eitaa logo
🎤 مجمع الذاکرین خمین
1.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
355 ویدیو
220 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 👋بامابروزباشید.👌 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
462.4K
(ع) ⚫️⚫️⚫️ا⚫️⚫️⚫️ بند1⃣ وقتی تو رو غریب و تنها دیدم از روی تل سوی تو پر کشیدم با عجله بی زره و بی شمشیر بالاسرت عموجونم رسیدم ...... دیدم پیکرت شده آماج نیزه هاشون دیدم میزدن تو رو با سنگ و با عصاشون دیدم یکی اومد تو گودال و حرف بد زد دیدم یکی با چکمه محکم بهت لگد زد ...... میخوام فدا بشم برای تو عمو میخوام بگیرم از خون خودم وضو یا عَمّیَ الغریب عمو عمو حسین 🔸🔸🔶ا🔶🔸🔸 بند2⃣ آرزومه بشم فدات عمو جون من بمیرم جلو چشات عمو جون میدونی که چقدر دوست دارم من غرق به خون زدم صدات عمو جون ...... اومدم بالا سرت بجای بابام حسن مثل دست علمدار دستم شد جدا از تن اشکم میریزه واسه مصیبته جسارت خوبه شهید میشم و نمیبینم اسارت ..... صدای مادره پیچید تو قتلگاه خمیده و غمین رسید به قتلگاه یا عَمّیَ الغریب عمو عمو حسین 💠💠💠ا💠💠💠 به قلم: @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه پنجم محرّم حضرت عبداللّه ابن حسن علیه السلام سبک سلامِ یاسین .... دستِ من آویزان شده بر پوست فدایِ یک مویِ سرِ دوست /۲/ جان می‌دهم امّا فکر و ذکرم خدا فقط زیرِ این گلوست /۲/ افتاده دستم شبیهِ سقّا شد قتلگاهم سینه‌یِ مولا مانده غریب عمویِ من اِی وای شد روضه‌خوان بابا حسن اِی وای وای از غریبی /۳/ یاحسنُ یاحسین شکرِ خدا که نماندم آن دم که سرِ تو رویِ نیزه‌هاست /۲/ می‌میرم از غم تا که نبینم دشمنِ بی‌دین در خیمه‌هاست /۲/ من صبرِ بابایم را ندارم بر این مصیبت طاقت بیارم که بی‌حیا با ضربه‌یِ سیلی کند رویِ سه‌ساله را نیلی وای از غریبی /۳/ یاحسنُ یاحسین امشب نفس‌هایِ سینه‌زن‌ها نذرِ حسین و نذرِ حسن /۲/ روضه به قصدِ ظهورِ آقا دَم یاحسین و دم یاحسن /۲/ صدایِ آه از خیمه می‌آید مادرِ ما در روضه می‌آید ای بی‌کفن حسینِ من اِی وای ای بی‌حرم غریب حسن اِی وای وای از غریبی /۳/ یاحسنُ یاحسین @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ مسجدی ( زمزمه‌یِ قدیمی ) پنجم محرّم حضرت عبداللّه ابن حسن علیه السلام سبک امشب شهادت‌نامه‌یِ ..... امشب بخر این سینه‌زن در روضه‌ها یا مرتضی جانِ شهیدِ بی‌کفن جانِ امامِ مجتبی جانم حسین جانم حسن /۴/ دارم به لب ذکرِ حسن دارم به سر شورِ حسین یک پایِ دل امشب مدینه پایِ دیگر کربلا ای قبله‌گاهِ قلبِ من ای قلبِ قبله یاحسن می‌سازد آخر شیعه در صحنِ تو اِیوانِ طلا جانم حسین  جانم حسن /۴/ عبداللَّهَت بر سینه‌یِ خونینِ شَه افتاده بود شد یاحسن ذکرِ حسین وقتی که می‌زد دست‌وپا آرامشِ جانم