eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
376 ویدیو
228 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزمداحی‌کنید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
333.4K
نوحه امام حسین علیه السلام تشنه لب کربلا وای حسین کشته ی سرنیزه ها وای حسین مرمل بالدما وای حسین ای که نگاهت شرف داده به این زندگی گریه برای حسین رونق هر بندگی کار منه نوکری عشقمه دیوونگیت عزتمه یا حسین نوکریه خونگیت 2 سوختن از عشق تو نافله ی عاشقاست ذوب شد توو غمت طواف ما نوکراست اشک عزای حسین هدیه ی مادر به ماست هروله توو مجلست جلوه ی سعی و صفاست 3 ناز کن و ناز بده مشتری نازتم از جوونی تا پیری ام همیشه سربازتم منتظرم امر کنی تا که فدات بشم حسین ایشالا توی روضه هات شهید برات بشم حسین 4 ای که کفن برا تو جز کهنه حصیری نبود سزای زینب علی والله اسیری نبود ای سر روی نیزه ها قاری لب شکسته ام چشاتو واکنه و ببین اسیر دست بسته ام https://eitaa.com/Maddahankhomein
ورود به کربلا در بیابانی از عطش لبریز کاروانی غریب می آید از لب هر کجاوه ای با آه ناله ی یا مجیب می آید کاروانی ز مکه برگشته آمده تا که حج تمام کند کعبه دنبال قافله آید تا به این قبله استلام کند پای خورشید خسته تاول زد بسکه دنبال نور قافله بود آسمان با تمام وسعت خویش خاک پای عبور قافله بود کربلا در دلش چه غوغایی ست که بهارش ز راه می آید برسانید بی پناهان را که جهانْ تکیه گاه می آید بر تن ناقه ها حریر بهشت گرمی آفتاب بی تآثیر مشک ها سلسبیل می بردند بادها بود تحت امر امیر دور ماه قبیله وقت نزول آسمانی پر از محارم بود لشکری تا فدای او بشود فقط از او اشاره لازم بود چه صفی بسته اند زانوها تا رکاب پرِ عقیله شوند هیجده تا ستاره آمده اند سایه سار سرِ عقیله شوند آفتاب آمده به پابوسِ ماه در پرده ی حیای حسین اولین بار می رسد امروز پای زینب به کربلای حسین https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمینه حضرت سیدالشهدا علیه السلام بند۱ دل هوایی ام برات تنگه تنگه برا نفس توو کربلات تنگه تنگه واسه گدایی از نگات تنگه تنگه نزار عادتم بشه دوری از حرمت حسین حرمت حسین این جداییا خیلی دوره از کرمت حسین کرمت حسین بیش از این برام دوری از حرم عذاب آوره بگو عاقبت منو کی به کربلا می بره عزیزم حسین بند۲ نگاه تو محول الحاله حاله ببر منو حرم تو هر ساله ساله کارم شده دور از حرم ناله ناله برسون منو به مسیر مشایه اربعین یا امام حسین خوب میشه حالم با چای موکِ بای اربعین یا امام حسین تا عوض نشم برنگردون از کربلات منو بزا تو صف رسیدن به پیر غلامات منو بند۳ کشتن تو رو با کینه از حیدر حیدر می سوخته از زخم لبت مادر مادر با تیغ و نیزه شد تنت پرپر پرپر بسه دست و پا نزن اینقده تک و تنها تو قتله گات حسین یکی نیست تو این سی هزار نفر برسونه آب به لبات حسین غرق خونی و نگران خیمه و خواهری دم آخری فکر غارت و فکر معجری https://eitaa.com/Maddahankhomein
