السلام علیک یاصاحب الزمان(عج)
#جمعه_های_دلتنگی #مولاجان
""""""""""""""""""""""""""""""
در شهــر عشــق ، شاه ترین شهـریار ، تو
بر خلقــت زمیــن و زمــان ، اعتبــار ، تو
روشـن به نام توست دلِ کوچه های شهر
با چتــر نور ، بر ســرِ ما ، سـایه سـار ، تو
آیینــــهٔ تمــــام نمــــایِ تمــــامِ عشــــــق
تصــویرِ قـابِ آینـــه را خـوش نــگار ، تو
بر قـامت بلنـــد غـزل ، خوش نشسـته ای
بر شاخه های خشکِ غزل ، برگ و بار ، تو
هر چشمه جرعه ایست فقط ، از یَمِ شما
ای مایــهٔ زلالـــیِ هر چشمـــه ســـار ، تو
باران تـریـن ! اسیــر غم خشکســالی ام
بر این کویــر ، نـم نـمِ بـاران ! ببــار ، تو
بر صورتِ سیــاهِ زمیــن خـو گرفته ایم
ای مَــه ! بتـاب بر دلِ این شــامِ تار ، تو
افســرده در کنارِ زمستـان نشســته ایم
بر انجمــاد قلب زمیـــن ، نـو بهــار ، تو
غـــم ، خانه کرده است به قلب زمینیان
ما غصّــه پروریم ، ولــی غمگســـار ، تو
در بیقــراری و غـمِ هجـرانت ای عــزیـز!
از دست رفتــه ایم ولــی ، برقـرار ، تو
فیــروزه ایست رنگ دلم رو به جمکران
هستی به پنج گنبــد خود ، آشـکار ، تو
از سیــزده ستــاره سرشتـه ست نورتان
مــاه شـب چهـــاردهــمِ این تبـــار ، تو
از بغــض کوچه و در و دیوار و فاطمـه
تا کربـــلا و شــــام بـلا ، داغـــدار ، تو
دسـتت گرفته قبضــهٔ شمشیـر حیدری
شایستـهٔ صیـانت از این ذوالفقـار ، تو
پایان هفتــه ، غــرق تماشـای حسرتیم
در ندبه های جمعــه ، غـمِ انتــظار ، تو
چون "کیمیا"، به پای شمـا خاکسار ، من
بر بیت بیتِ هــر غــزلـم ، اعتبــار ، تو
""""""""""""""""""""""""""""""""""
✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۰/۱۰/۲۴
https://eitaa.com/Madahankhomein
شب هفت حضرت زهرا س
و زبانحال حضرت علی(ع)
سبک دوباره مرغ روحم...
هرشب بیاد رویت، ای بانوی یگانه
آیم کنار قبرت، از خانه مخفیانه
از آتش فراقت در سوز و در گدازم
از عمق سینه من آتش کشد زبانه
آن شب که غسل دادم جسم ترا به زاری
بر پیکر تو دیدم آثار تازیانه
رخساره ی تو نیلی دیدم ز ضرب سیلی
کز چشمه سارِ چشمم شد خون دل روانه
بودی تو بهتر از جان، اما دریغ و افسوس
پنهان به خاک کردم جسم ترا شبانه
تا می دهم تسلی از داغِ تو حسن را
مظلوم کربلایت گیرد ترا بهانه
در خانه زینب تو مشغول خانه داری
گوید به ناله " مادر برگرد سوی خانه"
خونِ جگر ز دیده، حیدر نموده جاری
پیوسته شکوه دارد از گردش زمانه.
#مرحوم_ژولیده_نیشابوری
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_مادر
#حضرت_ام_البنین_س
ای عروس سفید بخت علی
که سرآمدترینِ دنیایی
در مقامت چه میتوان گفتن
که تو اُمّ الائمه ،زهرایی
ای مزار تو کعبه ی خاکی
این دل بیقرار،زائر توست
توهمانی که ذات حق فرمود
خلق دنیا فقط بخاطر توست
منم ام البنین که آمده ام
بازهم در سکوت قبرستان
با نگاهی پُراشک میگویم
السلام علیکِ زهرا جان
ام کلثوم و زینبت هرشب
سرشان هست روی دامن من
آب دست حسین میدهم و
مادری میکنم برای حسن
ای وجود چهار فرزندم
به فدای چهار فرزندت
حاضرم از صمیم دل همه را
بدهم در ازای لبخندت
***
سالیانی گذشت و ام بنین
خسته افتاده بود در بستر
عرق سرد روی پیشانی
ونگاهی که مانده بود به در
آسمان دلگرفته از بغضش
شهر در آرزوی لبخندش
دور خود را نگاه کرد و نبود
اثری از چهار فرزندش
نه توانی به دستها مانده
نه دگر قوتی به زانویش
درهمین حال ناگهان حس کرد
درکنارش نشسته بانویش
از دلش غصه رفت تا زهرا
سر او را گرفت بر دامن
گفت ام البنین نگاهم کن
این منم مادر حسین وحسن
مادر بچه های من بودی
از حضورت همیشه ممنونم
ای فدایت پسر فداکردی
به فداکاری تو ،مدیونم
به تلافی اینکه گهگاهی
دامنت بود جای بغض حسن
تاکه افتاد بر زمین پسرت
سر او بود روی دامن من
تا گرفتی تو اشک زینب را
دیدم افتاد شعله بر جگرت
یاد آن لحظه پاک میکردم
خاک وخون را زصورت پسرت
تا نباشد مقابل احدی
ساقی سرشکسته عباست
در قیامت شفاعت همه را
میسپارم به دست عباست
✍مهدی کبیری
https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل پیوسته - شهادت حضرت ام البنین سلام الله علیها
مشغولِ ذکرت کُن مرا تا که نفس دارم
با من بمان تا که بگویم کار و کَس دارم
من این غلامی را به شاهی می دهم ترجیح
جارو زدم این خانه را فریادرس دارم
شکرِ خدا در سینهاَم حُبِّ تو را دارم
وَ نفرت از زجر و سَنان... شمر و شَبث دارم
آن ساعتی که میدَمد در صورش اِسرافیل
با ذکرِ تو محشر کنم چون این جرس دارم
من ذرّهای از مُلکِ ذرّهپرورم آری
گرد و غبارِ زیرِ پای قنبرم آری
از حیدریونم به لطفِ حضرتِ منّان
دارم درونِ سینهام حُبِّ شَهِ مردان
من معتقد هستم سعادت جز ولایت نیست
مسعود خواهد شد غلامِ شاهِ مظلومان
از دین به جز حیدر نفهمیدم... نمیفهمم
دین مرتضی... آئین علی... او معنیِ ایمان
مولا نظر کرده اگر از سینهزنهایم
کربوبلا رفتم همین که خواندم از اِیوان
من از کبوترهای ایوانِ طلاییام
المنةُلله که در روضه رضاییام
امشب اَدب کردم که اوّل گفتم از مولا
دارم به لب ذکرِ کنیزِ خانهیِ زهرا
حتماً خودِ امُّالبنین برده دلم را از...
شهرِ نجف تا کربلا و مشهدِ رویا
از مادرِ عبّاس در صحنِ تو میخوانم
سیراب کن با کاسهای از کوثرت ما را
مانندِ زهرایی تو به این روضه حسّاسی
پاره شده مشکِ عمو افتاده در صحرا
من سائلِ هر سالهیِ این خانهام سلطان
میخواهم از مادر نگاهت را به جایِ نان
نانِ شما نانِ تنورِ خانهیِ زهراست
هر کس غلامِ خانهزادت میشود آقاست
اولادِ خود را خرجیِ نامِ علی کردی
هر کس که بالا برده این پرچم سرش بالاست
امُّالبنینِ بی پسر در روضه های تو
دریایی از عشق و کمال و معرفت پیداست
هرگز به لب اسمِ پسرهایت را نیاوردی
محوِ امامی روضهیِ هر روزهات غوغاست
با روضههایت درسِ عرفان میدهی بیبی
جانم حسین میگویی و جان میدهی بیبی
مادر نبودی دستِ ساقی از بدن افتاد
مشک از دهانش شد جدا آب از دَهن افتاد
تیر آمد و با خود توانِ چشمها را برد
شیرِ حرم استادِ جنگِ تن به تن افتاد
شاهِ کرم اُفتان و خیزان از حرم آمد
پیچید بوی فاطمه یادِ حسن افتاد
عبّاسِ تو افتاده بود از پا که در گودال...
آخر به چنگِ گرگها یک پیرهن افتاد
خنجر پسِ سر ضربههای مُهلکی میزد
دلبر زمین خورد و یکی برد و یکی میزد
پیراهن و عمّامه و خووُد و عبایش رفت
انگشت افتاد و نگینِ دستهایش رفت
وای از غروبی که برای غارتِ آویز
نامرد شد مردی و دینش با حیایش رفت
وا کردنِ آویزه که وقتی نمیگیرد
با گوشواره لالههایِ گوشهایش رفت
از مشکِ خالی کن گذر این روضه دشوار است
ششماهه بر نی... حرمله هم پابهپایش رفت
از اضطرابِ کوچه و ویرانه بیزارم
یابنالحسن برگرد که خیلی گرفتارم
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
عمری برای داغ زهرا گریه کردی
هرنیمه شب همپای مولا گریه کردی
درپای تو خاک بقیع ازاشک گل شد
وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی
اول برای زینب و داغ حسینش
بعدش برای دست سقا گریه کردی
یکبار دیدی که رباب از حال رفته
صدبار مثل موج دریا گریه کردی
دیدی رقیه نیست جای او سکینه
هربار که میگفت بابا گریه کردی
خوب است که شام غریبان را ندیدی
با روضه های خارِ صحرا گریه کردی
حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی
دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی
گرم عزای بچه های خود نبودی
با گریه های زینب اما گریه کردی
تشت طلا و خیزران که ندیدی
ابری شدی با حرف زنها گریه کردی
حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد
لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی
بی بی نبودی موی دختر بچه ها سوخت
قد تمام سینه زنها گریه کردی
شاعر: #مهدی_نظری
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
عباسِ من ماهِ منیرِ عالمین است
عبدِ حسن، میر و علمدار حسین است
ماهِ حرم، پشت و پناه زینبین است
اِبنُ الرشیدِ من شفیعِ نَشاَتین است
باشد امیدِ احمدِ مختار عباس
دارد نسب از حیدر کرار عباس
عباس من شیرِ یلِ هر کارزاریست
مرد شجاعت، مرد غیرت، مرد یاریست
از بس مطیع محضِ حق با بیقراریست
شاگرد ممتاز کلاس دینمداریست
محو جمالِ بی مثالِ مجتبا اوست
از ابتدا سرمایه ی کرب و بلا اوست
اصلاً وجودِ چار فرزندِ رشیدم
نذرِ بَنی الزهراست، وَرنه کِی مفیدم
بود از ازل این خواسته، تنها امیدم
نسلم شود قربانیِ شاهِ شهیدم
من خود کنیز زینب و نسلم غلامش
در خانه ی زهرا شدم محوِ مقامش
روزیکه زینب در حرم تاج سرم شد
زینب نگو زهرای ثانی سرورم شد
اوصافِ او چون ترجمانِ کوثرم شد
بانوی بی همتای عالم رهبرم شد
زینب بحق آئینه ی یکتای زهراست
جانِ پیمبر، زینتِ والای مولاست
هر روز دردِ دل، چو با عباس میکرد
صحبت ز رخسارِ کبودِ یاس میکرد
وقتی سخن از هجمه ی خناس میکرد
عباسم آن هنگامه را احساس میکرد
وانگه به گریه، سخت می کوشید عباس
با مُشتِ خود بر سینه می کوبید عباس
عباس من شاگرد رزمِ مجتبا بود
درسِ حسن، همراه با آه و نوا بود
گاهی اشاراتش به ضربی بی هوا بود
گاهی میان صحبتش حرف عصا بود
وقتی حسن قرآن تلاوت داشت، انگار
در سینه ی خود داشت، درد و داغِ مسمار
این حرفها را از حسینم هم شنیده
از قصه ی کوچه، غمِ عالم شنیده
وز ماجرای پشتِ در ، هر غم شنیده
حتی ز مولا وصفِ آن ماتم شنیده
اینها همه در سینه ی عباس شد جمع
با من بیان میکرد و خود میسوخت چون شمع
این غصه ها همراهِ او تا کربلا رفت
با آرزوی انتقام از اشقیا رفت
فرصت ولی از دستِ او در نینوا رفت
عباسِ من سقا شد و با مشک ها رفت
رفت از شریعه مشک را پر آب سازد
شاید که اهل خیمه را سیراب سازد
ناگه میانِ نخل ها، شد تیرباران
از هر طرف شد صیدِ بغضِ نیزه داران
زینب برایم گفته از آن ماهِ تابان
مشک و تن و دست و سر و رخسار و چشمان
شد خونفشان و بر زمین، غمناک افتاد
بی دست، با صورت بروی خاک افتاد
اما همه اینها بقربان حسینم
ایکاش میشد در امان، جان حسینم
عباس قربانِ جوانانِ حسینم
هستیِ من وقفِ یتیمان حسینم
عباسِ من! پشتِ حسینم را شکستی
زهرای اطهر را که دیدی، دیده بستی!...
