ناقه زینب س
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آورده ام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خواند آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
ریخت بر آن سر یزیدِ مست، شرابی
بشکند آن دستهای نامتعادل
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
جام تهی بود کاش ساغرِ جسمم
از چه نمردیم ما ز بزم اراذل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شام تیره صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد چه جای وعجّل
مسعود یوسف پور
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#رباعی
🔹رزم عبدالله🔹
در عشق، بنای نیکنامی دارند
جسماند که یک جان گرامی دارند
در مقتل گودال، یکی باز دوید...
این جانبهکفان مگر تمامی دارند
فهمید که لحظه، لحظهای جانکاه است
در معرکه دید فرصتش کوتاه است
گودال که ختم ماجرا نیست، ببین
این تازه شروع رزم عبدالله است
میخواست چو قاسم بشود فرجامش
از خیمه دوید جان ناآرامش
در معرکه دست او قلم شد امّا
نگذاشت که از قلم بیفتد نامش
📝 #عباس_همتی
✅ @Maddahankhomein
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹برخیز!🔹
وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد
از درد تو تمام تنم تیر میکشد
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت
وقتی که چلّه چلّه کمان تیر میکشد
این بغضِ جانستان که تو بیکسترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر میکشد
ای قاری همیشهٔ قرآن آسمان
کار تو جزء جزء به تفسیر میکشد
اینکه زِ هر طرف نفست را گرفتهاند
آن کوچه را به مسلخ تصویر میکشد
برخیز! ای امام نماز فرشتهها
لشکر برای قتل تو تکبیر میکشد
📝 #حامد_اهور
✅ @Maddahankhomein
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹شوق شهادت🔹
پروانه شد تا شعلهور سازد پرش را
پیچید در شوق شهادت باورش را
داغ گلویش تازه شد از قحطی آب
وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را...
با رود جاری کرد در دشتی عطشناک
آن دستهای کوچک و نامآورش را
تا لحظهای دیگر عمویش زنده باشد
انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را
با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید
بر نیزه میبردند در غربت سرش را!
📝 #حیدر_منصوری
✅ @Maddahankhomein
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهما_السلام
عبدُاللَّهَم من، عاشقِ آگاهِ مولا
تاقت ندارم بشنوم من، آهِ مولا
تیرِ سه شعبه خواهم و تیغِ بُرنده
تا زود گردم کشته ی درگاهِ مولا
بگذار ای عمه، عمو را یار باشم
بگذار سر اُفتَد، به روی ماهِ مولا
من بیم از کشته شدن هرگز ندارم
خواهم شَوَم امروز خود خونخواهِ مولا
بهتر که بعد از کشتنِ مولای مظلوم
دیگر نباشد زنده عبداللهِ مولا
یا عَمَّتی بگذَر ز من، دستم رها کن
ممنونِ لطفت میشود، وَاللهِ مولا
دستی که از دستانِ زینب در بیاید
دانم جدا گردد، ولی در راهِ مولا
ای عمه بنگر، نیزه ها دارند بدجور
قصدِ تهاجم بر جلال و جاهِ مولا
خواهند اینان آبرویش را بریزند
ترسم کنون، خونِ گلویش را بریزند
یارب مدد کن تا شوم یارِ عمویم
در لحظه های سخت و دشوارِ عمویم
این دست را پس من برای کِی بخواهم
حالا سپر خواهد، منم یارِ عمویم
سرعت بده بر پای من تا مَقتلِ او
مهلت بده، گَردم مددکارِ عمویم
گر لحظه ای دیر از پسِ کارش برآیم
ترسم بسازد حرمله کارِ عمویم
سرنیزه ها دارند، قلبش را نشانه
افتاده با اَخنَس، سروکارِ عمویم
این چکمه پوشانِ زنازاده، چه خواهند؟!
از جسمِ نیمه جانِ خونبارِ عمویم
هر نیزه ای دارید، سوی من ببارید
تا من شوم نائل، به دیدارِ عمویم
این دست، این سر، این گلو، این پیکرِ من
پس دست بردارید از کارِ عمویم
آه ای عموجان، من فدای حنجر تو
چون چشمه، خون میریزد از روی و سر تو
به به چه زیبا شد، که دستِ من جدا شد
همچون عمو عباس، حقِ من اَدا شد
تیرِ سه شعبه، قلبِ من را هم نشان رفت
یک تیر، سوی دو هدف اینک رها شد
حالا تنِ من، دوخته شد با عمویم
پس عبد و مولا شد یکی، ترکِ دوتا شد
دیدی بلوغِ عشقِ من را، عمه جانم!
