#جمعههای_مهدوی 🌼
ڪدام یڪ از ما #تأخیر ظهور امام #مهدے(عج) را جدے گرفتیم⁉️⁉️
ڪدام یڪ از ما از #دورے امام مهدے(عج) #دلگیر شدیم⁉️⁉️😞😓
اصلا چند درصد عمرمان را بہ فڪر و اندیشہ امام مهدے(عج) سپرے ڪرده ایم و براے #دَرمان این دَرد راه یابے ڪردیم⁉️
میدانم سراغ دارید #بسیارے را بہ خاطر #عشقش افسردگے گرفتہ و بارها بہ خودڪشے دست زده.....
اما ، سوالم این است #آیا ڪسے را سراغ دارید ڪہ بخاطر #غیبت مولاجان خواب و خوراڪش #مختل شده باشد⁉️⁉️😞
ما چقدر بہ فڪر #یوسف زهرا(س) هستیم.....
چند درصد از ذاڪرین اهلبیت(علیه السلام)در عزاهاے متعدد حضرت اباعبدالله(علیه السلام)مراسماتشان را بہ #نیت تعجیل فرج برگزار میڪنند.....⁉️⁉️
و نمیگویند برنامہ برهم میخورد❗️❗
اگر قلم و ڪاغذے را بدهند و بگویند #آرزویت را بنویس تا مستجاب شود چند درصد از ما #ظهور امام مهدے(عج) را مےنویسیم⁉⁉
بیائیم و #دلمان را از این پس از هجر امام مهدے(عج) بگریانیم و اعمالمان را هدیہ بہ حضرت حجت(عج) ڪنیم.....
بخاطرش #ببخشیم.....
بخاطرش #برویم.....
بخاطرش #بخریم.....
بخاطرش #عزا نگهداریم.....
بخاطرش #بخوانیم.....
بخاطرش #بگوییم.....
بخاطرش #برخیزیم.....
بخاطرش #نَفس بڪشیم.....
#نظرت چیست....⁉⁉
چند درصد از ما #عهد مےبندیم....⁉⁉
#عاشق واقعے یعنے بخاطر #عشقش از خود بےخود شود.....
چند در صد از ما ڪہ #میگوییم {أنا مُنتظرالمَهدے (عج) } #راست است⁉⁉
⚡⭐ اللّهم عجل الولیک الفرج ⭐⚡
🌾 @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰اواخر #آذر ١٣٦٠ بود. يادم هست كه زن صاحبخانه🏡 ميگفت: « #بچه را آورده اند خانه.» اما درست يادم نيست چه كسى مرا برد طبقه بالا تا بچه را #ببينم.
🔰وارد اتاق كه شدم #مادر بود و «بچه👶» توى بغلش و زنهاى همسايه و فاميل كه يك حلقه دور آن #اتاق_كوچك زده بودند. اين تنها تصويرى است كه از تولد #محمودرضا به ياد دارم و هيچوقت يادم نرفته🗯
🔰٣٠ ديماه ٩٢، وقتى پرواز ١١ شب تهران - تبريز توى فرودگاه تبريز🛫 به زمين نشست و با #پدر از پله هاى هواپيما پايين آمديم و وارد سالن فرودگاه شديم.
🔰از همسرم💞 كه پدر و مادرش و پسرمان را در #مشهد رها كرده بود و خودش را رسانده بود فرودگاه تبريز، خواستم كه قبل از رسيدن ما به خانه، #خبرشهادت محمودرضا🌷 را به #مادرم برساند.
🔰نمى دانم كى رسيديم توى كوچه و جلوى #خانه_پدر🏡 صداى گريه زنه😭ا توى كوچه شنيده مى شد. پله ها را رفتم بالا و وارد اتاق شدم. #مادر بود و زنهاى همسايه كه يك حلقه دور آن اتاق كوچك زده بودند. شبيه #روزتولد محمودرضا در ٣٢ سال پيش اما اينبار #مادر «بى محمودرضا😔» بود.
🔰مادر از خبر طورى #استقبال كرده بود كه انگار خبر داشته و خبر غافلگير كننده اى نگرفته❌ بى قرار بود و نبود. نشسته بود اما غرق در اشک😭. مدام مى گفت: رفتى به #آرزويت رسيدى؟ «راه امام حسين را رفته پسرم...» مى گفت و اشك مى ريخت.
🔰گاهى هم ميگفت: « #يوسفم رفت...» نشستم پيش #مادر👥 و بهترين جاى دنيا🌎 در آن لحظات همانجا بود.
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#راوی_برادر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram