#نهج_البلاغه | #حکمت ۴۳
🏷️ ویژگی های خباب بن ارت
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام فِي ذِكْرِ خَبَّابِ بْنِ اَلْأَرَتِّ يَرْحَمُ اَللَّهُ خَبَّابَ بْنَ اَلْأَرَتِّ فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اَللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً
☜ درياديكىازيارانفرمود: خدا خبّاب بن أرت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روى فرمانبرداری هجرت كرد و با قناعت زندگى گذراند، و از خدا راضى بود و مجاهد زندگی کرد.
♻️ فیض: امام عليه السّلام در بارۀ(نيكبختى و اوصاف پسنديدۀ) خبّاب ابن ارتّ(كه يكى از نيكان اصحاب رسول خدا (صلّىاللّهعليه و آله) و از دانشمندان اوّلين مهاجرين بوده و در جنگ بدر و جنگهاى بعد از آن رسول اكرم را همراهى نموده و در كوفه در سنّ هفتاد و سه سالگى در سال سى و هفت يا سى و نه هجرىّ پس از آنكه در جنگ صفّين و نهروان همراه #اميرالمؤمنين عليه السّلام بوده دار دنيا را بدرود گفته امام عليه السّلام بر او نماز خوانده در بيرون كوفه دفن شد و او اوّل كسى است كه در بيرون كوفه دفن گشته و پيش از آن مردم مردگانش را در خانهها يا جلو خانههاشان دفن مىنمودند، خلاصه حضرت در حقّ او) فرموده است: خدا خبّاب ابن ارتّ را بيامرزد كه از روى رغبت اسلام آورد (نه به اكراه و اجبار) و از وطن هجرت نمود (و نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد) براى فرمانبرى و #قناعت كرد (از كالاى دنيا) باندازۀ كفايت و از خدا (بدادۀ او از خوشى و سختى و بيمارى و تندرستى) راضى و خوشنود بود و در زندگانى (همۀ #عمر در راه خدا) #جهاد كننده بود.
🇯 🇴 🇮 🇳
امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه تشبيه جالبى دربارۀ غافلان اهل دنيا دارد مىفرمايد: «اهل دنيا همچون كاروانيانى هستند كه آنان را به سوى مقصدى مىبرند و آنها در خوابند». مىدانيم دنيا مسير آخرت است و در اين مسير منزلگاههايى است كه در آنجا بايد زاد و توشه براى آخرت برگرفت تا هنگامى كه انسان به مقصد مىرسد دستش خالى نباشد؛ ولى دنياپرستانى كه در تمام #عمر به دنيا مشغولاند، همچون كسانى هستند كه بر مركب سوار و در خوابند و ساربان آنها را بهسوى مقصد مىبرد. انتهاى اين مسير همان #مرگ است؛ آنها زمانى كه سيلى أجل در گوششان نواخته شود از اين خواب غفلت بيدار مىشوند و تُهیدست بهسوى آخرت مىروند. همان گونه كه در روايت معروف آمده است: «النّٰاسُ نِيٰامٌ فَإذٰا مٰاتُوا انْتَبَهُوا» . مردم در خوابند هنگامى كه بميرند از خواب بيدار مىشوند.
به بيان ديگر انسانها سرمايهدارانى هستند كه وارد بازار دنيا مىشوند. مدت اين بازار - مانند بسيارى از بازارهاى جهانى محدود است - و سرمايۀ آنها ساعات و شبها و روزهاى عمر آنهاست؛ هرگاه در اين مدت در خواب باشند سرمايه از دست مىرود و تجارتى حاصل نمىشود. به گفته شاعر:
سرمايه ز كف رفت و تجارت ننموديم
جز حسرت و اندوه متاعى نخريديم *** [گفتار حكيمانه]
مباحث
🎥 #ببینید | به خدای خودمون باور داشته باشیم‼️ ✅ اگر عمرت به دنیا باشد، مطمئن باش خدا روزیت رو میرس
🔰 غم و غصههای بیجا برای #رزق و #روزی...
✨ حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند:
✨ الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَی هَمِّ یَوْمِکَ کَفَاکَ کُلَّ یَوْمٍ مَا فِیهِ فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَإِنَّ الله تَعَالَی جَدُّهُ سَیُؤْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ جَدِیدٍ مَا قَسَمَ لَکَ وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ لِمَا لَیْسَ لَکَ؟! وَ لَنْ یَسْبِقَکَ إِلَی رِزْقِکَ طَالِبٌ وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَکَ.
✨ رزق و روزی دو نوع است: رزقی که تو آن را میطلبی و رزقی که در پی تو می آید و اگر تو نیز دنبالش نروی به تو میرسد؛ بنابراین اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش بار مکن! چرا که روزی هر روز، تو را کفایت میکند.
اگر آن سال از #عمر تو باشد خداوند متعال در هر روز جدید آنچه نصیب تو نموده به تو میرساند و اگر آن سال از عمرت نباشد پس چه اندوهی میخوری بر چیزی که از آن تو نیست؟! در حالی که هرگز کسی زودتر از تو به رزق تو نرسد و هیچ کس برای [ستاندن] آن بر تو غلبه نکند و هیچ گاه آن چه که برای تو مقدر شده، دیرتر [از موعد مقرر] به تو نرسد.
📚 بحارالانوار / مجلد۵ /صفحه۱۴۷
@ostadelahi
📖 امام عليه السلام در اين كلام كوتاه و بيدار كننده اشاره به پايان تدريجى #عمر انسان كرده مىفرمايد: «نفَسهاى انسان گامهاى او به سوى سرآمد زندگى و مرگ است»؛ (نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ).
خُطىٰ جمع «خُطْوة» به معناى فاصلۀ ميان دو قدم به هنگام راه رفتن است كه در فارسى از آن به عنوان «گام» نام مىبرند. اين نكتۀ مهمى است كه انسان دائما در حال نفس كشيدن است؛ در خواب و بيدارى و قيام و قعود و در همه حال و اگر مدت كوتاهى راهِ نفس را بر او ببندند مرگ او فرا مىرسد. از سوى ديگر، دستگاه تنفس انسان و قلب و مغز و ساير اعضا استعداد محدودى دارند؛ مثلاً دستگاه تنفس مىتواند حداكثر چندين ميليارد بار هوا را به درون كشيده اكسيژن آن را جذب كند و گاز كربن را همراه باقيماندۀ آن بيرون بفرستد. همچنين قلب توان دارد ميلياردها مرتبه باز و بسته شود. به يقين هنگامى كه اين عدد به نهايت رسيد تاب و توان اين دستگاهها تمام مىشود؛ خود به خود از كار مىايستند؛ مانند اتومبيلى كه آخرين قطرۀ سوخت آن تمام شود و در اين هنگام از كار باز مىايستد؛ بنابراين همانگونه كه در اتومبيل هر قطرهاى از سوخت مصرف مىشود گامى به سوى پايان است، هر نفسى كه انسان مىكشد و هر ضربانى كه قلب او مىزند او را يك گام به پايان زندگى نزديك مىسازد. همانگونه كه گامهاى پى در پى، انسان را به مقصد نزديك مىكند. به همين دليل بعضى معتقدند كه ورزش كردن زياد از #عمر انسان مىكاهد؛ زيرا به هنگام ورزش نفسها سريعتر و ضربان قلب بيشتر مىشود.
در كتاب كافى نقل شده است كه #امام_صادق عليه السلام فرمود: «مَا مِنْ يَوْمٍ يَأْتِي عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِكَ الْيَوْمُ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَكَ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِنَّكَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَهَا أَبَداً؛ هر روزى كه بر انسان مىگذرد به او مىگويد: اى انسان من روز جديدى هستم و بر اعمال تو گواهم.