ببین مانندِ سقّایت شدم چشمَم سیاهی می‌رود دستم شده از تن جدا جانم حسین  جانم حسن /۴/ جان می‌دهم بر رویِ این پیکر که غرقِ خون شده پیشِ پدر افتاده‌ام بر سینه‌یِ شاهِ وفا حاتم گدایت یاحسن عالم فدایت یاحسین امشب به سینه می‌زند ختمِ رسل با این نوا جانم حسن جانم حسین /۴/ @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره‌‌ پنجم محرّم حضرت عبداللّه ابن حسن علیه السلام از تَهِ دل کشید آهی تا .... دلش آرام گیرد آه نشد با خودش گفت این امانت را می‌رسانم به خیمه‌گاه نشد پسری که درونِ رگهایش خونِ سرخِ یلِ جمل جاری‌ست بی عمو در حرم نمی‌ماند یک‌تنه ارتشِ فداکاری‌ست از رویِ ذوالجناح وقتی که .... شد عمو سرنگون دلِ او ریخت دستش از دستهایِ عمّه کشید مثلِ شیری به سمتِ دشت گریخت حسن از خیمه‌گاه می‌آید تا نباشی غریب در صحرا پابرهنه به سمتِ شاه دوید یادم افتاد روضه‌یِ زهرا پابرهنه دوید مولا را این چنین بینِ‌ کوچه‌ها نبرید دستِ او شد گِره به شالِ علی من نمردم‌‌ امام را نبرید ای امان از غلافِ قنفذ که .... رویِ بازویِ یاسِ نیلی خورد ناگَه افتاد دستِ عبداللّه چشمِ او تار دید .... سیلی خورد ؟! مثلِ مادربزرگ چشمش تار بازویش مثلِ فاطمه افتاد پسرِ غیرتیِ شیرِ جمل پیش از روضه‌یِ حرم جان داد پیکرش مانده رویِ دستِ عمو تَهِ گودال تا غروبی‌‌ که ..... نعلِ حیوان عوض شده یعنی .... باید اِی اسب پا بکوبی که .... هیچ ردّی نماند از این تن بدنِ او یکی شود با دشت اهلِ روضه سوال دارم من جسمِ کودک به خیمه‌ها برگشت؟! طبقِ مقتل دو تن شده دَرهم زیرِ سُم‌هایِ اسب واویلا بدنش شد کبود مثلِ حسن صورتش نیلی است یازهرا‌‌ سر او رویِ نیزه بود که رفت چنگِ نامرد سویِ آویزه ندبه‌خوان شد سرِ غیورِ حرم خیره بر خیمه دیده‌یِ هیزِ .... یک حرامی شده زبانم لال حرفِ خلخال و معجرِ زنهاست عمّه‌جانِ رقیّه در بینِ‌ ..... لشکری از حرامیان تنهاست @Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت پنجم محرّم حضرت عبداللّه ابن حسن علیه السلام مگر مُردم که شمشیرت بگیرد بر پرِ دلبر پسر نَه من سپر هستم سرم نذرِ سرِ دلبر اگر از دست‌‌وبازویم فقط یک پوست می‌ماند فدایِ یک دمِ با ارزش و چون گوهرِ دلبر به عمّه گفته‌ام در خیمه می‌گیرم نفس‌تنگی پرِ پرواز می‌خواهم فقط زیرِ پرِ دلبر نماندم که نبینم با لگد پیکر بچرخانند که بگذارند خنجر را خدا پشتِ سرِ دلبر نمی‌مانم نمی‌بینم تنِ عریانِ در صحرا نمی‌بینم در انگشتِ کسی انگشترِ دلبر نمی‌مانم بمانم می‌کنم دق پایِ این روضه امان از روضه‌هایِ روسریِ کوثرِ دلبر برایِ بردنِ یک گوشواره لاله‌یِ گوشی دریده می‌شود بر رویِ نی چشمِ ترِ دلبر...‌. به همراهِ اسیری پابرهنه ندبه می‌خواند بیا اِی منتقم تنها دعایِ مادرِ دلبر @Maddahankhomein