این یازده ساله، چه با عزت فدا شد
شد خونِ عبدالله و ثارالله، دَرهَم
خونِ سرم، آغشته با خونِ خدا شد
ای وای من با چشمِ خود دیدم، عمویم...
عطشان و خون اَفشان، بزیرِ دست و پا شد
یک چکمه پوش آمد بروی سینه ی او
خنجر به روی حنجرِ مولای ما شد
ای وایِ من، در پیشِ چشمِ مادر ما
شد پشت و رو جسمش، ذبیحاًبالقفا شد
همراهِ مادر آمده، با چشمِ گریان
جدم رسول الله، با موی پریشان
حاج محمودژولیده
@Maddahankhomein
زمینه؛ رفیق امام حسینی.mp3
3.26M
#حضرت_عبدالله علیهالسلام
#عمرو_بن_جناده علیهالسلام
#زمینه
🔹رفیق امام حسینی🔹
من عبداللهم
درسته نوجوونم، ولی پر از اراده
قراره با رفیقم، عَمرو بن جناده
مرد و مردونه بایستیم
روبروی هر کسی بایسته روبروی امام
تا یه روزی نوجوونا
کربلاشونُ پیدا کنن و برن به سوی امام
رفیق هر چی صمیمی بهتر
رفیق یار دلِ آشوبه
رفیق هر چقدم خوب باشه
«رفیق امام حسینیش خوبه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همعهدیم با هم
رؤیامون بزرگه، رؤیامون قشنگه
یکیمون شهید شد، دومی بجنگه
تا به آخر نفسامون
مثل مسلم بن عوسجه بشیم برای حبیب
اونجوری که به حبیب گفت
ما همونطور بگیم به هم «وَ اوصیکَ بِهذَا الغریب»
رفیق، رفیقِ روز سخته
رفیق، یه رزقِ که مکتوبه
خدا، برا همه بنویسه
«رفیق امام حسینیش خوبه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو قتلگاهم
فدایی حسینم، فدایی امیرم
من حاضرم تو این راه، هزار دفعه بمیرم
من به آرزوم رسیدم
آرزوی خوشِ «وَ الجهادَ فی سَبیلِ حسین»
هر کسی بیاد تو این راه
آخرش یه روز میرسه که میشه قتیل حسین
رفیق، به یادتم این لحظه
سرم، رو زانوی محبوبه
رفیق، به همه ثابت کردیم
«رفیق امام حسینیش خوبه»
📝 #حسین_حاجی
✅ @Maddahankhomein
نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
#حضرت_عبدالله_علیهالسلام
#نوحه
به سبک بالا خوانده میشود.
🔹راه شهادت🔹
سنّم کم و شوقم زیاد است
عشق تو معنای جهاد است
راه شهادت اشک و زاریست
بابا به جز این راه، یادم ندادهست
من، هستم کفنپوشت
هر لحظه مدهوشت
در بین آغوشت
«جانم عمو جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در موج غم ساحل که دارم
یک جان ناقابل که دارم
شرمنده کوچک بوده دستم
سنم کم است اما، من دل که دارم
تو، دنیای من بودی
رؤیای من بودی
بابای من بودی
«جانم عمو جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زخم تنم نذر سر تو
چشمان من آبآور تو
در سینۀ من تا نفس هست
تیغی نمیآید بر حنجر تو
آه، غم شد گلوگیرم
عشق تو تقدیرم
پای تو میمیرم
«جانم عمو جانم»
📝 #رضا_یزدانی
#حسین_عباسپور
✅ @Maddahankhomein
السلام علی #عبدالله_بن_حسن
#یا_کریم_بن_کریم
وقتی که از حال عمویش با خبر شد
غیرت وجودش را گرفت و شعله ور شد
از دستهای عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد
آمد میان گودی گودال و با دست
جان عموی نیمه جانش را سپر شد
تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد
دستش برید و طفلکی بیبال و پر شد
با دست آویزان شده بر پوست میگفت:
حالا زمان دیدن روی پدر شد
#محمدحسن_بیات_لو
@Maddahankhomein
حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام
#شب_پنجم
این نفس ها فدای هر نفسش
من بمیرم برای هر نفسش
با نفس هاش خون زند بیرون
از تنش روی صفحه ی هامون
به کدامین گناه کشته شود؟
اینقدر بی پناه کشته شود؟
