eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
216 عکس
74 ویدیو
18 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا ‌ خـواب دیــدم سفــرهٔ باب الحـوائج  باز شد دُورِ شمعــی ، جمعی از پروانه در پرواز شد روی سفره ، نان و خرما بود و قدری هم نمک دورِ سفــره ، نغمــه هایی  بی بدیل  آغاز شد نغمـــهٔ "إنّـا تَوَجَّـهنـــا ، تَوَسَّـلنــا" چه خوب با نــوایِ  بال آن  پروانــه ها  دمســاز  شد در چنیــن حال و هوا ، پروانهٔ  پربستـه ای واردِ  ایـن  محفــلِ  نورانــیِ  پُـر راز   شد ذکر یا موسی بن جعفر ،خانه را پر کرده بود با ،دَمِ بــاب الحــوائج  ، باب حاجت باز  شد تا توسّــل بست  بالِ شــاپرک  با نورِ شمــع ناگهــان چرخـی زد و با نغمــه ، هم آواز شد شمـــعِ این محفــل ، پرِ پــروانه را آتـــش نـزد بلکه خورشیدی شـــد و پیغمبــــرِ اعجــاز شد بودم آنجا مستِ این اعجاز شیرین ، تا  که با نغمــــهٔ " اللّه اکـبـــر "چشمـهـــایم   بـاز  شد هرگــز از یـادم نخــواهم بـُرد آن اعجـــاز  را در دلـم زیبا ترین تصویرِ  چشــــم انداز شد سفـرهٔ باب الحوائج خوب حاجــت می دهد چون قلـم در دست لـرزانم غــزل پرداز شد رقیه سعیدی (کیمیا) ۱۴۰۰/۱۲/۶ https://eitaa.com/Madahankhomein
آنجا که هر دلداده ای در شور و شین است شهر بهشتــی دو عــالم کاظمین است آنجا دو گل در زیــر آن خاک آرمیده مرغ دل صــد عاشــق آنجا پر کشیده آن یک جواد ابن الرضا است از ماه بهتر این یک شه دنیا و دین موسی بن جعفر آن یک اسـیــر همـسری نامهـربان بود این یک اسیر کنـد و زنجیر گــران بود آن یک تنـش افتــاد روی بـام خـانه این یک تنش تشییـع شد بر روی شانه اما نه سر از تن جدا نی غرق در خون نی بیکفن با جسم صـد پاره و گلگون 📝شعر:استاد خسروی فر https://eitaa.com/Madahankhomein
ای خدا دیگردراین زندان ز پا افتاده ام بس شکنجه دیده ازشورو نوا افتاده ام مونس تنهایی من کـند و زنجیــرم شده چهــارده سال است در دام بلا افتاده ام همچو زهرا مـادرم عجل وفاتی گفته ام من همان بیمـار عشقم بی دوا افتاده ام کو طبیــبی که بیاید از وفا یک دم برم من چه کردم که چنین دور از رضا افتاده ام همچو مرغی پر شکسته در سیه چال ستم میـزنـم بال و پـر اما بی صـدا افتاده ام میزند گه بی هوا این خصم دون پایه مرا صیـد دام درد هـستم بـی هوا افتاده ام کس نمی پرسد ز خود از این تن رنجور من چـون عبا بر روی سجـاده چرا افتاده ام دشمنان رقاصـه ای را همدم من کرده اند من غریبم که به دور از آشــنا افتاده ام 📝شعر: استادخسروی فر https://eitaa.com/Madahankhomein
«پـرسـتوی عشــق» دلم گرفته امشب _هوای گریه دارم شکسته ام سر از غم_به پای گریه دارم زندونی غریبی_امشب دیگه شد آزاد غریب تر از اون ندید_چشم زندون بغداد باور کنید عجیبه_رسم دور و زمونه یوسف زهرا کجا_زنجیر وتازيونه زنجیر و تازيونه_رفیق هر شبش بود همناله بانوای_جانسوز یاربش بود زنجیر و تازيونه_با او چه همزبون بود صیاد بی مروت_پست و نامهربون بود هر روز روزه بود و_غروب بجای افطار سیلی و ناسزا بود_براش غذای افطار زندون سرد و نمناک_محراب راز او بود حتی مرد زندانبان_محو نماز او بود هر شب پرستوی عشق_تا صبح دم از سفر زد خلصني يارب او_شد مستجاب و پر زد هوایی وطن بود_دلش تو شهر غربت قاتل جون او شد_شرار زهر غربت اومد بیرون از زندون_رُو دوش اشک و ناله هرچی که بود تموم شد_غربت چند ساله 📝شعر: استاد کمیل کاشانی https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت شهادت امام موسی کاظم علیه السلام زندان به حالِ زارِ موسیٰ گریه می‌کرد زنجیر و غُل بر دستِ آقا گریه می‌کرد وقتی عزیزِ فاطمه تشییع می شد پایِ جنازه داشت زهرا گریه می‌کرد سلطانِ رأفت زَد گریبان چاک از غم اَفلاک بر اَحوالِ آقا گریه می‌کرد آرایه‌هایِ بی‌کسی‌هایِ کریمه تکمیل شد از هجرِ بابا گریه می‌کرد می‌گفت شهری با کنایه خارجی رفت!!! زینب به یادِ شام آنجا گریه می‌کرد جسمِ کفن‌پوشِ اَمیرِ عشق بر دست اربابِ بی‌غسل‌و‌کفن‌ها گریه می‌کرد هر کس که آمد بر حریمَش تسلیت گفت معصومه یادِ قامتی تا   گریه می‌کرد در کاظمین شورِ حسینی بود برپا صاحب‌زمان آمد تماشا گریه می‌کرد باب‌الحوائج شد که ما حاجت بخواهیم او از فراقِ دلبرِ ما گریه می‌کرد https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح یارب از ساق پایم می‌چکد خون خلصنی خلصنی من حبس الهارون ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی من که زندان هارون قسمتم شد حلقۀ سلسله هم صحبتم شد ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی خون دل هر شب از چشم ترم ریخت در کنج این قفس بال و پرم ریخت ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی پایم از سلسله دارد نشانه بر تنم مانده جای تازیانه ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی این اشک دیده این سوز و گدازم با خدا سرگرم راز و نیازم ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی هر نفس در جگر داردم شراره قلبم از زهرکین شد پاره پاره ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی هر شب از دیده خون‌دل فشانم کنج زندان نماز شب بخوانم ای رضا جان داد از جدایی ای رضا جان داد از جدایی استاد حاج غلامرضا سازگار 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است دنیای زندانی فقط سقف است ، دیوار است چشمان او از دیدن خورشید محروم است خورشید ، اما بیشتر مشتاقِ دیدار است مغرب که شد با سفره‌ی رنگینی از آزار جلاد آمد گفت که هنگام افطار است سیلی و شلاق است قوت غالبش اغلب روزه گرفتن با چنین وضعی چه دشوار است غیر از تنش زخم عمیقی بر جگر دارد دشنام خوردن بدتر از هر نوع آزار است انگار که کهنه عبایی بر زمین پهن است چیزی نمانده از تنش ؛ از بسکه بیمار است دیگر توان ایستادن در نمازش نیست از بسکه آهن روی ساق پای او بار است از راه‌های منتهی به عرش ‌می‌گوید مردی که در قعر سیه چالی گرفتار است با حلقه‌ی زنجیر هم تسبیح می‌سازد شب‌زنده‌داری که تنش زنجیربازار است مقتل که خواندم با خودم گفتم «مسلمان نه !!» این ظلم‌ها در حق «زندانی» سزاوار است ؟! رضا قاسمی 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Madahankhomein
هركجا مرغ اسیرى است، ز خود شاد كنید تا نمرده است، ز كنج قفس آزاد كنید مُرد اگر كنج قفس، طایر بشكسته پرى یاد از مردن زندانى بغداد كنید چون به زندان، به ملاقاتى محبوس روید از عزیز دل زهرا و على یاد كنید كُند و زنجیر گشایید، ز پایش دم مرگ زین ستمكارى هارون، همه فریاد كنید چار حمّال، اگر نعش غریبى ببرند خاطر موسى جعفر، همه امداد كنید تا دم مرگ، مناجات و دعا كارش بود گوش بر زمزمه ی آن شه عبّاد كنید پسرش نیست، كه تا گریه كند بر پدرش پس شما گریه بر آن كشته ی بیداد كنید نگذارید كه معصومه خبردار شود رحم بر حال دل دختر ناشاد كنید "خوشدل" از ماتم آن باب حوائج گوید تا شما نیز پس از مرگ ز وی یاد کنید. https://eitaa.com/Madahankhomein
🍃🌺 نذر ظهور پر از خیر و برکتِ 🌺🍃 وقتی کشیده میشود آهِ تو بر زمین خورشیدِ آسمان نگران میشود حزین از من دلت گرفته! به این علت است که با غربت است عصرِ همه جمعه ها عجیین شد حُسن نیّتم به تو هر روز بیشتر دلتنگ میشوم به هوای تو با یقین معنای ناب عدل و امامت ظهور کن برگرد ای نهایت عشق و اصول دین انگشترم گرفت جلا، تا که «ألعجل»- با گریه نقش بست به سرتاسرِ نگین گفتم بیا که خیر ندیدم از این و آن گفتم شکست خورده ام آقا مرا ببین ذکر لبم کنارِ سحرگاه جمکران «إیاکَ نعبُدُ» شد و «إیاکَ نستعین» مانده ست بر دلم غم ِ یک آرزو فقط تا زنده ام ببینمت آقا؛ فقط همین! https://eitaa.com/Madahankhomein
واحد؛ خَلِّصنِی یارب.mp3
4.4M
🔹خلِّصنِی یارب🔹 زنده‌تر از باغ بهار روشن‌تر از ستاره‌ها رها تر از نسیم شده تنهاترین مرد خدا صدای ربناش... عبادت و دعاش... آب می‌شه حتی دل سنگ از سوز‌ گریه‌هاش زمزمۀ لبش... دعای هرشبش... آتیش به عالم می‌زنه خَلِّصنِی یاربش جایِ زنجیر، مونده به روی پیکرش مظلوم، تنها، زخمی شده بال و پرش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خورشید بی غروبِ ما تنها میون زندونه نم‌نمِ این بارون می‌گه: عزادارش آسمونه تنگه و سوت و کور تاریکه و نمور حتی نسیم از اون قفس نمی‌کنه عبور شکسته حرمتش فدای غربتش دلا رو آتیش می‌زنه داغ شهادتش زنده شد باز، غربتِ جَدّ اَطهرش اون‌که افتاد، رو خاک صحرا پیکرش شاعر: نغمه‌پرداز: https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5816891383994125566.mp3
2.01M
⚜زمینه ی جدید شهادت امام موسی کاظم ع: بند اول: کنج زندون نداره تَوونی افتاده از نفس دیگه انگار روز و شب داره می کِشه آقا از سینه ی خود آه شرر بار سلسله بر پای او ای وای تیره شد دنیای او ای وای ظلمته شب های او ای وای لباش خشک و دلش خونه چه غوغایی تو زندونه غریب آقام غریب آقام بند دوم: تاب موندن نداره نگاهش با کوه غم داره میره از حال دم میگیره تو لحظه ی آخر روی لب هاشه روضه ی گودال میگه از اشک مادر ای وای روی تل دیده خواهر ای وای پیکری که شد بی سر ای وای براش حتی کفن هم نیست غمی بدتر از این غم نیست غریب آقام غریب آقام https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5940644351162975167.m4a
843.8K
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه واحد شهادت امام موسی کاظم علیه السلام به عشقِ کاظمین می‌زنم نفس ندایِ من حسین یاحسین و بس غلامِ آسِتانِ حیدرم نوکرِ موسی‌َابنِ‌جعفرم وا شده با روضه‌یِ کاظمین برایِ دیدنِ حرم پَرم (یا ابَاالرّضا بِ‌حقِّ‌الرّضا قسمتم نَما طوس‌وکربلا )۴ در این حرم فقط به یادِ مشهدم بدم ولی ببین زیارت آمدم گرفته‌ام نوایِ یا‌رضا نظر نَما به عبدِ روسیاه بده براتِ دیدنِ حرم مرا بِبر به سویِ کربلا (یا اَبَاالرّضا بِ‌حقِّ الرضا قسمتم نما طوس و کربلا )۴ دوباره کارِ من به یارم افتاد خورده گِره به پنجره‌یِ فولاد چه سرنوشتِ پاک و زیبایی منم غلامِ تو... چه مولایی تو داده‌ای همیشه نانم را مثلِ عمو کریمِ طاهایی (یا ابَاالرّضا بِ‌حقِّ الرضا قسمتم نما طوس‌وکربلا )۴ https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5940644351162975164.m4a