هدایت شده از فقه و احکام
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
#أمیرالمؤمنین علیه السلام:
☀️🌤️⛅🌅 هر روز صفحه ای از #عمر شماست؛ پس آن را با بهترین عمل خود جاویدان کنید.
📚غرر الحکم / صفحه115
📖 @feqh_ahkam
📖 اين گفتار حكيمانه هرچند با حكمت پيشين در يك عبارت ذكر نشده؛ ولى در واقع مكمّل آن است.
نخست مىفرمايد: «هرچيز كه شمرده مىشود سرانجام پايان مىگيرد»؛ (كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ).
👈 اين اشاره به قانون كلى فلسفى است كه هرچيز تحت عدد در آيد محدود است و هرچه محدود است، پايان پذير است و از آنجا كه #عمر انسانها تحت عدد قرار مىگيرند؛ مثلا مىگوييم: عمر شصت ساله، يا هشتاد ساله، مفهومش اين است كه هر ساعتى كه بر انسان مىگذرد تدريجا از آن كاسته مىشود و اين سرمايه به سرعت رو به فنا مىرود و مهم اين است كه گذشتن و كاستن آن در اختيار ما نيست چه بخواهيم، چه نخواهيم به سرعت در حال عبور است.
آنگاه در ادامه مىفرمايد: «و آنچه مورد انتظار است سرانجام فرا مىرسد»؛ (وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ) . منظور از «متوقَّع» امورى است كه به طور قطع مىدانيم در آينده رخ مىدهد؛ مانند مرگ و پايان زندگى و قيام #قيامت. اشاره به اينكه كسى كه به اين امور آگاه است بايد توجه داشته باشد كه روزى مرگ، دامان او را مىگيرد و روزى در دادگاه عدل الهى حضور مىيابد. به همين دليل در تفسير آيۀ شريفۀ «وَ اُعْبُدْ رَبَّكَ حَتّٰى يَأْتِيَكَ اَلْيَقِينُ» يقين را به مرگ تفسير كردهاند.
آنچه امام در دو جملۀ بالا بيان فرموده در واقع اشاره به دنياى فانى و گذاران است؛ دنيايى كه عمرش در برابر جهان آخرت بسيار ناچيز است، همانگونه كه در حديثى از #پيغمبر_أكرم صلى الله عليه و آله مىخوانيم: «مَا الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مِثْلُ مَا يَجْعَلُ أَحَدُكُمْ إِصْبَعَهُ فِي الْيَمِّ فَلْيَنْظُرْ بِمَ يَرْجِعُ؛ عمر دنيا در برابر آخرت مانند اين است كه يكى از شما انگشت خود را در دريايى فرو كند (و سپس بيرون آورد) در اين حال نگاه كند ببيند چه اندازه از آب دريا بر انگشت او باقى مانده». اين هشدارى است به همۀ دنيا طلبان و آنها كه به آخرت و زندگى جاويدان پشت كردهاند تا بدانند چه چيز به دست مىآوردند و چه چيز را از دست مىدهند.
👈 تعبير به سه طلاقه كردن دنيا ناظر بر اين است كه انسان به حسب طبع و آفرينش پيوندى با دنيا دارد كه در حكم #ازدواج است و امام مىفرمايد: من اين پيوند را قطع كرده و عطايت را به لقايت بخشيدهام.
در ادامۀ اين سخن، حضرت دليل اين نفرت بر زر و زيور دنيا و مقامات و ثروتها را بيان كرده مىفرمايد: «زندگى تو كوتاه و مقام تو كم و آرزوى تو داشتن ناچيز است»؛ (فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ، وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ، وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ).
⏳ به راستى #عمر دنيا كوتاه است و مقامات آن كم ارزش و گاه بىارزش.
👈 جملۀ «أَمَلُكِ حَقِيرٌ» اشاره به اين است كه كسانى كه تو را آرزو دارند، آرزوى حقير و پستى براى خود پيدا كردهاند.
👈 در پايانِ اين سخن، امام عليه السلام از كمبود زاد و توشۀ سفر طولانى آخرت شكايت كرده مىفرمايد: «آه از كمى زاد و توشه (آخرت) و طولانى بودن راه و دورى سفر و عظمت (مشكلات مقصد)»؛ (آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَ طُولِ الطَّرِيقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ).
👈 با اينكه مىدانيم امام عليه السلام بيشترين ذخيره را براى عالم آخرت فراهم ساخته تا آنجا كه به مقتضاى حديث نبوى معروف: «ضَرْبَة عَلىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أفْضَلُ مِنْ عِبٰادَةِ الثَّقَلَيْنِ» ضربۀ كارى آن حضرت (بر پيكر عمرو بن عبد ودّ در آن لحظۀ بسيار حساس تاريخ اسلام) برتر از عبادت جنّ و انس است و نيز مىدانيم آن حضرت در تمام غزوات اسلامى فداكارى فراوان كرد و عبادتهاى شبانۀ او گاه به هزار ركعت #نماز در يك شب مىرسيد و يك هزار برده را از دسترنج خود خريد و آزاد كرد و عبادات و اطاعات فراوان ديگر، جايى كه امام با اين همه زاد و توشه از كمى زاد و توشۀ سفر آخرت اظهار ناراحتى و نگرانى كند ما چه بگوييم و چه كارى انجام دهيم؟
بديهى است هرگاه انسان زاد و توشۀ خود را براى اين سفر طولانى كم ببيند، براى افزايش آن كوشش مىكند؛ ولى اگر گرفتار #غرور گردد و اعمال ناچيز خود را بزرگ ببيند هرگز به فكر افزايش نمىافتد.
👈 تعبير به «مورد» اشاره به #روز_قيامت است كه انسان در آن وارد مىشود و تعبير به «عظيم» اشاره به مشكلات حساب و كتاب و عبور از صراط و هول و وحشت آن است.
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر #ناصری دام عزّه:
🔻 در #برزخ وقتی میگویند #عمر فلانی چند سال است؟ مثل دنیا نیست که بگویند پنجاه یا شصت سال است. [یعنی میزان عمری که در دنیا کرده را #محاسبه نمیکنند] بلکه منظور این است که میزان ماندگاری او چقدر است؟ خودش از دنیا رفته، ولی چقدر ماندگار است؟ راه رسیدن به حداقلهای ماندگاری در برزخ چیست؟ یک نفر است که صد سال عمرش است، یک نفر دویست سال عمرش است.
🔸 راه پیدا کردن به ماندگاری از کجا شروع میشود؟ اگر کمی از زندگی حیوانی خارج شویم، خدای متعال راه ماندگاری را به ما نشان میدهد. هم علم آن را میدهد، هم #توفیق و ماندگاری آن را میدهد.
🔹 فقط به این نیست که فرض کنید گاهی اوقات برخی نفوس تنگی و بیحوصلگی میکنند، خیلی هم استعداد یا شتاب دارند و یا خیلی میخواهند اوج بگیرند، شعر حافظ را میگیرند و خیلی هم با آن اُنس پیدا میکنند، ولی میگویند اگر بنا به شعر باشد که حافظ گفته، من هم می توان مثل او شعر ماندگار بگویم.
🔸 در حالی که این حرفها نیست، زوایای ماندگاری در عالَم منحصر به یک زاویه نیست، اصلاً در خود باب شعر، هزاران زاویه است. چرا من اینطور به شعر و حافظ و دیگری نگاه کنم؟ هر کسی یک خروجی دارد.