یک نفر یک سپاه عدالت نیست
عمه بگذر ز من که مهلت نیست
او که امید لحظه هایم بود
هم عمو هم پدر برایم بود
نفسش در تلاطم افتاده
زیر شمشیر مردم افتاده
زخم هایش ستاره باران است
نه یکی نه دو تا هزاران است
بدنش نیزه زار گردیده
زیر پا چند دست چرخیده
پنجه ای می رسد به گیسویش
خنجری می رود به پهلویش
سهمش از هر کرانه شمشیر است
از زمین نیزه از هوا تیر است
من یتیمم ولی جگر دارم
غیرت از حضرت پدر دارم
می شوم چون پسر، عمویم را
پیش کش میکنم گلویم را
آمدم من ولی نگو دیر است
چقدر قتله گاه دلگیر است
سنگ ها وحشیانه می بارند
با عمویم چه دشمنی دارند؟
صبر کن مهربان که در راهم
تو نباشی نفس نمی خواهم
ای که دست تو بوده مأمن من
دست بی تو وبال گردن من
قتله گاهت شبیه کوچه و من
سپرت می شوم به جای حسن
قامتم مثل قاسمت گر نیست
از علی اصغرت که کمتر نیست
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام
#شب_پنجم
پرچم سبز افتخار حسن
نور در نور یادگار حسن
روح بی باک ذولفقار حسن
مردِ رزمِ جملْ شکار حسن
چون پدر از سقیفه بی زار است
یازده ساله مرد پیکار است
عزت مجتبی ست عبدلله
روح قالو بلاست عبدلله
سپر نیزه هاست عبدلله
غرق خون خداست عبدلله
از لبش یا حسین می بارد
دست از این عشق بر نمی دارد
ناگهان دید کربلا لرزید
عمو افتاد خیمه ها لرزید
دست عمه که بی هوا لرزید
تن فرزند مجتبی لرزید
عمو از صدر زین غریب افتاد
گیر یک عده نا نجیب افتاد
خسته از زخم ها عمویش شد
نیزه ای تشنه ی گلویش شد
هر چه شمشیر روبه رویش شد
وای من پنجه پنجه مویش شد
داد زد لا اُفارِقُ عَمي
تا ابد لا اُفارِقُ عَمي
گفت بر نسل خویش می نازم
جملی از دوباره می سازم
نیزه ها، من هنوز سربازم
دست ها را سپر می اندازم
تا عمو لحظه ای بیاساید
یا ز گودال پا شود شاید
سنگ ها بگذرید از سر او
نیزه ها پاشوید از بر او
جای سالم بود به پیکر او؟
رفته از حال،عمه خواهر او
بدنش را به خاک ها نکشید
رمقی نیست در تنش بروید
من یتیمم پسر نمی خواهی؟
من که هستم سپر نمی خواهی؟
دست من را مگر نمی خواهی؟
عکسی از پشت در نمی خواهی؟
پدرم بغض های خود را برد
حسرت کوچه را فقط می خورد
استخوان های دست وا اُمّا
لحظه اي كه شكست وا اُمّا
تنش از هم گسست وا اُمّا
حرمله حاضرست وا اُمّا
هدف تیر سهمگین گردید
با عمو نقش بر زمین گردید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_حسین_علیه_السلام
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرثیه حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام
#شب_پنجم
ماه را در ته گودال به خون غلتان دید
تیرها دور سر غربت او چرخان دید
دید از چشم و دل سوخته اش خون جاری ست
خون مظلومی او در دل هامون جاری ست
نه علی اکبر و عباس و نه عابس مانده
عمو از زخم سنان خسته و بی حس مانده
تیغ ها راه گلویش همگی سد کردند
نیزه ها با تن تنهای عمو بد کردند
شانه اش دید که آماج بلا گردیده
چند باری ست تنش روی زمین چرخیده
رفت با ناله ی لا اُفارقِ از عمویش
تا که با دست سپر گشته به راه گلویش
آفتاب است که بر زخم تنش می تابد
هر که با هر چه که می خواست عمو را میزد
متل یک رود پر احساس به دریا افتاد
دست او پیش نگاه غم مولا افتاد
حرمله باز مهیای شکاری تازه ست
روضه اش روضه ی بازِ غمِ بی اندازه ست
ذبح شد در بغل ذبح عظیمِ الله
سخت شد لحظه ی ذبحش به اباعبدلله
