#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
ما ز دشمن هراس کی داریم
تا امامی چو مرتضی داریم
هر رگ ما علی علی گوید
ذکر او صبح و هر مسا داریم
با ولایش اگر گنهکاریم
یا دو صد فتنه و خطا داریم
نا امید از خدا نمیباشیم
ما که سلطان لافتی داریم
عشق ما در مدینه و نجف است
بَه چه سرمایه ای که ما داریم
خاک ما بوی عشق خواهد داد
تا به دل حب مرتضی داریم
ما گدایان حضرت عشقیم
جانبش دست التجا داریم
ای "طریقت" علی ست یاور ما
بَه چه شاهی گره گشا داریم
شاعر:حاج مرشدعلی طریقت
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
اول دفتــر به نام مـردِ مردستـان علیـست
بعدِ حق، شایستهٔ زیباترین عنوان علیست
کلّ قرآن، حمد وکلّ حمد، بر"بِسمِ اللَّه" است
نقطهٔ(باء)، بر روی "بِسمِ اللَّه"ِ قرآن علیست
مظهر آیات "تطهیر" و "ولایت" حیدر است
معنی "اِطعام" هم در سورهٔ "انسان"علیست
غیرت الله و ولی الله و روح الله اوست
هم "قَسیـمُ الجَـنـَّةُ وَالنّار"و هم میزان علیست
غیر ممکن ها به اِذنَش ساده ممکن میشود
شهــریار بی بدیل عالَم امکان علیـست
فاتح خیبر که می نازدنبی بر دست او
صاحبِ تیـغِ دو دَم در عرصهٔ میدان علیست
گر عصا یکباره در دست "کلیم" اعجاز کرد
رمزِ اعجازِ عصـایِ موسـیِ عمران علیست
مردگان را گر که می بخشیده جان، هر دم، مسیح
یاعلی می گفت و ایمان داشت، سرّ جان علیست
گر بر ابراهیـم شد آتش ، گلستــانی عظیــم
آب و آتش، باد سرکش، تحتِ فرمـانِ علیست
نوح اگر آسوده خاطر دل به دریا زد ،بدان!
ناخــدای کشتـی او در دلِ طوفان علیست
ذکر نامـش جان و دل را نور ایمـان می دهـد
اعتبــار و سنجــش گلـواژهٔ ایمــان علیست
هر نفس در هر دَم و هر بازدم گویم علی
عاشق مولایم و هم جان و هم جانان علیست
دل که شد همچون صدف، گنجینهٔ عشق علی
صاجبِ دل، صاحبِ آن گوهـرِ پنهان علیست
"کیمیا"! گر خیـر می خواهی وحُسنِ عاقبت
خیر دنیا، خیر عُقبا، بهرِ اِنس وجان علیست
اول دفتـر علــی گفتیم و آخــر هم علی
زینت هر شعر در آغاز و در پایان علیست
✍(رقیه سعیدی "کیمیا")
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#سیزده_به_در
لحظهی سیزده آمد به خودم بالیدم
باده عشق کشیدم به سرم چرخیدم
پرده ها رفت کنار از نظرم یک لحظه
من خدا را دم ایوان نجف میدیدم...
✍محمد حبیب زاده
#جمال_مولاصلوات 👉
http://eitaa.com/Madahankhomein
مدح #امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
وصلههای لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش
راز آن كیسههای بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند
مردمِ دلبریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند
با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند
نیمهشب بود و سایهها آرام، كوچه را خیس اشک میكردند
گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند
لاتهایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند
آخر قصهاش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود
عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند
كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزهدارتر بودند
بس كه لبتشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند
شعر:احمد حسینپور علوی
https://eitaa.com/Madahankhomein