🔹 شرایط ماندگاری در خروجی با چینش کردن الفاظ و شعر گفتن متفاوت است. ماندگاری باطن میخواهد و پشتوانه نیاز دارد.
🔻 یکی از دلائل ماندگاری نوع عملکرد افراد می باشد؛ مثلا ما در ایران امامزادههای زیادی داریم که انواع دارند: برخی مرقد دارند، برخی مرقد ندارند و بعضی هم از یاد رفتهاند و تمام شده است؛
🔸 اما وقتی به #حضرت_عبدالعظیم عليهالسلام نگاه میکنید، یکی، دو روایت باعث ماندگاری این بزرگوار شده است؛ اما آن دو روایت بعد از دهها سال گذشت و صبوری بود. در فضاهای خاص آن زمان که بنی الحسن، مقداری با بنی الحسین اختلاف داشتند؛ اما با این وجود ایشان با اینکه از بنی الحسن بود و با اینکه حدود 90 سال سن داشت و فقیه و محدّث بود، ایمانش را به شخصی [امامی از نسل بنی الحسین علیه السلام] عرضه کند که به حسب ظاهر، کودک چهار پنج ساله است و تسلیم اوامر او باشد و او را به عنوان امام بپذیرد!
🔹 گاهی آن کودک را بر دوش خودش سوار کند و به مجلس بیاورد و شاگردان او اعتراض کنند که شما از فرزندان اهل بیت (علیهم السلام) هستید، خودتان پیرمرد، فقیه و محدّث هستید، بگوید: نه، این ارادهی حق تعالی است. اینها دست به دست هم میدهد و یک ماندگاری برای ایشان تولید میکند.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
05 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
17.87M
🔉#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه پنجم
* معنای سلام در نماز را به من القا کردند.
* نورانی ترین قطعه سلام در نماز
* سلام آخر نماز خطاب به چه کسانی است؟
* به من گفتند: هرچه به مضجع اهل بیت علیهم السلام نزدیک تر شوی بیشتر در معرض نوری.
* #شهداء #عند_ربهم_یرزقون هستند تا آخر
* نور شما را طاهر میکند.
* با #روضه خانههایتان را نورانی کنید.
* محل ریختن خون #شهدا و مزار آن ها نورانی تر است.
* چرا نور #کربلا از همه بیشتر است؟
* کربلا، اوج نور افشانی خدا
* چگونه به نور برسیم؟
* ادامه داستان: واقعه چهارم
* حقایقی که از بیمارستان بعثت شروع شد.
* حیوانات وحشی به من حمله کردند.
* با ذکر #یا_زهرا(سلام الله علیها) قفل زبانم باز شد.
* با ذکر #لاحولولاقوهالابالله حیوانات وحشی از من دور شدند.
* از زنبور میترسیدم، #شیطان در قالب همون حشره ظاهر شد.
* فعالیت شدید شیطان در واپسین ساعات #عمر
* تمثیل شیطان در قالب چهره یک زن در بالین پیرمرد روحانی
* دیدن زن نقابدار شیطانی توسط برادرم
* فریاد کشیدن زن شیطانی با هر دفعه که ذکر میگفتم.
* تلاش شیطان برای دور کردن من از بخش آی سیو و پیرمرد روحانی
* تاثیر شیطان در تصمیمگیری دکترها برای انتقال من به بخش زنان
* رعایت نکردن خط قرمزها در بیمارستان
* شوخی و خندههای پرستاران با #نامحرم باعث آزار بیماران میشد.
* بیمارستان، بدترین مکان برای جان دادن!!
⏰ مدت زمان: ۴۴:۰۴
📆 1401/03/09
@Aminikhaah_Media
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
31 - افاضه قرآن مجید
و نیز جناب حاج علی آقا فرمود من در طفولیت به مکتب نرفتم و بی سواد بودم و در اول جوانی سخت آرزو داشتم بتوانم قرآن مجید را بخوانم تا اینکه شبی با دل شکسته به حضرت ولی عصر - عجل اللّه تعالی فرجه - برای رسیدن به این آرزو متوسل شدم .
در خواب دیدم در کربلا هستم، شخصی به من رسید و گفت : در این خانه بیا که تعزیه #حضرت_سیدالشهداء علیه السلام در آن برپاست و استماع #روضه کن. قبول کرده وارد شدم، دیدم دو نفر سید بزرگوار نشسته اند و جلو آنها ظرف آتشی است و سفره نانی پهلوی آنها است، پس قدری از آن نان را گرم نموده به من مرحمت فرمودند و من آن را خوردم، پس روضه خوان ذکر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) کرد و پس از تمام شدن، از خواب بیدار شدم حس کردم به آرزوی خود رسیده ام؛ پس #قرآن_مجید را باز کردم دیدم کاملا می توانم بخوانم و بعد در مجلس قرائت قرآن مجید حاضر شدم، اگر کسی غلط می خواند یا اشتباه می کرد به او می گفتم حتی استاد قرائت هم اگر اشتباهی می کرد می گفتم. استاد گفت: فلانی ! تو تا دیروز سواد نداشتی و قرآن را نمی توانستی بخوانی، چه شده که چنین شده ای ؟ گفتم : به #برکت حضرت حجت علیه السلام به مقصد رسیدم .
فعلا حاجی مزبور استاد قرائت اند و در شبهای #ماه_مبارک_رمضان مجلس قرائت ایشان ترک نمی شود .
از جمله عجایب حاجی مزبور آن است که غالبا در خواب، امور آتیه را می بیند و میفهمد که فردا چه می شود با که برخورد می کند و با که طرف معامله می شود و آن معامله سودش چه مقدار است.
وقتی به حقیر گفت خداوند بزودی به فرزندت ( آقای سید محمد هاشم ) پسری عطا می کند اسمش را به نام مرحوم پدرت ( سید محمد تقی) بگذار، طولی نکشید خداوند پسری به ایشان عنایت فرمود و اسمش را ( محمد تقی ) گذاردیم .
پس از ولادت، سخت مریض شد به طوری که امید حیات به آن بچه نبود. باز حاجی مزبور فرمود ( این بچه خوب خواهد شد و باقی خواهد ماند)، طولی نکشید که خداوند او را شفا داد و الان بحمداللّه در سن پنجسالگی و سالم است.¹
و بالجمله ایشان در اثر #تقوا و مداومت بر #مستحبّات خصوصا #نوافل یومیّه دارای صفای نفس و مورد عنایت و لطف حضرت حجت - عجل اللَّه تعالی فرجه - می باشد .
ضمنا باید دانست که راز آگاه شدن بعض نفوس از امور آتیه و إخبار به آن، آن است که خداوند قادر متعال تمام حوادث کَوْنیّه ، کلّی و جزئی را تا آخر #عمر دنیا پیش از پیدایش آنها در کتابی از کتابهای روحانی و لوحی از الواح معنوی ثبت فرموده است چنانچه در سوره حدید می فرماید :( هیچ مصیبتی در آفاق و انفس واقع نمی شود مگر اینکه پیش از پیدایش آن در کتاب الهی ثبت است و این کار ( یعنی ثبت امور تماما در لوحی نزد قدرت بی پایان او) بر خداوند سهل است برای اینکه ناراحت نشوید بر فوت شدن چیزی از شما ( یعنی بدانید خداوند صلاح شما را دانسته و فوت آن چیز را قبلا تعیین و ثبت فرموده) و خوشحال نشوید و به خود نبالید به چیزی که به شما رسیده ( یعنی بدانید آن را خداوند برای شما مقدّر و مقرّر فرموده )²
بنابراین ممکن است بعض نفوس صاف در حال خواب که از قیود مادّی تا اندازه ای آزاد شده اند با ارواح شریف و الواح عالی و بعض کتب الهی متصل شده و به بعض اموری که در آنها مشهود است اطلاع یابند و هنگام بیداری و مراجعت تام روح به بدن ، قوه خیالیش تصرفی در آن نکند و آنچه دیده به صرافت در حافظه اش باقی ماند و از آن خبر دهد .