1.44M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه زمینه شهادت امام موسی کاظم علیه السلام یا بابَ‌الحوائج ذکرِ روز و شبِ نوکر آرامِ جانم و باور قلبم می‌شه چه سبک‌تر با ذکرِ مولانا موسی‌َابنِ‌جعفر یا بابَ الحاجات کافِیَ المُهِمّات نجوایِ کائنات یاموسی‌َابنِ‌جعفر یا بابَ الحاجات رفیعَ الدّرجات معنایِ مناجات یاموسی‌َابنِ‌جعفر مددی موسی‌َابنِ‌جعفر (۳) بابَ‌الحوائج یا بابَ الحوائج نجوایِ دلِ شیدایی جگرگوشه‌یِ مولایی زندگی می‌شه زهرایی... با ذکرِ مولانا موسی‌َابنِ‌جعفر گوشه‌یِ زندان می‌خونی قرآن ذکرِ زندان‌بان یاموسی‌َابنِ‌جعفر روضه‌هات سخته شده یه تخته..... تابوتِ جانان یاموسی‌َابنِ‌جعفر مددی موسی ابنِ جعفر (۳) بابَ‌الحوائج یا بابَ الحوائج شکرِِ خدا کفن داری سری به رویِ تن داری واسهِ تشییع بدن داری لایَومَ کَیومِکْ یا اَبی‌عبداللّه سردارِ بی‌سری شاهِ بی‌لشکری صدپاره پیکری یارِ عطشان حسین غریبِ مادری می‌بینه خواهری رسید انگشتری به ساربان... حسین یاحسین غریبِ مادر (۳) اباعبداللّه https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5940644351162975165.m4a
1.86M
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه واحد سنگین (زمزمه) شهادت امام کاظم علیه السلام صدایِ آهِ... لبایِ شاهه که پایِ تابوت عزا گرفته با روضه‌هایِ... رضا عزایِ... معصومه جان ُو... زهرا گرفته دخترم مثلِ من از دردِ یتیمی دلخوره می‌دونم دلِت مثهِ دلِ من از غصّه پُره بعدِ بابا کسی با تو نداره کاری نترس نمی‌کوبه تو رو سیلی به هیچ دیواری نترس این روضه مخصوصِ منه منو زدن تو کوچه‌ها حیدر یِه اَباَالحسنه که می‌کِشن تو کوچه‌ها علی علی علی علی (۴) بزن به سینه شاهِ خراسان آخه با طعنه یه تن آوُردن بزن به سینه بگو حسین‌جان برایِ بابات کفن آوُردن وقتِ تشییعِ بدن می‌خونی روضه‌یِ غریب می‌گی از گودالِ خون میگی از شیبُ‌الخَضیب آره روضه روزیه که... رویِ تَل می‌دیده زینب که می‌تازه اَسبِ کوفه رویِ جسمِ نامرتّب آخرِ روضه همینه دست و پا می‌زده حسین یه پیرمرد رویِ لبِت... با عصا می‌زده حسین حسین حسین حسین حسین (۴) https://eitaa.com/Madahankhomein
بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت موسای ما در معجزاتش بی عصا بود از ساق عرش افتاد در زندان ویران آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود با ضربه ها هرچند که از حال می رفت در سجده مدهوش ملاقات خدا بود زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت هر جای جسمش روضهء آل عبا بود هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد بسکه ردیف استخوانش جابجا بود با زخم لبهایش به سختی آب می خورد هرشب گریز روضه هایش کربلا بود ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند ای کاش در بین شما، یک آشنا بود هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت... یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود آنجا سری در دست قاتل بود اما با خنجر کُندی بریده از قفا بود بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند تجمیع جسم او به دست بوریا بود شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
زمین دست توسل زد به پایش آسمان حتی ستاره در ستاره پیرو اش شد کهکشان حتی اگر چه دور تا دورش در و دیوار زندان بود نشد خاموش خورشیدی که بوده نیمه جان حتی تجلی داشت در والکاظمین الغیظ طوری که تجری داشت پیش صبر او زخم زبان حتی معین کرد با یک گوشه چشمش رزق عالم را کسی که لب نزد آسوده بر یک لقمه نان حتی کریم است آنچنان که باورم خواهد شد آن دنیا اگر گویند بخشیده به زندانبان امان حتی امام و دست بسته قصه تا کی میشود تکرار مدینه شام یا بغداد؟ ساکت شد زمان حتی مسیحا بود یا یوسف؟ همان مردی که در زندان هدایت شد ز انفاسش زن آوازه خوان حتی همه دیدند از این گل نمانده غیر گلبرگی بعید است اینکه بشناسد تنش را باغبان حتی غریبی یعنی آن شاهی که بعد از رنج زندانش نشد تشییع روی شانه های شیعیان حتی شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم خدارا گریه کن ها! بینتان جا میشود چشمم؟ برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم به نابیناییم شادم ، زلیخا می شود چشمم من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم بپرس از اشک می بینی که دریا میشود چشمم عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
زمینه؛ روضه خونگی.mp3
1.17M
🔹روضۀ خونگی🔹 گداى خونۀ آقا موسى‌بن‌جعفرم دردم دوا می‌شه، تا كه اسمش رو مى‌برم روضۀ خونگی، برکت خانوادمه بیرق روضه‌مون، چادرسیاهِ مادرم اى خاطرات شیرینِ زندگیم مشکل‌گشای اجدادم از قدیم بابُ الحوائجِ اِلی الله، ای کریم یاد اشک روی گونه‌های مادر توى مشكلاتم مى‌خونم با باور «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو ابر رحمتى، تو آسمون قلب من خورشید عزتى، هم ظاهراً هم باطناً تو سر پناهمى، بهشت عالم حرمت نور ولايتى، نور دل ابالحسن اى خادم درگاه تو جبرئیل آب سقاخونه‌ت آب سلسبیل به ضریح نگاه تو بستم دخیل آبرو به من می‌دی تو روز محشر اى دعاى خیر تو پناه نوكر «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ كبوتر دلم، پر زده سمت كاظمین ره‌توشۀ منه، اشكاى جارى از دو عین سلام اولم، اَلسلامُ عَلَى الرّضا سلام آخرم، اَلسلامُ عَلَى الحُسین «حَلیف السَّجدَةِ الطّویلة» اى غریب ذكر حسین حسین رو لب اَمَّن یُجیب زخم تنت روضه‌خونِ شیب‌الخضیب بهشت منه روضۀ شاه بى‌سر اعتقاد من بوده و هست تا آخر «نَحنُ فِی اَمانِ اولاد حیدر» شاعر و نغمه‌پرداز: https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح شهادت ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻ‌ﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ‌ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﺩﺭ ﺳﯿﻪ‌ﭼﺎﻝ ﺑﻼ‌ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮓ ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ‌ﺍﻟﻤﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ‌ﺳﻨﮓ ﻣﯽ‌ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﮓ ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺣﻠﻘﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ‌ﭼﮑﺪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ! ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ‌ﯼ ﻣﻦ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨﻢ ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪ‌ی ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻ‌ّﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ استاد حاج غلامرضا سازگار 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Madahankhomein
رباعی صلوات برای موسی بن جعفر (بر موسی جعفر شه والا صلوات ) بر موسی جعفر شه والا صلوات بر زاده ی آزاده ی زهرا صلوات 🥀🥀🥀🥀 او باب حوائج است از سوی خدا از او بطلب حاجت خود با صلوات شاعر : محمد مبشری 🥀🥀🥀🥀 گر توخواهی زخداوند که خیروبرکات بر امام کاظمین باب الحوائج صلوات 🥀🥀🥀🥀 گرکه خواهی بشودغم زدلت پاک بر پدرامام رضا موسی بن جعفرصلوات 🥀🥀🥀🥀 گرکه خواهی بکنی خوشحال مولای خویش بررضا و معصومه اش صلوات 🥀🥀🥀🥀 گرکه خواهی شودبرتوبازباب نجات بهر فرج مهدی موعودصلوات 🥀🥀🥀🥀 https://eitaa.com/Madahankhomein