شاعر: #محمود_ژولیده
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
زبانحال بی بی با امام حسین(ع)
تار می دیدم و به شک بودم
این صدا از گلوی پنج تن اسـت
عطر سیب ات که در هوا پیچید
با خودم گفتم این حسین من است
وقت مرگ آمدی به دیدن من
حاضری پیش جان محتضرم
لطف کردی، به زحمت افتادی
من توقع نداشتم پسرم
جرعه آبی بنوش، خسته راه
نفسی تازه کن، برم بنشین
ساعتی صبر کرده بودی اگر
محضرت می رسید ام بنین
تاج منت گذاشتی به سرم
تو تمنایم از دو دنیایی
من کجا این شکوه و رتبه کجا
من کنیزم تو کنزِ زهرایی
کربلا قسمتم نشد آخر
حسـرت دل شمیم تربت توست
گریه ام از هراس مردن نیست
اشک هایم برای غربت توست
گریه از دست من کلافه شده
از جگر آه می کشم شب و روز
آهِ سردم گواه درد دلی ست
شعله ور تر از آفتاب تموز
روز اول که دیدمت گفتم
در غمت باید امتحان بدهم
چار قل خواندم و قسم خوردم
پای تو چار دفعه جان بدهم
با هدف می گذشت روز و شبم
تلخی روزگار شیرین بود
بچه هایم فدایی ات بشوند
همه آرزوی من این بود
معرفت را به حوصله با ذوق
کاشتم در نهاد تک تک شان
گشت سیراب از اشک های سحر
ریشه اعتقاد تک تک شان
نیمه شب ها به جای لالایی
دائم اسم تو را به لب بردم
قبل هر دفعه شیر دادن شان
جای خرما غم علی خوردم
گرد غربت به صورتت که نشست
تا مسیرت به نینوا افتاد
یک به یک عرضه داشتند ای دوست
با تو هستیم هرچه باداباد
با من از کربلا بگو پسرم
خیمه بی پناه یعنی چه؟
زینت دوش مصطفی تو بگو
گودی قتلگاه یعنی چه؟
گاه کابوس آب می بینم
غرق آشفتگی ست احساسم
گفت راوی که تشنه جان دادی
نکند کم گذاشت عباسم
خواهرت از وفای او می گفت
با سر و چشم و دست شد سپرت؟
آه از روضه عمود اما
هرچه آمد سرش فدای سرت
ساربان در شلوغیِ گودال
خاتمت را ندیده بود ای کاش
شمر جای سرِ مطهرِ تو
سر من را بریده بود ای کاش
گر عبا و عمامه را بردند
غارت پیرهن برای چه بود؟
بدنی با هزار و نهصد زخم
نعل تازه زدن برای چه بود؟
نفسم به شماره افتاده
از عنایت نظر به حالم کن
ملک مرگ هم رسید از راه
این دم آخری حلالم کن
بدنم بر زمین نمی ماند
کفنم خاک و خون نخواهد شد
جانم از تن بُرون شود اما
داغت از دل برون نخواهد شد
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_سلام_علیها
▪️▪️✨▪️؛▪️✨▪️▪️
ای همسر سردار جهان،مادر عباس
وی دامـن تـو مهـد ادب پـرور عباس
در بیت علـی آمده!هـمسنگر عباس
خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس
امالشهـدا،فاطمه ی دوم حیدر
هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر
تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی
تو فاطمه ی بیت شـه عـرش مقـامی
تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی
تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی
جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت
پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت
شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد
زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد
تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد
عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد
کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان
یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟
ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت
ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت
خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت
جان همه خوبان جهـان باد فـدایت
با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی
کـردی بـه بنـیفاطمـه اظهـار کنیزی
عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی
عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی
تا دادن جـان،جعفر تو بود ولایی
عباس تو از روز ازل کـربوبـلایی
چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی
گشتنـد عزیـزان تـو هرچار،حسینی
تـو ام بنینـی نــه!تـو امالشهـدایی
پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی
دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی
بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی
ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت
حق است کند فاطمه پیوسته دعایت
دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را
دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را
در ماتمشان ریخته بس اشک بصر را
آتـش زده از گریه دل اهـل نظـر را
از بس که در امواج بلا یار حسینی
بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی
یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی
چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی
بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی
از داغ حسینبـنعلـی جامـه دریـدی
با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود
چشمت به حسینبنعلی اشکفشان بود
بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت
گفتـی کــه نخـوانند دگر امبنینت
آتش نزند کس به دل زار و حزینت
ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت
خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی
تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی
روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود
تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود
با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود
عباس تو ای مـادر عبـاس!کجا بود؟
ای کاش که چون عون،کنارت پسری بود
از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود
ای قبله ی دل تـربت بیشمـع و چـراغت
ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت
ای چارگل خفته به خون،حاصل باغت
باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت
با آن که شدم زائر بیصبر و قرارت
نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت
یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است
قبر تو عیان است عیان است عیان است
چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است
آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟
از اشک،مگـر خاک بقیع تو بشویم
آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم
هرچند که خون جگرت بود روانه
دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه
بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه
ای کوه غم چار جوانت روی شانه
بر «میثم» دل سوخته کن اشک،عنایت
تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت
#استاد غلامرضا سازگار
https://eitaa.com/Madahankhomein
#سفره_ی_امالبنین_علیهاالسلام
درد می گردد دوا با سفره ی ام البنین
می شود حاجت، روا با سفره ی ام البنین
می رود دل تا خدا با سفره ی ام البنین
روح می گیرد جلا با سفره ی ام البنین
هرکسی که لحظه ای در پای این سفره نشست
از کنارش بی گمان با دست خالی برنگشت
هر فرو افتاده ای در پای آن ،پا می شود
با دم امّ البنین هر دیده بینا می شود
قلب هر دلداده ای غرق تولّی' می شود
همدم و همسفره ی اولاد زهرا می شود
چارده معصوم هر سو پای سفره حاضرند
انبیا و اولیا با قصد قربت ذاکرند
ای که مهمانی کنار سفره ی آل عبا
ای نمک پروده ی امّ الادب، امّ الوفا
در سرت داری اگر حال و هوای کربلا
در کنار سفره اش بالا ببر دست دعا
با امیداز مادر صاحب عَلَم درخواست کن
می دهد کربوبلا امّ الکَرَم درخواست کن
سفره ی امّالبنین،مهد نزول رحمت است
سفره ی امّالبنین،مشکل گشای امّت است
سفره ی امّ البنین،نوری برای ظلمت است
سفره ی امالبنین،درمان درد غیبت است
پیش این سفره دعا بهر فرج دارد اثر
پس دعای ما شود وقف ظهور منتَظَر
حضرت امالبنین ای مادر ماه تمام
بانوی قامت کمان از روضه های مستدام
زخم پلک چشم تو گیرد به زودی التیام
با دعایت می رسد آخر زمان انتقام
مهدی صاحب زمان دست قلم خوانده تو را
حضرت امالبنین با قدّ خم خوانده تو را
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین
مادرم در گوش من خوانده است:«یا ام البنین»
ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین»
هرکسی که توبهاش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»
مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا ام البنین!
ما همیشه محضر تو عرض حاجت کردهایم...
...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین!
هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین!