------------------------------------------------
1- اینک هنگام چاپ این کتاب، در سن هفت سالگی و در سال اول دبستانِ فرصت ، سرگرم تحصیل است (ناشر).
2- (ما اَصابَ مِنْ مُصیبَهٍ فِی اْلاَرْضِ و َلا فی اَنْفُسِکُمْ اِلاّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرَاءَها اِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیرٌ لِکَیْلا تَاءْسَواْ عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتیکُمْ) سوره حدید، آیه 23.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مثل #چمران بمیرید!
#امام_خمینی (رضوان الله تعالی علیه) : شماها چه قدر میخواهید #عمر بکنید؟ مگر شما هر مقامی هم پیدا بکنید از مقام رضاخان و محمدرضاخان بیشتر میشود؟
#عبرت بگیرید!
@FANUSESHAB
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
34 - دادرسی ولی عصر (علیه السلام)
و نیز حاجی مؤمن مزبور - علیه الرحمه - نقل کرد که در اول جوانی شوق زیادی به #زیارت و ملاقات حضرت حجت علیه السلام در من پیدا شد که مرا بی قرار نمود تا اینکه خوردن و آشامیدن را بر خودم حرام کردم تا وقتی که آقا را ببینم (و البته این عهد از روی نادانی و شدت اشتیاق بود) دو شبانه روز هیچ نخوردم، شب سوم اضطرارا قدری آب خوردم حالت غشوه عارضم شد، در آن حال حضرت حجت علیه السلام را دیدم و به من تعرّض فرمود که چرا چنین می کنی و خودت را به هلاکت می اندازی، برایت طعام می فرستم بخور. پس به حال خود آمدم ثلث از شب گذشته دیدم مسجد( مسجد سردزک ) خالیست و کسی در آن نیست و درب مسجد را کسی می کوبد، آمدم در را گشودم دیدم شخصی عبا بر سر دارد به طوری که شناخته نمی شود، از زیر عبا ظرفی پر از طعام به من داد و دو مرتبه فرمود بخور و به کسی نده و ظرف آن را زیر منبر بگذار و رفت، داخل مسجد آمدم دیدم برنج طبخ شده با مرغ بریان است، از آن خوردم و لذتی چشیدم که قابل وصف نیست. فردا پیش از غروب آفتاب، مرحوم میرزا محمد باقر که از اخیار و ابرار آن زمان بود آمد، اول مطالبه ظرفها را کرد و بعد مقداری پول در کیسه کرده بود به من داد و فرمود تو را امر به سفر فرموده اند. این پول را بگیر و به اتفاق جناب آقا سید هاشم ( پیشنماز مسجد سردزک ) که عازم #مشهدمقدس است برو و در راه بزرگی را ملاقات می کنی و از او بهره می بری.
حاجی مؤمن گفت با همان پول به اتفاق مرحوم آقا سید هاشم حرکت کردیم تا تهران؛ وقتی که از تهران خارج شدیم پیری روشن ضمیر اشاره کرد، اتومبیل ایستاد با اجازه مرحوم آقا سید هاشم (چون اتومبیل دربست به اجاره ایشان بود) سوار شد و پهلوی من نشست. در اثنای راه، اندرزها و دستورالعملهای بسیاری به من داد و ضمنا پیش آمد مرا تا آخر #عمر به من خبر داد و نیز آنچه خیر من در آن بود برایم گزلرش می داد و آنچه خبر داده بود به تمامش رسیدم و مرا از خوردن طعام قهوه خانه ها نهی می فرمود و می فرمود : لقمه شبهه ناک برای قلب ضرر دارد با او سفره ای بود هر وقت میل به طعام می کرد از آن نان تازه بیرون می آورد و به من می داد و گاهی کشمش سبز بیرون می آورد و به من می داد تا رسیدیم به قدمگاه، فرمود اجل من نزدیک و من به مشهدمقدس نمی رسم وچون مرُدم، کفن من همراهم است و مبلغ دوازده تومان دارم با آن مبلغ قبری در گوشه صحن مقدس برایم تدارک کن و امر تجهیزم باجناب آقاسیدهاشم است .
حاجی گفت وحشت کردم و مضطرب شدم ، فرمود آرام بگیر و تا مرگم برسد به کسی چیزی مگو و به آنچه خدا خواسته راضی باش .
چون به کوه طرق ( سابقا راه زوار از آن بود ) رسیدیم اتومبیل ایستاد، مسافرین پیاده شدند و مشغول سلام کردن به #حضرت_رضا علیه السلام شدند و شاگرد راننده سرگرم مطالبه گنبدنما شد، دیدم آن پیر محترم به گوشه ای رفت و متوجه قبر مطهر گردید، پس از سلام و گریه بسیار گفت، بیش از این لیاقت نداشتم که به قبر شریفت برسم، پس رو به قبله خوابید و عبایش را بر سر کشید.
پس از لحظه ای به بالینش رفتم، عبا را پس زدم دیدم از دنیا رفته است از ناله و گریه ام مسافرین جمع شدند ، قدری حالاتش را که دیده بودم برایشان نقل کردم، همه منقلب و گریان شدند و جنازه شریفش را با آن ماشین به شهر آورده و در صحن مقدس مدفون گردید .
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
35 - اخبار از ساعت مرگ
و نیز حاج مؤمن مزبور - علیه الرحمه - از سید زاهد عابد ، جناب سید علی خراسانی که چند سال در حجره مسجد سردزک معتکف و مشغول عبادت بود ، عجایبی نقل می کرد از آن جمله گفت یک هفته پیش از مردن سید مزبور به من فرمود ، #سحر شب جمعه که بیاید نزد من بیا که شب آخر #عمر من است.
#شب_جمعه نزدش حاضر شدم مقداری شیر روی آتش بود و یک استکان آن را میل فرمود و بقیه را به من داد و گفت بخور؛ پس فرمود امشب من از دنیا می روم، امر تجهیز من با جناب آقا سید هاشم ( امام جماعت مسجد سردزک ) است و فردا عدالت ( که در همسایگی مسجد منزل داشته ) می آید و می خواهد کفن مرا متقبل شود تو مگذار ولی از حاج جلال قناد قبول کن که مرا از مال خودش کفن کند.
پس رو به قبله نشست و #قرآن_مجید را تلاوت می کرد، ناگاه چشمانش خیره متوجه قبله شد و قریب یکصد مرتبه کلمه مبارکه ( لااِلهَاِلااللَّهُ ) را می گفت پس تمام قامت ایستاد و گفت : ( السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ ) پس رو به قبله خوابید و گفت یاعلی ! یا مولای ! و به من فرمود ای جوان ! مترس و نگاه به من نکن ، من راحت می شوم و به جوار جدم می روم پس چشمهای خود را روی هم گذاشت و خاموش شد و به رحمت حق واصل گردید .
“یا امام رضـــــــــــا” اگر بناست که
لطف کسی به ما برسد ...
خدا کند فقط از جانب شما برسد
نخواه منت بیگانه بر سرم باشد
خوش است خیر همیشه از
آشنا برسد…
از آستان رضا (علیه السلام)
هرچه میرسد بدون شک…. .
بدون واسطه از محضر خدا برسد… .
