خوشا آن دل ، که دلـدارش تـو گردی . .
خوشا جـانی ، که جانانش تـو باشی . .
خوشا دردی ، که درمانـش تـو باشی :)
من ُتـو آن دو خطیم . .
آری موازیـان به ناچـاری ،
که هر دو باورمـان زآغـاز به یکدگـر نرسیـدن بـود :)
توصیف ِتـو برایم حکایتیست ،
که چشمانم برای شنیدن ِآن
گوش میدهند و قلبم در آن زندگی میکنـد :)
بر چشمانـم
پارچه ای سیاه خواهم بست ،
تـا هیچ چیز را نبینم . .
نه شکنـجه را . .
و نه چراغها را . .
جهانی شـاد و غمگینانـد از هجـر ُوصال ِتـو . .
به وصلم شادمـان گردان ،
که از هجـر ِتـو غمگینم . . !