در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین!
فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت
آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین!
خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین!
بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین!
گرچه قدّت تا شده از غصهی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین!
مهدی علی قاسمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد
چشمِ هر سوخته ای ،پهنه ی دریا می کرد
با قدی خم به سرش می زد و می رفت ز حال
با همین سر زدنش..بابِ سخن وا می کرد
با سرانگشتِ خودش خطّ و خطوطی می زد
وَ سپس ناله و اندوه...مهیّا می کرد
صورتِ قبر برایِ پسرانش می ساخت
وَ همانجا به دمی محشرِ کبرا می کرد
روضه خوان بود و خودش گریه کُنی بی پروا
با کلامی ،نَفَسی ولوله برپا می کرد
خدمتی کرد به اولادِ علی بی منّت..
او کنیزیِ درِ خانه ی زهرا می کرد
بر حسین ابن علی عاشقِ شوریده شد و
بر قد و قامتِ او خوب تماشا می کرد
وَ پس از روزِ دهم تا دمِ مردن یکسر..
ضجّه ها می زد و با خویشتن آوا می کرد
حضرت اُمّ بنین با دلِ خونش هر روز
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد
محسن راحت حق
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع
مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع
یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع
دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع
مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم
سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم
تو که بودی؟ که خدا همسرِ مولایت کرد؟
تو چه کردی؟ که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد؟
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم
خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم
روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم
رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم
پوریا باقری
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س
قدم اگر خمید، فدای سر حسین
جانم به لب رسید، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید، فدای سر حسین
هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید، فدای سر حسین
محمد حسین رحیمیان
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س
گمان مکن پسرت ناتنی برادر بود
قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود
منال ام بنین و ببال از عباس
تو شیر مادر و شیرِ تو شیر پرور بود
سقوط قلعهی خیبر اگر به نام علیست
فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود
ز شام تا به سحر دور خیمهها میگشت
که ماه هاشمیان بود و مهر پرور بود
به لرزه بود از او پشت هفت پشت ستم
یل تو یک تنه یک تن نبود، لشگر بود
به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت
ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود
اگر فتاد روی خاک میشود پرپر
ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود
حاج علی انسانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش ، کربلا امّ وهب شد
در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد
خود را کنیز خانه می دانست اما
از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد
حتی ادب پیش ادب هایش ادب کرد
حتی وفا هم از وفایش در عجب شد
ام القمر یعنی که نوری در سیاهی
یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد
در آن هیا هو حق مادر را ادا کرد
نگذاشت روی خاک سر ،زهرا سبب شد
علی اصغر یزدی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س
هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است
بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است
پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود
پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است
دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم
دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است
رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم
سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است
زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن
به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است
حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر"
قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است
آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده
خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است
کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه
در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است
هر کجایی که سخن از ادب عباس است
مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است
پسرش آخر مردانگی و غیرت بود
هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است
یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود
این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است
آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟
نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است
لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر
جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است
شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد
مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است
"کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد"
این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است
رضا قاسمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_س
من عزادارِ شهِ تشنه لبم
کوهی از صبر و وقار و ادبم
من کنیزِ پسر فاطمه ام
مادرِ شیرِ نرِ علقمه ام
مادر جعفر و عبداللهم
جان نثارِ درِ ثارااللهم
مادرِ چار غیورِ عربم
زین سبب اُمِ بنین شد لقبم
مادر باغِ گلِ یاسم من
مادرِ حضرتِ عباسم من
پسرم بود علمدارِ حسین
ساقی و میر و سپهدارِ حسین
پسرم یک تنِ یک لشکر بود
قوَتِ بازوی او حیدر بود
پسرم فانیِ فی اللهِ حسین
اولین جان به کفِ راهِ حسین
سیدی! ذکرِ لبش هرشب بود
پاسبانِ حرمِ زینب بود
پاسبانِ حرمی پژمرده
حرمی سوخته، آتش خورده
پسرم در ادبش معنا شد
تشنه لب بود ولی سقا شد
تا که او راهیِ دریا می شد
در حرم مرثیه بر پا می شد
ناله ی اهل حرم واویلا
دستِ عباس قلم، واویلا
رفت تا آب بیارد اما
دست ها از بدنش گشت جدا
تیری آمد به دل مشک نشست
تیر دیگر دلِ زینب بشکست
مشک افتاد و ز دل آه کشید
ز دلش ناله ی جانکاه کشید
گفت ای تیر به چشمم خوردی
در حرم آبرویم را بردی
وعده ی آب به اصغر دادم
حال با مشک زمین افتادم
گفت طفلان همه در تاب و تبند
همه ی اهلِ حرم تشنه لبند
عاقبت گل پسرم را کشتند
نورِ چشمان ترم را کشتند
حال، من مانده ام و تنهایم
تا قیامت خجل از زهرایم
نه پسر دارم و نه فرزندی
به لبم نیست دگر لبخندی
رضا باقریان
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مرثیه_حضرت_ام_البنین
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر
من و حریم ولی خدا خدا را شکر
کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد
من و عنایت خیر النسا خدا را شکر
مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد
که با حسین شدم آشنا خدا را شکر
خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن
کشید آخر کارم کجا خدا را شکر
خدا نوشت که من مادر اباالفضلم
که او شود به حسینم فدا خدا را شکر
شوند جمله پسرهای من غلام حسین
کنند نوکری مجتبی خدا را شکر
عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم
بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر
نویدِ پورِ علمدار داده مولایم
برای یاری کرب و بلا خدا را شکر
برای روز علمداری اش دعا بکنیم
که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر
شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد
به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر
شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست
مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر
شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم
سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر
شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر
و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر
شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن
کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر
شنیده ام که شود پاره پاره معجرها
حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر
پس از گذشت اسارت که از سفر آیی
سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
🔸شاعر: #محمود_ژولیده
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین #سبک_در_کودکی_شد_قسمت_من_خانه_داری
من مادر سالار غیرت در زمینم
من غصهدار فاطمه، امّالبنینم
من قلب مجروح و پر از احساس دارم
شادم در این دنیا که یک عباس دارم
عباس من مشکلگشای عالمین است
عبّاس من خاک کف پای حسین است
من مادری کردم برایش از وجودم
او را نمک پروردۀ زهرا نمودم
او را ارادتمند زینب پروریدم
شکر خدا در پیش زهرا روسفیدم
وقتی که افتاد از فرس بر خاک صحرا
در علقمه پیچید عطر و بوی زهرا
https://eitaa.com/Madahankhomein
1. دشتی 1387.mp3
3.55M
#روضه_حضرت_ام_البنین_آموزشی
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند، خصوصا اون شعر: بعداز تو ای ماه مدینه...به سبک گل پونه...
#روضه_جانسوز_بازگشت_به_مدینه🍂
اخی .... الا مادر به قربون جمالت
اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت
آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت ....
ای حسین .....
گل ام البنین شیرم حلالت .... 2
🍂
شد آسمانم بی ستاره
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ...
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2
رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2
بعد از تو ای ماه مدینه
من ماندم و شرم از سکینه ..... 2
در خواب دیدم
(عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه)
در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2
دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2
حسین .....
🍂
کربلا بگو حسین .....
مدینه بگو حسین .....
شفای مریض ها بگو حسین .....
فرج امام زمان(عج) بگو حسین .....
به ابوالفضل (ع) یا الله ....
https://eitaa.com/madahankhomein
3. روضه ام البنین س.mp3
4.79M
#روضه_حضرت_ام_البنین
(سلام الله علیها)
#استاد_رشیدی
الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چو طفلان این سخنها را شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
عالم فدای اون مادری که به یاد چهار پسر شهیدش ، چهار صورت قبر درست کرده بود ، دور این قبرها میگردید و گریه میکرد ، اما وسط گریه هاش فقط میگفت : #حسینم ...
وقتی می پرسیدند : ام البنین این چهارصورت قبر دیگه چیه ؟ می فرمود مگه خبر ندارید ، پسرام همه فدایی حسین شدند ، اینارو به یاد پسرام درست کردم ، اما وقتی می پرسیدند ام البنین ، اگه این قبرا رو به یاد پسرات درست کردی ، پس چرا یک کلمه نمیگی عباسم ؟ نمیگی عبدالله ؟ عثمانم ؟ جعفرم ؟
هی دوره این قبرا میگردی ، فقط میگی #حسینم وای حسینم ...