شما #دعا کن اگر #عمر من کفاف نداد… .
جنازه ام #شب_جمعه
به #کربلا برسد…
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به سه نكتۀ مهم در پاسخ سؤالى كه كسى از آن حضرت پرسيد حال شما اى اميرمؤمنان چگونه است؟ اشاره كرده، مىفرمايد: «چگونه خواهد بود حال كسى كه با بقاى خود فانى مىشود و با سلامت خود بيمار مىگردد و در حالى (و در جايى) كه خود را در امان مىبيند مرگش فرا مىرسد»؛ (وَ قِيلَ لَهُ عليه السلام كَيْفَ نَجِدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقال عليه السلام: كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ) .
دليل اينكه چگونه انسان با بقائش فانى مىشود روشن است، زيرا #عمر انسان هر قدر طولانى باشد بالاخره محدود است و هر ساعتى كه از عمر او مىگذرد يك گام به پايان عمر و فنا نزديكتر مىشود درست مانند سرمايهدارى كه هر روز مبلغى از سرمايۀ خود را هزينه مىكند بى آنكه درآمدى به جاى آن داشته باشد كه دربارۀ او مىتوان گفت با استفاده از سرمايهاش، مُفلس و تنگدست خواهد شد.
اما اينكه انسان چگونه به سبب سلامتش بيمار مىشود از اين نظر است كه سلامتى انسان به سبب كار كردن منظم تمام دستگاههاى بدن است؛ ولى همين كار كردن منظم، آن را تدريجاً فرسوده مىكند و انواع اختلالات روى مىدهد و سرانجام از كار باز مىايستد.
راز اينكه چگونه انسان از محل امنش آسيب مىپذيرد آن است كه عوامل آسيبپذيرى در درون وجود خود انسان پنهان است. ناگهان با اختلالى كه در يكى از رگهاى قلب يا مغز رخ مىدهد سكتۀ قلبى يا مغزى به او عارض مىشود و او را نيمهجان مىسازد و يا به جهان ديگر مىفرستد.
قرآن مجيد در آيات مختلف به اين نكات اشاره كرده، در يك جا مىفرمايد: «أَيْنَمٰا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ اَلْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»؛ هر جا باشيد مرگ به سراغ شما مىآيد هرچند در دژهاى محكم باشيد».
در جاى ديگر مىفرمايد: «وَ اَلْعَصْرِ * إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَفِي خُسْرٍ»؛ قسم به عصر كه انسان (پيوسته) در حال خسران و زيان كردن است»
📖 اين كلام حكيمانه در #پاسخ كسى بيان شد كه از امام عليه السلام دربارۀ ويژگىهاى قبايل قريش سؤال كرد. امام عليه السلام نيز به سه قبيلۀ معروف آنها («بنو مخزوم»، «بنو عبد شمس» و «بنو هاشم») اشاره كرد و ويژگىهاى روحى و جسمى آنها را بر شمرد و در واقع به عنوان يك روانشناس ماهر در عبارات كوتاهى سجاياى آنها را بررسى كرد»؛ (وَ سُئِلَ عليه السلام عَنْ قُرَيْشٍ) .
نخست در پاسخ اين سؤال - سؤال دربارۀ طايفۀ قريش - از قبيلۀ «بنىمخزوم» سخن مىگويد و مىفرمايد: «اما بنى مخزوم گلهاى قبيلۀ قريشاند كه ما دوست داريم با مردانشان هم سخن شويم و با زنانشان #ازدواج كنيم»؛ (فَقَالَ أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ، نُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ، وَ النِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ).
«مخزوم» جد اين قبيله فرزند «يقظة بن مرة» بود و اين طايفه به پاكيزگى و برخورد خوب و حُسن معاشرت معروف بودند. امام عليه السلام نيز همين اوصافشان را ستود نه اوصاف معنوى و اخلاقى ديگر را و مىدانيم كه «ابو جهل» معروف، «وليد» و دودمان «مغيره» از دشمنان سرسخت #اسلام از اين قبيله بودند كه شأن نزول بعضى از آيات قرآن مسائل مربوط به آنها را تشكيل مىدهد؛ از جمله در شأن نزول آيات «ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً * وَ جَعَلْتُ لَهُ مٰالاً مَمْدُوداً ...» گفتهاند كه اين آيات دربارۀ «وليد بن مغيره» ى معروف است كه تصميم داشت با قرآن معارضه كند.
و آيۀ شريفۀ «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِيزُ اَلْكَرِيمُ» دربارۀ «ابو جهل» نازل شده كه مذمت شديدى در اين آيات از هر دو به چشم مىخورد.
سپس امام عليه السلام به سراغ معرفى طايفۀ «بنى عبد شمس» مىرود كه «ابو سفيان»، «معاويه» و «بنىاميه» از اين قبيلهاند، مىفرمايد: «اما طائفۀ بنى عبد شمس از همه بدانديشتر و بخيلترند»؛ (وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً، وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا). جملۀ «أَبْعَدُهَا رَأْياً» و «أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا» گاه به شكل مدح تفسير شده به اين گونه كه آنها داراى افكارى عميق و دورنگرند و نسبت به آنچه در اختيار دارند شجاعانه دفاع مىكنند و گاه به صورت دو وصف مذموم تفسير شده و جملۀ «أَبْعَدُهَا رَأْياً» يعنى دورترين قبايل قريش از حقّند و «أَبْعَدُهَا رَأْياً» و «أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا» به اين معنا تفسير شده كه آنها بخيلترين افرادند نسبت به چيزهايى كه در اختيار دارند.
آنگاه امام عليه السلام از بنى هاشم ياد كرده، مىفرمايد: «اما ما (طايفۀ بنىهاشم) از همۀ آنها به آنچه در دست داريم بخشندهتر و به هنگام بذل جان از همه سخاوتمندتريم، #جمعيت آنها بيشتر و مكرشان فزونتر و زشتترند و ما فصيحتر و دلسوزتر و زيباتريم»؛ (وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا، وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا، وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ، وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ) . فصاحت بنىهاشم نمونۀ بارز آن در #پيغمبر_اكرم صلی الله علیه و آله و اميرمؤمنان عليهما السلام و خطبههاى #نهجالبلاغه و نامهها و كلمات قصار آن كاملاً نمودار است. #دعاى_عرفۀ #امام_حسين عليه السلام و دعاهاى #صحيفه_سجاديه نيز نمونههاى ديگرى از اين فصاحت بىبديل است.
خيرخواهى آنها درباره اسلام تا آنجا بود كه تا پاى جان ايستادند و همه چيز را براى حفظ اسلام در صحنههايى همچون #كربلا و غير آن فدا كردند. زيبايى صورت آنها در تواريخ كاملاً منعكس است. بذل و بخشش آنان در زندگى اميرمؤمنان علیه السلام كه هزار برده را با دسترنج خود آزاد كرد و در ركوع نماز، انگشتر گرانقيمتى را به سائل داد و آيه در مدح او نازل شد و در زندگى بانوى اسلام فاطمۀ زهرا عليها السلام كه پيراهن شب زفافش را به سائل تقديم كرد و در زندگى #امام_حسن عليه السلام كه در طول #عمر خود چند بار تمام اموالش را ميان خود و نيازمندان تنصيف نمود و همچنين در زندگى #امام_صادق عليه السلام كه بخشى از اموال خود را به دست يكى از شيعيان سپرده بود تا اگر اختلافى در ميان شيعيان در باره مسائل مالى ببيند مبلغ مورد اختلاف را از اموال او بپردازد و ميان آنها صلح و صفا برقرار سازد معروف است. كوتاه سخن اينكه تاريخ اسلام كه به دست دوست و دشمن نوشته شده شاهد گوياى سخنان فشرده و پرمعنايى است كه امام عليه السلام در اين كلام حكمتآميز خود بيان فرموده است.
