زینب آواره ی صحراست، بیا گریه کنیم
دخترت گوشه ای تنهاست، بیا گریه کنیم
تیغ و شمشیر دو سر شمر برون آورده
بین گودال چه غوغاست، بیا گریه کنیم
ذوالجناحِ تو لهوف از نگهش میبارد
یال او سوخته-زیباست، بیا گریه کنیم
قد طفلی شده آن پیکر رعنای تو آه
سر تو بر سر نی هاست، بیا گریه کنیم
یا بنی زده ای از سر دل فریادی
کشتنت مثل معماست، بیا گریه کنیم
قد چل سال شدم پیر تر و بعد از تو
هر نمازم به فراداست، بیا گریه کنیم
#عبدالرحمن_رستمیان_جهرمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#آجرک_الله_یابقیة_الله
سوی ما برگرد که گریه کن جد توایم
بارها بر سر زدیم از روضه ی شیب الخضیب
روضه های کربلا را خود بخوانی بهتر است
ای غریب ابن غریب ابن غریب ابن غریب
#یس_علوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
حیف باشد که لب ما به شکایت باشد
یا «سلامی» که دهیم از سر عادت باشد
قسمت ما اگر اصلا نشود کرب و بلا
همه از کاهلی و ضعف ارادت باشد😭😭😭
#محسن_علیخانی
#اللهم_بلغنا_کربلاء
https://eitaa.com/Maddahankhomein
کوچ از قتلگاه
ای نور چشم و طاقت جان،ای برادرم
بنگر چگونه بی تو از این دشت می روم
از ظلم و جور و کین عدو دل شکسته ام
از روزگار بی تو پریشان و خسته ام
بعد از تو روزگار عجب تیره گشته است
غم بر خیام سوخته ام چیره گشته است
بعد از تو روبهان زمان گشته اند شیر
بر کوفیان بنات پیمبر شدند اسیر
بی تو نشسته بر دل آیینه ها عطش
حالت چگونه است در این دشت با عطش
آمد به خیمه آب روان گر چه دیر شد
از محنت تو خواهر غمدیده پیر شد
بس بی مروتند اخا دشمنان تو
از هرم آفتاب و عطش سوخت جان تو
ممکن نشد که دفن نمایم ترا اخا
فرصت نشد که بهر تو برپا کنم عزا
ای داغدار با لب عطشان چه می کنی
با زخم های نیزه و پیکان چه می کنی
ای پادشاه بی سر و ای نعش بی کفن
من می روم تراست ولی کربلا وطن
بی تو روم چگونه از این دشت پر محن
دل کندن از تو رفتن جانست از بدن
دلخسته ام به زینب نالان توان بده
پشت سر مسافر کوفه اذان بده
شام است روزگار من و می روم به شام
تا عهد نا تمام تو آنجا شود تمام
معذور دار نعش تو را برنداشتم
جز اشک بهر زخم تو مرهم نداشتم
ای فدیه عظیم دل و جان فدای تو
جانم فدای غربت بی انتهای تو
باید چو ابر بر تن بی سر ببارمت
وقت سفر شده بخدا می سپارمت
سرمست گشته عالم امکان ز بوی تو
عمریست بوده ام همه مدهوش روی تو
#مدهوش
#محمد_هوشمند
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بیت الحزن
من چگونه بدنت را بگذارم بروم
پیکر بی کفنت را بگذارم بروم
جان من روی زمین است تحمل نکنم
که روی خاک تنت را بگذارم بروم
یوسفم پیرهنت رفته به غارت ،زچه رو
تن بی پیرهنت را بگذارم بروم
به چه حالی تن عباس و علی اکبر را
یادگار حسنت را، بگذارم بروم
تازیانه به تنم با خط نیلی بنوشت
لاله های چمنت را بگذارم بروم
من علمدار غمت هستم و هرگز نشود
علم سوختنت را بگذارم بروم
فرصت ماندن اگر نیست،کجا گریه کنم
گر که بیت الحزنت را بگذارم بروم
می برم عطر غمت را همه جا،جایز نیست
غم پرپر شدنت را بگذارم بروم
#سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ای_اهل_کوفه
یا اهل الکوفه انّ الصّدقه علینا حرام😭
خطبه ی حضرت ام کلثوم علیهاالسلام در کوفه
ای اهل کوفه اشک شما باد مستدام
با این خیانتی که نمودید بر امام
نامه نوشته اید بیا ای حسین و بعد
شد کشتنش برای شما بهترین مقام
نیزه سوار شد سر مهمانتان چرا
این است رسم معرفت و مردی و مرام
*خرما و نان به آل علی از چه می دهید
نامردمان ، تصدّق ِ بر ما بُود حرام
از لحظه ای که اصغر تشنه شهید شد
دیگر نمانده خواهش و میلی به هر طعام
در گوش ماست ناله ی(اُسقونی) ِحسین
ترجیح می دهیم بمانیم تشنه کام
چشمی ندیده سایه ی ما را ولی کنون
هستیم در معابر و در بین ازدحام
با دست بسته در به در ِکوچه ها شدیم
بر ما نموده اید جفا جای احترام
دیگر همیشگی شده اشک نگاه ما
داغ درون سینه ی ما شد عَلَی الدَّوام
دل های ماست زخمی یک نیم روز تلخ
با مرگ ،زخم سینه ی ما گیرد التیام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
*روایت شده که پس از ورود اسرا به کوفه، کوفیان با خرما و نان به استقبال اسرا آمدند و از روی ترحم و دلسوزی آن را به کودکان میدادندکه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام این غذاها را از دست و دهان کودکان میگرفت و بر زمین میانداخت و خطاب به کوفیان فریاد میزد: «یا اهل الکوفه ان الصدقه علینا حرام؛ ای اهل کوفه همانا صدقه بر ما حرام است.»