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید #حسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
327.9K
#شب_پنجم_زمزمه
حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام
عمه ببین عموم توو خاک و خون افتاد
نمی تونه پاشه از زخمای زیاد
یه عده گرگ هار تنش رو می درن
اونو به هر طرف رو خاکا می کشن
از جوشنش خون جاریه
تیر سه پر چه کاریه
ببین سنان دور سرش
تو فکر نیزه داریه
۲
یه شمشیری داره سمت گلوش میاد
یه نیزه ای داره از روبروش میاد
اون چکمه پوش زشت چی میخواد از بهشت
پا می زاره روی صفحه ی سرنوشت
با پا روی تنش اومد
بدم میاد من از لگد
مثل کوچه ی فاطمه
هر کی رسید عمو رو زد
۳
به یاد کوچه و یاد بابام حسن
جلوی صورتت سپر شه دست من
دست خودم نبود ناله ی وا اما
کاشکی یادت نیاد غصه ی کوچه ها
ضلع شکسته یادته
دستای بسته یادته
یه مادری با نو گلش
در خون نشسته یادته
#اثر_جدید #استادحسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#شب_پنجم
#عبدالله_بن_حسن_علیهماالسلام
دستی سپر مقابل ارباب کرده بود
با دست دیگرش طلب آب کرده بود
لب تشنه بود! حرمله او را نشانه رفت
او را سه شعبه یکتنه سیراب کرده بود!
داغ علی اصغر مولا چه تازه کرد
تیری که باز حرمله پرتاب کرده بود
یک دست بیشتر که ندارد؛ چگونه پس
دور عموش حلقه و قلاب کرده بود؟
آغوش باز و گرم عمو را خدای من!
وقت هجوم و حادثه محراب کرده بود
میسوخت مادر از غم هجران و عمه را
هجران و غصه این همه بیتاب کرده بود
روضه تمام گشته و تکرار میکنم:
دستی سپر مقابل ارباب کرده بود...
#محسن_علیخانی
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
هفت پشتم به سر سفرهی آلِ حسن است
که جهان ریزهخور جاه و جلال حسن است
ما که یک عمر فقط نان حلالش خوردیم
خون ما پس همهی عمر حلال حسن است
در دل فاطمه هر لحظه مقرب باشد
هرکه در سینهی او نقش جمال حسن است
سرِ ما پیش خداوند شرافت دارد
که سرِ ما همه بر خاکِ خیال حسن است
عمر آن است که با یاد عزیزت برود
عمرِ عشاق فقط قال و مقال حسن است
ما گدایش شده و گردن او اُفتادیم
که گدا هرچه کند باز وبال حسن است*
صاعقه بود جمل تا به خود آمد اُفتاد
بعد از آن کارِ همه شرح خصال حسن است
سال در سال حسن خرج عزا میبخشد
اول ماه محرم سرِ سالِ حسن است
رزق ، اشک است خلوص است گذشت است ولی
هرچه رزق است همه از پرِ شال حسن است
لحظهی آخر خود روضهی عاشورا خواند
گریه میکرد که این گریه مجال حسن است
با پسرهای خودش کرب و بلا حاضر بود
همه گفتند که در دشت جلال حسن است
شش پسر را همگی پیشکشِ زینب داد**
پس هلالِ سرِ این ماه هلال حسن است
او غریب است غریب است غریب است غریب
گریهای هست اگر گریه به حال حسن است
* وبال :سربار
** تا شش پسر از اولاد امام حسن علیه السلام را مقاتل جزو شهدا آورده اند.
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۹)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
#شب_پنجم
#عبدالله_بن_الحسن_ع
وقتی عمو در گیر و دار جنگ تنهاست
باید زره بر تن کند یاری رساند
حتی زره اصلا اگر اندازهاش نیست
باید خودش را تا دل لشکر کشاند
خون پدر جوشیده در رگهای فرزند
انگار تاریخ جمل تکرار گشته است
یک قاسم دیگر به میدان آمده باز
شاید که احلی من عسل تکرار گشته است
آمد عمویش را میان لشکر «نحس»
یاری کند اما مگر شمشیر دارد؟
کودک که جایش در میان معرکه نیست
اصلا مگر خنجر، سپر یا تیر دارد؟!
از لابلای گرد و خاک سمّ اسبان
با چشمهایش دید شمشیری بلند است
صبر و توان روضه مکشوف داری؟
یعنی چه کاری میکند شمشیر با دست؟!!
افتاد عبدالله در آغوش مولا
آهی کشید از درد و «بابا» را صدا کرد
آتش گرفت از نالهاش ارباب و ناگاه
تیری برادرزاده را از او جدا کرد...
#محسن_علیخانی
@Maddahankhomein
تقدیم به حضرت عبدالله ابن حسن(ع)
برده است بنده سوی مولا هر زمان دست
شد واسطه بین زمین و آسمان دست
جز از در این آستان خیری ندیده
وا کرده هر کس رو به دست این و آن دست
در سجده و بر خاک افتادن زبان : سر
وقت قنوت و ربنا گفتن زبان : دست
در پهنه تاریخ اگر کنکاش باشد
دارد برای ما هزاران داستان دست
خیبر برای خود دژ مستحکمی بود
تا آن زمان که زد به در یک پهلوان دست
اسلام را پیروز میدان کرد حیدر
حق زد برای قدرت این بازوان دست
جانها به قربان مرام آن که از لطف
در اوج قدرت میگرفت از ناتوان دست
با دست پر برگشته مسکینی که حتی
یکبار برده بر در این آستان دست
با قصد بیعت سوی او آمد که آن روز
انداخت بر دستان مولا ریسمان دست
یک روز در جنگ احد آقای عالم
تهدید را از جانب مولاش رانده است
یک روز حیدر در دفاع از پیامبر
امروز عبدالله پای کار مانده است
تا گفت پیر کل عالم ینصرونی
در بیعتش بالا گرفت این نوجوان دست
راه گلو را داشت طی میکرد خنجر
سد کرد راه حمله اش را ناگهان دست
مانند ابراهیم شد در آزمونش
چون سربلند آمد برون از امتحان دست
آمد به مهمانی آغوش عمویش
هدیه چه آورده برای میزبان؟دست
زینب دو دستی بر سرش میزد در آنجا
میرفت وقتی سمت چوب خیزران دست
هر قدر کمتر در غم او زد به سینه
روز قیامت بیشتر بیند زیان دست
#عباس_جواهری_رفیع
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
روضه سنگین شده و آه حسن بدحال است
فاطمه آمده با گریه بگو : وایحسین
عمهاش گفت نرو طفل ولی مینالید :
جان من رفته ببین جانب او وایحسین
ازدحام است شلوغ است شیوخ آمدهاند
عمهجان نیست... چهشد... گم شده... کو... وایحسین
رفت میدید که جمعاند خودش را انداخت
تا نگیرند از آن چشمه وضو وایحسین
بعدِ دستش بدنش را سپرش ساخته بود
زود اُفتاد بر آن سینه به رو وایحسین
هرکه میخواست عمو را بزند او را زد
سنگ انداخت تَرک روی سبو وایحسین
ابتدا روی تنش چند جراحت وا شد
بعد هم شد به نوک نیزه رُفو وایحسین
نیزهای خورد به پشت پسر و رد شد از آن
زده بیرون ولی از پشت عمو وایحسین
تا جدایش بکنند و به عمویش برسند
خم شده شمر زده چنگ به مو وایحسین
عاقبت دید جدا کردنشان ممکن نیست
حرمله آمد و زد بر دو گلو وایحسین
آخرین جملهی ارباب به گوشش این بود
مادرم آمده اینقدر مگو وایحسین
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۹)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
ای عمو پاشو که نور چشم زهرا آمده
آخرین سرباز اردویت به اینجا آمده
آمده با سیل اشکش بوسه بارانت کند
آمده از چشمهای هرزه پنهانت کند
آمده تا مثل قاسم یاورت باشد حسین
از برادر یادگاری دیگرت باشد حسین
داغ پشت داغ آمد، عمه زینب پیر شد
تو که افتادی زمین یکباره دشمن شیر شد
تو که افتادی ز صدر زین حرم را غم گرفت
سینه ی طفلان غربت دیده را ماتم گرفت
با تو می خواهم عمو جان لحظه پرواز را
دست بردار و دعا کن آخرین سرباز را
چشم واکن نوگل باغ برادر را ببین
شیر سرباز حسن، فرزند حیدر را ببین
آمده تا پای جان خود تو را یاری کند
از تن صد چاک گلگونت پرستاری کند
آمده تا یوسف زهرا بماند در زمین
آمده دست خدا ماند درون آستین
آمده بین هزاران گرگ، کنعانی کند
موج پشت موج در این عرصه طوفانی کند
آمده بازد در این بیعت قمار دست را
تا بیابد بین هر چه نیست، آنچه هست را
آمده تا در منایت جان و سر قربان کند
آنچه فرمائید عبدالله کوچک آن کند
آمده پیدا کند با تو تمام خویش را
آمده یاری کند آقا! امام خویش را
نقد جان بر کف نهاده تا تورا آرد به دست
آمده تا یاورت باشد عمو! حتی به دست
ای عمو جان لحظه ای دریاب عبدالله را
پاک کن از چهره اش گرد ملال و آه را
گر چه چون اصغر گلویش بوسه گاه تیر شد
عشقبازی در وجود نازکش تفسیر شد
#محمد_رضا_کاکایی
@Maddahankhomein
نذر نگاه عبدالله بن حسن علیه السلام
پیچیده عطر دلبرم ،باید که قربانش شوم
عشق وصالش در سرم، باید که قربانش شوم
شمع است او در چشم من ، نورش رسد بر چشم من
پروانه ای شعله ورم ،باید که قربانش شوم
سرشار عشق وغیرتم،محو جمال و صورتم
او احمد و من حیدرم ،باید که قربانش شوم
می بینم او را مست می، می بوسد او را تیر و نی
با جرعه ای از ساغرم ،باید که قربانش شوم
"او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان "
هرگز نباشد باورم ،باید که قربانش شوم
عمه نگیر این حال را ،آزاد کن این بال را
اینبار جوری دیگرم ،باید که قربانش شوم
امروز جوری دیگرم، با یاد زهرا مادرم
انگار در پشت درم ، باید که قربانش شوم
عمه منم ابن الحسن ، یاری ندارد غیر من
حالا که تنها یاورم ،باید که قربانش شوم
آورده او نام مرا ، در کنیه اش بعد از" ابا"
یعنی که مثل اکبرم، باید که قربانش شوم
آذین دامانش شوم ، حُسنی به پایانش شوم
آخر من از کی کمترم، باید که قربانش شوم
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/Maddahankhomein
نوحه واحدوسنگین عبدالله(شاهمندی).mp3
2.37M
#نوحه_واحد_سنگین
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_ع
من یادگار حسنم بَرا عمو دلواپسم
عمه منو رها بکن به قتلگاه دیر نرسم
حالا که قاسم داداشم پر کشیده عمه جونم
دیگه نمیخوام بعد اون تو دنیا زنده بمونم
عمه یا زینب ، رَجَز من یا حَسَنه
بعد قاسم و ، بعد علی نوبت منه
ای عمو حسین جان (۴)
فدای غربتت عمو باید تو رُو یاری کنم
جونمو من فدا کنم من آبرو داری کنم
عموی خوب من حسین خودم بلا گردونتم
تو کربلا فدات میشم از کوچیکی قربونتم
ای عمو حسین ، ببین که من یار توام
رُخصتم بده ، ببین هوادار توام
ای عمو حسین جان
ای عمو جونم یا حسین تو لحظه های آخرت
تو آغوش تو جون میدم مثل علیِ اصغرت
شکرِ خدا تو کربلا حاجت من شده روا
با تیر حرمله عمو تو آغوشت شدم فدا
شبیهِ عمو ، دستم شده جدا ز تن
کاشکی عموجون ، بشم مثِ تو بی کفن
ای عمو حسین جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@Maddahankhomein
#غزل #شب_پنجم
#امام_حسن_علیهالسلام
به دربار تو حاتم نیز از خیل خدم باشد؛
کنار سفرهات هر وعده سائل بیش و کم، باشد!
به عشق تو قمر دور زمین میگردد و باید
قد ماه از ادب پیش بلندای تو خم باشد
چه کس مثل تو میبخشد سه دفعه زندگیش را!؟
چه کس مثل تو نام خانهاش دارالکرم باشد!؟
ندیدم جز تو شاهی را که حتی با جذامی ها
شود هم سفره و آن لقمه پیشش محترم باشد!
ندیدم جز تو شاهی را که رعیت را به یک لبخند
کند دلخوش ولی قلب خودش دریای غم باشد...
ندیدم جز تو شاهی را که دنیا سائلش، اما؛
تمام سهمش از دنیا مزاری بی حرم باشد!
برای افتخار مردم ایران همین کافیست
همین که کار صحنت دست معماری عجم باشد
سراسر در رواقت از طلا با خط نستعلیق
صد و هجده کتیبه شعرهای محتشم باشد
النگو های خود را نذر صحنت کرده تا شاید
کمی از گنبدت هم یادگار مادرم باشد
#میثم_کاوسی
@Maddahankhomein
سرود پایانی؛ یا حجةالله فی ارضه.mp3
1.37M
#امام_عصر_علیهالسلام
#شهدا #سرود_پایانی
🔹یاحجةالله فی ارضه🔹
یا حجةالله فی ارضه
دنیا به دوریت نمیارزه
هر جایی که اسمتو بردم
دیدم که هر قلبی میلرزه
بیا که دنیای ما، نگاهتو کم داره
بیا که دلهای ما، بدون تو غم داره
بیا که با تو تازه، میگیره هستی معنا
بیا که امید ماست، به روشنای فردا
ای امید دلها، ای عزیز زهرا
ای پناه دنیا، یا مولا، یا مولا
«یا اباصالح اباصالح اباصالح»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا که با ذکر یا قائم
برای یاری بشیم عازم
میای و با تو ابومهدی
میای و همراته حاج قاسم
اونایی که تا آخر، تُو راه تو جنگیدن
اونا که لبخندت رو، زمان رفتن دیدن
با خونشون بیعت با شما رو امضا کردن
مُستَشهدینَ بَینَ یدیهُ معنا کردن
ما همه تو این راه، با تو هستیم ای ماه
یا بقیةالله، یا مولا، یا مولا
«یا اباصالح اباصالح اباصالح»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا که خیمه پر از یاره
پر از فدایی و عمّاره
بیا که چل ساله تو این خاک
علم به دست علمداره
بیا که ما تا آخر، پای ولی میمونیم
ما اهل کوفه نیستیم، ما با علی میمونیم
بیا که تو دلهامون، غم فلسطین داریم
برا نجات غزه، آمادۀ پیکاریم
ما یه امت هستیم، با ولایت هستیم
تا شهادت هستیم، یا مولا یا مولا
«یا اباصالح اباصالح اباصالح»
شاعر و نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
✅ @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحهیِ زمینه پنجم محرّم حضرت عبداللّه ابن حسن علیه السلام سبک سلامِ یاسین ....
دستِ من آویزان شده بر پوست
فدایِ یک مویِ سرِ دوست /۲/
جان میدهم امّا فکر و ذکرم
خدا فقط زیرِ این گلوست /۲/
افتاده دستم شبیهِ سقّا
شد قتلگاهم سینهیِ مولا
مانده غریب عمویِ من اِی وای
شد روضهخوان بابا حسن اِی وای
وای از غریبی /۳/
یاحسنُ یاحسین
شکرِ خدا که نماندم آن دم
که سرِ تو رویِ نیزههاست /۲/
میمیرم از غم تا که نبینم
دشمنِ بیدین در خیمههاست /۲/
من صبرِ بابایم را ندارم
بر این مصیبت طاقت بیارم
که بیحیا با ضربهیِ سیلی
کند رویِ سهساله را نیلی
وای از غریبی /۳/
یاحسنُ یاحسین
امشب نفسهایِ سینهزنها
نذرِ حسین و نذرِ حسن /۲/
روضه به قصدِ ظهورِ آقا
دَم یاحسین و دم یاحسن /۲/
صدایِ آه از خیمه میآید
مادرِ ما در روضه میآید
ای بیکفن حسینِ من اِی وای
ای بیحرم غریب حسن اِی وای
وای از غریبی /۳/
یاحسنُ یاحسین
#نوحه_زمینه #پنجم_محرم #کربلا #حضرت_عبدالله_ابن_حسن_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
@Maddahankhomein