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
59 - عاقبت به خیری
عبد صالح حاج یحیی مصطفوی اقلیدی که در سفر حج و زیارت عتبات مصاحبت ایشان نصیب شده بود نقل کرد که یکی از أخیار اصفهان به نام سید محمد صَحّاف ارادت و علاقه زیادی به مرحوم سید زین العابدین اصفهانی داشت و چون یک سال از فوت مرحوم سید زین العابدین گذشت شب جمعه ای آن مرحوم را در خواب دید که در بستانی وسیع و قصری رفیع است و در آن انواع فرشهای حریر و استبرق و ریاحین و گلهای رنگارنگ و انواع خوردنیها و آشامیدنیها و جویهای آب و خلاصه انواع لذایذ و بهجتهای موجود به طوری که مبهوت می شود و می فهمد که عالم #برزخ است و آرزو می کند که در آن مقام باشد .
پس به جناب سید می گوید شما در چنین مقامی در کمال بهجت و آسایش هستید و ما در دنیا گرفتار هزاران ناملایم و ناراحتی می باشیم ، خوب است مرا نزد خود در این مقام جای دهید.
جناب سید می فرماید اگر مایل هستی با ما باشی هفته دیگر #شب_جمعه منتظر شما هستم از خواب بیدار می شود و یقین می کند که یک هفته از عمرش بیشتر نمانده است پس سرگرم اصلاح کارهایش می شود، بدهی هایش را می پردازد و وصیتهای لازمه اش را به أهلش می نماید .
بستگانش می گویند این چه حالتی است که عارضت شده ؟ می گوید خیال سفر طولانی دارم .
بالجمله روز پنجشنبه آنها را با خبر می کند و می گوید روز آخر #عمر من است و امشب به منزل خود می روم. می گویند تو در کمال صحت و سلامتی هستی می گوید وعده حتمی است شب را نمی خوابد و تا صبح به #دعا و #استغفار مشغول می شود و اهلش را وا می دارد استراحت کنند .
پس از طلوع #فجر که به بالینش می آیند می بینند رو به قبله خوابیده و از دنیا رفته است، رحمة اللّه علیه.
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #بشنوید | ماجرای جالب پیرمردی که حدود ۱۷۰ سال #عمر داشت و میگفت بعد از #نماز عشاء میخوابید و دو ساعت مانده به #أذان صبح بلند میشد...
🎙️ از زبان مرحوم شیخ #احمد_کافی (ره)
#سبک_زندگی
🌐 @Mabaheeth
#مطالعه
#داستانهای_شگفت
#شهید_دستغیب
61 - توسل به سیدالشهداء (علیه السلام)
مرحوم حاج میرزا علی ایزدی فرزند مرحوم حاج محمد رحیم مشهور به آبگوشتی( سبب شهرتش به این لقب این بود که ایشان #اخلاص و ارادت زیادی به حضرت سیدالشهداء علیه السلام داشت و مواظب خواندن زیارت عاشورا بود و هر شب در مسجد گنج که به خانه اش متصل بود پس از نماز جماعت یک یا دو نفر روضه می خواندند پس از روضه خوانی، سفره پهن می کردند و مقدار زیادی نان و آبگوشت در آن می گذاردند. هرکَس مایل بود همانجا می خورد و هرکه می خواست همراه خود به خانه اش می برد)
نقل نمود که پدرم سخت مریض شد و به ما امر نمود که او را به مسجد ببریم، گفتم برای شما هتک است چون تجار و اشراف به عیادت شما می آیند و در مسجد مناسب نیست! به ما گفت می خواهم در خانه خدا بمیرم و علاقه شدیدی به مسجد داشت، ناچار او را به مسجد بردیم تا شبی که مرضش شدید شد و در حال اغما بود که او را به منزل بردیم و آن شب در حال سکرات مرگ بود و ما به مردنش یقین کردیم؛ پس در گوشه ای از حجره نشسته و گریان بودیم و سرگرم مذاکره تجهیز و محل دفن و مجلس ترحیمش بودیم تا هنگام #سحر شد، ناگاه صدای من و برادرم زد، نزدش رفتیم دیدیم عرق بسیار کرده است به ما گفت آسوده باشید و بروید بخوابید و بدانید که من نمی میرم و از این مرض خوب می شوم. ما حیران شدیم و صبح کرد در حالی که هیچ اثر مرض در او نبود و بسترش را جمع کرده او را به حمام بردیم و این قضیه در شب اول ماه محرم سنه 1330 قمری اتفاق افتاد و #حیا مانع شد از اینکه از او بپرسیم سبب خوب شدن و نمردنش چه بود.
موسم حج نزدیک شد پس در تصفیه حساب و اصلاح کارهایش سعی کرد و مقدمات و لوازم سفر حج را تدارک دید تا اینکه با نخستین قافله حرکت کرد.
به بدرقه اش در باغ جنت یک فرسخی شیراز رفتیم و شب را با او بودیم.
ابتدا به ما گفت از من نپرسیدید که چرا نمردم و خوب شدم اینک به شما خبر می دهم که آن شب، مرگ من رسیده بود و من در حالت سکرات مرگ بودم پس در آن حال خود را در محله یهودیها دیدم و از بوی گند و هول منظره آنها سخت ناراحت شدم و دانستم که تا مُردم جزء آنها خواهم بود.
پس در آن حال به پروردگار خود نالیدم ندایی شنیدم که اینجا محل ترک کنندگانِ حجّ است، گفتم پس چه شد توسلات و خدمات من نسبت به #حضرت_سیدالشهداء علیه السلام؟ ناگاه آن منظره هول انگیز به منظره فرحبخش مبدّل شد و به من گفتند تمام خدمات تو پذیرفته است و به #شفاعت آن حضرت ده سال بر #عمر تو افزوده شد و مرگ تو تأخیر افتاد تا حج واجب را بجا آوری و چون اینک عازم حج شده ام گزارشات خود را به شما خبر دادم .
مرحوم ایزدی نقل نمود که پیش از محرم 1340 مرض مختصری عارض پدرم شد و گفت شب اول ماه موعد مرگ من است و همانطور که خبر داده بود شب اول محرم هنگام سحر از دار دنیا رحلت فرمود رحمة اللّه علیه.
سپس در پنجمين جملۀ حكيمانهاش مىفرمايد: «تعجب مىكنم از كسى كه جهان ديگر را انكار مىكند در حالى كه اين جهان را مىبيند»؛ (وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَنْكَرَ فالنَّشْأَةَ الْأُخْرَى وَ هُوَ يَرَى النَّشْأَةَ الْأُولَى).
