#مدح_امام_حسن
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
امشب صدای سبز تو جاریست در فضا
پا در رکاب آمدنت مانده صبح زود
دست نسیم، پنجرهها را گشود و رفت
در خانهای که چشم خدا دیده میگشود
ما پردۀ نگاه، به یکسو زدیم باز
ماندیم، مات خندۀ آیینۀ ودود
این برقِ چشم کیست که در من ترانه ریخت؟
از مشرق کجاست که با من غزل سرود؟
از آن همه شکوه، که در باغ حُسن توست
یک ساغرِ نگاه، عنان از دلم ربود
ای بر بلند سبز شرافت نهاده پا!
چون ذرّه سر به پای تو میآورم فرود
از بس به روی صخرۀ صبر ایستادهای!
گیتی تو را به صبر حسن تا ابد ستود
آن قدر، نازک است دل تو که میتوان
غم را به چشم دید و در آن، ناله را شنود
جز کعبۀ نگاه تو را ای نماز سبز!
بر هیچ قبلهای نگذارم سر سجود!
وقتی که اشک فرصت بدرود را گرفت
بر قامت صبور تو صد آسمان درود
🔸شاعر: #غلامرضا_شکوهی
https://eitaa.com/Madahankhomein