آتش گرفت مثل سرت موی دخترت شد پنجه پنجه ای پدرم روی دخترت آهسته من فقط به تو می گویم ای پدر چیزی نمانده است ز گیسوی دخترت مانند مادرت شده این روزهای من خون می چکد شبانه ز پهلوی دخترت عمه کمک کند که کمی راه می روم دیگر توان نمانده به زانوی دخترت زجر و لگد، حکایت مسمار لعنتی ست باشد گواه حادثه بازوی دخترت گفتند بچه ها به تمسخر که صورتش! بابا مگر که سوخته ابروی دخترت؟ رخسار من عوض شده اما تو غم مخور حیران نشو عزیز دل از روی دخترت این نیمه جان خسته فدای سر شما ناقابل است هدیه ای از سوی دخترت https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها می‌رود دست به دامان برادر زینب شده هر لحظه به قربان برادر زینب غم تنها شدن از لحن برادر خوانده می برد شمع وجودی که برایش مانده دو گل خرمن جان نذر برادر آورد تا پذیرد قسم حضرت مادر آورد گفت بعد از تو وجودم به جهان اینهایند این دو با عشق فدایی شدنت اینجایند این دو از کودکی از عشق شما دم بزنند کوفه را با رجز نام تو بر هم بزنند عشق را از ادب درس من آموخته اند عمری از خاطره ی مادرمان سوخته اند انتقام است فقط در نظر این هر دو یاد حیدر برسد از جگر این هر دو حرف آتش بشود مثل حسن می سوزند برسد خاک روی چادر من می سوزند غیرتی آخته بر معجر مادر دارند این دو جنگ آور من ارث ز حیدر دارند هر دو یک کوچه غم از واژه ی سیلی دارند اسم کوچه بشود صورت نیلی دارند بگذار عشق من اینگونه به اثبات رسد من نباشم که غباری به سر و پات رسد تکیه بر نیزه غربت بزنی میمیرم حرفی از این دو امانت بزنی میمیرم به فدای سر تو حنجره ی این دو پسر هم به دنبال تو آیند روی نی دو سپر بپذیر از منِ مادر همه ی هستم را رد نکن ای پسر فاطمه ام دستم را https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام ماه را در ته گودال به خون غلتان دید تیرها دور سر غربت او چرخان دید دید از چشم و دل سوخته اش خون جاری ست خون مظلومی او در دل هامون جاری ست نه علی اکبر و عباس و نه عابس مانده عمو از زخم سنان خسته و بی حس مانده تیغ ها راه گلویش همگی سد کردند نیزه ها با تن تنهای عمو بد کردند شانه اش دید که آماج بلا گردیده چند باری ست تنش روی زمین چرخیده رفت با ناله ی لا اُفارقِ از عمویش تا که با دست سپر گشته به راه گلویش آفتاب است که بر زخم تنش می تابد هر که با هر چه که می خواست عمو را میزد متل یک رود پر احساس به دریا افتاد دست او پیش نگاه غم مولا افتاد حرمله باز مهیای شکاری تازه ست روضه اش روضه ی بازِ غمِ بی اندازه ست ذبح شد در بغل ذبح عظیمِ الله سخت شد لحظه ی ذبحش به اباعبدلله https://eitaa.com/Maddahankhomein
327.9K
حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام عمه ببین عموم توو خاک و خون افتاد نمی تونه پاشه از زخمای زیاد یه عده گرگ هار تنش رو می درن اونو به هر طرف رو خاکا می کشن از جوشنش خون جاریه تیر سه پر چه کاریه ببین سنان دور سرش تو فکر نیزه داریه ۲ یه شمشیری داره سمت گلوش میاد یه نیزه ای داره از روبروش میاد اون چکمه پوش زشت چی میخواد از بهشت پا می زاره روی صفحه ی سرنوشت با پا روی تنش اومد بدم میاد من از لگد مثل کوچه ی فاطمه هر کی رسید عمو رو زد ۳ به یاد کوچه و یاد بابام حسن جلوی صورتت سپر شه دست من دست خودم نبود ناله ی وا اما کاشکی یادت نیاد غصه ی کوچه ها ضلع شکسته یادته دستای بسته یادته یه مادری با نو گلش در خون نشسته یادته https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام با خداحافظی ات جان ز جهانم می رفت رفتی و پشت سرت روح و روانم می رفت آتشی از لب خشکت به لبم آوردی من چنین پیر نبودم که، تو پیرم کردی آخرین مرتبه در پیش پدر راه برو تا تو را سیر ببینم به نظر راه برو می روی قلب پدر پشت سرت می ریزد آهِ بابا ز لب خون جگرت می ریزد خوش قد و قامت من، آرزوی دنیایم کمی آرام برو بالاخره بابایم تا به این جا برسی پیر شدم اکبر من بی تو از زندگی ام سیر شوم دلبر من لب تفدیده ات از داغ، سنان خواهد خورد پهلویت هم نفس کوچه نشان خواهد خورد دشت از عطر دل انگیز تنت پر شده است کربلا لاله ی من از بدنت پر شده است ای مکسر شده ی سوخته ی زهرایی هر کجا می نگرم پر پرِ من آنجایی از لب سوخته ات یک پدر دیگر گو صبر کن تا بکشم خون دلت را ز گلو برگ برگی و ز نیزه خبرت می گیرم تو نگفتی که من از رفتن تو می میرم گر چه چون برگ گلی نقش زمین ریز به ریز تا نیاید ز حرم عمه ز جایت برخیز تا تنت جمع کنم خون جگرها خوردم طعنه از لشکر خوشحال پدر ها خوردم نیزه ها را به هوای بدنت می گردم با قد تا شده دنبال تنت می گردم نیزه نیزه شدنت بیشتر از ممکن شد اربا اربا بدنت در همه جا ساکن شد قاتلت لشکری از نیزه و از شمشیر است قد کمان آمده ام پیش تو اما دیر است پسرم مثل سقیفه به سرت ریخته اند یادگاران خلیفه به سرت ریخته اند برسان پیش علی خسته گی ام را بابا بعد تو، هستی من، خاک سر این دنیا خون ز زخم بدنت می رود و میبینم جان به سختی ز تنت می رود و میبینم https://eitaa.com/Maddahankhomein
شب امشب ای آفتاب من با من بگو از لحظه های فردایت کاش جان مرا هم ای جانم بگذاری برای فردایت آسمان منی و می دانی می خورم من زمین اگر بروی من نبینم که ماه زندگی ام بر روی نیزه ها به سر بروی بگو ای همسفر که بعد تو و ابوفاضل کفیل زینب کیست امشب ای شاه تشنه در صحرا این همه خوار کندنت از چیست تو نباشی که می‌برد زین دشت دختران نحیف قافله را ابوفاضل اگر نباشد من چه کنم زجرهای حرمله را من به معجر به چادر طفلان به علی عمری است حساسم حرم و غارتش نگو حتمی ست مگر آنکه نباشد عباسم سفر ما نگو که پایانش ختم خواهد شود بر این گودال سوره ی فجر من ز مرکب ها آیه های تنت شود پامال؟ با من از شیرخواره می گویی قلبم از غربت تو میگیرد بشنود از سه شعبه گر که رباب همین امشب ز غصه می میرد زینب از کودکی حسین جانم بی تو یک روز هم نرفته سفر تا مرا شمر ساربان نشده حرمت را خودت بیا و ببر https://eitaa.com/Maddahankhomein
زمزمه عاشورایی لطفا حق روضه ادا شود شد هوا لاله گون گودالِ غرق خون هاتف میگه انا الیه راجعون مادر و با لبِ پر خون صدا نزن دارم میبینم من پس دست و پا نزن جسمت پر از جراحته قتله گاهت قیامته خولی دور و برِ سرت راحت مشغول غارته ۲ سه ساعته که شمر مشغوله توو گودال از بس تو رو چرخوند تنت شده پامال تنت توو دست شمر سرت به دست سنان سرت رو با نیزه بدجور شکسته سنان رو خوارا می کشیدنت با سنگِ تیز شکستنت حتی پیرْ مردای خبیس با نوک عصا زدنت ۳ صداشو برد بالا این دم آخری چقد این لحظه ها شبیه مادری با صبر و حوصله خون سرد و بی حیا دوازده ضربه زد به سرت از قفا سری به نیزه اومده تنت به زیر لگده حالا بعد از تو شمر پست خواهرت زینب و زده https://eitaa.com/Maddahankhomein
اعظم الله لک الاجر سر را به نی که زد دل مادر کباب شد دنیای درد بر سر زینب خراب شد چون کار شمر در ته گودال شد تمام خولی برای بردن سر انتخاب شد بعد از سه روز آن گل صد برگ سوخته روی حصیر کهنه به سختی کتاب شد خواهر که دید، زینت دوش نبی، به خاک هر پلک روی هم زدنش هم عذاب شد با چکمه داخل حرم الله می شدند وقت غنیمت است اگر که شتاب شد لشکر که رفت خیمه به دنبال غارتی نوبت به پیرهای به فکر ثواب شد یک مرد مانده در حرم او هم اسیر درد سجاد تشنه بر سر سجاده آب شد https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه کوفه خون گلوت می چکد از نیزه ی سنان داده چه کس شبیه تو اینگونه امتحان تا طعن خارجی نگدازد تن مرا ای قاری شکسته سرم سوره ای بخوان برگشته از تنور، چه آشفته مو شدی آشفته است مثل سرت کل کاروان لبخند حرمله به رباب است باز، چون در خواب هم دو دست خودش می دهد تکان مانند ماه سوخته بر نیزه ای و من سر میزنم به چوبه محمل چه ناگهان... بر نیزه هم غریبی و هی سنگ می خوری زینب فدای غربت تو ای حسین جان ای کاش نیزه دار تو نرود سمت اکبرت چون قد نیزه چون کمرت می شود کمان زخمی عمیق بر جگرم چنگ می زند زخمی شده است معجر خاکی دختران https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه کوفه تا شام از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت، امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است https://eitaa.com/Maddahankhomein
راه تو راه نجات است اباعبدالله روضه ات شرط حیات است اباعبدالله سینه زن سینه کبود است به یاد بدنت سینه اش نذر ذکات است اباعبدالله هر کجا گفته ام از عشق تو مقصد بودی عشق تو جلوه ی ذات است اباعبدالله بی تو با هر قلمی هر غزلی سر گیرد بازی ِ با کلمات است اباعبدالله شب ما سوختگان را قمری لازم نیست پرچمت نور صراط است اباعبدالله میزبان حرمت هر شبِ جمعه است خدا عقل از این مرتبه مات است اباعبدالله اربعین کرببلا رفته فقط می داند اشک ها برگ برات است اباعبدالله کشته ی اشکی و سوگند به لب تشنگی ات تشنه ات آب فرات است اباعبدالله https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه کوفه دلم در کوفه چون موی سرت سوخت تو بر نیزه، به محمل خواهرت سوخت حرارت بود و آتش بود و گرما ولی از هرم طعنه دخترت سوخت نگو نیزه بگو مسمار وحشی که اینگونه تمام حنجرت سوخت ز پنجه صورت طفلان سیاه و... به نیزه غیرت آب آورتر سوخت رباب است و به هر لالای تلخش دوباره حلق خشک اصغرت سوخت سکینه خون جگر با کام عطشان به یاد آب آب آخرت سوخت تمام عمر چون قلب خیامت به روضه زخم قلب نوکرت سوخت https://eitaa.com/Maddahankhomein
دلم با روضه هایت انس دارد چو نی با نینوایت انس دارد صدایت می کنم هر روز در خود گلویم با نوایت انس دارد نفس هایم برای زنده ماندن به این آب و هوایت انس دارد میان دلخوشی ها قلب نوکر فقط با کربلایت انس دارد خدا را شکر روحم مثل طفلی به آغوش عزایت انس دارد دلم در این جهان با هر کسی که عرق ریزد برایت انس دارد به عشق تربت دارالشفایت سرم با خاک پایت انس دارد تن مجروحم از درد غریبی به دارو و دوایت انس دارد کربلای معلا نائب الزیاره دوستان هستم یا علی 1403/5/3 https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها نشانت دادم ای لب سوخته، لبهای زخمی را تو هم پنهان مکن از دخترت، سیمای زخمی را ترک های لبم بابا که می گویم به درد آید فدایت می کنم اما همین نجوای زخمی را سرم آنقدر،سنگ از این و آن خورده که یادم نیست کجا گم کردم آخر بار، من بابای زخمی را مرا هر کس که می بیند دلش می سوزد الا زجر که طعنه می زند این دختر تنهای زخمی را تو یادت هست چندین مرتبه از نیزه افتادی و من بر خاک دیدم آن سر زیبای زخمی را؟ خودم را وعده ی آغوش گرمت داده بودم من چه خواهی کرد امشب این من و رؤیای زخمی را؟ فدای گیسویت این گیسوان سوخته بابا فدایت می کنم این جان سر تا پای زخمی را https://eitaa.com/Maddahankhomein
170.9K
زمزمه فکر و ذکرم این روزا فقط حرمه تنها خواسته م این روزا ازت حرمه دلتنگ چای عراقی ام مشتاق ایوان ساقی ام دیوونه میشم نبینمت دلواپس اربعینمت 🥀 موکب موکب عاشقت میشیم به خدا با هر قدم گریه میکنیم تا کربلا ایشالا که یکدله بشیم پاهای پر آبله بشیم توی مسیر گریه عالیه که جای رقیه خالیه https://eitaa.com/Maddahankhomein
حسین جان... خمار اشکم و محتاج ناز بارانم ببار اشک عزا بر جهان بی جانم به لطف اشک عزایت_ رفیق زندگی ام_ به زندگانی ام امیدوار می مانم جهان باور من روضه هست تا هستم حسین جان من است و تمام ایمانم خدا به خیر، جزایش دهد عزیزی که گذاشت مهر غمت را به روی دامانم تویی که کشته ی اشکی و من که کشته ی تو به اشک چشم نوشتم که من مسلمانم چه حاجت است به ناز طبیب تا بوده غبار فرش عزایت مسیح چشمانم چقدر توبه کنم از گذشته ی بی تو ز عمر رفته ی بی ذکر تو پشیمانم نفس نفس شب و روزم حسین می گویم نفس نفس شب و روزم حسین می خوانم https://eitaa.com/Maddahankhomein
اسعدالله ایامکم جلوه ای از کرمش سوره ی الرحمن است صحبت از فضل علی در همه ی قرآن است نام او "فصل خطاب" است یقینأ وقتی بین احمد و خدا تا سخن از ایمان است "ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر" می خواند هر کسی با خبر از قدرت حیدر جان است کوچه ی بندگی اش بس که صداقت دیده کوچه ی حسرتیِ رد شدن شیطان است گفت در سختی خیبر به همه پیغمبر که فقط شخص علی فاتح این میدان است همه رفتند و اُحد ماند و نبی و علی اش و علی هست که تا جان به سر پیمان است شب معراج خدا خواست ببیند احمد شرح اوصاف علی قله ی بی پایان است عطر"اکملتُ لَکُم" در همه قرآن پیچید حرف این آیه چنان صبح پر از برهان است می برد نام علی دل ز خدا هم بی شک "صَدَقَ اللهُ علی" این نظر یزدان است اصل کفر است نمازی که علی نیست در آن مثل یک خانه که از پایه و بن ویران است دشمنش روز قیامت به خدا گریان و دوستش روز قیامت به خدا خندان است جز علی دوستی ام هر عملی داشته ام مثل بیدی ست که از باد قضا لرزان است https://eitaa.com/Maddahankhomein
این بار را فکر خودت باش و دعا کن لب وا کن و زخم کبودت را دوا کن فکر خودت گر نیستی ریحانه ی من فکری برای بی کسی مرتضی کن با یک نگاه نیلی ات ای جان خانه این کلبه ی تاریک را از نو بنا کن یادش به خیر آن خنده های آسمانی با خنده هایت عرش را مهمان ما کن عمرم گره خورده به چشمان تو زهرا فکر جدایی از مرا از خود جدا کن با دست های زخمی از دستاس خانه از زندگی من گره ها را تو وا کن https://eitaa.com/Maddahankhomein
از زبان امام حسن مجتبی علیه السلام خواستم کاری کنم در کوچه ها اما نشد خواستم با سر بگیرم ضرب سیلی را نشد بسته شد یک چشم مادر بعد داغ کوچه ها آنچنان که چند ماهی جز به زحمت وا نشد یاس هجده ساله بعد از ماجرای در خمید اینچنین حتی به پیری قدِّ یک زن تا نشد بعد محسن هر چه با امید می گشتم ولی بین اهل خانه یک لبخند هم پیدا نشد فضه مادر شد برای مادرم در پشت در مادر اما بعد محسن دیگر از جا پا نشد عرش از خون گریه های مادرم لرزید و حیف... حیف اما قلب مردم باز هم احیا نشد کوچه را فردا که می شستم ز خون مادرم دیگر این دنیا به چشمم لحظه ای زیبا نشد https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده یا فاطمه الزهرا رزق عالم را به سر انگشت خود تقسیم کن نور جنت را به برق خنده ات تنظیم کن آسمان را با قنوت اشک هایت جان بده چشم بی باران ما را با غمت ترمیم کن ای که دنیا مستمند گوشه ی چشمان توست با نگاه روشنت آینده را تسلیم کن تا نلرزد خانه ی دل از هجوم درد ها باب میلت زندگانی مرا ترسیم کن دل چرا تاریک باشد، نور قبل از نورها؟ با ولایت هر سیاهی را به من تحریم کن قصد دارم جان دهم در وقت گریه بر شما مادرانه جان من را وقف این تصمیم کن تا دوباره جان بگیرد چشم های مرتضی خانم خانه، به حیدر خنده ای تقدیم کن https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده زمزمه عزیز زخمیِ من میشه نری ز پیشم بی تو من اون علیِ همیشگی نمیشم اگه بمونی من از چشاتو جون می گیرم اگه بری با یاد مهربونیت می میرم هوای گریه دارم با یاد غربت تو هیچ وقت نمیره از یاد زخمای صورت تو کی دیده محرمی از عزیزش رو بگیره یه خانوم جوونی دس به پهلو بگیره خمیده می گرفتی پهلو با دست زخمی جبیره می گرفتی وضو با دست زخمی جراحت‌های سیلی رو صورتت زیاده امروز دیدم توو کوچه مغیره خیلی شاده وقتی که می گرفتی اشک منو با زحمت سوختگیا رو دیدم مونده به روی دستت فراموشم نمیشه به خاطرم چه دیدی با زخم باز مسمار دنبال من دویدی قلاف و تازیانه امون تو بریدن با خون دست و بازوت تو کوچه خط کشیدن من بمیرم برای اون قلب بی قرارت چند روز دیگه قرار بود محسن باشه کنارت https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده دنیا به چشم گریه کنان تار می شود تا روضه، روضه ی در و دیوار می شود زخم هزار ساله ی مان تیر می کشد تا صحبت از حرارت مسمار می شود بی اختیار یاد غم محسنت کنیم تا یک گلی به شعله گرفتار می شود "دیوار می کند کمکش راه می رود" وقتی جوان ز حادثه ای زار می شود با بغض و درد یاد مغیره کند دلم تا بین خلق، صحبت کفتار می شود زخمی که تیغ خنده ی کفتار می زند بد تر ز هر چه زخم شرر بار می شود یثرب چه شهری است که بعد از پیمبرش زهرا فقط برای علی یار می شود https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده زمزمه منو تنها نزاری ای با مرام بخون التماسُ از توی صدام باشه دیگه حرف نزن اما بمون رو بگیر بازم ز من اما بمون بمون و درداتو با فضه بگو حرفای خصوصی تو بگو به او فدای حجب و حیات بشم نرو قربون زخم چشات بشم نرو التماس یلِ خیبر و ببین رحمی کن به علیِ خانه نشین بی تو از نفس کشیدن سیر میشم تو رو بغضِ حسنت بمون پیشم پس قرارمون چی میشه فاطمه به خدا هجده بهار خیلی کمه هنوزم دیر نشده یه کاری کن با نگات خزونمو بهاری کن ای بهار نیمه جان بیا نرو بچه ها مادر می خوان بیا نرو منم و خجالت از پهلوی تو علی شرمنده شده از روی تو نتونستم واسه تو کاری کنم اون روز کوچه تو رو یاری کنم جلوم چشمام اسمتو صدا زدن زنم و مردای بی حیا زدن پر خراش شد پشت در صورت تو آتیش افتاد روی سر صورت تو اومدی تو کوچه با قد کمون منو دنبال کردی با یه رد خون هر کی از من کینه داشت تو رو می زد نمی دونم خورده ای چند تا لگد قنفذِ که با قلاف به دورته ردّ پا مغیره رو چادرته درُ نامردی به پهلوی تو دوخت تو فقط نسوختی محسن با تو سوخت سیلیِ سنگین زد و چشاتو بست جوری که گوشواره توو گوشت شکست https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
زمزمه خونه بی لبخند زهرا آسمون بی ستاره ست اینو حیدرت می دونه دنبال یه راه چاره ست بعد زندگیِ با تو به چی دل خوش کنه حیدر قلب من رو کن تصور وقتی زینب میگه مادر با چی حالت خوب می شه ای فدای اون ناز ابروت جون محسنت نگی که با نگاه به چوب تابوت کی گمون می کرد یه روزی عوض گهواره ساختن برا تو تابوت بسازم توو حیات خونه ام من شبا می پرم ز خواب با صدا خس خس نفس هات دیگه بی عصا سه ماهه نمی تونی پاشی از جات با خداحافظی تو جلو چشمام مرگ و دیدم مثله اون روز پشت در که عبامو روتو کشیدم سپرم شدی تلافی اُحد و زخمای بسیار اون نود تا زخم کجا و پهلو و شکاف مسمار شنیدم که توو حکومت قنفذ از خراج معافه اشک من میگه که این کار مزد ضربه ی قلافه قلاف قنفذ چه جوری جلو چشمام با تو لج کرد میخ در که داغ شد و بعد راهشو به پهلو کج کرد با فشار درب و دیوار داغ محسن و چشیدی نمی دونم که چه جوری میخ و از پهلوت کشیدی ناحلةُ جسم تویی که چیزی از تنت نمونده ردِ پنجه ی کیه که رُخ ماهتو پوشونده در و با هیزم سوزوندن آتیشا به بازوت افتاد بعد این که در شکستش افتادی و در روت افتاد https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
زمزمه ی وداع عزیز من از زندگی نا امیده زمان خداحافظی ها رسیده خداحافظ ای ناامید از جوونی جوون شکسته پر قد کمونی حلالم کن ای یاس نشکفته پر پر حلالم کن ای یار پر درد حیدر خداحافظ ای یاس هجده بهارم پس از تو امیدی به دنیا ندارم برا حفظ جونِ منِ بی طرفدار با خون یادگاری نوشتی رو دیوار صدات مثله دستات می لرزه عزیزم ببین با چه حالی برات اشک می ریزم خداحافظ ای دست و بازوی خسته خداحافظ ای یار ابرو شکسته خداحافظ ای یار پهلو گرفته خداحافظ ای محرمِ رو گرفته می ری از پیش من تو با روی زخمی می مونم من و غسل پهلوی زخمی برو اما یادت باشه ای حبیبه علی بی تو تا آخر عمر غریبه اونی که توو قلبش ز من کینه داشته ردّ پنجه شو زیر چشم تو کاشته https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
تقدیم به مادر ایثار و ادب ام الادب ام العباس حضرت ام البنین سلام الله علیها به چشم علی چون نگین بوده است همین بس که او بهترین بوده است ادب پای درسش به جایی رسید ادب درس ام البنین بوده است نه تنها که مرد آفرین گشته است که او نورِ نور آفرین بوده است کدامین زنی بعد زهرا چنین برای علی همنشین بوده است پس از فاطمه قلب ام البنین به دنیای حیدر امین بوده است در آفاق خلقت کجا دیده اند که نامادری اینچنین بوده است اگر گفت من خادم زینبم یقین در کلامش یقین بوده است در اوصاف ام البنین یک کلام... که عباس او بی قرین بوده است همیشه به همراه ایثار و عشق ابالفضل نامش عجین بوده است ولی بعد از عباس و بعد از حسین دلش لحظه لحظه حزین بوده است علمدار گریه پس از کربلاست پس از کربلا بانیِ روضه هاست https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
تقدیم به حضرت ام الادب، ام العباس، حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها روضه ی کربلاست تقدیرش مثل زینب شکسته تصویرش داغ شرمندگیِ عباس است علت قد و قامت پیرش کربلا را ندید، اما ماند روی قلبش همیشه تأثیر‌ش داغ عباس ها نه، داغ حسین کرد با موج غم زمین گیرش با سکینه همیشه می فرمود: بگذرد از عمو و تقصیرش آب می شد رباب را می دید آتش شرم کرده تبخیرش از لبِ تشنه ی علی می گفت اشک هر روز و آه دلگیرش: حرمله در نبودِ عباسم با سه شعبه گرفته از شیرش روزگارش تمام روضه شده کار او صبح و شام روضه شده اشک و خون نقش چشم هایش بود کربلای بقیع جایش بود گرچه ام البنینِ تنها شد داغدار غم پسرها شد گرچه قطع الیمین شد عباسش روی نیزه نگین شد عباسش چار فرزند او شدند شهید نخل او را تبر اگر چه برید کم نشد از محبتش به حسین بیشتر شد ارادتش به حسین همه فکرش حسین بود حسین فکر و ذکرش حسین بود حسین https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9