارچه ای سیاه خواهم بست ، تـا هیچ چیز را نبینم . . نه شکنـجه را . . و نه چراغ‌ها را . .
انتظار ، زیباترین نقاشی ِدنیاست . . وقتی حاصل ِتصویرش ، تـو باشی :)
جهانی شـاد و غمگین‌انـد از هجـر ُوصال ِتـو . . به وصلم شادمـان گردان ، که از هجـر ِتـو غمگینم . . !
اگر بنـاست دمی بی تـو بگذرد عمرم ، هزار بار بمیرم ، نبینـم آن دم را !
سال‌هاست کوچـه ی چشم‌هایـم از عبـورت خالیست . .
فراق ُدوریت دیوانه‌ام کرد . . چو مجنون راهی ِویرانه‌ام کرد !
اونجا که باباطاهر میگه: گل سرخم چرا پژمرده حالی . . ؟ بیا قسمت کنیم دردی که داری… بیا قسمت کنیم ، بیشش به من ده ، که تو کوچک‌دلی ، طاقت نداری :)
می‌گویند : شاد بنویس . . نوشته هایت درد دارنـد ! و من یاد ِمردی می‌افتـم ، که با کمانچه‌اش ، گوشه ی خیابـان شـاد میـزد ، اما با چشمهای ِخیس . . !
دورم ز همه عالم ُآدم ، تـو بگو کیست که حوصله ی آدم ِبی‌حوصله دارد ؟
اسارت در خاطرات ِکهنه ، بهتر از تخریب ِاحساس برای رهایی‌ست . . !
حرف را ميشود از حنجره بلعيـد ُنگفت . . واى اگر چشم ‌بخوانـد غم ِناپيدا را (: