#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر
من و حریم ولی خدا خدا را شکر
کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد
من و عنایت خیر النسا خدا را شکر
مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد
که با حسین شدم آشنا خدا را شکر
خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن
کشید آخر کارم کجا خدا را شکر
خدا نوشت که من مادر اباالفضلم
که او شود به حسینم فدا خدا را شکر
شوند جمله پسرهای من غلام حسین
کنند نوکری مجتبی خدا را شکر
عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم
بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر
نویدِ پورِ علمدار داده مولایم
برای یاری کرب و بلا خدا را شکر
برای روز علمداری اش دعا بکنیم
که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر
شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد
به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر
شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست
مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر
شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم
سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر
شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر
و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر
شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن
کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر
شنیده ام که شود پاره پاره معجرها
حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر
پس از گذشت اسارت که از سفر آیی
سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
#محمود_ژوليده
https://eitaa.com/Madahankhomein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
آسیمه سَر اتفاق خواهد افتاد
با چشمِ تر، اتفاق خواهد افتاد
ای #مادر_ماه! منتظر باش... امروز
شقُّ القمر اتفاق خواهد افتاد
.
ای صبر! چقدر داغداری در خود
ای کوه! چقدر بی قراری در خود
تو مادرِ نخل های بی سَر بودی
عمریست بساطِ روضه، داری در خود
ای مرد! منم مادرِ آن چار پسر
از جسمِ نحیفِ من، نمانده ست اثر
عباس، فداییِ حسین است که هیچ!
ای مرد! بگو که از حسینم چه خبر؟! .
#ع_دهقانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
◾توسل به حضرت امالبنین(س)
◾بمناسبت وفات آن بانوی بزرگوار
ایهاالناس روح احساسم
مادر آب مادر یاسم
ادب نوکری به پیش حسین
داده ام درس من به عباسم
من ز مشک وعلم ،دلم خون است
چشمهایم همیشه گلگون است
گوهربخت من دگر گم شد
تیره از کین میان مردم شد
میروم در بقیع و میگریم
ساحل من پر از تلاطم شد
فخرم این بس کنیز زهرایم
همچو مجنون میان صحرایم
در بقیع نالهام بگوش آید
همهی غربتم بجوش آید
بانسیم سحر ز خاک بقیع
مادری مضطرب به هوش آید
گوید ای جان من فدای حسین
ریختم هستیم به پای حسین
سر به زیر آمده چوسقایم
از خجالت به پیش مولایم
گر چه من مادر گل یاسم
عاشق بچه های زهرایم
من خجالت کشیده ام ز رباب
چونکه عباس من نیاورد آب
من نه مادر که ماهتاب شبم
من از این خانواده در عجبم
خوانده ام البنین مرا حیدر
من کنیزم کنیز ام ابم
از ازل عهد با خدابستم
مادر آب و آینه هستم
خاک این خانه توتیای من است
عرش اعلی به زیر پای من است
مهبط وحی خانه زهرا
افتخاری از آن برای من است
آستان بوس این سرایم من
به غم و غصه مبتلایم من
ای بهار خزان شده عباس
ای ز چشمم نهان شده عباس
پیشمرگ حسین شدی پسرم
نیزه دارت سنان شده عباس
ز سر نیزه تا سرت افتاد
همه گفتند زینبم جان داد
غصه هایم سر آمده امشب
بهر من حیدر آمده امشب
ای مدینه دگر خداحافظ
ساقی و کوثر آمده امشب
مادر آب و آینه بدرود
میشوی میهمان یاس کبود
آسمان جلوه دگر دارد
گوئیا در دلش قمر دارد
قمر هاشمی ابوفاضل
ناله مادرت اثر دارد
پسرانش همه غلام حسین
هستیش شدفدای نام حسین
کاشف الکرب روح احساسم
صدو سی و سه بار با یاسم
حاجتم را خدا روا کرده
آبرو داده چون به عباسم
دیگر این عمر من به سر آمد
بهر دیدار من پسر آمد
#مرتضی_محمودپور
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
#مردآفرین
ای باعث آرامش احوال مولا
با تو همیشه خوب میشد حال مولا
آسایشی در عمق جان خویش حس کرد
هر بار تا رفتی به استقبال مولا
در هر کتابی دیدهام، بسیار والاست
شان تو در آیینهی اقوال مولا
از کودکی دنبال یک آیینه بودی
تعبیر شد خواب تو در تمثال مولا
ارث شجاعت داشت عباس تو از تو
ارث ادب را برده بود از آل مولا
جای تو حتی لحظهای خالی نمانده
در سینهی از عشق مالامال مولا
از چشمهایت اشک شادی شد سرازیر
گفتند تا؛ "مادر" به تو اطفال مولا
در آستان توست کار ما گدایی
ای مادر عباسهای کربلایی
آنقدر که مهتاب زینت داده شب را
نام تو زیبا کرده مفهوم ادب را
"امالبنین" را "مادر شیران" نوشتد
روزی که مولا بر تو بخشید این لقب را
گفتی کنیز فاطمه هستی و دیدی
نقش رضایت بر لب شاه عرب را
در دامنت شیرینسخنها پرورش یافت
از نخل میگیرند محصول رطب را
صفیّن میداند چه اندازه شجاعی
چون پهلوانش داشته از تو نسب را
دیدیم مهر مادری در چشمهایت
در اخم تو دیدیم تمثال غضب را
ما صافوساده کربلا درخواست کردیم
چون ساده کردی صنعت حسن طلب را
هم مادری کردی برای آلزهرا
هم شد پسرهایت فدای آلزهرا
بعد از تو دیگر هیچکس امالبنین نیست
دیگر زنی مانند تو مردآفرین نیست
اُمُّ اَدَب، اُمُّ وَفا، اُمُّاَبَاالفَضل
غیر از تو وصف هیچشخصی اینچنین نیست
شاگرد درس صبر مولا بودهای که
با این همه غم روی پیشانیت چین نیست
در گریهات جایی ندارد داغ فرزند
قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست
وقتی که اشک دشمنان را هم درآورد
پس خطبهای چون خطبهی تو آتشین نیست
فرقی ندارد مدح تو با مدح عباس
حتی گریز روضهات هم غیر از این نیست؛
یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است
یعنی سر عباس تو روی زمین نیست...
هستند با اذن خدا روز قیامت
دستان عباس تو اسباب شفاعت
#مجتبی_خرسندی
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#مرثیه_حضرت_ام_البنین
مهربان و همدم و مادرترین نامادری
آبرویی یافت از ام البنین، نامادری
بعد زهرا و خدیجه بس که او پُر مهر بود
بر مسلمانان شد "امالمؤمنین" نامادری
بچه ها وقتی پریشانحال مادر میشدند
شانه میزد موی آنهارا همین نامادری
آنقَدَر بانو محبت داشت قطعا تا ابد
مادر دنیا نمیآرد چنین نامادری
دست مادرها به سوی اوست تا رزقی دهد
بر رکاب مادران گردد نگین نامادری
چارتا نوکر برای چار زهرازاده داشت
آفریده نوکران مه جبین نامادری
هم خدا و هم رسول و فاطمه دم میدهند
آفرین و آفرین و آفرین نامادری
فاطمه در کربلا شاهد ولیکن در بقیع
روضه ها میخواند با صوتی حزین نامادری
میکُشد مارا دم "وَيْلِی عَلَى شِبْلِی" او
روضه میخواند از عمود آهنین نامادری
فاطمه چون روی منبر روضه خوانی میکند
وقت روضه مینشیند بر زمین نامادری
من بهشتم زیر پای اوست، از بس مادر است
دست من را میکشاند پای دین نامادری
🔸شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#سفره_ی_حضرت_امالبنین_علیهاالسلام
درد می گردد دوا با سفره ی ام البنین
می شود حاجت، روا با سفره ی ام البنین
می رود دل تا خدا با سفره ی ام البنین
روح می گیرد جلا با سفره ی ام البنین
هرکسی که لحظه ای در پای این سفره نشست
از کنارش بی گمان با دست خالی برنگشت
هر فرو افتاده ای در پای آن ،پا می شود
با دم امّ البنین هر دیده بینا می شود
قلب هر دلداده ای غرق تولّی' می شود
همدم و همسفره ی اولاد زهرا می شود
چارده معصوم هر سو پای سفره حاضرند
انبیا و اولیا با قصد قربت ذاکرند
ای که مهمانی کنار سفره ی آل عبا
ای نمک پروده ی امّ الادب، امّ الوفا
در سرت داری اگر حال و هوای کربلا
در کنار سفره اش بالا ببر دست دعا
با امیداز مادر صاحب عَلَم درخواست کن
می دهد کربوبلا امّ الکَرَم درخواست کن
سفره ی امّالبنین،مهد نزول رحمت است
سفره ی امّالبنین،مشکل گشای امّت است
سفره ی امّ البنین،نوری برای ظلمت است
سفره ی امالبنین،درمان درد غیبت است
پیش این سفره دعا بهر فرج دارد اثر
پس دعای ما شود وقف ظهور منتَظَر
حضرت امالبنین ای مادر ماه تمام
بانوی قامت کمان از روضه های مستدام
زخم پلک چشم تو گیرد به زودی التیام
با دعایت می رسد آخر زمان انتقام
مهدی صاحب زمان دست قلم خوانده تو را
حضرت امالبنین با قدّ خم خوانده تو را
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#مدح_و_مصائب
#حضرت_ام_البنین_س
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی،
که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت،
که در بین زنان، تنها تو عباسآفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا، یکجا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بینور میشد، مادر زیباترین باشی؟
مگر بینور میشد، در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست میگیرد
رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی
شاعر: #قاسم_صرافان
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#مرثیه_حضرت_ام_البنین
آمد و یک مدینه آه آورد
چشم گریان به شوق ماه آورد
آمده با صلابت گریه
ایستاده به قامت گریه
در هوای نگاش ابر کشید
بر زمین نقش چار قبر کشید
بر مزار خیالیاش که نشست
مرثیه خواند و گریه کرد و شکست
بر روی دستهای اخلاصش
زره یادگار عباسش
نه فقط از تبار اشک است او
بلکه مادربزرگ مشک است او
فاطمه بود،فاطمه اما
پشت در جاگذاشت اسمش را
روز ، خورشیدو ماهتاب شبند
اهل تقوا همیشه با ادبند
گفت این خانه مال آل عباست
گفت که فاطمه فقط زهراست
به خودش ام بی بنین میگفت
و به زینب هم اینچنین میگفت
روزگارم شدهست پاییزی
که نبینم تو اشک میریزی
هی مرا مادرم خطاب نکن
هی مرا از خجالت آب نکن
شان من چون بتول اقدس نیست
مادری کار هرکسی پس نیست
مادر من به حکم لم یزلی
شیر داده مرا به ناد علی
آسمان نور دست من داده
ماه در دامن من افتاده
پسری داشتم که سقا بود
خادم بچه های زهرا بود
پسری داشتم مودب بود
پسرم تکیه گاه زینب بود
افتخار من و عشیرهٔ من
یل من نافذ البصیرهٔ من
علمش مرکز سپاه امام
دستهایش ستون کل خیام
آه اما بریده شد یارب
آن دوتا دست از سر زینب
اهل تکفیر پرپرش کردند
نیزه ها جنگ بر سرش کردند
تیغها پاره پاره اش کردند
ماه را پرستاره اش کردند
غیرتالله که زمین افتاد
دخلت زینبُ علیَ بْنِ زیاد
آه از دست بی بصیرت ها
خنده ها طعنه ها شماتت ها
گریه های سکینه اشک رباب
آه از خیزران و بزم شراب
🔸شاعر: #وحید_عظیم_پور
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#مرثیه_حضرت_ام_البنین
تار می دیدم و به شک بودم
این صدا از گلوی پنج تن اسـت
عطر سیب ات که در هوا پیچید
با خودم گفتم این حسین من است
وقت مرگ آمدی به دیدن من
حاضری پیش جان محتضرم
لطف کردی، به زحمت افتادی
من توقع نداشتم پسرم
جرعه آبی بنوش، خسته راه
نفسی تازه کن، برم بنشین
ساعتی صبر کرده بودی اگر
محضرت می رسید ام بنین
تاج منت گذاشتی به سرم
تو تمنایم از دو دنیایی
من کجا این شکوه و رتبه کجا
من کنیزم تو کنزِ زهرایی
کربلا قسمتم نشد آخر
حسـرت دل شمیم تربت توست
گریه ام از هراس مردن نیست
اشک هایم برای غربت توست
گریه از دست من کلافه شده
از جگر آه می کشم شب و روز
آهِ سردم گواه درد دلی ست
شعله ور تر از آفتاب تموز
روز اول که دیدمت گفتم
در غمت باید امتحان بدهم
چار قل خواندم و قسم خوردم
پای تو چار دفعه جان بدهم
با هدف می گذشت روز و شبم
تلخی روزگار شیرین بود
بچه هایم فدایی ات بشوند
همه آرزوی من این بود
معرفت را به حوصله با ذوق
کاشتم در نهاد تک تک شان
گشت سیراب از اشک های سحر
ریشه اعتقاد تک تک شان
نیمه شب ها به جای لالایی
دائم اسم تو را به لب بردم
قبل هر دفعه شیر دادن شان
جای خرما غم علی خوردم
گرد غربت به صورتت که نشست
تا مسیرت به نینوا افتاد
یک به یک عرضه داشتند ای دوست
با تو هستیم هرچه باداباد
با من از کربلا بگو پسرم
خیمه بی پناه یعنی چه؟
زینت دوش مصطفی تو بگو
گودی قتلگاه یعنی چه؟
گاه کابوس آب می بینم
غرق آشفتگی ست احساسم
گفت راوی که تشنه جان دادی
نکند کم گذاشت عباسم
خواهرت از وفای او می گفت
با سر و چشم و دست شد سپرت؟
آه از روضه عمود اما
هرچه آمد سرش فدای سرت
ساربان در شلوغیِ گودال
خاتمت را ندیده بود ای کاش
شمر جای سرِ مطهرِ تو
سر من را بریده بود ای کاش
گر عبا و عمامه را بردند
غارت پیرهن برای چه بود؟
بدنی با هزار و نهصد زخم
نعل تازه زدن برای چه بود؟
نفسم به شماره افتاده
از عنایت نظر به حالم کن
ملک مرگ هم رسید از راه
این دم آخری حلالم کن
بدنم بر زمین نمی ماند
کفنم خاک و خون نخواهد شد
جانم از تن بُرون شود اما
داغت از دل برون نخواهد شد
🔸شاعر: #سیدجعفرحیدری
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
مثال کوه ایثار و وفا داشت
از اول انس با آل عبا داشت
وجودش بس که سرشار از ادب بود
ز نام فاطمه شرم و حیا داشت
😥🕯ا😥ا🕯😥
با آه دل شکسته می گفت حسین
محزون و غریب و خسته می گفت حسین
می گفت بشیر از عمود آهن
بغضی به دلش نشسته می گفت حسین
🕯🖤ا🕯ا🖤🕯
اگر چه جز غم دلبر ندارد
اگر چه جز دو چشم تر ندارد
به زیر لب نوایش این چنین است
حسین بن علی مادر ندارد
#علی_سلطانی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
یا لطیف #یا_ام_البنین
السّلام علیکِ زوجة ولی الله س
میگویَم از رودی کَز او یَم میشود تامین
از اشک او باران نم نم می شود تامین
با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین
از دستپختش رزق عالم می شود تامین
قربان فقری که مرا مسکینترین نامید
من را گدای سفره ی ام البنین نامید
تو آمدی تا دست حق را آستین باشی
مثل ستونی..،محکماتِ بیتِ دین باشی
انگشتریِ عشق را نقش نگین باشی
اصلاً به تو می آید عباسآفرین باشی
هستیِ معشوقِ فرات از نورِ هست توست
تربیت ماه بنی هاشم به دست توست
فصل خزان را خنده های تو بهارش کرد
جاروی تو عرش زمین را بی غبارش کرد
بیتِ علی را نور چشم ات نو نَوارش کرد
لفظِ ادب را نام تو بااعتبارش کرد
این احترامی که به زهرا میکنی..،عشق است
در قلب حیدر خویش را جا میکنی عشق است
از آن زمان که نور تو در خطَّ دید آمد
جبریل بالش را به خاک تو کشید..،آمد
کوه صلابت از وقارت تا شنید..،آمد
چار آینه از شیشه ی عمرت پدید آمد
خرج علی کردی همین احساس هایت را
نذر حسین ات کرده ای عباس هایت را
ابر کبودی قاتل مهتاب باشد؟ نه
با تو حسن در کوچه ها بی تاب باشد؟نه
زینب از این بی مادری بی خواب باشد؟نه
شب ها حسین فاطمه بی آب باشد؟نه
سرچشمه ی مِهر تو در این خانه میجوشد
لبتشنه ی زهرا ز دستت آب می نوشد
امّا امان از ساعتی که قلب دنیا سوخت
از تشنگی لب های خشکِ روح دریا سوخت
روی لب طفلان صدای آب..،بابا..،سوخت
تا تیر بر مشکی اصابت کرد..،سقا سوخت
رد سیاهی روی مهتاب شبت افتاد
عباس تا نقش زمین شد..،زینبت افتاد
دیگر پس از او تیرهای بی درنگ انداخت
آن نیزهداری که به سمت شاه سنگ انداخت
خونابه روی رمل های سرخ،رنگ انداخت
نامردی آنجا بر لباس کهنه چنگ انداخت
سرنیزه ها شاه تو را از حال می بردند
ارباب ما را تا تهِ گودال می بردند
جسم حسین تو معما شد..،نبودی که
نیزه میان حلق او جا شد..،نبودی که
بالای تل زینب قدش تا شد..،نبودی که
پای حرامی در حرم وا شد..،نبودی که
ای وای از اطفال از اطفال از اطفال...
شمر از تهِ گودال آمد در پیِ خلخال
زینب کجا و ناقه های بی امان..،بی بی
زینب کجا و آن همه زخم زبان..،بی بی
زینب کجا و مجلس نامحرمان..،بی بی
زینب کجا و ضربه های خیزران..،بی بی
نامحرمان اطراف زینب تاب می خوردند
با حرمله پیش ربابت آب می خوردند
بردیامحمدی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
تقدیم به حضرت ام الادب، ام العباس،
حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها
روضه ی کربلاست تقدیرش
مثل زینب شکسته تصویرش
داغ شرمندگیِ عباس است
علت قد و قامت پیرش
کربلا را ندید، اما ماند
روی قلبش همیشه تأثیرش
داغ عباس ها نه، داغ حسین
کرد با موج غم زمین گیرش
با سکینه همیشه می فرمود:
بگذرد از عمو و تقصیرش
آب می شد رباب را می دید
آتش شرم کرده تبخیرش
از لبِ تشنه ی علی می گفت
اشک هر روز و آه دلگیرش:
حرمله در نبودِ عباسم
با سه شعبه گرفته از شیرش
روزگارش تمام روضه شده
کار او صبح و شام روضه شده
اشک و خون نقش چشم هایش بود
کربلای بقیع جایش بود
گرچه ام البنینِ تنها شد
داغدار غم پسرها شد
گرچه قطع الیمین شد عباسش
روی نیزه نگین شد عباسش
چار فرزند او شدند شهید
نخل او را تبر اگر چه برید
کم نشد از محبتش به حسین
بیشتر شد ارادتش به حسین
همه فکرش حسین بود حسین
فکر و ذکرش حسین بود حسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#اثر_جدید #حسن_کردی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9