یا الله ، جوابی که این مادر داده ، نقلِ ، میگن اینگونه جواب داد : فرمود آخه بچه های من مادر دارند تا براشون اقامه ی عزا کنه ، اما بمیرم حسین فاطمه مظلومه ، آقام غریبه ...
حسیییین ....
https://eitaa.com/madahankhomein
4_5939124830388355189.mp3
293.4K
#حضرت_ام_البنین_س_زمینه
السلام السلام مادر مومنین
السلام السلام برتو ام البنین
بعد زهرا.برهمه تومادری
بعد زهرا.برعلی تو یاوری
بعد زهرا.فاطمه ی دیگری
تو مام عشق واحساس
شمیم گل های یاس
حبیبه ی آل الله
مدد به حق عباس
واویلتا واویلا
ناله ها میزدی دربقیع دلغمین
روضه ی رو لبت بهرقطع الیمین
کربلاشد.بازوان او قلم
شد زغم خم.پشت صاحب حرم
روی خاکا.مشک ساقی وعلم
نمیشود باورت.چه آمده برسرش
دو دست عباس تو.جدا شد ازپیکرش
واویلتا واویلا
بانوی آفتاب یاوربوتراب
شدخجل شد خجل او زروی رباب
غصه داره.ازعمود آهنین
که شکسته.فرق ماهش ازجبین
بعدازآن روز.گشته ام بی بنین
دوچشم اوگریان بود.پرازستاره الماس
یکی به یاد حسین.یکی به یاد عباس
واویلتا واویلا
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
https://eitaa.com/madahankhomein
4_5823505410291663769.mp3
9.4M
🏴شهادت حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
#حضرت_اباالفضل_ع
🏴سبک شور: کنار علقمه محشر به پا کرد
🎤مداح :حاج محمود کریمی
▪️▪️▪️▪️؛▪️▪️▪️
(کنارِ علقمه محشر به پا شد
امید ِ خیمه ها آخر فدا شد ) ۲
علم افتاد بر روی ِ زمین و ... ۲
دو دستِ ساقی از پیکر جدا شد
(برادر غرق خونه، برادر نیمه جونه ۲
برادر کاکلش آتش فِشونه ... ) ۲
(یکی تو آسمونا نوحه خونه
امون از بی وفایی ِ زمونه ) ۲
تویی که از غم ِ زینب هلاکی
منم که از غمت قدّم کمونه ..
برادر روی خاکه، برادر سینه چاکه ۲
برادر از غم ِ خیمه هلاکه ...
برادر غرق خونه برادر نیمه جونه ۲
برادر کاکلش غرق ِ خونه ...
داره از نیزه ها بارون می باره
زمین از خون ِ ساقی لاله زاره
خبر بر شاه ِ مظلومون رسونید
که ساقی یک تن ودشمن هزاره
برادر غصّه داره برادر بیقراره ۲
شده مشک ِ برادر پاره پاره ..
برادر خواهرت چشم انتظاره
خبر از حال و روز ِ تو نداره
اگه که بر نگردی خواهرت رو
بلا تکلیفی از پا در میاره ...
برادر ناامیده، به خاک وخون تپیده
علم افتاده با دست ِ بریده ...
برادر غرق خونه، برادر نیمه جونه ۲
برادر کاکلِش آتش فِشونه ..
اگه سردار ِ من سقّا نمیشد ..
حریفی روبروش پیدا نمیشد
اگه بودش قد ِ من تا نمیشد
پایِ دشمن به خیمه وا نمیشد
برادر مَرده مَرده، برادر مرده دَرده
هنوز تو خیمه میگن: بر می گرده ۲
اونایی که نیومد پیکراشون ...
هنوزم چشم به راهن مادراشون
شهیدای ِ اباالفضلی هنوزم ...
میخونن روضه، مادرها براشون
شهیدم برنگشته، شهیدم تو بهشته
شهیدم حرفش رو با خون نوشته
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
https://eitaa.com/Madahankhomein