#خاطرات_شهدا
هواپیما که رفت، چند نفر بی هوش
موندند و من که ترکش توی پام
خورده بود و حاج حسین، تنها.
رفته بود یک تویوتا پیداکرده بود
آورده بود.🚐
می خواست ما رو ببره توش. هی
دست می انداخت زیر بدن بچه ها
سنگین بودند، می افتادند‼️
دستشون رو می گرفت می کشید،
باز هم نمی شد.😔 خسته شد!
رها کرد رفت روی زمین نشست.
زل زد به ما که زخمی افتاه بودیم
روی زمین، زیر آفتاب داغ.
دو نفر موتور سوار🏍 رد می
شدند.
🏃دوید طرفشان
گفت: " بابا ! من یه دست بیش تر
ندارم. نمی تونم اینا رو جابه جا
کنم. الان می میرن اینا😰
شما رو به خدا بیاین."
پشت تویوتا یکی یکی سرهامون رو
بلند می کرد، دست می کشید روی
سرمون.😭
دائم می گفت نگاه کن. صدامو می
شنوی؟منم، حسین خرازی😭
می خواست دلگرمیمون بده✋
#حاج_حسین_خرازی
#فرمانده_بی_ادعا ✌️
🕊|•🌹 @masjed_gram