خوشا آن دل ، که دلـدارش تـو گردی . .
خوشا جـانی ، که جانانش تـو باشی . .
خوشا دردی ، که درمانـش تـو باشی :)
من ُتـو آن دو خطیم . .
آری موازیـان به ناچـاری ،
که هر دو باورمـان زآغـاز به یکدگـر نرسیـدن بـود :)
توصیف ِتـو برایم حکایتیست ،
که چشمانم برای شنیدن ِآن
گوش میدهند و قلبم در آن زندگی میکنـد :)
بر چشمانـم
پارچه ای سیاه خواهم بست ،
تـا هیچ چیز را نبینم . .
نه شکنـجه را . .
و نه چراغها را . .
جهانی شـاد و غمگینانـد از هجـر ُوصال ِتـو . .
به وصلم شادمـان گردان ،
که از هجـر ِتـو غمگینم . . !
اونجا که باباطاهر میگه:
گل سرخم چرا پژمرده حالی . . ؟
بیا قسمت کنیم دردی که داری…
بیا قسمت کنیم ، بیشش به من ده ،
که تو کوچکدلی ، طاقت نداری :)
میگویند : شاد بنویس . .
نوشته هایت درد دارنـد !
و من یاد ِمردی میافتـم ،
که با کمانچهاش ،
گوشه ی خیابـان شـاد میـزد ،
اما با چشمهای ِخیس . . !
من همـان رودم که بهر ِدیدنـت مرداب شـد . .
ماه ِمن !
بس کن نـدیدن های بیانـدازه را (:
+ دیدی وقتی توی خونه کسی زندگی
نمیکنه خونه سرد میشه؟
- آره. چطور مگه؟
+ هیچی! میخوام بگم قلبِ آدم که
از خونه کمتر نیس :)!
تن ِمن ،
قایـق ِلنـگرزده در طوفـان است . .
خودم اینجا امـا ،
دل ِمن پیش ِتـو سرگردان است . .
تو را
همانند بوییدن یک کتاب
دوست دارم.
زیرا که من برای پیدا کردن تو
صفحههای زیادی را گشتهام ...