🏴 مدح شهادت غریبانهٔ😢 🏴 بر تخته ای فرسوده پیکر میشود تشییع پیکر که نه! یک جسم لاغر میشود تشییع راحت نکردند از غل و زنجیر جسمش را با دست و پای بسته، مضطر میشود تشییع «باب»الحوائج بود و جای بهترین تابوت آقایمان بر لنگه ای «در» میشود تشییع حاجاتمان پیراهن مشکی به تن کره چون حضرت موسی بن جعفر(ع) میشود تشییع جا مانده آهِ احتضارش گوشهٔ زندان جان داده دور از چشم دختر میشود تشییع دلواپس بیتابیِ معصومه(س)جانش بود دور از رضا(ع) در غربت آخر میشود تشییع بر صورتش جامانده ردّ زخمهٔ شلّاق دارد کبودی های حنجر میشود تشییع شکرخدا در ازدحام نیزه داران نیست بیگانه با شمشیر و خنجر میشود تشییع بر روی شانه! نَه به زیر ضربه هایِ نعل دارد تنش با وضع بهتر میشود تشییع دلواپس ناموس در بین حرامی نیست دور از غم ِ خلخال و معجر میشود تشییع! https://eitaa.com/Madahankhomein
از چه امشب دیده گریان حیدراست زین الم سوزان دل پیغمبراست کشته شد موسی بن جعفر از ستم از غم داغش رضا دیده تر است کاظمین امشب ز چه ماتم سراست شور و غوغایی به پا چون کربلاست کشته شد کاظم امام هفتمین زین سبب گریان علی موسی الرضاست دوباره در جهان ماتم به پا شد عزادار پدر امشب رضا شد به شهر کاظمین موسی بن جعفر شهید کینه خصم دغا شد گل گلزار دین موسی بن جعفر امام هفتمین موسی بن جعفر شدی در گوشه زندان بغداد شهید ظلم و کین موسی بن جعفر دلم میسوزد امشب از غم تو که زهر کینه گشته مرهم تو الاای هفتمین نور هدایت کنم گریه به بزم ماتم تو رضا یعقوبیان https://eitaa.com/Madahankhomein
◾️غزل‌مرثیه شهادت موسی‌بن‌جعفر(ع) تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نفس کشیده‌ای و بند آمده نَفَست به سینه‌ات چقدَر استخوان، رها مانده خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده به سجده می‌روی و مثل بید می‌لرزی قیام کن که تسلّای ربّنا مانده هوای غربتِ زندان که جای خود دارد نگاه یک زنِ رقّاص بی‌حیا مانده به‌فرض‌هم‌که‌خودت ازجهان،خلاص‌شوی هنوز، غربتِ معصومه و رضا مانده کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده دوباره روضۀ جانسوز پنج تن داری بخوان که روضۀ مکشوفِ کربلا مانده بخوان که شمر، نشسته به سینه‌ای خسته اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده به التماسِ صدای حسین، یا زینب! برو حرم که غم گوشواره‌ها مانده ✍ حمید رمی https://eitaa.com/Madahankhomein
تو ای جان جهانم که کبود و نیمه جان هستی به زیر پیرهن چون پوستی بر استخوان هستی چه زخم سرخی از آهن به روی گردنت مانده شبیه فاطمه تصویرِ محوی از تنت مانده شکوه سجده هایت دشمنت را از نفس انداخت خراش تازیانه ها تنت را از نفس انداخت لبان روزه دارت را به سیلی باز می کردند گلویت را به سنگینی آهن ناز می کردند نمی پرسد کسی جز تازیانه حال پهلویت لگد ها پشت هم آید به استقبال پهلویت تنت را تخته های پاره روی دوش آوردند تمام شهر از داغت گریبان چاک می کردند هزاران شاخه گل با احترام اشک تسلیمت کفن پشت کفن از هر کران گردیده تقدیمت اگر چه زخم آهن بر تنت را شرح گفتن نیست خدا را شکر اما ردِ پایی روی این تن نیست اگر چه کشته ی غربت نشین شهر بغدادی ولی پیش نگاه خواهرت از زین نیافتادی کسی با چکمه بر صحن دلت آیا قدم بگذاشت؟ کسی انگشتر و انگشت از روی تنت برداشت؟ https://eitaa.com/Madahankhomein