قرآن مجيد نيز مىفرمايد: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلنَّشْأَةَ اَلْأُولىٰ فَلَوْلاٰ تَذَكَّرُونَ» ؛ شما عالَم نخستين را دانستيد، پس چرا متذكّر نمىشويد (كه جهانى بعد از آن است)؟!». در اين دنيا صحنههاى معاد و زندگى پس از مرگ پيوسته ديده مىشود؛ درختان در فصل زمستان مىميرند يا حالتى شبيه به مرگ دارند، هنگامى كه باد بهارى مىوزد و قطرات حياتبخش بارانِ بهار فرو مىافتد تولد تازهاى پيدا مىكنند و آثار حيات همه جا نمايان مىشود. بعد از شش ماه فصل پاييز كه شبيه خزان #عمر است فرا مىرسد و بار ديگر دوران مرگ و سپس حيات تكرار مىشود. اين صحنه را بارها و بارها در عمر خود ديدهايم و بازگشت به زندگى پس از مرگ را آزمودهايم. چرا بيدار نمىشويم؟ در عالم #جنين پيوسته تطورات زندگى يكى پس از ديگرى نمايان مىگردد كه شبيه حيات پس از مرگ است. وانگهى خدايى كه در آغاز، جهان را آفريد باز گرداندن حيات پس از مرگ براى او چه مشكلى دارد؟ از همۀ اينها گذشته خداوند را #حكيم مىدانيم و از سويى نه نيكوكاران در اين دنيا غالباً به جزاى خود مىرسند و نه بدكاران. چگونه ممكن است خداوند حكيم و عادل در جهان ديگرى نتيجۀ اعمالشان را به آنها ندهد؟
در ششمين و آخرين جملۀ حكيمانه مىفرمايد: «تعجب مىكنم از كسى كه دار فانى را آباد مىكند ولى دار باقى را ترك مىنمايد و به فراموشى مىسپارد»؛ (وَ عَجِبْتُ لِعَامِرٍ دَارَ الْفَنَاءِ وَ تَارِكٍ دَارَ الْبَقَاءِ) . همه با چشم خود مىبينيم اين جهان دار فانى است؛ همه روز، گروهى مىميرند و گروهى به دنيا مىآيند و جاى آنها را مىگيرند. سپس همين گروه جاى خود را به گروههاى ديگر مىدهند. كاخهاى زيبا بر اثر گذشت زمان به ويرانهاى مبدَّل مىشود و باغهاى پر از گل و گياه روزى پژمرده خواهند شد. همه چيز در گذر است و همه چيز رو به فنا مىرود. آيا عقل اجازه مىدهد كه انسان در آبادى اين دار فانى بكوشد؛ اما سراى آخرت را كه در آن حيات جاويدان است فراموش كند و گامى در طريق عمران و آبادى آن از طريق #ايمان و اعمال صالح بر ندارد؟
اين موارد ششگانهاى كه امام عليه السلام از همۀ آنها در شگفتى فرو مىرود بخشى از تناقضهايى است كه انسان در زندگى گرفتار آن است و گاه زندگى يك انسان را مجموعهاى از اين تناقضها و تضادها تشكيل مىدهد و عامل اصلى آن پيروى از #هواى_نفس و گوش فرا ندادن به فرمان عقل است.
قرآن مجيد دربارۀ دنيا و آخرت تعبيرات بسيار پر معنايى دارد از جمله در آيۀ 64 سورۀ عنكبوت مىخوانيم: «وَ مٰا هٰذِهِ اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا إِلاّٰ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ لَهِيَ اَلْحَيَوٰانُ لَوْ كٰانُوا يَعْلَمُونَ» ؛ اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و فقط سراى آخرت، سراى زندگى (واقعى) است، اگر مىدانستيد».
در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم: «الدُّنْيا مُنْتَقَلَةُ فانِيَةٌ إنْ بَقِيَتْ لَكَ لَمْ تَبْقَ لَها ؛ دنيا منتقل مىشود و فانى مىگردد اگر (فرضا) براى تو باقى بماند تو براى او باقى نمىمانى». دربارۀ حقيقت دنيا و جلوههاى فريبنده و ناپايدار آن ذيل حكمت 103 بحثى داشتيم.
📖 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانۀ كوتاه و پربار به سرنوشت انسانها و مواهب و نعمتهاى آنها اشاره كرده مىفرمايد: «خداوند فرشتهاى دارد كه همه روز بانگ مىزند بزاييد براى مردن و گردآوريد براى فنا و بنا كنيد براى ويران شدن».
لام در «لِلْمَوْتِ» و «لِلْفَناءِ» و «لِلْخَرابِ» لام سببيّه نيست، بلكه لام غايت است؛ يعنى فرزند بزاييد ولى عاقبتش #مرگ است و اموال گردآورى كنيد سرانجامش فناست و بناهاى پرشكوه برپا سازيد عاقبت آن ويرانى است. شبيه چيزى است كه در قرآن مجيد در داستان فرعون و همسرش به هنگام گرفتن قنداقۀ موسى از آب نيل آمده است «فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا» ؛ (هنگامى كه مادرش به فرمان خدا او را به دريا افكند) خاندان فرعون او را (از آب) گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايۀ اندوهشان گردد» يعنى عاقبت كار چنين شد.
در حقيقت امام روى سه چيز از مهمترين مواهب زندگى دنيا انگشت گذارده و سرانجام همۀ آنها را روشن ساخت: فرزندان كه عزيزترين سرمايۀ انساناند و اموال كه براى آن زحمت فراوان مىكشد و بناهاى مجلّل كه گاه قسمت عمدۀ #عمر خود را صرف آن مىكند.
امام مىفرمايد: هيچ يك از اينها بقا و دوامى ندارد و سرانجام گَرد و غُبار فنا بر روى همۀ آنها مىنشيند؛ تنها چيزى كه براى انسان باقى مىماند اعمال خير و نيكىهاست كه نزد خدا ذخيره مىشود، قرآن مىگويد: «مٰا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ مٰا عِنْدَ اَللّٰهِ بٰاقٍ» ؛ آنچه نزد شماست از ميان مىرود و آنچه نزد خداست باقى مىماند».
🤔 در اينكه آيا واقعاً فرشتهاى فرياد مىزند و ما صداى او را نمىشنويم يا زبان حال جهان آفرينش و طبيعت دنياست يا صدايى است كه از جان و فطرت و عقل ما بر مىخيزد و ملك اشاره به آن است، محلّ گفتوگو است. كسانى كه آن را تفسير به طبيعت دنيا و مانند آن كردهاند دليلشان اين است كه اگر واقعاً ملكى صدا بزند و ما نداى او را نشنويم چه فايدهاى مىتواند داشته باشد؟؛ ولى به اين ايراد مىتوان پاسخ داد كه وقتى نداى آن ملك به وسيلۀ اولياءالله براى ما نقل شود تأثيرش واضح است مثل اينكه ما براى كسى نقل كنيم كه فرزندت را در فلان شهر ديديم كه فرياد 😮 مىزد مرا يارى كنيد.
📖 امام عليه السلام در اين كلام حكيمانه به حقيقت دنيا اشاره كرده و كسانى را كه در دنيا هستند به اعتبار استفادۀ درست و نادرست به دو گروه تقسيم مىكند: نخست مىفرمايد: «دنيا سراى عبور است نه سراى اقامت»؛ (الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ)
اين تشبيه شبيه چيزى است كه #امام_سجاد عليه السلام از #حضرت_مسيح علی نبینّا و آله و علیه السلام نقل كرده است كه مىگويد: «الدُّنْيا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوها وَ لا تَعْمُرُوها ؛ دنيا به منزلۀ پلى است، از آن عبور كنيد و به فكر آباد كردن آن (و خانه ساختن بر آن) نباشيد».
شبيه اين تعبير در خطبۀ 203 با بيان ديگرى آمده است، مىفرمايد: «أيُّهَا النّاسُ؛ إنَّمَا الدُّنْيا دارُ مَجازٍ وَ الْآخِرَةُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»
تعبيرى كه در آيۀ شريفۀ 39 سورۀ «غافر» آمده «وَ إِنَّ اَلْآخِرَةَ هِيَ دٰارُ اَلْقَرٰارِ» نيز از نظر مفهوم كلام، اين پيام را به ما مىدهد كه دنيا دار قرار نيست بلكه فقط گذرگاهى است. البته آنها كه دنيا را هدف مىبينند براى آنان قرارگاه است و آنان كه به عنوان وسيلهاى به آن مىنگرند گذرگاه است.
سپس امام عليه السلام اشاره به اين دو گروه كرده مىفرمايد: «مردم در آن (دنيا) دو گونهاند: بعضى خود را فروختند و خويش را هلاك كردند و بعضى خود را خريدند و آزاد كردند»؛ (وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ: رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا)
جملۀ اوّل اشاره به كسانى است كه دنيا را «دار مقرّ» مىدانند و جملۀ دوم ناظر به كسانى است كه آن را «دار ممرّ» مىشمارند (به اصطلاح اين دو جمله نسبت به دو جملۀ پيشين از قبيل لفّ و نشر غير مرتب است).
تعبير به «بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ» اشاره به اين است كه تمام سرمايۀ وجود انسان #عمر و حيات و زندگى اوست. هنگامى كه آن را به متاع اندك دنيا و لذات و هوسهاى آلودۀ آن معاوضه كند، گويى خود را فروخته و به صورت بردهاى در آمده است و در نتيجه موجب هلاكت خويشتن شده است؛ زيرا در سراى ديگر جايگاه امن و امانى ندارد.
جملۀ دوم «ابْتَاعَ نَفْسَهُ ؛ خود را خريدارى كرده» اشاره به اين است كه گويى قبلاً اسير نفس و بردۀ شيطان بوده سپس با اطاعت پروردگار، خود را خريدارى كرده و آزاد نموده است.
در ضمن از اين تعبير پرمعناى امام عليه السلام استفاده مىشود كه آزادى حقيقى در پيروى از فرمان خداست و آنچه را بعضى آزادى مىپندارند نوعى اسارت در چنگال هوا و هوس و خواستههاى شيطانى است.
آرى بايد نسبت به نفس خويش امير بود نه اسير و به گفتۀ شاعر:
اسير نفس نشد يك زمان علىّ ولىّ
اسير نشد كه بر مؤمنين امير آيد
اسير نفس كجا و امير خلق كجا
كه سربلند نشد آن كه سر به زير آمد
در حديث ديگرى از همان حضرت در #غررالحكم نقل شده است كه فرمود: «اُنْظُرْ إلَى الدُّنْيا نَظَرَ الزّاهِدِ الْمُفارِقِ وَ لا تَنْظُرْ إِلَيْها نَظَرَ الْعٰاشِقِ الْوامِقِ ؛ به دنيا همچون زاهدى كه مىخواهد از آن جدا شود نگاه كن نه همچون عاشق دلداده»
#امام_حسین علیه السلام
🔻دلائل ماندگار شدن در طول تاریخ، متعدد و مفصل است؛ يكي از دلائل ماندگار شدن همان بود كه در اصحاب #امام_حسین علیه السلام محقق شد؛ اینکه همه پروانه شمع وجود #حضرت_سيدالشهداء علیه السلام شدند.
در #شب_عاشورا هر كدام وقتي به نوعي حرف دلشان را زدند، عشق و علاقه خود را به حضرت نشان دادند. انسان با مطالعه کلماتشان مي بيند چقدر آن ها بزرگ و بلند همّت بودند؛
🔹يكي از آن ها مي گويد اگر هزار بار مرا بكشند و بسوزانند و زنده کنند باز می خواهم فدای تو شوم.
يكي دیگر می فرماید: اگر بر فرض رفتن در لشکر دشمن باعث #عمر جاودان می شد من کشته شدن برای حضرت اباعبداللّه عليه السلام را ترجيح مي دهم.
این کلمات يعني بالاترين مرحله عشق به حضرت سيدالشهداء عليه السلام که سبب ماندگاری این بزرگواران شد.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
#نهج_البلاغه | #حکمت ۱۴۳
🏷️ تأثیر منفی غم و غصه
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ قَالَ عليهالسلام اَلْهَمُّ نِصْفُ اَلْهَرَمِ
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: اندوه خوردن، نيمى از پيرى است.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: و گرفتارى و اندوه، نصف پيرى است (و نيم ديگر فزونى #عمر مىباشد.
🇯 🇴 🇮 🇳
🔻 یک شخص ماندگار نمیشود مگر اینکه در طول زمان اسبابی برای ماندگاری او مهیا بشود.
🔸 ما در دنیا به همدیگر میگوییم فلانی چند سال #عمر کرد؟ و در جواب میشنویم: شصت سال یا هفتاد سال؛ ولی در برزخ اصلاً این قاعده نیست.
🔹 بعضی از افراد وقتی وارد #برزخ میشوند هیچ خیری در آنها نیست؛ مانند بچهای هستند که در جنین مرده باشد. اصلاً حیات برزخی ندارند هرچند در برزخ وجود دارند؛ اما در آن فضاهای لطیف راهشان نمیدهند. آنها حیات برزخی ندارند.
🔸 بعضیها هستند که آدم خوبی بودند و یک سال هم بعد از فوتش، خیراتی از او مانده است. این شخص در آنجا عمرش یک سال است ولو در دنیا هشتاد سال عمر کرده است ولی در برزخ او را یک ساله میشناسند، مثل بچه یکساله.
🔹 نفر دیگری خیراتی که از او در دنیا مانده پنجاه ساله است، او را پنجاه ساله میشناسند. آن یکی دویست سال است... سیصد سال است... پانصد سال است و...
🔸 بعضیها هستند حیات برزخیشان حیات طولانی و ماندگار است. آنها هم قواعد دارند. اصلاً قواعد، در برزخ عوض میشود و ما اصلاً از لسان و ادبیات برزخ سر در نمیآوریم و همینجوری داریم با خیالات خودمان یک چیزهایی سر هم میکنیم.
🔹 ادبیات برزخ، ادبیات دیگری است تا حشر و نشر و بعد هم #قیامت و #بهشت و #جهنم و رضوان خدا و خلود و... . تمام این مطالب، آن چیزی نیست که ما خیال میکنیم.
🔸 اگر اینجا هم روشن نشویم، همینجور آرام آرام از این دنیا خواهیم رفت. خیلیها هستند که در برزخ حتی برای رسیدن به یک مطلب، ممکن است صدهزار سال معطل باشند. خیلیها هم هستند که زودتر میفهمند.
🔹 سختیهایی که در دنیا کشیده میشود، صبوریهایی که میشود، اگر از انتخاب غلط نباشد و در طول تحمل آنها ارتباط با حق تعالی و ارتباط با اهلبیت (علیهم السلام) برقرار باشد، راه برزخی انسان را خیلی نزدیک میکند.
🔸 چه بسا یک فرد بیسواد که از خانه بیرون نیامده و در طول زندگی صدمه دیده و همیشه سختی کشیده، چه از جهت خوراک چه از جهت پوشاک؛ اما ارتباطش را با خدا و اهل بیت (علیهم السلام) نگه داشته است و حالا در جوانی فوت کرده است؛ آن طرف حرفهایی میزند که قطعاً بعضی از آن مطالب را اگر آقایانِ علمای فعلی، علومشان را روی هم جمع کنند باز هم نمیتوانند بیان کنند.
🔹 انسان نمیتواند خیلی وارد این قضایا بشود. چرا؟ چون که شیطان از وقتی که آمد، از همۀ ابعاد شروع به اغوا کردن و #فریب دادن کرد؛ از جمله موضوع علوم و تعریف علوم را از پایه و اساس بر هم زد و نفوس را به انواع گرفتاریها مبتلا کرد.
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
@nasery_ir