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#عصا_نزن
#مجلس_ابن_زیاد
زبان حال حضرت رباب علیهاالسلام
ابن زیاد ، جان مرا با عصا نزن
روی سر حسین، شهید خدا نزن
نقطه به نقطه ی لب او جای بوسه است
بر بوسه گاه حضرت طاها عصا نزن
از بس عطش کشیده،شده مثل چوب خشک
بر روی زخم لعل لبش از جفا نزن
شیب الخضیب ِگودی مقتل شده بس است
دیگر تو بر محاسنش از خون حنا نزن
ما تشنه وگرسنه و پهن است سفره ات
دیگر نمک به زخم دل هل أتی' نزن
پیش علی و فاطمه، با لفظ خارجی
ما لاله های آل عبا را صدا نزن
کشتی حسین را دگر از کینه های او
پیش همه به نائب او افترا نزن
دانی که دختران همه بابایی اند پس
پیش رقیه بر لب رأس جدا نزن
از داغ روی داغ ،عقیله کمان شده
آتش به قلب صابره ی کربلا نزن
شد بی کفن رها تن صدپاره اش دگر
رأس بریده اش به سر نیزه ها نزن
سر را مقابل تو زدم بوسه ،بی حیا
دیگر مقابلم تو عزیز مرا نزن
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
غزل مرثیه
#مقتل نوشته...
#روضه سنگین
#ارباب بی کفن
#یازینب(س)
مقتل نوشته است تو را بی هوا زدند
سنگی به بوسه گاه نبی ازجفا زدند
آه از دقایقی که جوانان برابر
چشم ترت ،به لجه ی خون دست و پا زدند
مقتل نوشته خواهرتو دیده روی تل
درقتله گاه راس تورا ازقفا زدند
مقتل نوشته عده ای ازپیرمردها
از روی بغض بر بدنت با عصا زدند
گیرم قرار بود سرت را جدا کنند
پس نیزه را میان گلویت چرا زدند
آن ده نفر که بر تن تو اسب تاختند
آتش به قلب حضرت خیرالنساء زدند
مقتل نوشته روبه روی چشم خواهرت
هجده سربریده برآن نیزه ها زدند
پربود قلبشان همه ازبغض مرتضی
آنان که چوب برلب خون خدا زدند
انگار آسمان سر زینب خراب شد
تا دختر تو را به کنیزی صدا زدند
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
حسین یعنی
حسین یعنی شهادت افتخار است
حسین یعنی جهانی اعتبار است
حسین یعنی عزیز مصطفی او
ز او خُلق علی مرتضی جو
حسین یعنی که زهرا مادر اوست
که زینب از دل وجان یاور اوست
ص
حسین یعنی شهامت تا شهادت
شفیع ما همه روز قیامت
حسین یعنی گلستانی ز لاله
شهادت را خدا کرده حواله
حسین یعنی که حیدررانشان است
که خورشید ولایت را عیان است
حسین یعنی که کشتی نجات است
که شاهد بر غریبیش فرات است
حسین یعنی که حجت را تمام است
که او تاج سر عالم امام است
حسین یعنی که مسلم بُد سفیرش
که او اول شهید او امیرش
حسین یعنی مرارت ها کشیدن
ز کوفه داغ بابا را چشیدن
حسین یعنی سفر با خانواده
به ذلت لحظهای او تن نداده
حسین یعنی که سجاد و تب عشق
نماز و سجده هایش در شب عشق
حسین یعنی که هفتاد و دو لاله
خدا داده شهادت را حواله
حسین یعنی نماز عشق خواندن
به داغ اکبرش او را نشاندن
حسین یعنی کمر خم شد ز داغش
خدا لیلا اگر گیرد سراغش
حسین یعنی بنی هاشم بیائید
علی را بر در خیمه رسانید
حسین یعنی که قاسم نوجوان است
شهادت چون عسل او را بیان است
حسین یعنی تمام درد دنیا
شده یکجا برای او مهیا
حسین یعنی نبرد نا برابر
بدیده داغ عباس دلاور
حسین یعنی که مشک خالی از آب
حرم عطشان وطفلان جمله بی تاب
حسین یعنی ابافضل اش فدا شد
دو دست پاکش از پیکر جدا شد
حسین یعنی لب عطشان و اصغر
تلظی کردن اولاد حیدر
حسین یعنی سه شعبه تیر بُران
رباب گهواره و چشمان گریان
حسین یعنی علی بر روی دستش
الهی حرمله بُبرِیده شَست اش
حسین یعنی که اصغر شد فدایش
شده راضی از او حتماً خدایش
حسین یعنی همان باد مخالف
به زیر سم اسبان طوایف
حسین یعنی که قاتل شمر ملعون
شده زینب ز داغش همچو مجنون
حسین یعنی که زینب پا به پایش
امیر قافله گشته به جایش
حسین یعنی اسارت بعد رفتن
دگر طفلان او هرگز نخفتن
حسین یعنی سر و نیزه سوی شام
بیابان تشنگی خار مغیلان
حسین یعنی که خولی با تنورش
که خورشید آمد آنشب درحضورش
حسین یعنی چهل منزل اسارت
شده بر آل طا بس جسارت
حسین یعنی امان از شام ویران
رقیه جان خود را کرده قربان
حسین یعنی که طشت زر جسارت
یزید و مجلسش عمری حقارت
حسین یعنی که شد زینب جوابش
همانجا ناگهان شد خطبه خوانش
حسین یعنی خدا شد خونبهایش
تمام هستی و عالم فدایش
خداوندا به رگهای بریده
که عالم مثل او هرگز ندیده
به آن ساعت که راس شه بریدند
که شادی بعد از آن هرگز ندیدند
به اکبر هم به اصغر جان عباس
به زهرا مادرش باغ گل یاس
به زینب خواهر شاه شهیدان
به. امید دل ما نا امیدان
خداوندا بزرگی کردگاری
رسان مهدی زهرا را به یاری
قرار (بیقراران ) گو بیاید
گره از کار مردم او گشاید
بیقرار اصفهانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زینب_س_مصائب
چگونه داغها را میگذارد پشت سر زینب
کجا؟ کی؟ میگذارد چشم بر هم در سفر زینب
فقط با دیدن عباس دائم زنده میگردد،
تمام خاطراتی را که دارد از پدر زینب
به جز آن روزهایی که به همراه برادر بود
ندیده روز خوش در زندگی از هر نظر زینب
جگرسوز است داغش مثل اقیانوسی از آتش
اثر بخش است آهش، چون دعا وقت سحر زینب
اگر چه بر فراز نیزه "رد الشمس" را دیده
ولی با خطبههایش میکند "شق القمر "زینب
طنین خطبههایش در دل افلاک میپیچد
و کاخ ظالمان را میکند زیر و زبر زینب
دل اهل حرم با بودنش گرم است و شکی نیست
که بوده یک تنه اندازهی صدها نفر زینب
خبر دارم که در طول مسیر، از کربلا تا شام
نبوده لحظهای از حال طفلانْ بیخبر زینب
خبر دارم تنش با تازیانه گرم صحبت بود
زمانی که برای کودکان میشد سپر زینب
شبیه کوه یا آتشفشانی ابری و خاموش
گذشته از کنار خیمههای شعلهور زینب
رباب و ام کلثوم و رقیه، حضرت سجاد
اگر چه داغها دیدند اما بیشتر زینب...
زمانی که حسین آرام میزد دست و پا در خون
کبوتروار در گودال میزد بال و پر زینب
شکستهتیرها و نیزهها را زد کنار اما
صدای آشنایی را شنید از دور و بر زینب
صدای نالهی مادر میآمد از دل گودال
شبیه نالههایی که شنید از پشت در زینب...
✍ #احمد_علوی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
هر كجا راه حسين است قدم برداريد
دفتر شعر مهیاست قلم برداريد
يا به عباس علمدار توسل كرده
يا اباالفضل بگوييد و علم برداريد
صد قدم سوی تو آید به خوش آمد گویی
تا پیاده قدمی سمت حرم برداريد
حاجتی را که طبیبان ز علاجش ماندند
دست ،بر درگه،سلطان کرم بردارید
توشه ی جاده ی دیدار حریمش اشک است
کفر نعمت شود آنگاه که کم بردارید
#روحالله_راوینیا
#امامحسینع
https://eitaa.com/Maddahankhomein